بایگانی موضوعی: فرخنده مدرس

مقدمه‌ای در تسلای روان / فرخنده مدرّس

پیش از آن‌که واقعه رخ دهد، داشتم می‌نوشتم: بی‌خبری و سکوتِ سنگین در اطراف دکتر جواد طباطبایی، و طولانی شدن فاصله‌ میان نوشته‌های کوتاه ایشان یا ناتمام ماندن پاره‌ای از آنها، سایه‌ای از دلهره بر دلِ خوانندگان علاقمند به آثار ایشان می‌افکنَد، همراه با این پرسشِ، شاید، بی‌پاسخ که؛ تکلیف آن پروژۀ سترگی که، مأوای خود را در چندین هزار صفحه آثار ایشان یافته، چه خواهد شد؟ نقطۀ پایان، بر آن صفحات و آثار، و بر کدام کنج تاریخ ایران خواهد افتاد، و با چه مضمون و کدام نتیجه‌گیری‌ها؟ در این میان آن دلهره به حقیقت پیوست.

 

آگاهی ملی، ملاک سنجشِ مبانی تجزیه‌طلبی / فرخنده مدرّس

اهمیت هشدار کلاشی را باید در معنای این نکته دید که؛ مرام و باور، کنش و واکنش و اراده و تصمیم اعضا و رهبری یک حزب ـ از جمله احزابِ تجزیه طلب ـ آن‌گونه «می‌رویند و پرورش می‌یابند» که مبانی و اصول آن حزب به آنان حکم می‌کنند. به همان صورتی که مبانی فکری و فلسفۀ سیاسی، هر نظام حکومتی، بر اراده و تصمیم، بر کنش و واکنش و بر سیاستِ سران و کارگزاران آن حکومت، نقش تعیین کننده‌ای دارند. مبنای چنین نگرشی به امر اتحاد و قبول ائتلاف، طبعاً تکیه بر اهمیت آگاهی‌ و اندیشیدن بر عمل دارد. ائتلاف مانند هر «عملی ـ در میدان سیاست ـ اگر نیاندیشیده باشد، به فاجعه خواهد انجامید.» نمونۀ بارز آن در تجربۀ انقلاب اسلامی‌ست.

 

نواختن سُرنای دمکراسی و حقوق بشر از سرگشاد! / فرخنده مدرّس

تجزیه‌طلبان بی‌ملاحظه و صریح می‌گویند؛ «هیچ پیش‌شرطی» را نمی‌پذیرند، اصلاً ملت ایران را به رسمیت نمی‌شناسند که برای رهایی او و برای بازگرداندن حق حاکمیت‌ش کمر همت «ائتلاف» و «اتحادی» بربندند! می‌گویند؛ در ایران نه یک ملت بلکه «ملل» وجود دارند، که حق‌شان بر دمکراسی‌ معنایی جز «حق جدایی»، البته با اتکا به «آرای قومی»، ندارد. حقوق بشر را از ماهیت شهروندی و فردی آن تهی ساخته و در آن «حقوق سیاسی اقوام» تزریق می‌کنند، تا براین مبنا «ملت‌‌سازی» خود را، در انظار «جهانی» به کرسی «حقوقی» نیز بنشانند.

 

انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ ضد «زن، زندگی، آزادی» / فرخنده مدرّس

آقای میرحسین موسوی، ضجۀ روح‌شکنِ مادرانِ آن دخترانِ دلبندِ در بند انداخته، با تیر به خاک افتاده، از بلندی پرتاب شده و آن فریادِ دادخواهانۀ مادرانِ آن چشمانِ آهووشِ از دست رفته، که از شنیدنش قلب‌ها به آتش کشیده می‌شوند، را نمی‌توان با چنن خدعه بزرگی از طنین انداخت. خیر! نمک بر زخم‌ها نپاشید، دروغ نگویید و مردم را فریب ندهید؛ بنیاد انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ بر «زن، زندگی، آزادی» نبوده و نیست.‌ ‌

 

هر اشتباهی به عمر نظام اسلامی می‌افزاید! / فرحنده مدرّس

بر کسی که برای ایران و برای رهایی ایران از دست نظام اسلامی قامت راست کرده و به دلایل منطقی و موجه تاریخی، رفته رفته با تغییر گفتمانی و نسلی، در مرکز توجۀ بخش بزرگی از مردم ایران قرار گرفته و این مردمان، در پیشبرد استراتژی پیکار ملی خود علیه نظام اسلامی، و برای «پس گرفتن ایران»، به او به چشم اعتماد می‌نگرند، بر او بیش از هر کس دیگری لازم است که از هر اشتباهی بپرهیزد، تا به عمر نظام اسلامی نیافزاید.

