«

»

Print this نوشته

هر نسلی پیروزی خودش را دارد / فرخنده مدرّس

در چنین شرایطی، که فرزندان‌مان، در خیابان و خانه و مدرسه و دانشگاه، عزم به پیکاری بی‌باکانه، کرده‌اند، جز به تشویق پدران و مادران و مردم سراسر ایران، برای حضور میلیونی و پیوستن به پیکار فرزندان و جز به تشویق اعتصاب‌های سراسری برای دفاع از کودکان دبستانی و جوانان دبیرستانی و دانشگاهی، برای شکستن کمر رژیم مافیایی و این گروه حرامی، چه می‌توان بر زبان آورد؟ در چنین شرایطی، اگر نمی‌توانیم در عمل یارشان باشیم، با اخذ زبان‌های تخطئه‌گرانه‌ و با کلام پر نیش و کنایه نیز بار خاطرشان نشویم.

zan

هر نسلی پیروزی خودش را دارد

فرخنده مدرّس

‌ ‌

هر نسلی پیروزی خودش را دارد. مهمترین پیروزی نسل‌های پس از انقلاب اسلامی و نسل‌‌های جوان امروز فائق آمدن بر شکست اخلاقی ناشی از بی‌مسئولیتی نسل انقلابی گذشته خواهد بود؛ پیروزیی که روزگارانی دشوار و زمانی نه چندان کوتاه را پشت سر گذاشته و تنها با گذاشتن نقطۀ پایان بر عمر حکومت ننگین اسلامی و بازگرداندن ایران به مسیر حکومت قانون، آن‌هم قانونی مبتنی بر اصل حاکمیت ارادۀ ملت، مبتنی بر حقوق برابر انسان‌ها و مبتنی بر اصل آزادی خواهد بود. آنگاه پیروزی بر رژیم اسلامی، یاد آن نسل انقلابی شکست‌خورده و شرمندۀ تاریخ را نیز به گور تاریخ خواهد سپرد. آن شکست اخلاقی و سرافکندگی تاریخی اوج خود را امروز در پرپر شدن غنچه‌های نشکفته فرزندان ایران، به نمایش می‌گذارد. بزرگترین شرمساری نسل انقلاب اسلامی بی‌اعتنایی‌ جاهلانه‌اش بود به اصل زندگی، اصل آزادی و اصل شکوفایی استعدادهای انسانی در دامن آزادی. آن نسل فاقد مسئولیت و پرتفرعن به جهل خود، باید می‌دانست، چاقوی انقلاب اسلامی به محض «پیروزی» بر گلوگاه‌ جوانان و به ویژه دختران و زنان جوان خواهد نشست، زیرا زندگی و بلوغ سرزنده و زیبای آن درنسل جوان است که می‌شکفد و بدون آزادی و امنیت و سلامت جان، روح و حیات  کودکان و جوانان شکفتنی در کار نیست. از تمام زندگی یک ملت، در فقدان آزادی و بدون امید به آینده، تنها یک زیست سرخوردۀ ابتدایی و گیاهی می‌ماند که حاصل آن استعدادهای خفه شده خواهد بود. روشنفکران تاریک‌اندیش شریک در انقلاب اسلامی باید می‌دانستند حرکتی که رهبری آن در دست اهل شریعت است، و استقرار قانون اسلام هدف آن، هرگز تاب آزادی و رشد آزاد انسانی را نخواهد آورد. البته نسل‌های پس از انقلاب اسلامی هرگز فراموش نخواهند کرد که بر بیرق‌ ایدئولوژهای پدران و مادران انقلابی‌شان نیز نفی آزادی، به ویژه آزادی زنان، که آن را سمبل بی‌بندوباری فرهنگ غرب می‌دانستند، حک شده بود.

