بایگانی موضوعی: مقالهها
شرایط پر خطر است و به نظر میآید، به تدریج پس از توقف کوتاهی، بار دیگر پیکانها به سوی ایران نشانه میروند. صف دشمنان علیه ایران طویل و تجزیهطلبان در خط مقدم این صف ایستادهاند. در چنین شرایط پرمخاطرۀ سرنوشت سازی از بخشهای مختلف جامعه سیاسی و فکری ایرانی میتوان و باید انتظار داشت که به سهولت و سهلانگاری از آن عبور نکنند. کمترین انتظار از آنان اخذ مواضعی روشن و هشیارانه نسبت به خطریست که تمامیت ایران و ملت ایران را بار دیگر تهدید می کند.
دریافت ما از جنبش مشروطهخواهی و اندیشۀ مشروطیت زمانی دقت لازم را پیدا خواهد کرد که آن را به عنوان فصلی در تحول مفاهیم اندیشۀ سیاسی، لحظهای در «انقلابهای دموکراتیکی» و به مثابه آغاز پایان نظامهای خودکامه ــ و نه تنها سلطنت ــ بفهمیم. از این حیث، مشروطهخواهی حادثهای در تاریخ جهانی آزادی و حکومت قانون است. چنانکه مفهوم مشروطهخواهی به نظامهای کشورهایی نیز اطلاق می شود که نظامهای جمهوری دارند.
دیدار از نمایشگاه «یادگارهای ادبی و تحقیقی پنج دانشمند فقید، عباس اقبال ـ ابراهیم پور داود ـ علی اکبر دهخدا ـ محمد قزوینی ـ سعید نفیسی» گلگشتی است در جهان فرزانگی، روشندلی و وقار شکوهمندانه ارواحی که ذره ذره از جانشان را در کلمات سرشتهاند. از ورای کلماتی که عباس اقبال از خود بجا گذاشته و به سوزن دوزیهای یک دست هنرمند شبیه است؛ از خطوط درهم رفته و عصبی محمد قزوینی، از کلام صریح پورداود که گوئی مستقیما از اسطورهای کهن مایه میگیرد، یا از کلام دستاموز سعید نفیسی، یا از خط دهخدا که زهرخندی از آن میتراود، دنیائی پیش چشم دلربائی میکند، وسوسه میکند و دریچه حریمی را برویت میگشاید که یگانه و والاست. غرورانگیز است.
«روز باران است و ما جو میکنیم/ بر امید وصل دستی میزنیم
ابرها آبستن از دریای عشق/ ما ز ابر عشق هم آبستنیم» مولوی
آنان که خواستند صاحبان خواستهای خویش و خیابانهای شهر باشند، از راههای سرد و دراز گذشتهاند، تا دستهای زخمی و خستۀ آفتاب جان بگیرد، باغ سبز شود و درختان میوههای رنگارنگ و رسیده دهند. این باغ هزینۀ گزافی پرداخته تا سال کهنه را کنار بگذارد و بهاری دیگر تن کند؛ بهاری در ستیز با فرهنگی که ناتوانی را با خشونت جایگزین میکند و نادانی را با خودکامگی.
ما چشمهایمان را در عمر این باغ تکاندهایم تا چشماندازهای سبز را ببینیم. نوروز روز نوی ماست، دستمان را میگیرد و بعد سالی دیگر و چشماندازی گستردهتر، پیچیده در امید و درایت…
سال ۱۳۹۵ خورشیدی شاد و روشن و خجسته باشد.
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم
پیدا شدن حتا کوچکترین نشانههای پیروزی دلها را به هم نزدیک میکند. در لحظههای اعلام موافقت قطعی میان نمایندگان دولت ایران و ۶ دولت کشورهای قدرتمند جهان که ایران را به جهانی تازه پرتاب خواهد کرد و دیوارهای انزوای سخت را درهم خواهد شکست، ما در اعلام شادمانی و تهنیت به ملت ایران در این پیروزی و به نشانۀ همدلی و همنوایی، عنوان فوق را که در صدر یکی از روزنامههای درون ایران، سراپا در التهاب لحظههای فرارسیدن خبر توافقنامۀ قطعی، آمده است، تکرار میکنیم؛ و با همۀ آنان که تا کنون خون دلها خوردهاند تا ایران حفظ شود، همصدا شده و مراتب قدردانی خویش را از استواری و پایداری هیئت نمایندگی ایران اعلام میداریم؛ بی آن که فراموش کنیم، هنوز سختیهای بسیار در راه است، اما گام مهم نخست برداشته شده و ما همچنان به ارادۀ مردم ایران و فرزندان آن در گذر از سختیها امیدواریم؛ و امیدواریم که این گام نخست همۀ «پیشگویان نابودی» و دست در کاران «نافرجامی» ایران را به خود آورد. ما هیچگاه از فرزندان ایرانِ در خدمت مام میهن ناامید نبودهایم از آن «هسته سخت اصلی» که:
«این ملت تابآور است که همۀ پیشگویان نابودی و نافرجامی را سرخورده کرده است. ملتی که شکست را نیز سرانجام به گونهای پیروزی درمیآورد؛ و مانند سرگذشت استثناییاش از تعریف ساده میگریزد. این ملت، این هستۀ سخت هر چه هم در ظاهر از دست رفته بنماید در یک جایی نمیگذارد؛ نیروهایی را از هیچجا به میدان میفرستد. از نومیدی محض ناگهان سرچشمههای ناپیدای انرژی دست مییابد؛ ناسزاوارترین فرزندانش را نیز یک شبه دگرگون میکند و به بلنداهای سربلندی و فداکاری میرساند.»