 

ضرورت تصفیه حساب با انقلاب ۵۷ «برای نجات ایران»! / فرخنده مدرّس

ناراستی دیگر در بیانیه موسوی وعدۀ «حاکمیت قانون» است، بی‌آنکه به روی خود آورد که؛ حکومت قانون در ایران با مشروطیت مستقر شده بود و در استقرار نهادهای جدید و گسترش نظام حقوقی مدرن خود می‌رفت بساط سلطۀ قانونی و فرهنگی اسلامی در ایران را برچیند. موسوی اقرار نمی‌کند که انقلاب اسلامی علیه چنین روندی برخاست. او نسبت «حاکمیت قانون» خود را با نظام شرع و موازین اسلامی آزادی‌سوز و ناقض حقوق انسان‌ها ناگفته گذاشته…

 

شرارت بی‌پایان اصلاح‌طلبان / فرخنده مدرّس

اصلاح‌طلبانی، مانند زیدآبادی و عبدی و امثالهم از طریق تبلیغات در بلندگوهای رسمی، سعی وثیق دارند تا گناه ددمنشی و توحش سرکوب دستگاه ولایت خود را به گردن دیگران بی‌اندازند. آنها مدعی‌اند جرم خونی که، به دست سرکوبگرانِ سر به فرمان رهبر، از پیکر جوانان و مردم ایران ریخته می‌شود به پای کسانی‌ باید نوشته شود که این رژیم نفرت‌انگیز را نمی‌خواهند و به راه انقلاب و سرنگونی تمام رژیم می‌روند. می‌گویند؛ هر گردن دلاوری از فرزندان این مرز و بوم که بر دار می‌شود، مسئولیتش به پای ایرانیانی‌ نوشته می‌شود که در بیرون از میهن خویش‌اند اما در اعتراض به این بیدادگری‌ها سکوت نمی‌کنند.

 

نقش اسلام در واپس‌ماندگی ما؟ / فرخنده مدرّس

به‌رغم آن‌که، در دهه‌های تدارک انقلاب اسلامی و در مقطع استقرار نظام اسلامی، شاخص‌های جدید و مؤثری، مانند ایدئولوژی‌های گوناگون و افکارِ ضدملی نیروهای رنگارنگ، وجود داشت، که تأثیر مخرب و مشوب همه جانبۀ آنها را نمی‌توان و نباید انکار کرد، اما نمی‌توان از آنها هاله‌ای ساخت که طرح پرسش اصلی و مرکزی بحران برخاسته از عقب‌ماندگی را به تعویق اندازد. به‌رغم همه صور «جدید» نزول و سقوط برخاسته از انقلاب ایدئولوژیک ۵۷، اما ماهیت و سرشت اصلی نقش سنگین دینمداری و حضور بخش بزرگ اهل دین در ایران و نقش عریان هر دو در لحظات کنونی را، تنها به تأثیر «ایدئولوژی» و نقش «روشنفکری» حواله دادن، ما را از طرح آن پرسش مهم اصلی دور می‌کند. از طرح این پرسش که: «نقش مذهب در واپس‌ماندگی ما چیست و با آن چه باید بکنیم؟» البته که این پرسش مرکزی به هیچ عنوان به منزلۀ نادیده گرفتن مسئولیت نیروهای دیگر در پیش آمدن فلاکت امروز نیست.

 

سخنرانی فرخنده مدرس در مراسم افتتاح سازمان مشروطه ایران در کلن

مشروطۀ پادشاهی، تاریخ درازدامنی دارد. تاریخی، هر چند با نتایج درخشان و بی‌سابقه‌، اما این تجربۀ تاریخی ناکامی‌های فراوانی را نیز به همراه داشته است. این نام را برخود نهادن، با خود مسئولیت بسیار سنگینی می‌آورد، یعنی مسئولیت آگاهی را! چه در شناخت و احیای دستاوردهایش، که در صورت احیای آنها به اقتضای زمان و انتظارات جدید می‌تواند ما را به جاهای بسیار بلندی برساند و چه در شناخت و پرهیز از ناکامی‌هایش، که دیگر نه زمان و نه فرصتی برای تکرار آن‌ها در ایران نمانده است.

