Author's posts

نقش انقلاب مشروطه در تحول تعلیم و تربیت ایران / دکتر جلال متینی

شتاب رضاشاه برای نوسازی کشور در زمینه‌های مختلف حد و مرز نمی‌شناخت. در سال ۱۳۱۱ کنگره اتحاد زنان شرق با حضور نمایندگان ده کشور در تهران برگزار گردید. در سال ۱۳۱۳ لایحه تأسیس دانشگاه تهران به تصویب مجلس رسید. ساختمان دانشکد‌ه پزشکی با تالار تشریح برای پذیرفتن ۶۰ دانشجو در هرسال آغاز به کار کرد. تا آن تاریخ مدرسه طب یادگار امیرکبیر که از مدرسی دارالفنون جدا شده بود، به علت مخالفت آخوندها سالن تشریح نداشت. در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ که تالار تشریح آماده شد بود رضاشاه آن را گشود. در ۱۲ مهر ۱۳۱۴ کنگره بین المللی فردوسی در تالار دبیرستان دارالفنون با حضور چهل تن از دانشمندان ایرانی و خارجی تشکیل شد. رضاشاه در مراسم افتتاح آرامگاه فردوسی در طوس شرکت کرد. و این نخستین کنگره بین المللی برای بزرگداشت یکی از نامداران ایران بود. در سال ۱۳۱۴ فرهنگستان ایران با ۲۴ عضو پیوسته تأسیس شد. تدریس ورزش و موسیقی در مدارس اجباری شد. نخستین استادیوم ورزشی در تهران ساخته شد. دانشسرای عالی و دانشسرای مقدماتی در تهران و شهرستانها برای تربیت دبیر و آموزگار شروع به کار کردند. گام‌های نخستین برای تعلیمات اکابر برداشته شود. وزارت فرهنگ برای اولین با کتاب‌های درسی برای دبستان‌‌ها و دبیرستان‌‌ها را به چاپ رسانید. در ۱۷ دی ۱۳۱۴ با کشف حجاب به زنان ایران این فرصت تاریخی داده شد که به مانند مردان در دانشگاه به تحصیل بپردازند و وظیفه خود را نسبت به ایران انجام دهند.

ادامه‌ی مطلب

سیاست شانزده ساله‌ها / داریوش همایون

هیچ چیز غم‌انگیز‌تر از گرایش به بریدن همه رشته‌ها، به ناممکن کردن هر توافقی اگرچه به سود همگان، در گفتار و کردار بسیاری از سیاسیکاران نیست. آنها لذتی را که از راندن طرف مقابل به کینه و دشمنی می‌برند نمی‌توانند پنهان کنند زیرا خود در چنان فضائی می‌زیند. ایرانی در نابسندگی عاطفی‌اش عادت کرده است جهان را در خود خلاصه و کوچک کند. حق با اوست و دیگر همه چیز رواست. ولی مردمان می‌توانند به پایگاهی برسند که خود را با جهان یکی کنند، بکوشند که با جهانشان بزرگ شوند. این معنی واقعی رشد همه سویه شخصیت است.

ادامه‌ی مطلب

مدرنیته و مشروطۀ ما / فرخنده مدرّس

پادشاهان پهلوی در اصلاحات خود در عمل پای‌بند به ذات مدرن مشروطیت، به مثابۀ دوران جدید ایران، بودند و از این منظرگاه، در قیاس با دوره‌های پیش و پس از خود، جایگاه تاریخی و استثنایی یافتند. مضافاً این‌که شناختِ حقیقتِ تاریخیِ مشروطیت، به معنای توانایی در روشن کردن مختصات جایی‌ست که «ما» آنجا را خاستگاه‌ اهداف و افکارمان دانسته و به مردم وعدۀ بازگشت به آن و آغازی دوباره از آنجا، برای پیش‌تر رفتن، را می‌دهیم. اگر مشروطیت روند تجدد ما است و در مدرنیته تکرار و توقف معنا ندارد، پس ایستایی بر ۱۲۸۵ و یا در جازدن در ماقبل ۱۳۵۷، با همۀ دستاوردهایشان، آغازِ ماندن و درجازدنِ تازه‌‌ای‌ در گذشته است. خاستگاه این توقف و درجازدنِ تازه، نفهمیدن نقش دستاورد، به منزلۀ شالودۀ حرکت بالاتر و پیشرفته‌ترِ بعدی، خواهد بود.

