«

»

Print this نوشته

دلبستگی به انقلاب ۵۷ بزرگترین مانع نزدیکی! / بنیاد داریوش همایون

انقلاب ۵۷ انقلابی بوده است؛ علیه تاریخ ملت ایران، علیه دولت ملی ایران، علیه انقلاب مشروطه ایران، علیه نظام پادشاهی ایران، علیه دستاوردهای ایرانِ مدرن خاصه در دورۀ پادشاهان پهلوی، علیه آزادی، علیه حقوق و آزادی زنان، علیه برابری ادیان، علیه قانون‌گذاری عرفی، علیه قرارگرفتن اسلام برابر سایر ادیان در ایران، علیه آغاز شکل‌گیری نطفه‌های نظام و حقوق شهروندی، علیه امینت مرزهای ایران، علیه اعتبار و نام و عزت ایران، علیه صلح با جهان و همسایگان. بدون نفی ماهیت ضدایرانی آن انقلاب و بدون بستن آگاهانۀ پرانتز این انقلاب نحس، و بدون بازگشتن به پیش از نقطه‌ای که فتنۀ نابودی و فلاکت ایران، از آنجا آغاز شد، هیچ گامی را به جلو نمی‌توان برداشت. عزیمت‌گاه مهم است. اصلاح‌طلبانی مانند آقای مهدی نصیری، یا تاجزاده و امثال آنها، باید بگویند، برکدام شالوده‌ها ایستاده و از کدام عزیمت‌گاه عزم رفتن به جلو دارند؟ به کدام جلو؟

‌ ‌ 40127-3x2-original

دلبستگی به انقلاب ۵۷ بزرگترین مانع نزدیکی!

وقتی، پیامی مبنی بر ضرورت «از میان بردن فاصله» و ایجاد «نزدیکی» میان شاهزاده و اصلاح‌طلبان، از سوی اصلاح‌طلبی، به سوی شاهزاده رضا پهلوی، ارسال می‌شود؛ اولاً نشانۀ آن‌ست که این طیف به شکست رسیده است و به رغم همۀ اعراض‌ها و ستیزه‌جویی‌های چند دهه‌ای خود، ناگزیر واقعیت جایگاه شاهزاده را در مقام مورد اعتماد و امین مردم ایران، رهبر جنبش ملی و نماد وحدت و یگپارچگی ملت پذیرفته‌ است. جریان اصلاح‌طلبی به رهبری و ابتکار تاجزاده از زندان، در تلاش برای سوار شدن بر «جنبش مهسا» و «جنبش زن، زندگی، آزادی» شکست خورده است، شکست در برابر مردمی که در قامت یک ملت علیه کل جمهوری اسلامی به‌طور آشتی‌ناپذیری بپاخاسته و مطالباتی دارد که جز با برچیده شدن بساط جمهوری اسلامی پاسخی نمی‌یابد. ثانیاً بسیار بعید است، چنین پیامی، خودجوش بوده باشد چه پیام‌آور آن، برای معرفی و شناساندن خویش، از مدتها پیش «استیج‌های» تبلیغاتی بسیاری را، بی‌هیچ مزاحمتی از سوی دستگاه‌های امنیتی رژیم اسلامی، زیر پا گذاشته که آخرینش پخش گزارش خروج موقتی از ایران بوده است. کارهای مقدماتی هرچه بوده، به نظر نمی‌آید، اتفاقی و خودجوش بوده باشد. انتخاب کانال پخش، یعنی بی بی سی، درجۀ اطمینان لازمی بوده است، از گستردگی پخش پیام در میان طیف‌های گسترده مخالفین رژیم در داخل و در خارج کشور. به هر تقدیر اما پیام «صلح» و «نزدیکی » طرح آزمایشی نیست که از اتاق «فکر» تئوریسین‌های پرتجربۀ «قدرت» و پرورش‌یافته در مکتب انقلاب ۵۷ بیرون نیامده باشد. به یک نفر پیام‌آور نیاز بود که ساخته شد.

