اما ما بدنبال چه هستیم؟ ما میگوییم؛ مردم ایران! جمهوری اسلامی نتیجۀ یک انقلاب است، یک انقلابی که علیه یک نظام کارآمد بود، نه علیه یک فرد. علیه شاه انقلاب نشد، بلکه علیه نظام پادشاهی مشروطه انقلاب شد. ما باید این انقلاب را شکست بدهیم. در فردای ایران آن چیزی که در چشمانداز هست، عبارتست از یک حکومت قانون که در آن آزادی تمام احزاب و گروههایی هست که بخواهند در چهارچوب نظام شهروندی ایران فعالیت بکنند و فکر میکنند قادرند مردم را نمایندگی بکنند.
حجت کلاشی میهمان برنامه «Omid A. m.» تلویزیون «من و تو»
بخش دوم ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
مجری برنامه: مازیار مکفی
مازیار مکفی: درود بر شما به برنامۀ «Omid A. M.» خوشآمدید. من مازیار مکفی هستم، امشب در خدمت شما به همراه دوست و میهمان عزیر برنامه که دیشب هم در خدمتشان بودیم، یعنی امید در خدمتشان بود. جناب کلاشی خوشآمدید.
حجت کلاشی: درود بر شما و بر بینندگان عزیز! خیلی خوشحالم که بازهم در خدمت شما هستم.
مازیار مکفی: سعادت ماست. جناب کلاشی من برنامۀ دیشب را دیدم و خیلی لذت بردم. صادقانه بگویم؛ نقد هم به آن دارم، ولی خیلی هم لذت بردم. آموزنده بود. مخصوصاً برای بخش بزرگی از مردم ما که، باور کنید، در شش هفت ماه گذشته میگفتند که جریاناتی که پای کار هستند، کجایند؟ جریانهایی که میخواهند سازماندهی کنند، کجایند؟ ما کجا را برویم و بگیریم؟ یادم میآید، یکی میگفت که؛ آقا ما برویم فلان پاسگاه را بگیریم، ولی فردایش چه بکنیم؟ در جواب میگفتم که کار ما این نیست. ما فقط پوشش خبری میدهیم. این کار احزاب و جریانات سیاسی است که باید بیایند و راهکار ارائه بدهند. صادقانه بگویم که از نسل گذشته، خیلی اعتباری نیست. یعنی من شخصاً اعتباری نمیبینم. اما از بچههایی که جوانترند، پای کارند، پرانرژیترند، همچنان میشود امیدوار بود. دیشب خیلی صحبت شد. من دیگر نمیخواهم برگردم به آن مسائل. فقط چند سئوال را باهم مرور کنیم و برویم جلو. چون ببیندگان زیادی، مطئنم، از شما سئوالهای زیادی دارند.
جناب کلاشی شما دیشب گفتید که سازمانی دارید که حزب نیست. زیرا برای تشکیل حزب زمان را مقداری زود میدانید. این سازمان مشروطه که یک نیمنگاهی به ساختار سلطنت دارد، آیا میتواند، مازیار مکفی جمهوریخواه را هم به خودش جذب کند؟ آیا میتواند یک چپ خلیل ملکی، از طیف چپ خلیل ملکی را که وطن دوست است، به تمامیت ارضی باور دارد، همان مشروطۀ شاهزاده رضا پهلوی را هم قبول دارد، آیا این حزب میتواند او را جذب کند؟
حجت کلاشی: درود مجدد! من اول سپاسگزاری کنم هم از حضرتعالی و هم از تلویزیون من و تو و هم از کسانی که در سالهای قبل مبارزه کردند و سنشان بیشتر از ماست. خُب من متولد بعد از انقلاب هستم. بسیاری از اینها اگر نبودند، من نمیدانم که، آیا راه درست را تشخیص میدادیم یا نه! به هر حال آنها دینی به گردن ما دارند و من باید سپاسگزاریم را انجام بدهم.