ادامه‌ی مطلب

نگاه غیر سیاسی به مشروطیت / ‌داریوش همایون

پادشاهی مشروطه اکنون در گفتمان سیاسی ایرانیان همة جنبش مشروطه را تشکیل نمی‌دهد، به این دلیل ساده که جنبش مشروطه، پادشاهی را به ایران نداد. پادشاهی بود، و در انقلاب مشروطه نقش دو سه هزار ساله آن دست کم روی کاغذ تغییر یافت. امروز برای عموم جمهوریخواهان و هواداران پادشاهی، حکومت مشروطه معنای درست خود را می‌یابد ــ حکومت مشروع قانونی، بر پایه قانون اساسی که مردم گزارده‌اند. چنان حکومتی می‌تواند به صورت پادشاهی یا جمهوری باشد که جز در شکل تفاوتی ندارند.

ادامه‌ی مطلب

نظریه‌های فاسد علیه میهن و میهن‌دوستی ـ فرخنده مدرّس

نادیده گرفتن مردم، اراده و اصل حاکمیت ملت، به باور نگارنده، در جدال بر سر میهن و میهن‌دوستی، همانند بسیاری از جدال‌های دیگرِ ما، از جمله جدال در بارۀ معنای مشروطیت ایران، امروز به هستۀ کانونی اختلاف نظرها بدل شده است. در یک سوی این جدال‌ها نظریه‌هایی پدیدار شده‌اند، ایستا و متوقف در تاریخ، که به اجمال می‌توان آنها را شبه‌ نظریه‌هایی دانست؛ مبتنی بر مفاهیم توخالی، یعنی ملت بدون مردم و دولت بدون ملت و دولت با وجود هر حکومتی، حتا در دشمنی با ملت و کشور! به عبارت دیگر، و در کمترین حالت، مضامین جدید به این نظریه‌ها راه نیافته‌اند. و هیچ جای شگفتی هم نیست که مبتکران و مدافعان چنین، به اصطلاح، «نظریه‌هایی» ادله و استنادات خود را در سده‌های پیش و در مناسبات کهنه جستجو می‌کنند و با الزامات جهان جدید و دنیای جدید ایرانی قطع رابطه کرده‌اند.

ادامه‌ی مطلب

نقل از: کتاب مجموعه مقالات جواد طباطبایی ـ فلسفه و سیاست

Tab55

حدود ده سال پیش، یکی از استادان دانشگاه فردوسی مشهد، کتابی منتشر کرد که در آن رویارویی ایران با دو سویۀ «بورژوازی» اروپایی را مورد بررسی قرار می‌داد. او می‌خواست بگوید، که تمدن اروپایی دو وجه دموکراسی و تجاوز است و در واقع ما اگر از اندیشۀ دموکراسی در اروپا چیزی آموخته‌ایم، اما از سوی دیگر، مورد تجاوز امپریالیسم آن قرار گرفته‌ایم و این دو، به نظر او، دو روی سکه‌اند. این کتاب مانند همۀ کتاب‌هایی که «مظلومیت» ما را برجسته می‌کند و توصیفی جانسوز از «جفای» امپریالیسم به دست می‌دهد، مورد استقبال قرار گرفت. اما در مجموع کاری کم‌مایه بود و به نوعی می‌خواست بگوید که به هرحال طشت ما از بام افتاده است. منظور من این است، تا زمانی که کانون تحلیل در بیرون باشد، یعنی تا زمانی که علت شکست ما قوّت دیگران باشد و نه ضعف ما، به اصطلاح عامیانه، در برهمان پاشنه خواهد چرخید، علت ضعف ما، قوّت دیگران نیست، «تنبلی» ما و بیشتر از آن، شیفتگی ما به بن‌بست تجلیل از «جنون نیشابوری» در برابر «عقل دکارتی» و اصرار بر دنبال کردن بی‌راهه «راه آسیایی است که گویا به هیچ بیراهه‌ای ختم نمی‌شود.»