اما در این میان، آن‌چه مهم نیست، پیام‌آور است. اصل و مهم مضمون پیام است، که تابعی از ماهیت جریان اصلاح‌طلبی‌ست که امروز، هم خود، هم نظام خویش و هم انقلاب ۵۷ و هم حضور تاریخی دیانت اسلامیِ نشسته بر همۀ شریان‌ها و شئونات اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و سیاسی ایران را در واقع و به درستی در مسیر نابودی می‌بیند. پیام «نزدیکی» میان شاهزاده و تاجزاده که مهدی نصیری حامل آن است، پیام درماندگی، اما سراسر پیچیده در داعیۀ، ماندن در قدرت است. اصلاح‌طلبان وفادار به انقلاب اسلامی، می‌خواهند، تا آخرین لحظه‌ها، هم به حاشیۀ نظام اسلامی، آویزان بمانند، اما در عین‌حال در ناامیدی جای پایی میان مخالفان نیز بسازند. این از ویژگی‌های برجسته و انحصاری مکتب شیعه است و از آخوندها به روشنفکران ایدئولوژی‌زده‌اش به ارث رسیده است؛ پایی در قدرت و پایی در میان مخالفینِ قدرت!

اما این تصور باطلی‌ست که حفظ قدرت برای صِرف قدرت باشد. هرگز چنین نبوده و امروز، یعنی در عصر قدرت ایدئولوژی‌ بجای فکر و سیاست، نیز چنین نیست. برای سرسپردگان به اسلام نیز هرگز چنین نبوده است. موضوع و مبنای ایدئولوگ‌ها و روشنفکران انقلاب اسلامی همچنان بر سر حفظ مجموعه‌ای از بنیادها و نظام‌های ارزشی‌ست و قدرت راه تحقق آنهاست. مسئله همچنان بر سر نظامی از ارزش‌های ایدئولوژیک است که انقلاب ۵۷ برپایه و بر شالوده‌های آنها ساخته و پرداخته شد و خشت‌های بنای رژیم اسلامی و همۀ نهادهای آن انقلاب بر آن پایه‌ گذاشته و بنایش تا ثریا کج رفت و امروز به لحظۀ فروریزی و فروپاشی خود رسیده است. مسئلۀ اصلی و در دستور کار کنونیِ، اتاق‌های «فکر» و ایدئولوگ‌های حافظ آن انقلاب و تآلی امروزشان، فعلاً، در هراس از نابودی، حفط همان شالوده‌ها و پایه‌ها، به قیمت برخی عقب‌نشینی‌هاست، برای ماندن در قدرت، به قیمت تقسیم یا حتا به امید تقسیم آن، تا نوبت دوباره به احیای تدریجی و گسترش نفوذ از دست رفته رسیده و امکان بازسازی و طرح بنای دیگری دست دهد.

بنابراین بحث در مورد پیام «فاصله‌برداری» و «نزدیکی» میان شاهزاده و تاجزاده، صرف‌نظر از این‌که میزان هواداران این پیام در میان اصلاح‌طلبان چه اندازه باشد، برخوردِ مخالفان جمهوری اسلامی که به مبانی و مطالبات جنبش ملی پایبند و وفادار بوده و پشت رهبری خود یعنی شاهزاده رضا پهلوی ایستاده‌اند، تنها می‌تواند، برخوردی ژرف و از روی خرد و تجربه‌آموختگی باشد. بدون هرگونه برانگیختگی و ناشکیبایی، باید به مضمون آن پیام پرداخت. در چنین برخورد و پرداختنی، برخلاف خواست مهدی نصیری مبنی بر نادیده انگاشتن و عدم بازگشت به انقلاب پنجاه‌وهفت، اتفاقاً، بیش از پیش باید مُصر به بازگشت و بازبینی در بنیادهای انقلاب ۵۷ شد. این درست آن نکتۀ اصلی و آن هستۀ هویدای پیام آقای مهدی نصیری است؛ که ایشان، البته به یاری مجری بی بی سی آن را «نگاه به جلو» نامیده است، که نام شایستۀ آن را در حقیقت «فرار به جلو» باید نهاد. فرار از مسئولیت‌ها و بدتر از آن پوشیده نگه داشتن همۀ آن‌چه که انقلاب ۵۷ بر علیه آنها قد برافراشت و موجب انسداد راه پیشرفت کشور و مسبب تباه‌ شدن خیر ملت گردید. نه موضوع نام‌ها و افراد است و نه تفتیش گذشته‌ها و نه آزار وجدان‌هایی که اگر به تباهی آن گذشته رسیده‌ باشند. موضوع بر سر آن است که بدون شناخت آن موجبات و سبب‌های انقلاب اسلامی، راهی به آینده گشوده نخواهد شد و تباهی‌ها در صورت‌های بسیار دیگری راه به نابودی کامل ایران خواهند برد. مهدی نصیری در پیام خود همه را بر حذر می‌دارد که از نگاه به عقب یعنی تأمل و تکیه بر مبانی ارزشی و فکری و اهداف کسانی نظیر تاجزاده، فائزۀ هاشمی، میرحسین موسوی و یارغارهای آشکار و پنهان این افراد و اکیپ، که همچنان به بنیادهای انقلاب پنجاه‌وهفت، باورمندند، پرهیز کنند. یعنی پرهیز از آن‌چه که از آن انقلاب مصیبت‌بار برخاست، از آن انقلابی که ماهیتی جز ضدیت با ایران نداشت و مبانی‌اش جز به همین نتایج فلاکت‌بار نمی‌توانست بی‌انجامد. انقلاب ۵۷ انقلابی بوده است؛ علیه تاریخ ملت ایران، علیه دولت ملی ایران، علیه انقلاب مشروطه ایران، علیه نظام پادشاهی ایران، علیه دستاوردهای ایرانِ مدرن خاصه در دورۀ پادشاهان پهلوی، علیه آزادی، علیه حقوق و آزادی زنان، علیه برابری ادیان، علیه قانون‌گذاری عرفی، علیه قرارگرفتن اسلام برابر سایر ادیان در ایران، علیه آغاز شکل‌گیری نطفه‌های نظام و حقوق شهروندی، علیه امینت مرزهای ایران، علیه اعتبار و نام و عزت ایران، علیه صلح با جهان و همسایگان. بدون نفی ماهیت ضدایرانی آن انقلاب و بدون بستن آگاهانۀ پرانتز این انقلاب نحس، و بدون بازگشتن به پیش از نقطه‌ای که فتنۀ نابودی و فلاکت ایران، از آنجا آغاز شد، هیچ گامی را به جلو نمی‌توان برداشت. عزیمت‌گاه مهم است. اصلاح‌طلبانی مانند آقای مهدی نصیری، یا تاجزاده و امثال آنها، باید بگویند، برکدام شالوده‌ها ایستاده و از کدام عزیمت‌گاه عزم رفتن به جلو دارند؟ به کدام جلو؟