و اما در مورد امثال خلیل ملکی یک چیزی را کلی بگویم و بعد برگردم به اینکه آیا ما میتوانیم با هم همکاری بکنیم یا نه! آقای خلیل ملکی و اینها، همه، در داخل نظام مشروطه بودند. اصلاً زیبایی نظام پادشاهی مشروطه در این است که جاییست که همۀ گروهها، جریانها و تفکرات میتوانند در داخلش باشند، هم جریان چپ باشد و هم جریان راست. ما اتفاقاً داریم مبارزه میکنیم برای اینکه ایران برای همۀ ایرانیها باشد. همۀ اندیشهها و طرز فکرها بتوانندخودشان را در صحنۀ سیاسی آن سازماندهی بکنند. من خودم دوست دارم که در ایران چپی مبتنی بر شخصیتهایی مانند تقی ارانی شکل بگیرد. تقی ارانی خیلی حیف شد. چپ بسیار ایراندوستی بود که تحت توطئۀ چپ جهانی حذف شد. عبدالصمد کامبخش در حذف ارانی نقش داشت. واقعاً سعادتیست که در یک کشور چپی مانند تقی ارانی باشد. خلیل ملکی بسیار انسان وارستهای بود. به این دلیل بله! همۀ اینها در یک نظام مشروطه جا میگیرند.
و اما به یک امر دومی هم اشاره کنم؛ به اینکه شکل حکومت در آینده چه خواهد شد، این را مردم تعیین خواهند کرد. منتهی اینکه الان ما چه میخواهیم بکنیم، ما چه چشماندازی را دنبال میکنیم، اینکه چه ایدهای داریم، آیا میشود با جمهوریخواهان همکاری کرد یانه، خدمتتان عرض میکنم.
ببینید وظیفۀ هر سازمان سیاسی در نهایت اینست که تودههای اجتماعی را حول یک ایده متشکل بکند و به حرکت دربیاورد. به عبارت خیلی سادۀ فنی؛ بسیج اجتماعی درست بکند. برای یک بسیج اجتماعی ما یک ایده میخواهیم و یک سازمانی که برای این ایده کار بکند و بسیج اجتماعی درست بکند. برای این بسیج اجتماعی هم شما باید ایدهاتان را توضیح بدهید تا جامعه متوجۀ این ایده بشود و با آن ارتباط برقرار بکند. چون جامعۀ ما زخمهایی دارد، البته هر جامعهای زخمهای خود را دارد؛ به عنوان نمونه جامعۀ ما الان از بیکاری رنج میبرد، جامعۀ ما الان مشکل اقتصادی دارد، مشکل تولید دارد. یعنی از برکات انقلاب اسلامی و انقلاب ۵۷ یکی این بود که صنایع تولیدی ایران، که داشت میرفت به یک مرحلۀ جدی و مهمی برسد، خُب زمینگیر شده و در بسیاری جاها متلاشی شده است. اصطلاح خوبش هم همان متلاشی شدن است، بخاطر فسادی که در جمهوری اسلامی هست. نتیجهاش چه شده؟ این شده که بسیاری از جوانان بیکارند و نمیتوانند ازدواج کنند. بسیاری از خانوادهها در حال فروپاشیدن هستند. پشتبام خوابی شکل گرفته و کانکسخوابی، یکی از دوستان میگفت که قیمت کانکس خیلی بالا رفته، چون خانوادهها دارند کانکس اجاره میکنند. در چنین جامعهای که چنین مشکلاتی دارد و جمهوری اسلامی فکر میکند که مأموریت الهیش این است که اجازه ندهد که خانمها حجاب متناسب با ارزشهای اجتماعی انتخاب بکنند و یا آنطور که دلشان میخواهد و مطابق سلیقهاشان، لباس بپوشند و فکر میکند که اوست که باید تحمیل بکند! با این زخمهای متعددی که ما مواجه هستیم، اما جمهوری اسلامی توان پانسمان کردن این زخمها و مداوای آنها را ندارد.حالا ما باید بگوییم که آیا این ایدۀ ما راهگشاست؟ آیا این دردها را مداوا خواهد کرد یانه؟
اینجا من یک پرانتز باز کنم که مهم است. یعنی ایدۀ خودم را توضیح بدهم، در مورد مشروطه و جمهوری. از دیدگاه من جمهوری جوابگو نیست. یعنی انقلابی مبتنی بر جمهوری ایران را میتواند با مشکلات جدیدی مواجه بکند. همانطور که عراق را با مشکلا جدی مواجه کرد. البته در عراق انقلاب اتفاق نیافتاد و شکل دیگری بود. همانطور که به شکل دیگری در افغانستان این مشکلات را بوجود آورد. ببینید در افغانستان بهترین قانون اساسیها را، در عراق بهترین قانون اساسیها را نوشتند. رفتند استادهایی از آمریکا و اروپا آوردند. از آنها مشاوره گرفتند. بندهای قانون اساسی را مبتنی بر بهترین مدلهای قانون اساسی نوشتند، گویی ماشین است و مدل دارد. آخرین مدلها را به زعم خودشان آوردند و نوشتند، اما جواب نداد. جمهوریهایی که در منطقه شکل گرفته، جمهوریهای نوپا خطرناکترینها هستند، مثل جمهوری ترکیه. خیلیها رضاشاه را با آتاتورک مقایسه میکنند، بیانصافیست. بخاطر اینکه آتاتورک برای شکل دادن به جمهوری ترکیه سه میلیون آدم کشت، کل فرهنگ آنجا را تغییر داد، زبان جدیدی درست کرد. رضاشاه هیچکدام از اینها را انجام نداد. از این جهت من جمهوری را خطرناک میدانم. اما در نهایت این مردم هستند که باید انتخاب بکنند.
