از همان نخستین لحظههای انتشار خبر قتل مهسا، ایران سراسر بپا خاست و یکصدا فریاد زد: «میجنگیم، میمیریم ایران رو پس میگیریم»، «کردستان کردستان چشم و چراغ ایران»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران»… این فریاد نسلیست که داریوش همایون در نبرد علیه رژیم و فرهنگ اسلامی به آن دل و امید بسته بود. این نسل، نسل بلافصل افکار داریوش همایون است. اما افراد مسخ شده در فرهنگ اسلامی و ضد ایرانی هرگز نتوانستند این روحیۀ ملت ایران را دریابند و به این راز سرگشاده پیببرند که؛ مهمتر و قدرتمندترین نیروی پاسداری از تمامیت ایران و جلوگیری از هر حملۀ بیگانه و درهم شکننده هر قوای تجزیهطلبی، همین وحدت ملی و اتحاد و یکپارچگی ملت ایران و در سراسر این مرز و بوم از پس هزارههای تاریخ این ملت است. دلبستگی، حساسیت و هشیاری چنین ملتی را نمیتوان به بازی گرفت و تردید بدان روا داشت. آقای گنجی و سایت تسنیم بهتر است خدعهای دیگر به حال فلاکتبار رژیم خود کنید.
خبرگذاری تسنیم، اکبر گنجی خدعهای دیگر به حال خود کنید!
فرخنده مدرّس
از شواهد و قرائن پیداست که نهادهای سرکوبگر رژیم اسلامی و اتاقهای فکر دستگاه امنیتی آن، در خاموش کردن فریاد بلند نوباوگان و پیکار استوار جوانان و زنان دلاور ایران به پیسی افتادهاند. کار عسرت و بیچارگیشان به جایی کشیده که کوری عصاکش کور دیگر شده است. در این تنگنا اکبر گنجی، بازوی دراز تبلیغاتی رژیم اسلامی در خارج، رهنمودی داده که بلافاصله امنیتیها از آن بهره گرفتهاند؛ اینکه اگر تا کنون سرکوبهای وحشیانه و آدمرباییهای رذیلانه و تهدید مرگ و رعب خونریزی در سُست کردن آهنگ پیکار جوانان، تأثیر نداشته است، باید به کدام شیوههای دیگر توسل جسته و باید آخرین میخهای رذالت و دنائت خود را درکجا بکوبند: در قلب ایرانیان که سراسر آکنده به مهر میهن است و بالاترین دلمشغولیشان، در حین مطالبۀ حقوقشان، حفظ کشور و بقای ملت.
اکبر کنجی در روز ۷ اکتبر، بریدۀ کوتاهی از سخنان داریوش همایون ـ از مصاحبهای با وی در سال ۲۰۱۰ـ را در سایت خود درج و همان روز یعنی ۱۵ مهر، در فاصلۀ کوتاهی، سایت خبری «تسنیم» در ایران، خط را گرفته و با دستکاری در همان بریده و ریختن آن در قالب جملات سرهمبندی شدۀ سخیفی، آن را بازگو و آورده که: «روایت وزیر پهلوی و مخالف جمهوری اسلامی در تلاشهای گسترده برای تجزیۀ ایران/ این یک توهم نیست.» و ادامه میدهد که به اعتقاد داریوش همایون «حذف جمهوری اسلامی، به تجزیه ایران منجر میشود…متاسفانه اسرائیل در پشت صحنه حضور دارد در حالی که قبلاً همایون اسرائیل را هم دوست داشته است!» و آنگاه، این سایت از قصد اصلی خود از درج این جملات بریده و دستکاری شده پرده برداشته و مینویسد:
«دشمنان و از جمله اسرائیل و آمریکا معتقدند که حتی با تغییر نظام هم وجود یک ایران قوی با توجه به فرهنگ مردمانش خطرناک خواهد بود؛ لذا «تضمین» اصلی برای منافع آمریکا و اسرائیل، “تجزیه” ایران است! و این همان چیزی است که هر دوستدار ایران و ایران قوی باید نسبت به آن بیشترین حساسیت را داشته باشد. حتی اگر با جمهوری اسلامی که هیچ، با خود اسلام هم مخالف باشد.»