بازگشت به تمامی آن اموری که انقلاب ۵۷ علیه آنها صورت پذیرفت و قد به نابودی آنها برافراشت، امروز اصول و مبانی و مطالبات جنبش ملی‌ هستند. مطالبات همان مردمانی هستند که ماجرای شما را تمام شده می‌دانند. چگونه از آنها می‌خواهید؛ و چگونه آنها می‌توانند چشم بر انقلابی ببندند که بر ضد همۀ ارکانی که ایران برآن ایستاده بود رخ داد. چگونه می‌توانند دست در دست کسانی بگذارند که همچنان دلبستۀ آن انقلاب‌ خانمان‌براندازشان می‌باشند؟ جنبش ملی و پیکارگران آگاه و وفادار این جنبش روی تک تک این مطالبات ایستاده‌ و دلاوران آنان در داخل، در پای آن مطالبات، از خود گذشته‌‌اند. و تنها امانت‌دار تک تک این مطالبات را شاهزاده رضاپهلوی می‌شناسند. ‌ایشان است که به این مطالبات وفادار است. و هواداران و پیکارگران جنبش ملی به همین دلیل به ایشان وفادارند.

ما تردید نداریم که جنبش ملی و به ویژه وفادارترین نیروها به بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه و وفادارترین نیروها به شاهزاده رضا پهلوی، با تکیه بر دانش و آگاهی و خرد ملی خود، این ایدۀ مهدی نصیری و هر طرح دیگری از جبهه‌های بیرون از جبهۀ بازگشت به مشروطیت را مورد بررسی و بازبینی قرار داده و تاروپود آنها را خواهند شکافت. آنها بر مغایرت‌ها و موازین خلاف مطالبات خود انگشت خواهند گذاشت. زیرا مسئله بر سر افراد نیست! مسئله بر سر مطالباتی‌ست که جنبش ملی، برای «پس گرفتن ایران» و برای بنای دوبارۀ ایران، بر آنها، گام به گام، طی چهل‌واندی سال و از همان فردای انقلاب نحس ۵۷، شکل گرفته، به پیش آمده و پیش خواهد رفت! راه پیوستن به جنبش ملی گشوده است، داعیۀ حفظ قدرت برای حفظ انقلاب ۵۷ و برای ممانعت از بازگشت به دوران تجدد ایران را باید کنار گذاشت، آنگاه راه «نزدیکی» کوتاه و نزدیک می‌شود.