اما ما بدنبال چه هستیم؟ ما میگوییم؛ مردم ایران! جمهوری اسلامی نتیجۀ یک انقلاب است، یک انقلابی که علیه یک نظام کارآمد بود، نه علیه یک فرد. علیه شاه انقلاب نشد، بلکه علیه نظام پادشاهی مشروطه انقلاب شد. ما باید این انقلاب را شکست بدهیم. در فردای ایران آن چیزی که در چشمانداز هست، عبارتست از یک حکومت قانون که در آن آزادی تمام احزاب و گروههایی هست که بخواهند در چهارچوب نظام شهروندی ایران فعالیت بکنند و فکر میکنند قادرند مردم را نمایندگی بکنند. آزادی عقاید هست. یعنی وظیفۀ حکومت فراهم کردن بستر عمومی آزادیهاست. تمام ادیان و باورها باید آزاد باشند و بتوانند به کار خودشان، به عبادت خودشان برسند. ایدۀ ما، یعنی ملیگرایی ما، نه تنها مخالف هیچ دین و باوری نیست، بلکه وظیفۀ خودش میداند که در صحنۀ سیاسی آزادیها را فراهم بکند، تا مردم به عبادت خود برسند. همانطور که از روشنفکری و جریانهای عقلگرا حمایت میکند. اما حکومت ما مبتنی بر عقل خواهد بود. یعنی سیاست، به قول هانا آرنت، عرصۀ تجلیهاست. یعنی شما باید از عقل خود استدلال بیاورید، که چرا من این را میپذیرم و چرا آن را نمیپذیرم.
در حوزۀ نژادی هم اندیشۀ ملی مخالف نژادپرستیست. بخاطر اینکه اصلاً در این دستگاه فکری نمیگنجد. چون ما نظام شهروندی را قبول داریم نه نژادی را. خُب، مبتنی بر همۀ اینها، ایران فردا، ایرانی خواهد بود برای همۀ ایرانیها. در آنجا بحث اقتصادی باید مبتنی بر عقل سازماندهی بشود. نیروهای نظامی ما باید حفظ بشوند.
یکی از دغدغههای مهم ما این است که، بقیةالسیف آنچه که از انقلاب ۵۷ جان سالم بدر برده، یا آن چیزهایی که در این چهاردهه توسط بسیاری از جوانهای ایرانی، یا افراد متخصص ایرانی ساخته شده است، سالم منتقل شوند. ما وظیفه داریم در مورد تمام سرمایههای اجتماعی و ملی، که بدون آسیب عبورشان بدهیم به دولت ملی. بیشترین مراقبت را بکنیم، از اینکه کمترین خشونت اعمال بشود و جامعه بتواند یک عبور موفق را تجربه بکند. از این جهت ما مبارزه میکنیم. اما ما در نهایت جریان خودمان را سازمان میدهیم، بر اساس هویت خودمان. جریان جمهوریخواه هم باید برپایۀ هویت خودش، جریان خودش را سازماندهی بکند. در نهایت اینها دور هم، مبتنی بر ایدۀ حاکمیت ملت، که مردم حق دارند انتخاب بکنند، با یکدیگر همکاری مشترکی را شروع میکنند.
مازیار مکفی: بسیار عالی! اما همینجا، جناب کلاشی عزیز، یک سئوال دیگری برایم پیش آمد؛ در فردای جمهور اسلامی مجلس مؤسسان تشکیل شده و شکل نظام حاکم بر کشور را که قرار است، جای جمهوری اسلامی را بگیرد به رأی عمومی گذاشته و فرض بگیریم، من البته الان نمیخواهم وارد جزییات بشوم، فرض میکنیم، نظام جمهوری انتخاب شود و پادشاهی انتخاب نشود. سازمان مشروطه و جریانات مشروطه هویتشان چه میشود؟ کارشان تعطیل میشود؟ منحل میشوند؟ تغییر هویت میدهند؟ یا نه، همکاری میکنند.