این دیدگاه‌های عرفان بافانه و خلاف شرط تعقل را در بیشتر نوشته‌های ایرانی می‌توان آشکار دید.

انتخاب در شرایط دشوار / فرخنده مدرّس

این مردم ایران هستند که باید انتخاب ‌کنند و نقطۀ پایانی بر این روند شوم بگذارند که همزاد رژیم اسلامی‌ست. تقویت پیکار ملی مردم ایران علیه رژیم، ایجاد انسجام در صفوف این پیکار و سازماندهی گستردۀ آن، تنها راه پیشگیری از هر دو این خطرهاست، هم جلوگیری از خطر فروپاشی ایران به دنبال جنگ و هم پیش‌گیری از اضمحلال ایران در لجنزار «جهان اسلامی و خاورمیانه‌ای» یعنی باقی‌ماندن به صورت یک جامعۀ مفلوک و درمانده! هر دو خطر یک ریشه بیشتر ندارند، رژیم اسلامی!

ادامه‌ی مطلب

رفتن به ژرفای جنبش مشروطه / داریوش همایون

فروکاستن (تقلیل) مشروطه به پادشاهی که جز یک شکل حکومت نیست و طبیعت آن مانند یک شکل دیگر حکومت یعنی جمهوری بستگی به نظام و فرهنگ سیاسی دارد، از دیرپا‌ترین و زیان‌آور‌ترین و پردامنه‌ترین بدفهمی‌ها بوده است. هواداران پادشاهی از هشت دهه‌ای پیش با این رویکرد، خود را نه تنها از یک برنامه عملی فراگیر، بلکه از یک سلاح سیاسی کارساز در رقابت‌شان با گرایش‌های سیاسی دیگر بی‌بهره ساختند. مشروطه در گستره نظری خود می‌توانست به هدف‌های بلند آنان خدمت کند، و آنهمه بی‌اعتنائی و نگرش تشریفاتی، به مشروعیت خودشان نیز آسیب زد. جمهوریخواهان از آن سو به افراطی دیگر افتادند و چون پادشاهی می‌تواند مشروطه هم باشد در بی‌اعتنائی تا مخالفت نیز رفتند و خود به خود خویشتن را در طرف بازنده گذاشتند.

ادامه‌ی مطلب

در تداوم و در ادامۀ بحث «میهن‌دوستی» / فرخنده مدرّس

بار دیگر در تاریخ ایران، در عمل گُسستی در به‌هم‌پیوندی الزامی سه رکن اساسیِ میهن، یعنی ملت، سرزمین و دولت ایجاد شده، و تنها عامل این گُسست رژیم اسلامی‌ست. هر بی‌اعتنایی به این گُسست و پنهان کردن علت و عامل آن نقض غرضی‌ آشکار در مفهوم میهن و لاجرم دوست‌داشتن آن است؛ و در موردِ ما، با بستن چشم بر این حقایق که اولاً: تا وقتی که این حکومت بماند و وضع تغییر نکند، آن گُسست خواهد ماند و هر ماجراجویی و شکست رژیم، زمینۀ شکست‌های سخت‌تری، را آماده و عواقب جبران‌ناپذیر آن متوجۀ تضعیف بیشتر کشور و ملت خواهد شد. …

ادامه‌ی مطلب

احساساتی کوتاه در باب مشروطه: / ایرانی کرد مشروطه‌خواه

مشروطیت جنبشی بود که برای ایرانیان نقطه‌ای شد تا تلاش کنند و بتوانند دولت مدرن بسازند. همچنین تلاش کنند که آن دولت مدرن کارآمد باشد و دغدغه‌ی اصلی‌شان یعنی توسعه در همه ابعاد حیات اجتماعی و سیاسی ایجاد شود. مشروطیت در بطن مسئله‌ی نهادها و حقوق، با وجود اختلاف نظر میان طیف‌های مختلف، شدیداً تمایل به تأسیس آزادی از طریق نهادسازی داشت.

