بایگانی موضوعی: مقاله‌ها

هشداری که به جد گرفته نشد! / علی کشگر

من خیلی خوشحالم که شاهزاده در ابتدای صحبت‌هایشان اشاره کردند که موضع‌گیری سیاسی نمی‌کنند. در پوزیسیونی قرار دارند که موضع‌گیری‌هایشان، موضع‌گیری‌های ملی است. بعبارتی بعنوان نماد پادشاهی حامی ‌و حافظ ارزش‌های مشترک و ستون‌های قوام بخش ‌ایران و جامعه‌ ایرانی است. ‌این جای بسی خوشحالی است. و اما ‌این ارزش‌های مشترک کدامند؟ که شاهزاده حامی ‌و حافظ‌ آن‌هاست و مطرح می‌کنند که موضع‌گیری ملی می‌کنند. ارزش‌های مشترک ملت ‌ایران، حفظ تمامیت ارضی ‌ایران، حفظ یکپارچگی و همبستگی ملی ‌ایران و امروز به آن اضافه شده است، دمکراسی، تاسیس آزادی، حقوق شهروندی و در کنار همه‌ اینها رشد و ترقی جامعه و بهروزی مردم‌ ایران. ‌اینها ارزش‌های مشترکی است که امروز نهاد پادشاهی علی‌الخصوص نماد‌ این نهاد موظف است در تمام عملکرد خودش، رفتار خودش مدام حافظ و نگهبان‌ این ارزش‌ها باشد.

 

شماره پنجم فصلنامه‌ی فکری ـ تحلیلی فریدون منتشر شد

در شماره پنجم از «فریدون» تلاش شد به تامل در انقلاب ملی ایران پرداخته شود. انقلابی که از دی ۱۳۹۶ آغاز شده است و در شهریور ۱۴۰۱ بلندترین خیز خود را برداشته است. انقلابی ملی در انقلاب اسلامی که «فتنه ۵۷» را «عامل هر فلاکت» معرفی می‌کند و بسیاری از پیش‌بران آن، خواستار بازگشت «ولیعهد» به خاک ایران هستند. انقلاب ملی، ایران را وارد مرحله‌ای بازگشت‌ناپذیر کرده است و بر این اساس، لازم است پیرامون انقلاب ملی ایران، بیشتر سخن رود.

 

reza

آقای نوری‌زاده! ایران چند هزار ساله در “انتظار” چیست؟ / پرویز خسروی

نوری‌زاده در کشف بزرگی ضمن بر شمردن “ویژگی‌های اپوزیسیون ایران در داخل و خارج کشور از “آیت‌الله‌زاده سکولار ملی” تا انواع و اقسام “گروه‌های قومی” هم‌چون “کومله” و “جنبش تضامن (همبستگی) عرب‌های ایرانی و…” و مقایسه آن با “اپوزیسیون عراق”، به “چاره درد وطن، جدایی دین از حکومت، و برابری نژادی و جنسی و مذهبی” اشاره می‌کند و با ناامیدی از بی‌توجهی و سستی دولت‌های خارجی در حمله به ایران و با فغان از ناکامی مخالفین “آخوندها” در خارج از کشور در برپایی “اپوزیسیون”ی هم چون مدل عراقی‌ها، زانوی غم به بغل گرفته و… در شرایط پر مخاطره کنونی کشور واحد کهن سال ایران در عمل راه تجزیه ایران را نشان و بشارت می‌دهد.

 

زبان فارسی و تاریخ ایران بازیچه‌ای در دست استادان / دکترجواد طباطبایی / بخش پایانی

واپسین فصل، که خود نویسنده به عنوان حُسن ختام بر این مجموعه مقاله‌ها افزوده، آیتی در فارسی‌دانی و فارسی‌نویسی است که نظایر اندکی در نوشته‌های فارسی دارد. اگر سخن نویسنده را بپذیریم که همۀ متن کتاب را خود او بازبینی کرده تا «خطاها و ابهامات» اثر را کمتر کند می‌توان گفت نویسنده نه تنها موفق نبوده، بلکه سطح دانش خود را نیز لو داده است. این‌جا من تنها به غلط‌ها و اشتباه‌های صوری اشاره می‌کنم و وارد بحث اصلی نمی‌شوم.