حجت کلاشی: ببینید مأموریت ما تأمین خیر عمومیست. ما وارد صحنه شدهایم که برای این کشور و برای ملت خودمان کار بکنیم. باورمان این است که همۀ اینها، یعنی مصلحت عمومی، خیر عمومی و سعادت ملی در داخل پادشاهی مشروطه تحقق پیدا میکند. اما اگر نهایتاً مردم بخواهند جمهوری را انتخاب بکنند، خُب طبیعیست که ما در چهارچوب جمهوری فعالیت خودمان را باز تعریف میکنیم، تا در آن قالب بتوانیم منافع ملت ایران را تأمین بکنیم. من فکر میکنم که اتفاقاً پادشاهیخواهان آنقدر چهرههای مهمی دارند که در همان انتخابات جمهوری هم آن پست ریاست جمهوری را هم به خودشان اختصاص خواهند داد. منتهی از دید من پادشاهی مشروطه برای ایران کارآمد است. خطرها را مهار میکند. چون ایران با خطرات متعددی مواجه است. آن چیزی را که میتواند این نیروهای مخرب را کنترل بکند، مهمترین آفت برای دمکراسی در ایران آن نیروهای مخربی هستند که در تاریخ ۱۵۰ سال اخیر ایران بوجود آمدهاند، ایدۀ پادشاهی، آن ظرفیت پادشاهی میتواند آن را مهار بکند. حال ما با جمهوری هم خیلی راحت میتوانیم فعالیت بکنیم.
مازیار مکفی: جناب کلاشی، شاهزاده که به عنوان یک شخصیت فراجناحی، همانطور الان گفتید؛ بعد از جمهوری اسلامی هم میتواند باشد. احزاب مختلف میتوانند، همانطور که به عنوان مثال در بریتانیا هم هست، مثلاً حزب کارگر، حزب چپ، محافظهکار میتوانند باشند و فعالیت کنند. الان شاهزاده وظیفۀ خودشان را به عنوان یک کاتالیزاتور، به عنوان یک هماهنگکننده، پیشبرد جریان گذار از جمهوری اسلامی را، به نظر من، خیلی خوب انجام میدهند. تلاش خودشان را میکنند، همه جا میروند، با رؤسای جمهور با نمایندگان پارلمان صحبت میکنند و بلندگوی صدای مردم ایران هستند. باید از ایشان بابت این امر تشکر کرد، در مقایسه با بقیه. ما حقیقتاً کس دیگری نداریم. سهمهای ما فقط شاهزاده است. اما احزاب چه میکنند؟
آیا احزاب و جریانات سیاسی، بخصوص در خارج کشور، حالا ما میدانیم در داخل کشور شرایط بسیار وحشتناکی هست که تشکیل چنین جریاناتی خیلی مشکل است، اما این امکان در خارج کشور هست. آیا احزاب و جریانات سیاسی خارج کشور پا به پای شاهزاده دارند پیش میروند یا عقب افتادهاند؟
حجت کلاشی: خُب این را باید مردم قضاوت بکنند که، در صحنه چه میبینند. اما نقش شاهزاده یک نقش منحصر به فردیست. این را باید به عنوان یک سرمایۀ ملی دید. اما بحث این است که اگر جمهوری اسلامی بر لبۀ افتادن قرار بگیرد، در نتیجۀ توانمند شدن جامعه و مبارزات، یک سری مسائلی وجود دارد که فقط به دست ایشان حل میشود. یکی از مهمترین مسائل این است که؛ با توجه به تجربۀ سال ۵۷، که رخ داد، تکلیف نیروهای مسلح چه میشود؟ اینطور نیست که تحت تأثیر تبلیغات ۵۷ و چیزهایی که همینطور هم تکرار میشود، هر موقع اراده کنیم، میتوانیم نیروهای مسلح را تخریب کرده و دوباره بسازیم. نه! این ملت دست کم سال ۵۷ تجربه کرده و میداند.