 

کدام اسلام؟ نه «این اسلام» و نه «آن اسلام»! / فرخنده مدرّس

در شرایطی که شمع وجود میهن، به عنوان نتیجۀ مصیبت‌بار داعیۀ قدرت و استقرار نظام اسلامی،‌ رو به خاموشی‌ گذاشته است، و ضربه‌های آخر به هستی این کشور، به عنوان پیامد چهل و اندی سال «سیاست‌های استراتژیکی اسلامی» تدارک می‌شوند، سخنان «آیت‌الله علوی بروجردی» نه تنها پس افتاده از زمان و بی‌تأثیر بر موقعیت پرخطر کشور، بلکه تنها بیان بخشی از حقیقت است، که کمکی به دو ضرورت، یعنی پایین کشیدن رژیم اسلامی از قدرت و بیرون بردن دیانت از سیاست نمی‌کند.

 

قدردانی از تقویت پیکار ملی ایرانیان / فرخنده مدرّس

برانگیخته شدن خشمِ کسانی‌ که، «جاه‌طلبی‌های» خُرد و بی‌مقدار خود را در برابر پیکار ملت ایران، ارجح می‌دارند، پس از هشداری که دکتر طباطبایی دادند، دور از انتظار نبود. همچنین انتظار می‌رفت که کینه‌توزی کسانی که روزشمار تجزیۀ ایران هستند، یا خود را متحد سیاسی، تاریخی و «طبیعی» سازمان‌های تجزیه‌طلب می‌دانند، علیه دکتر طباطبایی اوج تازه‌ای گیرد. نه آن خشم و نه این کینه‌ورزی هیچ‌کدام دور از انتظار نبود. اما شگفتی‌آور تنگ شدن خُلق دوستانی‌ بود که مدعی دفاع از پیکار ملی ایرانیان هستند و آرزوی بیرون آمدن پیروزمندانۀ ایران از بند رژیم اسلامی را دارند.

 

پایندگی پیمان ارتش ملی ایران برای دفاع از تمامیت سرزمینی و وحدت ملی / فرخنده مدرّس

ارتشیانی که از چنگ جوخه‌های اعدام حکومت نوخاستۀ انقلابی رسته بودند، محروم از حمایت و جریحه‌دار از بدعهدی مردمان خود، و به رغم آن‌که فردایشان تیره‌ می‌نمود، اما، زیر فرماندهی «تیمور لنگی» دیگر، در آن جنگ هشت ساله شرکت جسته، دلیرانه سینه‌هایشان را دیواری ساختند و از میهن‌ و از مرزهای کشور دفاع کردند. افسران و سربازان ایران از آزمایش وفاداری به پیمان دفاع از ایران، از میان آتش و خون سرفراز بیرون آمدند. از آن پس بود که ورق برگشت و ارتش بار دیگر در نگاه ملت عزت خود را بازیافت و ایرانیان بدان باردیگر به ستایش و احترام نگریستند و ایدۀ ارتش بار دیگر در حافظۀ ایرانیان رو به روییدن نهاد. و از آن پس بود که ارتشِ باقی مانده در دست و اختیار رژیم اسلامی به نقطۀ امید و اتکای ایرانیان، برای روز مبادای ایران، بدل گشت.

 

اصلاح‌طلبان در نشئۀ فریب / فرخنده مدرّس

پیکار امروز ایرانیان، به سرکردگی جوانان، برای آزادی، برای حقوق برابر انسانی و برای ایران ا‌ست. پیکاری‌ست که نه تنها تمام موجودیت و هستی نظام اسلامی را به لرزه انداخته، بلکه تمام نفوذ و سلطۀ فرهنگ اسلامی آن را نیز در برابر پرسش‌های اساسی و گذار ریشه‌ای از آن قرار داده است.