روایتپردازی و شایعهپراکنی در بارۀ «تلاشهای گسترده برای تجزیۀ ایران با حضور اسراییل در پشت صحنه»! آن هم با تشبث به سخنان ۱۲ سال پیش داریوش همایون، در حقیقت تظاهریست از فرومایگی سایت خبری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران و از آن خوارتر نمایشیست که اکبر گنجی، از «ایراندوستی» دروغین خود در شرایط تنگنای رژیم اسلامی، به صحنه میآورد. در نادانی این هر دو همان بس که در تشبث خود ندانستهاند؛ همۀ کسانی که کمترین آشنایی را با نوشتههای داریوش دارند، میدانند که او سیاستگری اهل نظر بود که در عین داشتن مبانی نظری استوار و برخورداری از دیدگاهی منسجم و افق فکری بلند و روشن، اما هرگز بیرون از زمان، بدون پیوند با وضعیت مشخص و بدون نگاه به اوضاع و موقعیت کشور و بیتوجه به مهمترین مسائل روز سخن نمیگفت و نمینوشت. به عبارت دیگر، اگر بتوان به خلاصه بیان کرد، میتوان گفت که نوشتهها و گفتههای داریوش همایون، در سه دهه عمرش در تبعید، عموماً در بارۀ حوادث سیاسی مهم روز کشور و اصولاً برپایۀ سه اصل استوار بود: اولویت حفظ ایران و دفاع از یکپارچگی حاکمیت ملی در کشور، ضرورت از میان برداشتن مانع بزرگ پیشرفت و ترقی ایران یعنی جمهوری اسلامی و اصل سوم اینکه این امر مهم، یعنی از میان برداشتن جمهوری اسلامی باید بدست خودِ ایرانیان و بدون دخالت نیروهای بیگانه صورت گیرد. اما او هرگز دفاع اخلاقی کشورهای دیگر از مبارزات مردم ایران علیه رژیم اسلامی را، همچنانکه امروز در جریان است، به منزلۀ دخالت بیگانگان تلقی نمیکرد. خوانندگان علاقمند و آشنا همۀ نوشتهها و گفتههای داریوش همایون را، و از جمله آن مصاحبه را که متن آن تحت عنوان «فدرالیسم نواختن سُرناست از سر گشادش» در کتاب «یک زندگانی و پرسشهای بیشمار» ـ نشر بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطهخواهی ـ آمده است، با علم و اشراف به این نکات مهم خوانده و شنیدهاند.
بدیهیست که از دیرباز محکمترین پیمان داریوش همایون، حفظ ایران به هر قیمت بود و همۀ ایرانیان را نیز، با علم به دلبستگی ژرفشان به میهنشان، در هر شرایطی به پایبندی هشیارانه بدین پیمان به عنوان یک امر طبیعی و روشنرایانۀ ملتی که به بقای تاریخی خود دلبسته است، فرا میخواند. اما او، در عین حال، در اینکه رژیم اسلامی عامل واقعی و عنصر اصلی در آسیب بلند مدت به این بقاست، هرگز تردید نداشت. لذا برداشتن رژیم اسلامی را گریزناپذیر میدانست. داریوش همایون اما سیاستمداری بود، که در پرتو آرمانهای خود بس هشیار گام برمیداشت. او در حالیکه هیچیک از آن سه امرِ پایهای را در هیچ لحظهای از نظر دور نمیداشت و از توضیح پیچیدگیهای سیاست و تعیین گامهای لحظه، به تناسب، تا مرحلۀ قابل فهم و عملی شدن آن، بازنمیایستاد. در افکار و نظرگاه او میشد به خوبی درهمنریختن اولویتها و تشخیص درست دوری و نزدیکی هر یک از آنها را به طور واقعی و در لحظههای دقیق، به روشنی دید. به عبارت دیگر، هر نوآموختۀ سیاسی میتوانست و میتواند، در عمل اندیشیدن در سیاستورزی را از او بیاموزد. شاید ندای «نه جنگ، نه جمهوری اسلامی و نه تجزیه» او که در بدترین شرایطی که ایران، به دلیل سیاستهای مخرب حکومت اسلامی، در آن قرار گرفته و خطر حملۀ نظامی کشور را تهدید میکرد، نمونهای از آن نحوۀ برخورد به سیاست لحظه و روز در پرتو آن پیمان درازآهنگ به حفظ ایران باشد.