ما سرمایههای بزرگی داریم در داخل کشور. یکی از سرمایههایمان همان نیروهای مسلح هستند. این نیروهای مسلح نمیتوانند با من بیعت کنند. این چیزهایی که، در جاهای مختلف، گفته میشود، مثل اینکه اسلحههایتان را بگذارید و به مردم بپیوندید، اینها حرفهای توخالی هستند. اسلحۀ خود را کجا بگذارند؟ و به چه کسی بپیوندند؟ آیا اسلحهاش را زمین بگذارد و برود به نانوایی سرکوچهاش بپیوندند؟ اینکه اصلاً امکانپذیر نیست. از طرف دیگر مگر در سال ۵۷ یک چنین اتفاقی نیافتاد؟ چه کردند؟ حمام خون! بسیاری از این گروهها، گروههای خطرناکی هستند که در صحنه ایران وجود دارند.
کسی که میشود به او پیوست و اعتماد کرد، به این فرد است که که بنا بر وظیفۀ ذاتیاش، بنابر جایگاه ذاتیاش، اصلاً وظیفهاش این است که از آن ظرفیتش استفاده بکند و مراقبت بکند. یعنی اگر چند مأموریت تاریخی برای ایشان وجود داشته باشد، یکی این است که مراقب این سرمایۀ ملی باشد و اجازه ندهد که این توان ملی ما توسط گروههای مخرب آسیب ببینند. هیچ ملتی نتوانسته بدون پنجههای قدرتمند استقلال و امنیت خودش را حفظ بکند. و اتفاقاً ایشان جایگاهی دارند و با آن جایگاه نیروهای مسلح ایران مطمئن میشوند. چون الان نیروهای مسلح ایران به عکس آنکه میگویند، آن عزتی را که باید داشته باشند، ندارند. منهای اینکه به لحظ مالی زیر فشار هستند، علاوه بر این آنطور که باید احترام و حرمت اجتماعی ندارند. اما در یک نظام ملی، که ایشان این نظام را نمایندگی میکنند، نیروهای مسلح ما برمیگردند به آن جایگاهی که باید باشند. یک ملت باید به نیروی مسلحش تکیه بکند و نیروهای مسلح هم باید به ملتش تکیه بکند. بنابراین ایشان پل انتقال همۀ این نیروهای مهم ما هستند به نظام آینده.
از طرف دیگر چیزی که ایشان برای ملت هستند، این است که، ایشان میتوانند بسیاری از تنشها، بسیاری از آن دعواهایی که در آن شرایط ویژه بوجود خواهد آمد، به دلیل آن جایگاهی که دارند، مخصوصاً آن جایگاه تاریخی که دارند و آن را حمل میکنند، میتوانند آن را مهار بکنند. بنابراین این سرمایه نباید در مسائل روز، مسائل روزمرۀ سیاسی صرف شود. ایشان و هم بقیه باید آن سرمایه، آن سرمایۀ تاریخی، را مراقبت بکنند. مبارزۀ سیاسی وظیفۀ سازمانهای سیاسیست. من از احزاب استفاده نمیکنم، چرا؟ بخاطر اینکه احزاب محصول حکومت قانون است که در یک نظام دمکراتیک مستقر باشند و بعد بروند درانتخابات شرکت بکنند. وقتی در ایران استبداد وجود دارد، در چنین شرایطی نمیشود رقابتهای حزبی داشت. پس باید سازمان مبارزه درست بکنیم. تشکیل سازمان مبارزه وظیفۀ ماهاست. ما باید سازمانها را درست بکنیم. و برای ایدۀ خودمان مبارزه بکنیم. بنابراین این ایده ما، با توجه به اینکه پادشاهی مشروطه است، به این معنا نیست، کسی که در داخل آن یک جایگاه ویژهای پیدا میکند، حتماً باید به این مبارزه بپیوندد. نه! ایشان جای خودشان را دارند و ما کار و وظیفۀ خودمان را داریم.
مازیار مکفی: دوستان من امشب با جناب کلاشی عزیز میخواهم در مورد همین موضوعات، یعنی اینکه ایدۀ سازمان مبارزه مشروطه از کجا میآید و این ایده و اهدافی که برای آینده میبینید، چیست، را در میان بگذارم. و شما سئوالاتتان را بپرسید و آقای کلاشی هم حتماً جواب میدهند.
جناب کلاشی به یک موضوع مهمی اشاره کردید؛ در مورد نیروهای نظامی و گفتید که شاهزاده به عنوان یک شخصیت فراجناحی میتواند امر انتقال نیروی نظامی و جلب اعتماد این نیرو را انجام بدهند. تندرویها تا چه اندازه میتواند اعتماد نیروهای نظامی و تردید آنها را نسبت به نظام جمهوری اسلامی خدشهدار بکند. منظور این است که آیا تندرویها و این حرکتهای مختلف آیا باعث نمیشود که آن نیرو تردید نکند و تا آخرین مرحله کنار حاکمیت فعلی بماند و قلباً هم نخواهد با آن بجنگد؟
حجت کلاشی: بالاخره نیروهای نظامی یک وظیفۀ ذاتی دارند و آن دفاع از کشور است. وقتی ببینند که نیروهای مقابلشان، نیروهای ضد امنیت ملی هستند، خُب آن وظیفۀ ذاتیشان ایجاب میکند که بمانند و بایستند.
