ارتشیانی که از چنگ جوخههای اعدام حکومت نوخاستۀ انقلابی رسته بودند، محروم از حمایت و جریحهدار از بدعهدی مردمان خود، و به رغم آنکه فردایشان تیره مینمود، اما، زیر فرماندهی «تیمور لنگی» دیگر، در آن جنگ هشت ساله شرکت جسته، دلیرانه سینههایشان را دیواری ساختند و از میهن و از مرزهای کشور دفاع کردند. افسران و سربازان ایران از آزمایش وفاداری به پیمان دفاع از ایران، از میان آتش و خون سرفراز بیرون آمدند. از آن پس بود که ورق برگشت و ارتش بار دیگر در نگاه ملت عزت خود را بازیافت و ایرانیان بدان باردیگر به ستایش و احترام نگریستند و ایدۀ ارتش بار دیگر در حافظۀ ایرانیان رو به روییدن نهاد. و از آن پس بود که ارتشِ باقی مانده در دست و اختیار رژیم اسلامی به نقطۀ امید و اتکای ایرانیان، برای روز مبادای ایران، بدل گشت.
پایندگی پیمان ارتش ملی ایران برای دفاع از تمامیت سرزمینی و وحدت ملی
فرخنده مدرّس
اخبار محدود و گزارشات پراکندهای که در بارۀ ارتش ایران منتشر میشوند، بیانگر آنند که روزگار دشوار دیگری بر این نهاد ملی ایران و بر یگانهای آن میرود. آنچه که در فضای اینترنتی میچرخد، حکایت از آن دارد که با سرپیچی ارتشیان از فرمان شرکت در سرکوب مردم، موج تازهای از ارعاب و دستگیری علیه پرسنل ارتش آغاز و بیدادگری رژیم اسلامی علیه ارتش ایران و وابستگان نظامی آن افزایش یافته است. گزارشات منتشر شده، نشان میدهند که رژیم و سران سپاهی و دستگاه امنیتی حافظ آن، ارتشیان ایران را در عمل به گروگان گرفته و دستهای آنان را با تهدید علیه اعضای خانوادههایشان بستهاند. بهرغم این موج تمرُّد و خودداری ارتشیان از رودررویی با فرزندان ایران و جوانانی که در خیابانها و شهرها و شهرکها و روستاهای سراسر کشور پایههای رژیم را به لرزه افکندهاند، در اصل نشانۀ پرصلابتیست در پابرجایی ارتش بر سر پیمان وحدت خود با ملت و حفظ ایران درکارزار کنونی.
پیش از اینها، در آغاز استقرار نظام اسلامی، در دشوارترین روزگار خویش، ارتش ایران وفاداری خود به ایدۀ جاودانۀ دفاع از مرزهای کشور و امنیت ملت، را با شرکت در جنگ هشت ساله و جانفشانی دلیرانه در برابر دشمن مهاجم، نشان داده بود. ارتشیانی که از چنگ جوخههای اعدام حکومت نوخاستۀ انقلابی رسته بودند، محروم از حمایت و جریحهدار از بدعهدی مردمان خود، و به رغم آنکه فردایشان تیره مینمود، اما، زیر فرماندهی «تیمور لنگی» دیگر، در آن جنگ شرکت جسته، دلیرانه سینههایشان را دیواری ساختند و از میهن و از مرزهای کشور دفاع کردند. افسران و سربازان ایران از آزمایش وفاداری به پیمان دفاع از ایران، از میان آتش و خون سرفراز بیرون آمدند. از آن پس بود که ورق برگشت و ارتش بار دیگر در نگاه ملت عزت خود را بازیافت و ایرانیان بدان باردیگر به ستایش و احترام نگریستند و ایدۀ ارتش بار دیگر در حافظۀ ایرانیان رو به روییدن نهاد. و از آن پس بود که ارتشِ باقی مانده در دست و اختیار رژیم اسلامی به نقطۀ امید و اتکای ایرانیان، برای روز مبادای ایران، بدل گشت، نقطۀ امید ملی و اتکایی که برای رژیم اما به کانون هراسی بدل گشت که هرگز از دل مسئولان و گردانندگان ضد ایرانیاش بیرون نرفت، هراسی که از آن پس شالودۀ سیاستها و اقدامات منظم و پیگیرانهای شد، برای درهم شکستن آن امید و نزول شأن و مقامی که ارتش در ذهن ایرانیان یافته بود.
صورت عملی رفتار و سیاستهای بیآزرم مسئولان نظام و دستگاههای و نهادهای نظامی عزیزکرده و نازپرودۀ آن نظیر سپاه و بسیج، علیه ارتش در این چندین دهه بر کاهش امتیازات، وقفه در پیشرفت و کاستن از مقام و تحمیل فرماندهان دور از شأن به پیکرۀ این نهاد ملی بوده که همچنان تا به امروز ادامه داشته است. گاه در این سالهای پرتبعیض و پرتحقیر علیه ارتش ایران، خانخرجیها و گشادهدستیهای نظام اسلامی، در امتیازدهیهای بیرویه به نیروهای سپاه پاسداران، چنان اوج آشکاری یافت که حتا برخی از مقامات و مسئولان رژیم، را وادار به اعتراضهایی به حد نگه نداشتن نمود و به هشدارها و اشاراتی به مخاطراتِ ناشی از تضعیف ارتش، که میتوانست به زیان خود رژیم در منطقهای تمام شود، که در آن جز تنش و دشمنی علیه ایران نیافریده است. اما هیچ یک از این اعتراضات و هشدارها، همچون سایر اعتراضهای درونی کارگزاران رژیم، کمترین اثری نبخشید. روش پروارکردن سپاه با امتیازهای اقتصادی و اختیارات سیاسی و نظامی و امنیتی، چنان ادامه یافت که این نیروی نظامی را به تدریج به یک نهاد فاسد و مافیایی، که تارهای عنکبوتی و اهریمنی خود را در همهجا تنیده است، بدل نموده و نفرت ایرانیان علیه آن را برانگیخته است. شگفتا به رغم همۀ امتیازات و اختیارات و بخشیدن مقام غیررسمی سروری نظام به این نیروی مافیایی، اما حقد و حسد فرماندهان و ردههای رهبری سپاه پاسداران علیه ارتش ایران هرگز کاستی نگرفت.