تبعیض علیه زنان، پایمان کردن حقوق‌ آنان و سرکوب خواست‌هایشان، ستادندن جان‌ها و بریدن سرهایشان به جرم زیر پا گذاشتن قوانین شرع و اخلاق شرعی، هرچند از بروزات آشکار ماهیت اسلام‌گرایی‌ست، اما تنها بارقه‌ای از سرشت ضدیت با آزادیِ نهفته در فرهنگ اسلامی‌ست. فرهنگ ایرانی که هزاره‌ای‌ست در ترکیب و درآمیختگی، و در موارد بسیار در همدستی با آن فرهنگ پوسیده و بویناک، بسر برده است، در مسیر خلاف آزادی، آسیب‌های فراوان دیده است. چه بسیار ایرانیانی از نسل‌های گذشته و چه فراوان مادران، و بسیار بیشتر از مادران، پدرانی که شاخک‌های حسی خود را در برابر شکفتن استعدادها در هوای آزادی، حتا برای فرزندان خویش را نیز از دست داده‌ بودند. با آمدن رژیم اسلامی، ترس را نیز برآن فقدان حس افزوده‌اند؛ ترس از آزاد زیستن و آزاده پروراندن فرزندان خویش، ترس از پرورشی که در افق تاریک آن، در این چهل و اندی ساله، هیولای مجازات اسلامی و مرگ دلبندان نشسته است.

این‌که امروز فرزندان جوان و حتا نوباوگان‌ ما سر به شورش و گردن به پیکار علیه رژیم اسلامی و فرهنگ بی‌زاری‌آور آن افراشته‌اند، بیش از پیش باید موجب خلجان روح و ناآرامی وجدان نسل‌های گذشته گردد. اما شگفت آن‌که در میانۀ میدان نبرد جوانان علیه رژیم اسلامی، زبانِ محتسب‌وار و برخاسته از فرهنگ کج و معوج شدۀ شترگاوپلنگی، از کام برخی بیرون آمده و حتا به نام دفاع از پیکار سراسری در ایران، شیوه‌های مبارزاتی جوانان را تخطئه می‌کنند. بجای اخذ زبان صریح و روشن علیه رژیم اسلامی سرکوب‌گر و نظام سراسر ضد آزادی، ضد زندگی، ضد جوانی و ضد زن و ضد ملت ایران، واژه‌ها و عناوینی را به مضحکه و به سرزنش به میان میدان پرتاب می‌کنند، که حاصل آن جز انحراف از اصل ماجرا نیست. و تنها سرود یاد مستان امنیتی‌های رژیم اسلامی و طراحان نشسته دراتاق‌های مخوف فکر این فرقۀ تبهکار می‌دهد، تا در برابر بی‌حسی افکار کج و معوج مسخ‌شده در فرهنگ اسلامیِ گریزان از سبکبالی  زندگی پرطرب، پسران و دختران جوان را به جرم آن‌که تنها «می‌خواهند ستاره‌ای باشند تا همه به آنها نگاه کنند»، طعمۀ شکارچی‌های رژیم اسلامی شده و از خیابان‌ها و از درون اتاق‌های دوران کودکی  و نوجوانی، از راه مدرسه، یا از پشت دروبین‌های دنیای اینترنتی‌شان کشان کشان برده و به دست دژخیمان سیاه‌دل سپرده تا صدای امیدشان خاموش گردد.

در چنین شرایطی، که فرزندان‌مان، در خیابان و خانه و مدرسه و دانشگاه، عزم به پیکاری بی‌باکانه، کرده‌اند، جز به تشویق پدران و مادران و مردم سراسر ایران، برای حضور میلیونی و پیوستن به پیکار فرزندان و جز به تشویق اعتصاب‌های سراسری برای دفاع از کودکان دبستانی و جوانان دبیرستانی و دانشگاهی، برای شکستن کمر رژیم مافیایی و این گروه حرامی، چه می‌توان بر زبان آورد؟ در چنین شرایطی، اگر نمی‌توانیم در عمل یارشان باشیم، با اخذ زبان‌های تخطئه‌گرانه‌ و با کلام پر نیش و کنایه نیز بار خاطرشان نشویم.

ما هر تعبیر و تفسیری که از این دور از پیکار جوانان سراسر ایران داشته باشیم، اما مجاز نیستیم که اصل و مضمون عمل آنان، یعنی پیکار برای آزادی و برابری حقوق انسانی، برای آزادی زنان از حجاب اجباری را از عاملان آن، یعنی پیکارگران جوان جدا کنیم. انقلاب مردم ایران این‌بار وقتی به راستی «ملی» خواهد بود که آیندگان این ملت را حفظ کرده و در میدان نبرد تنها گذاشته نشوند. انقلاب مردم ایران این‌بار وقتی به راستی «ملی» خواهد بود که آیندۀ این ملت را، در دفاع از آزادی و حقوق برابر انسانی آحاد این ملت، بخواهد و از بند و بست و لکنت آن در انقلاب مشروطه و از دور نخست تجددخواهی‌مان فراتر رود.