هسته سخت ایران جانانه ایستادگی خواهد کرد / حسین تاجیک

نسخه سیاسی مورد نظر احزاب ضدکُردی ایران در بهترین شرایط همین وضعیت شمال عراق است. وضعیتی غوطه‌ور در بحران‌های پی در پی، نشاْت گرفته از ساختار قبلیه‌ای حاکم بر منطقه‌ای که جنگ همه علیه همه را برای هم‌وطنان شریف و میهن‌پرست کُردمان و در نهایت همه ایرانیان به وجود خواهد آورد. برای گذاری امن از جمهوری اسلامی باید این نیروهای مخرب که به مدد رسانه‌های اجاره‌ای باد شده‌اند کنترل شوند. به این چهره‌ها و گروه‌های شبه نظامی تروریستی باید هشدار داد که از تجویز الگو‌های قبیله‌محور برای یک ملت تاریخی دست بردارند.

دفاع از جنایت‌پیشگی گروهای تجزیه‌طلب هنر نیست! / علی کشگر

یکی از ویژه‌گی‌های «هنرمندانۀ» هیمن سیدی، این فردِ بی‌مایه، این ته‌ماندۀ نسل انقلاب ۵۷، این است که حقیقت را در دروغ می‌فهمد و اخلاق را با «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، تعریف می‌کند و پایان دادن به خشونت و رسیدن به «همکاری‌های احزاب کردستان ایران» را در کشتار! نشان می‌دهد و خشونت و کشتار را مبارزه می‌نامد و البته پیشمرگه بودن و مبارزه مسلحانه کردن را هنر می‌داند و بس!

ضرورت بازگشت به پادشاهی مشروطه / سخنرانی حجت کلاشی در نشست «نهادپادشاهی در اروپا» ـ هانوفر

تاریخ ملت ایران با پادشاهی آغاز می‌شود. یعنی ما وقتی به بخش اسطوره‌های خودمان رجوع می‌کنیم، چه در یشت‌های اوستا، چه در شاهنامه و خدای‌نامک‌ها و کتاب‌های تاریخی بعد از دورۀ اسلامی می‌بینیم که ملت ایران بر بنیاد و بر حیطۀ پادشاهی در تاریخ بوجود آمده، با کیومرث آغاز می‌شود و با ایرج شکل می‌گیرد. خُب ملت ایران پدیداریش در تاریخ، ظهورش در تاریخ، برای این‌که روی پای خودش بایستد و زندگی بکند، با شکل پادشاهی رخ داده. پس آغاز زندگی ما پادشاهی بوده است. در طول چند هزار سال ما با شکل پادشاهی زندگی کردیم. چند ملت در جهان بوده که توانسته باشد، طی چند هزارسال بقای خودش را حفظ بکند و پایدار بماند؟ ملت ایران در قالب پادشاهی در تاریخ توانسته هم استقلال خودش را حفظ بکند، هم پایداری داشته باشد و هم بقا.

شالودۀ استوارِ آزادی و حقوق برابر در گفتمان ملی / فرخنده مدرس

ملت ایران، در ملت‌بودگی درازآهنگ خویش، میل و پایبندی به نظم و ثبات و امنیت، مبتنی بر مناسبات روادارانه و احترام به حق و مسئولیت انسان را، با تأسیس نظام شاهنشاهی در نخستین صفحات تاریخ جهان سیاست و همچنین تشکیل «جامعه» انسانی در صفحات تاریخ نوشت و به صورت انکارناپذیری ثبت کرد. کیش و منش این ملت از همان آغاز و دین و آیین این ملت از همان ابتدا در یک همنوایی و هماهنگی و درآمیختگی شکل گرفت و تبلور یافت و آنگاه سیاست دولت این ملت، یعنی نخستین نظام شاهنشاهی جهان بر شالودۀ رواداری، دوستی، مهرورزی و دادگری را صورتبندی کرد و روح ملی را در تداوم تاریخ‌اش به درون ساختار و سیاست‌های نخستین دولت خویش جاری نمود.

تروریست‌های صادراتی از قفقاز در برابر پدران مشروطیت در ایران / منصور هدایتی

در یک دهه و نیم پس از به توپ بسته شدن مجلس، کشور که در بحرانی گسترده و ژرف ناشی از “بینوایی، قحطی، بیماری‌های کشنده و واگیردار، ناامنی، زورگویی اشراف و خان‌‌ها و آخوند‌‌ها و پاره‌ای «مجاهدین» تازه رسیده، و فساد پُر دامنه‌ای که بسیاری از سر آمدان سیاسی مشروطه نیز بدان پیوسته بودند” گرفتار شده بود نتوانست به یک حکومت توانا و کار آمد دست یابد. در چنین وضعیتی ایران یکبار دیگر،با خطر واقعی از هم پاشیدگی و نابودی هستی و موجودیت خود مواجه گردید. ظهور و بر آمدن سردارسپه، با وقوع «کودتا»ی  سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس در قامت رضاشاه بزرگ به عنوان ناجی یکپارچگی و وحدت ملی ایرانیان و موسس دولت نوین و مقتدر ایران، در چنین شرایطی در تاریخ ایران جایگاهی کوروش گونه و یگانه پیدا می‌کند و معنا می‌یابد.