 

پاسخ دکتر حکمت‌اله ملاصالحی به اظهارات ضرغامی

پاسخ دکتر حکمت‌اله ملاصالحی (استاد تمام باستان‌شناسی) به اظهارات ضرغامی

آقای وزیر ناباستان‌شناسِ میراث‌ناشناش! قامت فکر شما کوتاه‌تر از آنست که قامت بلند تاریخ و فرهنگ ملتی پُرمایه، دیرینه و دیرپا چونان ایران را ببیند و بفهمد و بتواند نقدش کند. آنها که شما را از صغارت به وزارت برکشیده‌اند و بر کرسی رفیع وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نشانده‌اند نیز آدم‌هایی از جنس شما و مثل شما هستند و در حد و اندازه قامت کوتاه و چشم احول بین شما. اگر اندکی فروغ انسانیت، عدالت، انصاف و حسی از آزادگی در جانتان فروزان و در وجدانتان بیدار بود؛ از کرسی رفیعی که غاصبانه بر آن تکیه زده‌اید برمی‌خاستید تا به انسان‌هایی مسئولیت سنگین و خطیرش سپرده شود که از زبده‌ترین و با تجربه‌ترین فرهنگ‌شناسان و سنگربانان و میراثداران و باستان‌شناسان خاک خورده کشورند و سال‌های متمادی از عمر و اندیشه خود را به پای روشن کردن برگی از تاریخ و فرهنگ مُلک و ملتشان در بیابان هزینه کرده‌اند و ریخته‌اند و سال‌ها زیر سقف دانشگاه‌ها زانوی آموختن بر زمین طلبگی فروکوفته‌اند.

بروید کارنامه درخشان علمی و پژوهشی و آموزشی این فرزندان هوشمند و دانای تاریخ و باستان‌شناس مُلک و ملت ما را جستجو کنید و شرم بدارید از کارنامه تهی و صفر دانش و دانایی خود! ستمکارترین مردم آن کسانند که بر مقام و کرسی رفیعی تکیه بزنند که شایسته و لایق آن مقام نیستند. اینان غاصبانند و سارقان حقوق و حدود آن کسان که شایسته و بایسته چنین مقام و کرسی رفیعی هستند؛ نه شما که دست و دامن فکر و دانش و دانایی‌تان تهی است و کارنامه زندگی‌تان از این منظر صفر و مردود. شما کاسه شکسته سرد‌تر از آش هستید!!

جامعه ما فرهنگ و زندگی و روان و رفتار و اقتصاد و معیشت مردم ما بی بودِ آدم‌های عهد عتیق، چونان شما که بیگانه با تحولات دنیای مدرن هستند و نامعاصر و غریبه با فرهنگ و آداب و ادب و مقتضیات و ملزومات یکی از پیچیده‌ترین تمدن‌ها در تاریخ بشر هم ایمن‌تر است هم مصون‌تر از مخاطرات و دشمنان درون و بیرون مرزها.

‌ ‌
به تعبیر حضرت مولوی در مثنوی:

‌ ‌
سر ز شکر دین از آن برتافتی

کز پدر میراث مفتش یافتی

مرد میراثی چه داند قدر مال

رستمی جان کند و‌ مجان یافت زال

‌ ‌
حکمت‌اله ملاصالحی، دانشگاه تهران: ۳/۸/۱۴۰۰ هجری خورشید.

‌ ‌

نقل از: بنیاد ایران شناسی آپادانا / Apadana Iranology Foundation | Facebook

 

راهنمای جویندگی و آموزگار پرسیدن از میان ما رفت!

‌ ‌                                                                                                                                                           راهنمای جویندگی و آموزگار پرسیدن از میان ما رفت!

درگذشت آرامش دوستدار موجب تأسف و اندوه‌مان است، اندوه قلبی از درگذشت شخصیت ارجمندی که فقدانش بار سنگینی‌ست بر حس وظیفه و مسئولیت جامعه‌ای که ذیل آموزه‌های وی به تدریج می‌آموزد که در نگاه به خود و خسران‌های خلجان‌آور خویش هر روز بی‌قرارتر و ناآرام‌تر شود. میراث سترگ او، هرگز نهراسیدن از به ژرفا بردن نگاه نقد به خود و جهان خویش بود. امیدواریم که جامعۀ اهل نظر و دوستدارانِ آرامش دوستدار میراث‌داران شایستۀ این اندیشمند هم‌روزگار خود بوده و نسل‌های آیندۀ وی، بیاموزند و در مسیر پرسندگی و جویندگی، که آرزوی بزرگ وی برای ایرانیان بود، پایدار گام بردارند.

