عدهای میگویند؛ «زن، زندگی، آزادی» یا «انقلاب مهسا» شکست خورد. میگویند؛ این شخص یا آن حرکت باعث این شکست شده است. انقلابهای آنها البته شکست خورده است. برای اینکه میخواستند؛ انقلابهای بیتاریخ درست بکنند. یعنی یک چیزی درست بکنند که خلقالساعه است. یعنی یک اتفاقی رخ داده مثل کشته شدن یا قتل مهسا و مردم هم آمدهاند بیرون. به این ترتیب آنها میخواستند مبدأ همۀ تحولات آنجا قرار گیرد، تا نشان بدهند که این رخدادی بیعقبهایست، پس یا باید پیروز میشد، یا اینکه کار باید تمام شود. اما اگر همۀ این وقایع را بیاوریم در درون مبارزۀ ملی و جنبش ملی قرار دهیم، میبینیم که این جنبش، که همینطور از سالهای قبل گامهایی را به جلو برداشته، قویتر شده، و این رخداد هم از همان گامهاییست که نشان میدهد که جامعه، در مقابل حکومت، هر روز قویتر میشود.
بایگانی موضوعی: گفتگوهای کلاشی
فیروزه نوردستروم ــ در روایتهای اساطیری و حماسی، آیین شهریاری و نظام پادشاهی چگونه تعریف شدهاند؟ پیدایش پادشاهی و نظام شهریاری در اسطورهها و روایات حماسی ایران چگونه بوده؟ آیین شهریاری و نظام پادشاهی چگونه میتواند به پیشبرد گفتمان دموکراسی در قرن بیست و یکم و جهانی که حتا به چند دهه پیش شبیه نیست کمک کند؟ کیهان لندن در ادامهی گفتگوهای خود با فعالان سیاسی جریانات مختلف، اینبار چنین پرسشهایی را با حجت کلاشی فعال سیاسی مشروطهخواه در میان گذاشته است. وی در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده و چند سال است که در خارج کشور زندگی میکند و به تازگی برای ایجاد یک تشکیلات مشروطهخواه سراسری بر اساس الگوی «انجمنهای مشروطه» تلاش میکند
اما ما بدنبال چه هستیم؟ ما میگوییم؛ مردم ایران! جمهوری اسلامی نتیجۀ یک انقلاب است، یک انقلابی که علیه یک نظام کارآمد بود، نه علیه یک فرد. علیه شاه انقلاب نشد، بلکه علیه نظام پادشاهی مشروطه انقلاب شد. ما باید این انقلاب را شکست بدهیم. در فردای ایران آن چیزی که در چشمانداز هست، عبارتست از یک حکومت قانون که در آن آزادی تمام احزاب و گروههایی هست که بخواهند در چهارچوب نظام شهروندی ایران فعالیت بکنند و فکر میکنند قادرند مردم را نمایندگی بکنند.
مسئلۀ اساسی این است که ما در اپوزیسیون رهبریی را بسازیم که در آن عنصر اقتدار باشد و با داخل ایران وظایف خود را تعریف بکند، نه با بیرون. ببینید، وقتی در داخل حرکت قوی باشد خود خارجیها میآیند خدمتتان. زنگ میزنند، تماس میگیرند. آنوقت شما میتوانید مشاور بفرستید، میتوانید بخش خارجی خودتان را فعال بکنید. آدمهایی را بفرستید، مذاکره بکنند. اگر فرانسویها مطمئن باشند که در ایران حرکت در آستانۀ پیروزی است، برای اینکه بفهمند، این نیرویی که در حال پیروزیست، چه برنامهای دارد، چه کاری میخواهد بکند، حتماً خودشان پیشقدم میشوند. خواهند خواست تا با شما بنشینند و صحبت بکنند
شما [جوانان]، خودتان را به عنوان افراد پیروز در نظر بگیرید. بخاطر اینکه ما موفق شدیم. شماها موفق شدید. یک حکومت ایدئولوژیک را در حوزۀ ایدئولوژیک شکست دادید. یک حکومت ایدئولوژیک را در حوزۀ فرهنگی شکست دادید. شما علیرغم همۀ فضای پلیسی و امنیتی یک حکومتی که با سرنیزه حکومت میکند، نشان دادید که، میتوانید برای ماهها چنین حکومتی را به عقب برانید. این زیستن پیروزی است. اما برای این که یک پیروزی را جشن بگیریم، باید توانمندیهای خودمان را، ارادۀ خودمان را تقویت کنیم.
همراه با خیزش موج مشروطهخواهی، در دورهی ناصری، ایرانیان از راه آشنایی بیشتر با تحولات فرانسه ـ آشنایی با انقلاب و تاریخ فرانسه از پیشتر و قبل از دوره ناصری آغاز شده بود ـ و سپس آگاهی از کمون پاریس با شکل دیگری از انقلاب آشنا شدند؛ و البته بعدها فداییها و مجاهدین قفقازی نوع روسی آن را هم با خود آوردند. از این پس رفته رفته ،انقلاب اصالت دارد و اصلِ اصالتِ انقلاب، بر افکارِ بسیاری حاکم میشود؛ در نظر اینها انقلابْ همان تکامل است و ارزش در ذات آن نشسته و آن چه ارزشمند است؛ انقلابی ست و انقلابْ خود، خالق ارزش و زیبایی ست. پس دو دیدگاه دربارهٔ انقلاب، یکی برگرفته از ارزشهای انقلاب مشروطه و دومی تحت تأثیر انقلابهای فرانسه و روسیه در برابر هم قرار گرفتند در دیدگاه نخست انقلاب در مبانی حکمرانی با هدف تأمین خیر عمومی و اعادهی عظمت و قدرت دولت و ملت ایران دنبال میشد اما در دیدگاه دوم، انقلاب به ذات خود ارزش بود و جبری تاریخی آنرا پیش می برد و بخشی از دفتر انقلابِ جهانی بود. این دو اندیشه مانند دو الهه در میدان عمل به مصاف هم رفتند و ظهور جریانهای انقلابی مالیخولیایی ریز و درشت و انقلاب ۵۷ و آشفتگیها و فجایع پس از آن محصول چیرگی دومی بر اولی است که البته به نظر من این پیکار ادامه دارد و پیروزی دیدگاه دوم در سال ۵۷ صرفاً پردهای از این جدال بوده است.
صرف مخالفت با ج.ا منتج به آینده خوب نمیشود. حرکتی که در راستای نظام مترقی و کارآمد باشد ارزشمند است. این نظام که نمیتواند در خلأ درست شود یعنی در بیاعتنایی به گذشته و اکنون. نمیتوان آنرا در گوشهای از دنیاهای خیالی یا یوتوپیا ساخت. معنای اکنون تاریخی ما چیست؟ فردای تاریخی انقلاب۵۷ را چگونه میفهمیم؟ داوری ما چیست؟ روشنفکری ما چون تاریخ شرمگینی دارد؛ البته بدون اینکه عذاب وجدان داشته باشد از آن پرسشها فرار میکند یا رندانه مسولیت آنرا به گردن خمینی میاندازد تا در حالی که تا رستنگاه غرق در گناه است خود را معصوم بنمایاند. اما مردم فهمیدهاند؛ مردم میگویند ما انقلاب کردیم چه اشتباه کردیم! و البته از سالها پیش تقدیر عمومی از شاه و پشیمانی از انقلاب آغاز شده بود.