شاید این فرماندهان به غریزه دریافتهاند، که قلب ایرانیان، در دلبستگی خود، به ایران و به وحدت ملی خویش، تنها مکان مهرورزی و عزت و پاسداری از ایدۀ نهادها و ارگانهای محافظ ایران و حافظ وحدت ملی مردمان آنست که بیتردید ارتش ایران یکی از مهمترین و کهنترین این نهادهاست. امروز به رغم ادامۀ روشهای تبهکارانه علیه ارتش به ویژه تغییر و تحمیل دائمی فرماندههان مزدور سیدعلی خامنهای، و بهرغم سیاستها و تبلیغاتی که سعی میکنند از ارتش «زائدهای» تابع فرماندهی سپاه نشان دهند، اما اخباری که از درون میرسند، دلالت برآن دارند که پیکرۀ ارتش ایران با ملت است و پیمان خود با ایدۀ ارتش به عنوان یک نهاد و نماد ملی را با ملت خود نشکسته است. اعمال فشارها و ارعاب و سرکوبیهای مضاعف امروز بر ارتش ایران از همینروست. رژیم و دستگاههای امنیتی و اتاقهای فکر آن، با همدستی برخی نیروهای مزدور بیگانه دست به توطئههای بسیاری میزنند، تا ارتش را وادار میدان کارزار کرده و در نهایت آنان را رودروی مردم بپاخاسته قرار دهند. تنها راه از حمایت ارتش ایران که در بند سرکوب و توطئههای رژیم گرفتار است، بر دوش کشیدن مسئولیت سنگین آن در دفاع از تمامیت کشور و امنیت ملت و همت و تلاش بیشتری در حفظ وحدت ملی، توسط خودِ ایرانیانست. هشیاری در قبال نیروهاییست که در عمل به نفع رژیم اسلامی و به نام «دفاع» از مناطقی از کشور وارد گود میشوند. از پای درآوردن نیروهای بدخواه ایران یا نیروهای تجزیهطلب البته مسئولیت خطیریست که طبعاً وظیفۀ آن نیروی نظامیست که سرشتِ بنیادی و ضرورت وجودی آن حفظ مرزهای کشور و امنیت ملت است. و این نیروی ملت ایران، ارتش ملی ایرانست. اما امروز در غیاب ارتش ملی ایران، در میدان نبرد، این وظیفۀ سنگین و خطیر بر دوش پیکارگران ایرانست که باید در حین استواری و پایداری خود در برابر رژیم، به بیرون راندن و انزوای کامل نیروهایی اقدام کنند، که هیچ دلبستگی به تمامیت ایران و همبستگی سراسری ملت ندارند. تمایز بزرگ پیکارگران ایران در یک کارزار ملی آگاهی و پیروی عملی هر چه بیشتر این امرست که چه ارتش ایران و چه «همۀ ایرانیان، اگر تنها یک هدف داشته باشند، آن هدف باید دفاع از ایران باشد.»
زیرا هیچ امری بدیهیتر از این نیست که ایرانیان، هیچ چیزی به گرانقدری و اهمیت میهن و مأوای خود ندارند، که پایندگی آنان و نگهداری امکان بود و باش آزادانۀ اجتماع انسانیشان در آینده را، ممکن نماید. هر قطعه و هر گوشه از این خاک سرای تک تک ایرانیان و مکان و فضای رشد و بالندگی آنان است. هر آسیبی بدان، از دست دادنِ بخشی از آن امکان بالندگی و محروم ساختن ایرانیان ساکن آن ناحیه از پناهِ آغوش پر مهرِ میلیونها ایرانی دیگر خواهدبود. «از بلوچستان تا کردستان و اهواز و تبریز و تهران/ جانم فدای ایران» تنها یک شعار نیست، پیام عشق و همبستگیست، پیام تاریخی این ملت کهنسال، به هرگوشه، به هر فرد و به هر قوم خویش و به تن خویشتن است. «دفاع از ایران» مرام و منش صد نسل ایرانی از گذشتههای دیرباز تا به امروز بوده است. بنابراین، تکیه بر اصل اتحاد بر دفاع از تمامیت ایران، نه زیادهخواهیست و نه راز سر به مُهری که گشایش آن به آینده و یا به توازن بعدی نیروها موکول شود. بهتر است هر نیرویی، اعم از تجزیهطلب یا دشمن ایران یکپارچه از همین امروز تکلیف خود را بدانند که؛ تا وقتی «گردونه بر گرد ایران میگردد» حفظ این سرزمین، ذرهای از جای خود در فکر و قلب ایرانی عقبنشینی نخواهد کرد و تا آزادی ارتش ایران از بند اهریمنی رژیم اسلامی، وظیفۀ خطیر این حفظ و نگهداری ایران را دلیران پیکارگر ایران بر دوش خواهند کشید.