 

اعلامیه جهانی حقوق بشر فتحنامه لیبرالیسم است / داریوش همایون

  سلوک پر دست‌انداز و نشیب و فراز بشریت به جهانروائی ارزش‌های دمکراسی لیبرال، حکومت اکثریت در جهارچوب حقوق بشر، پایان نیافته است و پایان یافتنی نیست. دشمنان آزادی در همه جا هستند و با همه توان، این سلوک را دشوارتر می‌سازند. طبقات ممتازی که حقوق برابر را توهینی به خود می‌شمارند؛ گروه‌های حاکمی که جا خوش کرده‌اند و به زبان خوش پائین نمی‌آیند؛ مذاهب که مدعیان همیشگی حقایق مطلق و نگهدارندگان همیشگی کلیدهای رستگاری هستند؛ و مارکسیست‌هائی که در پسامدرنیسم و غرب‌ستیزی، بیشتر امریکاستیزی، و نسبی‌گرائی فرهنگی پناه گرفته‌اند. ولی دو هزار و پانصد ساله گذشته اگر یک چیز را ثابت کرده باشد آرزوی نامیرای انسان به زیستن در آزادی است. همه پیشرفت‌های این  دوهزار و پانصد سال در دمکراسی و حقوق بشر، از همین آرزو سرچشمه گرفت.

 

هر پدیده‌ای ضد خود را در خودش دارد … / داریوش همایون

کمبود دمکراسی در خودش نیست، در کیفیت آن است. در پایان این مردم‌اند که دمکراسی را تعریف می‌کنند. اگر دمکراسی کار نکند و لیبرالیسم بیشتر به صورت آزادی مثبت شناخته شود تنش‌های اجتماعی زمینه را برای دیکتاتوری‌های بدتر از همیشه آماده می‌سازد. مردمان با مقاومت نیرو‌هائی روبرو می‌شوند که در جامعه‌های بحران زده که، گاه مانند‌های آلمان دهه سی را نیز دربر می‌گیرد، فرایند دمکراتیک را یا مصادره و یا خفه کرده‌اند. در چنان اوضاعی مردم بجای رسیدن به آزادی و حقوق خود، به اسارت دیکتاتوری‌های گوناگون می‌افتند.

 

ما و انتخابات امریکا / هاپی را می‌شناسید؟ / مزدک بامدادان

برای کسانی که کار را به بخت و اقبال واگذار کرده‌اند، اگر از آسمان باران زر و سیم نیز ببارد، سرمایه‌ای فراچنگ نخواهد آمد. ما نمی‌توانیم رئیس‌جمهور آرمانی خود را به کاخ سپید بفرستیم، همچنین نمی‌توانیم به امریکا بگوییم دست از تحریم رژیم اسلامی بردارد، یا بر تحریم‌هایش بیافزاید، اینها “هاپی”های روزگار ما هستند و دست و پای ما در برابر آنها بسته است. ما تنها می‌توانیم در پهنه سیاست کشور خود کنشگری کنیم. پس در پیشِ روی چنین پس‌زمینه‌ای بد نیست از خود بپرسیم: اگر ترامپ، که تا پایان سال هنوز رئیس جمهور امریکا است، همین یکشنبه آینده رژیم اسلامی را سرنگون کند، ما روز دوشنبه و هنگامی که از خواب گران خود برخیزیم، چه خواهیم کرد؟ در این سالها کدام برنامه را برای آینده ایران نوشتیم و برای آن آن تلاش کردیم، که اکنون بتوانیم رخدادهای بیرونی را در راستای آن ساماندهی کنیم؟

 

۲۸مرداد: «پیروزی» قهرمان ملّی و۵۰ سال زیستِ پیروان در ناکامی

برای بسیاری از روشنفکران و کوشندگان سیاسی ایران ۲۸ مرداد مهم‌ترین رویداد تاریخی بوده است ولی زمان این روشنفکران و کوشندگان در واقع با انقلاب اسلامی ‌سپری شد. آن‌ها سودازدگی ۲۸ مرداد را تا پایان فاجعه بارش بردند و امروز هم سخنی ندارند. زندگی سیاسی آنان در گرفتن انتقام ۲۸ مرداد گذشت ولی جز آتش بیاران دور‌انداختنی جنبشی نبودند که اعتنائی به ۲۸ مرداد نداشت و می‌خواست انتقام ۱۴ مرداد را بگیرد. تنها کسانی در میانشان که بتوانند از ۲۸ مرداد فرا‌تر روند به امروز و فردای ایران با ربط خواهند بود.

 

فیلم کامل گشایش راه‌آهن سراسری در ۴ شهریور ۱۳۱۷

 

فردوسی و شاهنامه در گفت‌وگو با جلال خالقی مطلق / محسن آزموده – ماهرخ ابراهیم‌پور

بسیاری تصور می‌کنند که روان در شاهنامه به معنای روح است، در حالی که این طور نیست، بلکه بیشتر به معنای نفس است. یعنی آن نیروی شناسنده در انسان که عقلِ فی‌القوه است نه عقل فعال و نیاز به راهنمایی خرد دارد. بنابراین در شاهنامه روان یا نفس به راهنمایی خرد یا عقل احتیاج دارد، زیرا خرد در شاهنامه همان عقل فعال است. بنابراین در شاهنامه خرد به معنای فلسفی نیز به کار رفته است. به همین دلیل در شاهنامه تعابیری چون تیر روان یا جان تاریک داریم که به معنای نفس اماره است، جان آگاه به معنی نفس مطمئنه، روشن روان به معنی نفس لوّامه و غیره و غیره.