ما تا آخر تعهد ملی‌مان خواهیم رفت! / فرخنده مدرّس

یکی از هواداران همان احزاب تجزیه‌طلب، در خشم و ستیز علیه روشنگری‌های دلاورانۀ حجت کلاشی، با تهدید به مرگ وی، در حقیقت همان خوی ددمنشی را آشکارتر به نمایش گذاشت و در حقیقت سند زنده‌ای از جنایت‌پیشگی و خونخواری خود و سازمانش، را ارائه و در عمل به ژیار گل گفت که تو نابینایی و نمی‌خواهی ببینی! حال ما امیدواریم، در پی اقدام  در نمایش روشن جنایت‌پیشگی،  امثال ژیار گل و بی بی سی، زبان به کام‌های زهرآلود و کینه‌توزشان علیه جنبش ملی‌گرایی ایران فرودرکشند.

ملت ایران، تاریخی است و بافته از سنت‌های گوناگون هزاره‌ای و سده‌ای / علی کشگر

امروز ایرانیانی که برعلیه رژیم اسلامی برای پس گرفتن ایران و بازگشت به پادشاهی مشروطه قامت راست کرده‌اند از لون دیگری هستند. ایرانیان آگاهی هستند که هستی ایران و ملت ایران و تمامیت ارضی ایران را مقدم بر هر چیز و حتی مقدم بر خویشتن می‌دانند. هرچند که فهم این مسئله برای بی بی سی و دست‌درکاران توده‌ای، چپی و اصلاح‌طلبِ آن، که هنوز در عالمِ هپروت بسر می‌برند قابل فهم نیست اما علیرغم این، باید ویژگیهای نسل امروز ایرانیان را بدانها یادآور شد! از همین رو با این مقدمه چند نکته مهم را بطور فشرده برای درس‌آموزی گروه‌های قومگرا و دست‌درکاران بی بی سی در زیر می‌آورم، هرچند برای نگارنده روشن است، ضدیت این جماعت با ایران و ایرانی پایانی ندارد.

گفتمان آینده و بحث‌های امروز / فرخنده مدرّس

کسی که در فکر فرار به جلوست، از گذشتۀ خود می‌گریزد و در این گریز هر راهی را می‌جوید، جز آن راهی که به روشنگری ریشه‌ها و سهم مسئولیت‌ها در مصیبت‌زایی و فاجعۀ امروز برسد. فکر گریز از گذشته نسبتی با انسداد کژراهه‌ها در آینده نیز ندارد. زیرا گفتیم که حال ما معلول گذشته‌مان‌ است. امروزِ ما را گفتمان ۵۷ رقم زده است. نیرویی که بخواهد حال را تغییر دهد، اما نداند یا نخواهد بداند که این «حال» از چه برآمده است، نمی‌داند که چه چیز را باید تغییر دهد. کسی که نداند که عوامل و عناصر مؤثر در ساختنِ امروز چه بوده‌اند، یعنی وقتی نتایج افکار و عمل خویش را نشناسد یا نخواهد بشناسد، نمی‌تواند بگوید چگونه آینده‌ای را می‌تواند یا می‌خواهد از دل امروز وعده دهد یا رقم بزند. تکرار همین حال در آینده را؟ مسلماً امروز دیگر تکرار نخواهد شد. آیندۀ ایران در آیینۀ امروز کابوس بسیار بزرگتری‌ خواهد بود.

حریف ملی‌گرایی ایرانی کیست؟ بی بی سی؟! / فرخنده مدرس

علت تأخیر غیر عادی پخش مصاحبه را، بلافاصله در همان لحظه‌های نخستِ به نمایش درآمدن وضعیت ناگوار و بغایت عصبی و هیستریک مصاحبه‌کننده، می‌شد مشاهده کرد و به عینه دریافت. از همان آغاز به نظر می‌رسید که ژیار گل را، نام و شهرت میهمان برنامه و قدرت استدلال و حفظ آرامش و تسلط بر خود مشهور کلاشی، آزار داده و ناآرام و از خود بدر کرده است. و هرچه مصاحبه جلوتر می‌رفت می‌شد از این دریافت اطمینان بیشتری حاصل نمود که بی بی سی خود را در این نزاع طراحی شده و سَبُک به شدت بازنده احساس کرده است.

بی بی سی بازی را باخت! / علی کشگر

دیدن گفتگوی تیم بی بی سی با جناب حجت کلاشی تحت عنوان «حجت کلاشی، بنیانگذار سازمان تازه تاسیس مشروطه ایران ــ گفت‌و‌گوی ویژه» مرا یاد جوک معروف «مارادونا را ول کنید، غضنفرو به چسبید!!!» انداخت. که با اندکی دستکاری برای دست درکاران بی بی سی تعریف می‌کنم.

