در میان حضار مرحوم مهدیقلی هدایت (حاجیمخبرالسلطنه) رئیسالوزراء سابق ایران که از لحاظ سن و قدمت خدمت مرتبه ارشدیت داشت مرتجلا عرض کرد “ذات مقدس شاهانه چند سال قبل کلنگی به زمین زدند که اوضاع جسمی مردم این کشور را اصلاح میکرد (اشاره او به کلنگی بود که اعلیحضرت شاه در ۱۳۰۷ برای ایجاد راهآهن در محل ایستگاه کنونی به زمین زدند) امروز نیز بنایی را شروع میفرمایند که روح را پرورش میدهد. الحمدالله که نمردم و چنین روزی را دیدم… “
بایگانی موضوعی: بنیاد
جمهوری اسلامی، رژیمی بحرانزا و بحرانزی است. ۴۵ سال است که این رژیم ضدایرانی، جنگ و بحران و تحریم را به ملت ایران تحمیل کرده است. در شرایطی که احتمال حمله جمهوری اسلامی و تروریستهای نیابتیش به خاک اسرائیل میرود، به رهبر رژیم هشدار میدهم که دست از حماقت بردارد و با سیاستهای توسعهطلبانه و البته خیانتکارانهاش، ایران را به ورطه جنگ نکشاند. خامنهای و رژیم تحت امرش، ایران را به کشوری عقبمانده و منزوی بدل کردهاند، و با درگیر کردن ملت و مملکت در جنگی دیگر، تنها بر مصیبتهای ایرانیان میافزایند.
جنگ خامنهای، جنگ ایران و ملت ایران نیست. باور دارم که بخش بزرگی از نیروهای نظامی کشور و خانوادههایشان نیز با ورود به چنین جنگی مخالفند. از نیروهای نظامی و امنیتی که به ایران وفادارند و نه به جمهوری ضدایرانی، میخواهم که در برابر جنون آخرالزمانی خامنهای و پاسدارانش بایستند. امروز وظیفه هر ایرانی وطنپرستی است که مخالفت آشکار خود را با جنگطلبی خامنهای اعلام کند. امروز زمان همبستگی ملی برای نجات میهن است.
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1303
هویت اگر از دلالتهای فرهنگی ـ سیاسی خود آزاد شود معنائی سادهتر از آن دارد که نزد ماست. برای بیشتر مردم پیشرفته جهان هویت، آگاهی به خویش و درباره خویش است؛ هم از سوی خود، هم از سوی دیگران. هویت یک ملت یا اجتماع چنان آگاهی درباره وابستگی به یک ماهیت تاریخی است. با این تعریف روشن است که هویت فرایافتی پویاست و سراسر گذشته و اکنون و آینده را در بر میگیرد و هم به ماهیت بزرگتر ارتباط دارد هم به یگانهای آن؛ هم شخصی است هم جمعی، و هر چه انسانیت پیشتر آمده، به این معنی که فرد جای مهمتری یافته، مولفه شخصی آن نیرومندتر شده است. خود، چه فرد و چه جامعه، از مراحل گوناگون میگذرد و شکلهای گوناگون میگیرد ولی همواره برای خودش و دیگران همان است.
رعد همیزند دهل زنده شدست جزو و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار میکشد
آنک ضمیر دانه را علت میوه میکند
راز دل درخت را بر سر دار میکشد
لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
گرچه جفای دی کنون سوی خمار میکشد
همان گونه که در تصویرهای زیر دیده میشود و طباطبایی در واپسین پیشگفتار توضیح داد، از سال ۱۳۶۷ خورشیدی که نخستین چاپ کتاب تحت عنوان «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» منتشر گردید، تا دو دهه پس از آن کتاب بدون تغییر و در ۲۴۹ صفحه به «چاپهای متعدد» رسید. پس از دو دهه کامل، «ویراسته جدید» کتاب این بار با عنوان «درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» در ۳۰۰ صفحه منتشر گردید، در این «ویراسته جدید» ۵۰ صفحه بر کل کتاب افزوده شده که ۱۸ صفحه آن به فصل منحنی تحول اندیشه سیاسی غزالی اختصاص دارد، و صفحات این فصل از ۳۰ به ۴۸ افزایش یافت. با «فرمت» متفاوت. در «ویراسته جدید» فصل جدیدی نیز برکتاب افزوده شد تحت عنوان «فصل نخست:ملاحظاتی در اندیشه سیاسی از اسلام تا ایران».
“همه چیز را میشود اصلاح کرد. هر زمینی را میشود اصلاح نمود. هرکارخانهای را میتوان ایجاد کرد. هر مؤسسهای را میتوان بکار انداخت. اما چه باید کرد با این اخلاق و فسادی که در اعماق قلب مردم ریشه دوانیده، و نسلاً بعد نسل برای آنها طبیعت ثانوی شده است؟ سالیان دراز و سنوات متمادی است که روی نعش این مملکت تاخت و تاز کردهاند. تمام سلولهای حیاتی آنرا غبار کرده، بههوا پراکندهاند و حالا، من گرفتار آن ذراتی هستم که اگر بتوانم، باید آنها را از هوا گرفته و به ترکیب مجدد آنها بذل توجه نمایم. اینهاست آن افکاری که تمام ایام تنهائی مرا بهخود مشغول، و یکساعت از ساعات خواب مرا هم اشغال کرده است….. هیچ چیز در این مملکت درست نیست. همه چیز باید درست شود. قرنها این مملکت را چه از حیث عادات و رسوم، و چه از لحاظ معنویات و مادیات خراب کردهاند. من مسئولیت یک اصلاح مهمی را، برروی یک تل خرابه و ویرانه برعهده گرفتهام. این کار شوخی نیست و سرمن در حین تنهائی، گاهی در اثر فشار فکر در حال ترکیدن است.“
سخنان رضاشاه بزرگ به نقل از سفرنامه مازندران
نکتهای که میخواهم در پایان پاسخ به این پرسشتان اشاره کنم، پیوند عاطفی میان همۀ ایرانیان است، که نیرویش از هر گفتمانی بیشتر است. این پیوند است که نگهبان واقعی این سرزمین است. این پیوند را هیچکس نمیتواند از ما بگیرد، مگر خود ما. ولی به بهای نابودی خودمان. وقتی به غرور ملی خودم و فرزند نیمه ایرانیام نگاه میکنم، آسوده خاطر میشوم. سرزمین ما، ایران، هویت، پارۀ تن تک تک ماست. همه ما به آن نیاز داریم، چون بدون آن بیهویت میشویم.
