۲۸ مرداد لحظۀ تاریخی در نگهداری ایران از زبان دو شاهد
اردشیر زاهدی و بابک امیرخسروی
نقش سرداران زیباییشناسی انقلابی را در پیروزی و تداوم انقلاب به هیچ عنوان نباید دستکم گرفت. فاصلهٔ میان شورش ۴۲ تا انقلاب اسلامی همین سایهها و براهنیها و لطفیها هستند. اینها بودند که اعتبار از پهلوی گرفتند و به انقلابیون دادند. چشمِ بخشِ غیرمذهبیِ جامعهٔ ایران که فعالانه در انقلاب شرکت کرد، دنبال آنها بود. سایه و دوستاناش نبرد زیباییشناسانهٔ انقلابیون را رهبری میکردند. شعر میگفتند، ترانه میساختند، نقاشی میکشیدند، فیلم میساختند برای مشروعیتزدایی از پهلوی و مشروعیتبخشی به انقلاب. انقلاب ۵۷ فقط انقلاب اسلامگرایان و «آخوندها» نبود. شورش خالص اسلامگرایان همان خرداد ۴۲ بود که توانی محدود داشت. آنچه در سال ۵۷ تغییر کرده بود، اتحاد جبههٔ چپ و ملی با جبههٔ مذهبی بود.
بیتردید قبل از آمدن رضاشاه بخش عمدهای از رهبری فکری ایران به این نتیجه رسیده بود که شرایط در حال معرفی پارادیم جدیدی است، میرفت که این پارادیم را برای خود تعیین نماید. این گروه متوجه شده بود که به آرمانها و آرزوهای صدر مشروطیت یعنی دمکراسی، آزادی، مساوات و عدالت باید با دید دیگری نگریست. بهعبارت دیگر این مطالبات توضیح دیگری هم لازم دارند. برای تحقق آنها شرایط دیگری ضروری است. آنها پیش از آمدن رضاشاه به این نتیجه رسیده بودند، که بر پایه ناامنی و بیثباتی سیاسی با این شرایط مجلس و آمد و رفت دائم کابینهها دستیابی به آن اهداف ناممکن است. لازمة آن بستر محکمی است که وقتی پایمان را روی آن میگذاریم زمین فرو نرود و یا نلرزد.
محمدرضا شاه هیچگاه پیشوائی چون مصدق و پادشاه مقتدری چون رضاشاه نشد ولی دستاوردهایش از هر دو بویژه مصدق درگذشت. ثروتی که به رهبری او در ایران تولید شد هیچگاه نه پیش از او به آن اندازه بود و نه پس از او رسیده است. پیروزیهای سیاست خارجیاش آرزوی رضاشاه میبود و هنگامی که نوزده سال پس از مصدق، کنسرسیوم بینالمللی تنها به صورت خریدار نفت ایران درآمد، ملی شدن نفت به کاملترین صورت آن عملی گردید. / داریوش همایون
رضاشاه در نیمه برنامههای گستردهاش برای نوکردن زیر ساختهای جامعه ایرانی از پادشاهی به زیر کشیده شد. ولی تا همانجا ایران را بر راهی انداخته بود که مانند قطارهائی که بر راهآهن انداخت، با انقلاب و حکومت اسلامی نیز از آن بیرون آمدنی نیست. او را میباید پادشاه زیرساختها شمرد و آنقدر زیر ساخت بود که بدست او بوجود آید که توقع دمکراسی و توسعه مستقیم سیاسی را به دشواری میتوان از او داشت. زیر ساخت اصلی و مهمترین، بازسازی ایران به عنوان یک کشور و در صورت نوین دولت ـ ملت بود. نخست بایست از تکه پارههای ممالک محروسه و مناطق فئودالی و بخشهای عملا جدا شده یا در حال جدا شدن ایران کشوری با یک حکومت میساخت که در درون مرزهایش قانون خود آن و نه خواست سفارت دولتهای فخیمه انگلیس و بهیه روس روا باشد
تلاش زمامداران عصر پهلوی آن بود که بتوانند در حوزهی عمل مصالح ملّی ایران را به نحو احسن تأمین سازند. اما در کنار بحث ملّی و مصالح عالی ما یک بحث علمی هم داریم.
تا آن زمان اگرچه میشد ایران را بهمثابهی هر کشور واقعی و یا حتی چون دوّل جعلی پیرامون آن، با تدابیری عام به تامین منافع ملّی خود واداشت، و یا در دانشگاههای این کشور به تدریس موضوع ایران پرداخت، نکتهی اصلی ربط عقلانی، روشمند و منطقی این دو بود که امری مغفول در ایران بوده است. یگانه کسی که به کوششی فلسفی جهت ربط عقلانی و روشمند میان ایران بهمثابهی موضوع علم با مصالح عالی ملّی پرداخت دکتر جواد طباطبایی است که طی چند دهه مرکز ثقل کوششهای او این بوده که به مبحثی علمی در باب مصالح ملّی بپردازد. این راه نویی در بیرون بیراهه روشنفکری صدساله است که اگر بتوان بنیانی استوار برای آن فراهم آورد گسستی از گذشته ایجاد خواهد شد، و شاید اتفاقی بیافتد: انقلابی در شیوهی اندیشیدن ایرانی.