 

درد مزمن «خدعه» و «فریب» / فرخنده مدرّس

تشبث به «فریب» و «خدعه» در توجیه عمل انقلابی و استقرار نظام اسلامی، و بکارگیری آن در توضیح بنیاد عمل نیروهای قد و نیم‌قد انقلاب اسلامی در ایران، از جمله فقهای در قدرت، چنان متداول شده و قوت گرفته که گویی توضیح انقلاب اسلامی و پیامدهای آن را همین «نظریه» فریب‌خوردگی و فریب‌کاری کفایت کرده و هر توضیح تاریخی و ریشه‌ای دیگری را بیهوده و بی‌اعتبار می‌کند. و در صدر این بی‌اعتباری البته عبارت مهم، تکان‌دهنده و پردامنۀ «جهل دلیل نیست» را از رونق می‌اندازد

 

هیچ «شکافی» در میان نیست، پیروزی با وحدت ملی‌ست! / فرخنده مدرّس

وحدت تاریخی و یکپارچگی ملی که امروز خود را، بار دیگر در یک قامت واحد پدیدار ساخته و خویشتن را، تمام قد، به نمایش گذاشته است، را نمی‌توان با اتحاد عمل نیروهای سیاسی گوناگون و چانه‌زنی‌های کوته‌بینانه اشتباه گرفت. طبیعی‌ست که هر اتحاد عمل سیاسی، بر مبنای پذیرش این وحدت  ویکپارچگی ملی وتعهد به تمامیت سرزمینی کشور، می‌تواند موجب تقویت رستاخیز ملی علیه رژیم اسلامی باشد، اما چنین اتحادی سیاسی را نمی‌تواند به هر قیمت، از جمله به قیمت پاشیدن تخم لق و لغو علیه همین وحدت و یکپارچگی، به نام وجود «شکاف‌های» خیالی، در این پیکر واحد پذیرفت؛.تخم‌های لغو ولقی که امروز توسط مزورانِ دورویِ سیاست‌باز پراکنده و کشت می‌شوند، تا نوبت برداشت محصولِ ازهم‌پاشی ایران فرا رسد.

 

بُرندگیِ «سلاح خودآگاهی ملی» / فرخنده مدرّس

تبیین گام به گام «انقلاب ملی» به نشانۀ بیداری دو باره ملتی‌ که از خود غافل شده بود، بیش از هرچیز دل در گرو به نتیجه رساندن یک نبرد تاریخی‌ دارد. بیانگر اهمیت تاریخی این «رستاخیز ملی»ست و بیش از آن‌که «نظام را بکار آید» بکار همین رستاخیز می‌خورد، تا سترگی و اهمیت و جدیت و ژرفای تاریخی هدفی که بدان برخاسته است را دریابد. تبیین و توصیف «شکست‌ناپذیری» ملتی تاریخی که به «خودآگاهی ملی» رسیده باشد، خرد و فهمی نیست که بکار قوم حرامی اشغالگر سریر سیاست ملتِ ایران آید، که با ایدئولوژی مبتنی بر اعلام مرگ این ملت تاریخی، به قدرت رسید. این آن خرد و فهمی‌ست که بکار تعمیق درک و به ژرفابردن این پیکار ملی و اشاره به وظایف آن می‌آید.

 

خبرگذاری تسنیم، اکبر گنجی خدعه‌ای دیگر به حال خود کنید! / فرخنده مدرّس

از همان نخستین لحظه‌های انتشار خبر قتل مهسا، ایران سراسر بپا خاست و یکصدا فریاد زد: «می‌جنگیم، ‌می‌میریم  ایران رو پس می‌گیریم»، «کردستان کردستان چشم و چراغ ایران»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران»… این فریاد نسلی‌ست که داریوش همایون در نبرد علیه رژیم و فرهنگ اسلامی به آن دل و امید بسته بود. این نسل‌، نسل بلافصل افکار داریوش همایون است. اما افراد مسخ شده در فرهنگ اسلامی و ضد ایرانی هرگز نتوانستند این روحیۀ ملت ایران را دریابند و به این راز سرگشاده پی‌ببرند که؛ مهمتر و قدرتمندترین نیروی پاسداری از تمامیت ایران و جلوگیری از هر حملۀ بیگانه و درهم شکننده هر قوای تجزیه‌طلبی، همین وحدت ملی و اتحاد و یکپارچگی ملت ایران و در سراسر این مرز و بوم از پس هزاره‌های تاریخ این ملت است. دلبستگی، حساسیت و هشیاری چنین ملتی را نمی‌توان به بازی گرفت و تردید بدان روا داشت. آقای گنجی و سایت تسنیم بهتر است خدعه‌ای دیگر به حال فلاکت‌بار رژیم خود کنید.

 

« نوشته‌های قدیمی‌تر

نوشته‌های جدیدتر »