هرقدر که بخواهیم بهدلآریم و بگوییم سوگوار نیستیم، چون آن جاودانیاد و آن روح زنده، با همۀ آنچه از هستی پرمَجدش مانده است، همچون ترنم نوشتهها، در برابر چشمان جویایِ دوان بر سطرهای مبارک، مینشینند، اما، گو! که روان ناآسوده و قلب ماتمزده راه نمیآیند و روا نمیدارند. پس بگو که سگواریم، در این نخستین سالگرد غیبت پر حسرت و افسوسشان! کیست که بداند؛ دوام عمر تا چند است؟ اما تا عمر باقیست، وامدار آن هزاران هزار زَر بر ورق، که از آنها، این چندین سطر پرقدر را بار دیگر تقدیم خوانندگان میکنیم، که «تزهایی» هستند، برآمده از گذشتۀ درازدامن سرزمین و مردمانی که او خوب میشناخت، که فرضیههایی هستند، سپرده به آیندگان، که اگر خواستند آیندهاشان ثمردهد، آنها را شالودۀ احیای خود کنند، تا بخت دولتشان بار دیگر بدمد!
انقلابیون از آغاز و پیش از آنکه بدنبال میلیونها کشانده شوند میتوانستند تصمیمهای دیگری بگیرند. بخشی به علت تصمیمهای خود آنان بود که حضور آن میلیونها صورت گرفت. اگر عمل از منطق هدف پیروی میکند و به باخت همگانی، بیش از همه دست زنندگان به عمل، میانجامد پس منطق هدف عوضی بوده است. ما که عروسک خیمه شب بازی روزگار یا تماشاگران بیاختیار و بیمسئولیت توطئه ابرقدرتها نیستیم. راهی را از میان راههای گوناگون بر میگزینیم و بعد قربانی منطق آن میشویم. خطائی در این فرایند نیست، سراپای این گزاره خطا بوده است.
استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران برای ما از همه بالاتر است و به هر قیمت و در هر وضعی از آن دفاع میکنیم. ما به جای آنکه در موضوعی بدین اهمیت “سلامت را در کنار” بدانیم و خاموش بنشینیم، با صراحت اعلام میکنیم که در صورت حمله به ایران جای ما موقتا در کنار جمهوری اسلامی این دشمن وجودیِ خودمان خواهد بود. برای ما امری هست که از هر چیز دیگری از جمله جانهای خودمان بالاتر میآید: استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران، که در جنگی چنان ویرانگر بر باد خواهد رفت.
در مورد همایون باید بگوییم که اولاً توأمان دانشآموختۀ حقوق و علوم سیاسی و کارگزار سیاسی رده بالا بود. ثانیاً بر خلاف اندیشمندانی مانند آرامش دوستدار، داریوش شایگان، رضا داوری اردکانی، سید جواد طباطبایی و عبدالکریم سروش که وارد مجادلات و مباحث فلسفی میشوند عمدتاً با اتکا به مبنایی فلسفی (فایدهگرایی) در مورد تاریخ، سیاست و جامعه نظرورزی میکند. از این منظر، در فضای فکری ایران، بیشتر به محمدعلی فروغی، سید حسن تقیزاده و فخرالدین شادمان شباهت دارد؛ یعنی کارگزاری سیاسی با علائق فکری است.
جمهوری اسلامی از زمان تاسیس، تروریستپروری را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است و با این تروریستپروری، تمام منطقه را درگیر جنگ و تنش کرده است.
پیش از فاجعه ۵۷، رابطه پاکستان و ایران بر اساس دوستی و احترام متقابل بود. ایران نه تنها میانجی صلح میان هند و پاکستان بود بلکه در موقع دشواریهای اقتصادی به کمک این همسایه شرقی میرفت. آن احترام، برآمده از اقتدار اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک و فرهنگی ایران بود.
چهار دهه بعد، جمهوری اسلامی با ماجراجوییهایی منطقهای سپاه پاسدارانش و با بیکفایتی اقتصادی و سیاسی و امنیتی، ایران را دچار چنان فلاکتی کرده که پاکستان کیلومترها درون مرزهای ایران عملیات نظامی میکند و در صداوسیمای ضدملی بابت آن خدا را شکر میگویند.
موشکپراکنی دیوانهوار جمهوری اسلامی به کشورهای همسایه و ناتوانیش در محافظت از مرزها و شهروندان، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور، دو روی یک سکهاند و محکوم.
راه حل روشن است: مُهرِ پایان نهادن بر رژیمِ برآمده از فاجعه ۵۷، بازگرداندن قطار ایران به روی ریل ترقی و تمدن، بازسازی اقتدار اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فرهنگی کشور و برقراری روابط صلح آمیز و دوستانه با همسایگان بر اساس منافع ملی، و بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه.
@OfficialRezaPahlavi