ببینید بحث ما این است که ایران مال همۀ ایرانیهاست. ما همه بچههای ایران هستیم، در هر لباسی، با هر فکری همه بچههای ایران هستیم. این جمهوری اسلامیست که ماها را از هم تفکیک کرده و رو در روی هم قرار داده است. ما باید بر این غلبه پیدا کرده و برآن چیره شویم. ما به سمت راهاندازی یک دریای خون نمیخواهیم حرکت بکنیم. ما میخواهیم به سمتی برویم که در آنجا امور مملکتمان بر مبنای عقل ملی اداره بشود. افراد در آن کشور آزاد باشند و زنگی بکنند، فکر بکنند، فکرشان را بیان بکنند و بر مبنای آن هم سیاست شکل بگیرد. بنابراین قرار نیست که ما روبروی هم قرار بگیریم و همدیگر را حذف بکنیم. جمهوری اسلامی هنرش این بوده که مردم را روبروی هم قرار بدهد. مثلاً این جوانها را میفرستد توی حیابان و میگوید که بروید «امر به معروف» بکنید. این جوان بچۀ این مملکت است. اما سعی کردهاند فریبش بدهند و او را بفستند توی خیابان. اولاً تو اگر فکرت درست بود، از طریق همین رسانههایی که در اختیارت هست، میتوانستی مردم را تحت تأثیر قرار بدهی. اما مردم تحت تأثیر قرار نگرفتند. حالا بجای آنکه این جوان بیاید و یقۀ حکومت را بگیردو بپرسد که این فساد چیست؟ این پولها کجا میرود؟ او را سر کار گذاشته و میفرستند به خیابان تا بیاید و رو در روی هموطنش قرار بگیرد.
مسئله این است که ما میخواهیم ایرانیها رو در روی یکدیگر قرار نگیرند، بلکه کنار هم قرار بگیرند. بهم کمک بکنند و به عنوان شهروندان داخل نظام شهروندی زندگی کنند. این سلطه و سیطرۀ یک گروه بر گروه دیگر از بین برود و یک حکومت ملی در اینجا شکل بگیرد. حالا بحث این است که آیا این نیروهایی که در جاهای مختلفی به دنبال حذف هستند، در ادارات یا در نیروهای مسلح، با این نیروها چکار میخواهیم بکنیم؟ اینها توان ما هستند. رضاشاه چه کرد؟ وقتی میخواست بیاید، خودش جزو نیروی قزاق بود. نگاه کرد و دید که با قزاقها طرف است. قزاقها را آورد و با آنها پایههای ارتش ملی را ساخت. ما هم نیروهایمان همینها هستند. باید همۀ اینها را جذب بکنیم، در داخل یک نظام کارآمد و اجازه بدهیم که آنها به وظایف خودشان برسند.
تنها چیزی که باید حواسمان باشد و نگذاریم که جان سالم بدر ببرند، سیستم فاسد است. یعنی همانطور که جمهوری اسلامی فاسد است، بخشی از اپوزیسیون هم فاسد است. اپوزیسیون حق ندارد با فساد مدارا بکند. ما باید از همین الان این خط و نشان را بکشیم با داخل و با آنهایی که بخشی از فساد هستند و آن سیستم فساد را پیش میبرند. بخشی از آن تبهکاری هستند. آنها مطمئناً مجازات خواهند شد. آنهایی که به اموال مردم آسیب میزنند، آنهایی که بخشی از دزدی هستند. آنها حتماً در نظام قانون مجازات خواهند شد. بنابراین آنها باید بدانند که اینطور نباید باشد که آن طرف بخشی از نظام فساد باشند و بعد وقتی توانستند به اندازۀ کافی فساد بکنند، دزدی بکنند، بعد بیایند اینطرف و شعارهای افراطی بدهند و فکر بکنند که حالا میتوانند بخشی از آینده باشند. اصلاً اینطور نیست. باید این مرزکشی و خط کشی قوی با آنهایی که در نظام فساد جمهوری اسلامی نقش داشتند کشیده بشود.