‌ ‌

 

رهبری انقلاب اسلامی و سران این رژیم از همان زمان انقلاب، یعنی از همان هنگامی‌که سوار بر غفلت محض اکثریت عظیم ایرانیان و متکی به جهل مطلق سرآمدان فرهنگی و فکری و روشنفکری حل‌شده‌ در انقلاب و مسخ‌شده در افکار، سخنان و فرمان‌های آیت‌الله خمینی، به قدرت دست یافتند، هرگز پنهان نکردند که؛ نه‌تنها هیچ تعلق‌خاطر و دلبستگی به ایران و ملت آن ندارند، بلکه برعکس، دلبستگی ایرانیان به وطن و به ملت و به فرهنگ و هویت تاریخی‌شان را، همچون دشنه‌ای نشسته در پهلو و خار خلیده‌ای در چشم خود دیده که مانعی‌ست در راه اهداف اسلامی‌شان. اگر حتا یک رگ راست‌گویی در سراسر پیکر برساخته از دروغ نظام ولایت فقها و روح پلید عناصر آن وجود داشته باشد، تنها همین اقرار صادقانۀ احساس قلبی آنان در بیزاری از ایران به‌عنوان یک ملت و یک کشور و ابراز نفرت‌شان از سابقۀ تاریخی درخشان این ملت، بیش و پیش از ظهور اسلام، بوده است.

 

فیرحی و دوگانه؛ دموکراسی دینی/ دین دموکراتیکی / مصطفی نصیری

به‌عنوان جمله آخر؛ لازم به تاکید نیست که سلطنت ـ که دیرگاهی است در ایران مرده است ـ اگرچه فصل مهمی از تاریخ «اندیشه ایرانشهری» است اما موضوع «نظریه ایرانشهری» نیست. موضوع نظریه ایرانشهری عبارت از دولت‌ملت ایرانی با همه الزامات نظری و عملی آن در سیر تحول و تطوّر تاریخی خود است که هیچ‌گاه نمرده و نخواهد مرد. در این راستا جالب است یادآوری کنیم که در پایان قرن اول هجری که سلطنت در ایران کاملا برافتاده بود و ایران‌زمین به‌صورت کامل در ید سلطه خلافت اموی مبتنی بر نژادپرستی بود، اسماعیل بن‌یسار نسائی به عربان گوشزد کرد که؛ نه سلاح ما در دفاع از سرزمین‌مان کند است و نه خانه ما (ایران) ویران شدنی است. چندی پس از اسماعیل آذربایجانی، فردوسی توسی با اغتنام مضمون او مصراعی را جاودانه کرد؛ دریغ است ایران که ویران شود.

 

درباره میراث فرهنگی و طبیعی ایران‌زمین / گفتگوی صفحه پاسارگاد با داریوش همایون

وظیفه هر ایرانی است که آنچه می‌تواند برای حفظ و ادامه ایران انجام دهد. نیاکان ما در درازای سه هزاره، زندگانی خود را سپر دفاع از ایران و ارزانی نگهبانی از «ایده» ایران کرده‌اند. این میهن ایرانی تنها، مرده ریگ آنان نیست؛ هدیه ما به آیندگان نیز هست. گفته‌اند که تاریخ یک وام شرافتی به گذشته است. ما وامدار آن گذشته‌ایم که این سرزمین زخم دار و آسیب‌دیده را با ظرفیت استثنائی که برای باززائی و والائی دارد به ما سپرده است. کار ما دشوار است ولی نه دشوار‌تر از بد‌ترین دوران‌هایی که از سر گذراندیم.

‌ ‌

 

گزارشی در باره لغو سخنرانی دکتر جواد طباطبایی در تبریز بمناسبت سالگرد انقلاب مشروطه

‌ ‌

در حوادث ده سال گذشته، فارغ از هر نوع داوری سیاسی، قوم‌گرایان در هیچ جای ایران منشا اثر نبوده‌اند. دشمن را باید همیشه قوی تصور کرد اما نباید در توهم قدرت قوم‌گرایان اسیر بمانیم. سیل خروشان ملت ایران هر نوع قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی را یک جا و یک آن نابود می‌کند.

‌‌

 

« نوشته‌های قدیمی‌تر