نخستین برگزیدۀ ما، اینبار، از «فصلنامه فریدون» ـ شمارۀ سه ـ البته با اجازه از دستدرکاران و تلاشگران این نشریه، به منظور بازنشر در سامانۀ «بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطهخواهی»، نوشتۀ امیریحیی آیتاللهیست، تحت عنوان «سلطنت پهلوی اصلاحگر یا محافظهکار؟». انگیزۀ ما از این بازنشرها به نقل از «فصلنامه فریدون»، در گام نخست، جلب نظر هممیهنان و ترغیبشان به پیگیری این نشریه است، که تلاش پرهمتی میکند، تا ظرفی برای بیان افکار تازه و اندیشههای جدید نسلهای بیرون آمده از تجربۀ شکست انقلاب اسلامی گردد، نسلی که از دورن خود، سربرافراشتن لایۀ جدید روشنفکری ایران را نوید میدهد، روشنفکرانی با رویکردی روشنبینانه به ایران و با تکیه بر دفاع از آیندۀ این کشور و ملت و با اتکاء به اندیشه و دانشی استوار، که میروند تا رفته رفته جایگزین لایۀ روشنفکری «تاریک اندیش» سالهای سیاه انقلاب اسلامی گردند.
نوشتۀ امیریحیی آیتاللهی را به عنوان نمونۀ نخست، از این شماره، برگزیدیم، زیرا همۀ آنچه را که میگوییم، یکجا در خود داشته و بازتاب میدهد؛ نوشتهای متکی به دانش نظری در حوزۀ اندیشۀ سیاسی مدرن، و پیوند آن دانش نظری، همچون بستری استوار، با و برای بررسی تاریخ معاصر ایران و تحولات جاری در این تاریخ و نتیجهگیریهای روشن از این بررسی سیاسی، نظری و تاریخی. دومین ویژگی برجستۀ این نوشته، که ما را بیش از بیش به ترغیب خوانندگان در خواندن آن برمیانگیزد، این است که در این نوشته، ضمن طرح مجدد پرسشهاییست که ذهن ایرانیان را در چرایی وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سالهاست که به خود مشغول داشته است. آیتاللهی، ضمن طرح این پرسشها، همچنین پاسخهایی را نیز ارائه مینماید، که این پاسخها، علاوه بر بیاعتباری بیشتر «پاسخهای» سراسر کذب و بیپایۀ روشنفکران انقلابی نسلهای گذشته، همچنین همچون گشایش راهی جلوه میکنند، برای عبور از آن گذشتۀ رنجآوری که بدست همان «تاریکاندیشان» فراهم آمده و همچنان ادامه دارد. راهی، همچنین، برای بیرون آمدن، به همراه فرهیختگی بیشتر، به یاری سخنگویان نسل تازۀ میهنممان که در فردای ایران، پس از جمهوری اسلامی، آیندۀ روشنرایانهای در ادامۀ روشنرایی نسل مشروطهخواهان و دو پادشاه نیکنام پهلوی را نوید میدهند.
مختصات روشنفکری روسی آن بود که در عرصه آن جایی برای روشنفکران غیرخودی وجود نداشت. حتا اگر روشنفکری از جنس کمونیستی اما به لونی دیگر یافت میشد نمیتوانست در درون روشنفکری روسی جایی دست و پا کند. خودی و غیر خودی پیش از آنکه در حکومت اسلامی باب شود، در میان روشنفکران نوع روسی باب شده بود. نیز از آنجا که پنجره دیدش تنها به سوی ایدئولوژیها و افکار و ادبیات وارداتی باز بود، به پژوهندگان سرزمین خود اعتقاد و اعتنایی نداشت…. در دیدگاه چنین روشنفکری، دکترقاسم غنی و علامه قزوینی ادیب و محقق به حساب نمیآمدند اما هر الفبا نخواندهای که طرفدار ایدئولوژی بود یا خود را طرفدار ایدئولوژی جا میزد، با هر اندازه نادانی و صرفا با ترجمه دو شعر از نوع دلخواه میتوانست در صف نویسندگان و مترجمان زمانه گردن افرازد.
بعد از گذشت ۳۵ روز از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، به نظر میرسد که روسها از اهداف حداکثری خود بعنی تصرف کییف منصرف شدهاند. گرچه مقامات روسیه و مدافعان سینهچاک آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی مدام تکرار میکنند که روسیه از اول هم قصد نداشت کل اوکراین را اشغال کند، و معاون وزیر دفاع روسیه و یکی از مذاکرهکنندگان روسی این عقبنشینی را حرکتی در جهت پیشبرد مذاکرات اعلام کردهاند، اما نوع قشونکشی روسیه نشان میداد که هدف اصلی آنها اتفاقاً اشغال پایتخت اوکراین یعنی کییف بود، حرکت کاروان نظامی معروف ۶۴ کیلومتری از محور شمال به سمت کییف در هفته نخست جنگ گواه این مدعاست. اما بخشی از این کاروان منهدم شده، بخشی به غنیمت اوکراینیها درآمده و بخشی از آن هم از امروز در حال ترک محور است.
هفده دی روزی بود (در ١٣١۴/۱۹۳۶) که زنان ایرانی بطور رسمی و به دستور دولت از پوشیدن روی خود در بیرون خانه منع شدند. نام رسمی آن رویداد کشف حجاب بود، اما بسیار بیش از برافتادن پرده از روی زنان معنی میداد. بخش هوادار پادشاهی پهلوی، که در بیشتر هفت، هشت دهه گذشته در اکثریت بوده است، هفده دی را روز آزادی زنان شمرد. مخالفان آن پادشاهی که با تنگ کردن چشمانداز تاریخی خود، از سرتاسر آن دوران با سه برچسب استبداد و فساد و وابستگی میگذرند، یا اصلا هفده دی را مانند بسا دگرگشتهای تاریخی و ملتساز آن دوران ندیده میگیرند، و یا کشف حجاب را جلوه دیگری از استبداد رضاشاهی میشمرند.