بحث بر روی «گفتمان» و نه «کسان»! / فرخنده مدرّس

تکیه بر فرآیند بی‌اثری کلام بر چشم‌فروبستگانِ پنجاه‌وهفتی، نه برای تعطیل بحث، بلکه در تلاش برای جلب نظر به سوی دیگری‌ست، بدین سو که نباید اجازه داد؛ موضوع، مضمون و تراز سخن امروز ما را «کسانی» تعیین کنند، که نه تنها شرم از حال ندارند، بلکه همۀ همّ‌شان وصل کردن آن گذشتۀ سرافکنده و شرم‌سارِ پنجاه‌وهفتی به آینده‌ای‌ست که گویا قرار است بار دیگر وعده‌گاه شعارهای پوچ و وعده‌های وارونه و بی‌ریشه گردد. طبیعی‌ست که با چنین کسانی که پاک بازنده‌اند، همه چیز را باخته‌اند، خوش‌نامی در تاریخ را که سهل است، حتا آزرم وجدان را نیز باخته‌اند، نمی‌توان و نمی‌باید، بیش از آنچه لازم بوده است، نرد کلام باخت.

گفتگوی امید آی‌ام از تلویزیون من و تو با حجت کلاشی پیرامون: ملی گرایی و اهیمت آن
درباره‌ی ارزیابی‌های غلط جماعت بادشده‌ی مغموم! / حجت کلاشی

فهم و ارزیابی این آقایان و خانم‌هایی که توسط رسانه و کسانی مانند لوی بدنام باد شده‌اند، از علت خروج شاهزاده از منشور،مانند همه فهمشان از سیاست و مسائل ایران، بنیادش بر آب است.

از گفتگوی واشینگتن دی سی با داریوش همایون در سال ۱۹۸۲

ایرانی‌ها‌ [ نسل پنجاه‌وهفت ]‌ یک حماقت عظیمی کردند، یک اقدام به خودکشی دسته جمعی کردند و برایشان خیلی سخت است که بگویند ما این کار را کردیم. منصف‌ترین آنها می‌نویسد، در یک مجله‌ای خواندم، که این من نبودم که انقلاب کردم من را فریب دادند. خودش را جدا می‌کند از آن خود فریب خورده. معلوم نیست این دو تا خود دارد مثل اینکه یک خودی دارد که فریب نخورده و مسئولیتی ندارد و یک خودی که فریب خورده است.

یاشاسین وحید! بیزیم ایران بالاسی!
خاک قبولش نمی‌کرد! / محمد محبی

خاک قبولش نمی‌کرد!
‌ ‌
گورکن‌های ولایت ما اعتقاد عجیبی دارند. می‌گویند که وقتی برای یک کهن‌سال فوت‌شده قبر می‌کنند، زمین بدون دردسر و زحمت زیاد کنده شده و قبر آماده می‌شود. اما وقتی برای یک جوان با نوجوان فوت‌شده قبر بکنیم، زمین سفت می‌شود و پدر ما در می‌آید تا قبر آماده شود. به جد معتقدند که نوجوان و جوان مرده را خاک به راحتی قبول نمی‌کند که در خود دفن کند!
بیش از هشت ماه پیش، جمجمه ابوالفضل امیرعطایی این نوجوان رعنای میهن، با شلیک مستقیم گلوله گاز اشک‌آور توسط عمله‌های ضحاک شکسته شد، اما او هزاران آرزو در سر داشت، می‌خواست زندگی کند، خاک هم قبولش نمی‌کرد، ۲۵۰ روز مقابل مرگ مقاومت کرد، دقایقی چشمان زیبایش را باز کرد و نگاهی به مادرش کرد و بعد برای همیشه از این دنیای ما رفت. و داغی شد ابدی در دل این سرزمین. در کنار داغ‌های بی‌شمار دیگر.

هواداران نظام پادشاهی را نباید تنها گذاشت! / فرخنده مدرّس

لازم‌ست، با درنگی بر اتهام «بی‌مخی» نشان دهیم که این اتهام برازندۀ چه کسانی‌ست؟ چه کسانی یا چه دسته‌هایی، در حقیقت امر، «بی‌مخ» بوده‌اند؟ هواداران نظام پادشاهی یا سازمان‌ها‌، احزاب چپ و ملی ـ مصدقی و ملی ـ مذهبی و اکثریت بزرگ روشنفکران ورشکستۀ اخلاقی که در ۵۷ به دست خود نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را در ایران حاکم نمودند، تا همۀ آزادی‌ها را از میان بردارد، نظم و نسق جامعه را از هم بدرد، منافع کشور و ملت را قربانی اهداف امت‌گرایانه و اسلامی خود نماید و چوب حراج به کشور، به نفع چین و روسیه بزند؟

« نوشته‌های قدیمی‌تر

نوشته‌های جدیدتر »