ادامه‌ی مطلب

همایش امید و اعتماد به رهبری شاهزاده / فرخنده مدرّس

همان‌طور که بارها گفته شده، اما از تکرار آن پرهیز نباید کرد؛ این‌که «همایش همکاری ملی برای نجات ایران» پیامی به ارمغان داشت، سراسر آمیخته به امید و اعتماد. مهمترین خاستگاه این اعتماد و امید آن بود که شاهزاده، در مقام رهبر جنبش و «انقلاب ملی» ایران نشان دادند؛ دست‌شان برای جذب نیروهای متخصص و آشنا به مشکلات ایران پُر است. پیامد این نکتۀ نخست، ایجاد احساس امید و اعتماد در افراد پُرشماری بود که به‌طور مستقیم یا از دورترین نقاط جهان و همچنین از ایران تمامِ روند آن همایش را لحظه به لحظه پیگیری نمودند. این احساس امید و اعتماد به رهبری پیکار و توانایی ایشان در هدایت کشور در طول بحرانی‌ترین لحظه‌ها، همچون روح و حلقۀ مشترکی صف جنبش ملی را بار دیگر انسجام و استحکام بخشید.

ادامه‌ی مطلب

جدالی بر بستر اندیشۀ دکتر جواد طباطبایی / در گفتگوی فرخنده مدرس و مصطفی نصیری

‌ ‌

الزام به رفتن به درون یک دستگاه و یک نظام اندیشه، به عنوان تنها راه درستِ شناختن آن، از قضا از آموزه‌های پایه‌ای خودِ دکتر طباطبایی‌ست. تا جایی که ما به خاطر می‌آوریم، ایشان در دو نوبت به وضوح بیشتری به اهمیت آن روش اشاره نموده‌‌اند؛ یک‌بار در کتاب «ابن خلدون و علوم اجتماعی»، در اشاره به ضرورت «بازکردن دربِ دژ سنت و تسخیر آن از درون»، بجای «کوبیدن آن با دژکوب از بیرون» و بارِ دیگر در توضیح فلسفۀ آگاهی هگل در درسگفتار «پدیدارشناسی روح» ـ به تقریر آقای نصیری ـ که دکتر در آن از استعارۀ «کاخ بلندِ» فردوسی بهره گرفتند تا بر این نکته تکیه نمایند که: «آنچه در زبان فارسی درباره پدیدارشناسی روح نوشته یا ترجمه شده همگی بحث‌هایی است که در بیرون این ساختمان می‌گذرد و در واقع توصیف­هایی از بیرون است. از اینرو من تعبیر کاخ را همچنان حفظ می‌کنم تا بگویم باید به وارد شدن در آن خطر کرد.»

ادامه‌ی مطلب

ژرفای مشروطیت از دیدگاه دکتر جواد طباطبایی

‌دریافت ما از جنبش مشروطه‌خواهی و اندیشۀ مشروطیت زمانی دقت لازم را پیدا خواهد کرد که آن را به عنوان فصلی در تحول مفاهیم اندیشۀ سیاسی، لحظه‌ای در «انقلاب‌های دموکراتیکی» و به مثابه آغاز پایان نظام‌های خودکامه ــ و نه تنها سلطنت ــ بفهمیم. از این حیث، مشروطه‌خواهی حادثه‌ای در تاریخ جهانی آزادی و حکومت قانون است. چنان‌که مفهوم مشروطه‌خواهی به نظام‌های کشورهایی نیز اطلاق می شود که نظام‌های جمهوری دارند.

ادامه‌ی مطلب

پهلوی‌ستیزی شگفت‌انگیزترین پدیده سیاسی در ایران معاصر. / محمد محبی

عشق محمدرضا شاه پهلوی به میهن و توسعه و تعالی ایران در تاریخ بی‌نظیر بود. کارنامه سیاسی او در مجموع مثبت و خوب بود. بدون هیچ تبصره و اما و اگری، می‌توان او را یکی از دل‌سوزترین و وطن‌پرست‌ترین و شایسته‌ترین شهریاران ایران‌زمین در پانزده قرن اخیر دانست. و دشمنانش را در ردیف روسیاه‌ترین افراد تاریخ این سرزمین قرار داد.