بنابراین جدا کردن متن سخنان داریوش همایون از شرایطی که رژیم اسلامی به ایران تحمیل و در منطقه ایجاد کرده و مسبب کشیده شدن صف طویلی از دشمنان در همسایگی ایران و در کل جهان گردیده بود، تنها میتواند از نادانی، در سرهمبندی تبلیغات اکبر گنجی و مسئولان امنیتی سایت تسنیم برخاسته باشد. گنجی و سپاهیان امنیتی ممکن است فراموش کرده باشند، اما مردم ایران فراموش نکردهاند که طی سالها، به ویژه از سال ۲۰۰۳، یعنی سال اشغال عراق توسط نیروهای نظامی آمریکا و از پرده بیرون افتادن برنامۀ هستهای رژیم اسلامی، سایۀ شوم حملۀ نظامی تا سالها آسمان ایران را تیره کرده بود. از جمله در سال ۲۰۰۷ که خطر حملۀ نظامی به ایران اوجی تازه گرفته و دلارهای فراوانی از سوی صف طویل دشمنان ایران به جیب نیروهای تجزیهطلب ریخته میشد، داریوش همایون، در نوشتهها و مصاحبههای بسیار خود، مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران اعلام داشته و آن را عاملی برای فراهم شدن امکان تجزیۀ ایران میدانست و در این رابطه بود که میگفت: «خطر تجزیه ایران در صورت جنگ، خیالپردازی نیست.» اما در همان زمان نیز که با حملۀ نظامی و لاجرم خطر تجزیۀ ایران، به عنوان خطر نزدیک مخالفت میورزید از گفتن و روشنگری در بارۀ نقش رژیم اسلامی، به عنوان مسبب این خطر و مسئول پیامدهای آن باز نمانده و میگفت:
«گزینه جنگ را سیاستهای حکومت اسلامی و به ویژه برنامه بمب اتمی روی میزها گذاشته است و سرسختی در آن سیاستها اجتناب ناپذیر خواهد کرد. ما نمیتوانیم با جنگ مخالفت کنیم و به جمهوری اسلامی عامل اصلی جنگ کاری نداشته باشیم.»
داریوش همایون هرگز رژیم اسلامی را به عنوان خطر دائمی علیه ایران از نظر دور نداشت، و بر آن بود که هر روزی از عمرِ این رژیم، ایران را گامی دیگر به ورطۀ نابودی نزدیک میکند. هرچند او در لحظۀ نزدیک شدن حمله نظامی به ایران، که تجزیه را پیامد آن میدانست، و تنها، در چنین شرایطی رژیم اسلامی را همان «تیمور لنگی» میدانست که ایرانیان را چارهای جز دفاع از سرزمین، زیر عَلَم فرماندهی این خونخوار ایرانیان نمیدید. اما داریوش همایون غلبۀ اسلامگرایانی نظیر گنجیها و گردانندگان امنیتی ـ سپاهی سایت تسنیم به رهبری خمینی، بر ایران را از سنخ حملۀ قادسیه عربهای اسلامی میشمرد و بر آن بود که به محض پس رفتن و کاهش خطر حمله نظامی به ایران، و لاجرم خواباندن نیروهای تجزیهطلب در آب نمک انتظار، مردم ایران باید به مبارزۀ بیامان خود علیه رژیم اسلامی بازگردند. و امروز زمان این بازگشت به این پیکار بیامان رسیده است.
اما اکبر گنجی و مسئولان امنیتی سایت تسنیم باید، زیر فشار پیکار بیامان جوانان و زنان کشور در سراسر ایران چنان به هراس افتاده باشند، که نتوانستهاند، حرکت هشیارانه مردم کشور را دریابند و نتوانستهاند ببینند یا بشنوند که؛ از همان نخستین لحظههای انتشار خبر قتل مهسا، ایران سراسر بپا خاست و یکصدا فریاد زد: «میجنگیم، میمیریم ایران رو پس میگیریم»، «کردستان کردستان چشم و چراغ ایران»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران»… این فریاد نسلیست که داریوش همایون در نبرد علیه رژیم و فرهنگ اسلامی به آن دل و امید بسته بود. این نسل، نسل بلافصل افکار داریوش همایون است. اما افراد مسخ شده در فرهنگ اسلامی و ضد ایرانی هرگز نتوانستند این روحیۀ ملت ایران را دریابند و به این راز سرگشاده پیببرند که؛ مهمتر و قدرتمندترین نیروی پاسداری از تمامیت ایران و جلوگیری از هر حملۀ بیگانه و درهم شکننده هر قوای تجزیهطلبی، همین وحدت ملی و اتحاد و یکپارچگی ملت ایران و در سراسر این مرز و بوم از پس هزارههای تاریخ این ملت است. دلبستگی، حساسیت و هشیاری چنین ملتی را نمیتوان به بازی گرفت و تردید بدان روا داشت. آقای گنجی و سایت تسنیم بهتر است خدعهای دیگر به حال فلاکتبار رژیم خود کنید.