ادامه‌ی مطلب

نقل از: کتاب صدسال کشاکش با تجدد / فصل سیزدهم / بیرون از جهان‌های ما

100Sal

جهان اسلامي، جهان انکار واقعيت‌هاست. سربلندي در ژرفاها، پيشروي بسوي گذشته، چسبيدن به فرايافت‌ها و عادت‌هاي ذهني شکست خورده و باطل، و دراز کردن عمر آنها به ياري تاويل. “ارول“ در 1984 خود از گفتار نو جامعه “برادر بزرگ” سخن مي‌گفت که دروغ در آن به معني حقيقت است. جهان اسلامي از لحظه آشنائي با فلسفه يوناني به گفتار نو سخن گفت؛ عقل را از عنصر نقادش تهي کرد، به جبر نام اختيار داد، و به مشيت صفت اراده آزاد بخشيد. جهان اسلامي جهان تقديس شده‌اي است که دست به ستون‌هايش نمي‌شود زد. جهاني است محکوم به وضع موجود. آنها که در اين جهان به جائي رسيده‌اند در معني، و در صورت هم، تا توانسته‌اند، آن ستون‌ها را از زير جامعه برداشته‌اند. اسلام را به عنوان يک شيوه زندگي، يک طرح سازمان دادن جامعه نمي‌توان با تمدني که بشريت بدان رسيده است و در کار هرچه پيش بردن آن است، آشتي داد. نمونه‌هاي پيشرفته‌تر جامعه‌هاي موسوم به اسلامي، يا عرفيگرا شده‌اند يا اسلام را در بخش بسيار بزرگ خود ناديده مي‌گيرند. نمي‌توان با اسلام تعريف شد و آزاد انديشيد و به گستره توانائي‌هاي خود رسيد. رهائي از جزم، هر جزمي، پيش شرط آزادي است و آزادي، بزرگ‌ترين ارزش‌ها پس از زندگي است.

اگر این شکست به نقطه‌ای برای بیداری بدل نشود، سرنوشت ایران چیزی نخواهد بود جز… / مهدی پرپنچی

نسل جدید، نه با آرمان‌های انقلاب، که با عمل‌گرایی، خواسته‌های فردی، رفاه‌محوری و نگاه جهانی زندگی می‌کند. نسلی که در بستر شبکه‌های اجتماعی، بازارهای آزاد دیجیتال و سبک زندگی جهانی رشد کرده است، پیوندی با مفاهیمی چون «آرمان‌های جهان اسلام» یا «مقاومت منطقه‌ای» احساس نمی‌کند. خواسته‌ی این نسل، زندگی عادی، آزادی فردی و فرصت توسعه است، نه تکرار روایت‌های انقلابی. شکاف میان جمهوری اسلامی و این نسل، دیگر صرفاً سیاسی یا نسلی نیست؛ بلکه به سطحی تمدنی رسیده است.

ادامه‌ی مطلب

ایران «فلسفی» ایران عاشورایی و کربلایی! / علی کشگر

خوشبختانه بعد از جنگ 12 روزه و با بیرون آمدن آقاجان از چاه جمکران ـ احتمالاً مردانه! در روز عاشورا، مداح گرامی، حاج آقا محمود کریمی با خواندن نوحه میهن‌پرستانۀ ذاتی، جوهری، فلسفی، خدایی و… بما فهماند که ما چگونه می‌توانیم از نادانی و از میهن‌دوستیِ «پیر» و «منقضی» ـ احتمالاً دوره شاهان پهلوی ـ بیرون آمده و میهنی‌دوستیِ در میدانِ مفهوم ایرانی را که امری وجودی، امری متأصل و امری فلسفی است، را بفهمیم. از همین‌رو ما سپاسگزار حاج آقا محمود کریمی هستیم که توانست تلاشهای دوستان گرامی را به ما، در تفهیم ایران اسلامی، به ثمر برساند! ممنونیم از شما حاج آقا محمود!!!

ادامه‌ی مطلب