فرهنگ ایرانی در نظر من چهار رکن بزرگ دارد که تربیت ایرانی بر آن چهار رکن استوار میشود یعنی: شاهنامۀ فردوسی و مثنوی مولوی و کلیات شیخ سعدی و دیوان خواجه حافظ. البته ناصرخسرو و سنایی وشیخعطار و خیام و باباطاهر و بعضی از آثار قصیده سرایان و چندین کتاب نثر از قبیل کلیله و دمنه بهرامشاهی و چهارمقالۀ عروضی و قابوسنامه و سیاستنامۀ نظامالملک و بعضی از کتب تاریخ و غیره را هم نباید فراموش کرد (گلستان سعدی در ضمن کلیات شیخ مندرج است) اما آن چهار کتاب نسبت به آثار دیگر نه تنها در ادبیات فارسی بلکه در ادبیات سراسر جهان مقام خورشید را دارد در میان ستارگان
بنیاد با انتشار «نقد» روزنامه «جمهوری اسلامی» از کتاب «آیندگان و روندگان» در سامانه خود نه در پی پاسخ به روزنامه جمهوری اسلامی است و نه در صدد پرداختن به گفتمان ویرانگر نسل انقلابی در دهه ۵۰ و نه در صدد آشکار کردن خطاهای آگاهانه و جهتدهیهای عمدی به خواننده در پاورقیهای کتاب میباشد، چرا که برای بنیاد محدودیتهای دستدرکاران این پروژه در انتشار این آثار روشن بوده و بنیاد بخوبی میداند که به گفته آقای حسین دهباشی: «برخی از این توضیحات برای این بود که موانع نشر را مرتفع کنیم. …
«روشن بود برایم که این یعنی پایان رژیم. دیگر اصلا تردید نداشتم که این رژیم رفته است… بلافاصله اولین اقدام حکومت نظامی این بود که بیست نفری از رجال پیشین را دستگیر کرد از جمله هویدا و خود من و نصیری و خیلیها را… اصلا چه بگویم؟ جایی گفتم در این انقلاب، این جامعه خودش را برهنه کرد. خودِ خودش را نشان داد، از شاه تا گدا از چپ تا راست.»
همدلی شادمانه با ملت ایران!
در فاصلۀ تنها ۱۳ روز از آغاز سال نو و فرارسیدن نوروز پیروز، آنجا که روانهای ایرانی شادمانه و پرامید، یکدست و همدل سر بلند میکنند، ما تهنیت و شادباش بهارانۀ خود به این ملت سرفراز و پایدار را تجدید میکنیم. خیزش شادمانۀ مردم ایران و پایکوبی و سرور خودشجوش آنان، به ویژه جوانان این کشور، پس از اعلام نخستین اخبار، مبنی بر توافق هیئت نمایندگی ایران با شش کشور قدرتمند جهان، در دیروقتِ شامگاه ۱۳ فروردین سال ۱۳۹۴به یادماندنی و برافراشتن شال و دستار و دستمالهای سپید به نشانۀ پیام صلح و دوستی به جهانیان، از خاطر نرفتنیست.
در وصف و اهمیت تاریخی این توافق «نقشها» میتوان زد. بدبینترینها به شرافت ملت ایران و ناامیدترینها از درایت و هوشمندی این مردم، همزبان و همراه با سرسختترین مخالفان منافع این ملت و کشور از دیدن این «نقشها بر آب» و از پراکندن تخم تردید و بدبینی نسبت بدآن کوتاه نخواهند آمد. اما آنها که همواره بر اهمیت تاریخی حل بحران اتمی ایران و تلاش برای رفع تحریمها از راههای سیاسی و از طریق مذاکرات صلحآمیز تأکید داشته و بدان امید بسته بودند، نمیتوانند از این «توافق» بدستآمده و روزنههایی را که به سوی آیندۀ بهتری گشوده است، شاد نباشند و پایداری نمایندگان ایران در عدم ترک میز مذاکره، به رغم سختترین فشارهای همه سویه از درون و بیرون، و استواری آنان، در یافتن راه حل سیاسی که، در کمترین دستآورد، به دورتر ساختن خطر حمله از سوی قدرتمندترین نیروی نظامی جهان علیه ایران انجامیده است، را نستایند.
با این توافق ما به آینده امیدوارتر شدهایم. هرچند هنوز راه بسیار ناهموار و سختیها درپیش است، اما ما در آغاز سال نو، با این توافق، به یک آغازِ نویِ تاریخی امیدوارتر شدهایم؛ امیدوارتر به یک جای پای استوار، به یک نقطۀ عزیمت، به نطفههای بسته شدۀ ارادۀ راسخ ملتی برای بیرون آمدن از «جهان» عقبماندگی، خون و خشونت و ستیز و دشمنی، امیدوارتر به باز شدن راه و گام بر داشتن در مسیر رسیدن به جایگاهی که شایستۀ ملت ایران است.
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
اکنون درست یا نادرست، نیروهای امریکائی در عرقاند و خیال ندارند به این زودی بروند. عراقیان اگر تن به تقسیم قدرت میان سه عنصر مهم جمعیت عراق بدهند و سنیان از ادامه انحصار سنتی قدرت، و شیعیان از تحمیل حکومت مذهبی دست بردارند ــ و اگر به صدها قدرت طلبی که آرزوی ربودن تکه ای از غنیمت را دارند فرصتی ندهند ــ با امریکائیان مشکلی نخواهند داشت. حکومتهای محلی نیرومند در یک ساختار فدرال و یک نظام عرفیگرا تنها گزینه منطقی برای گروههای مذهبی و اقوامی است که به زور و به میل دیگران باهم کشوری ساختهاند.
امروز اگر آمریکاییها و انگلیسیها بروند خب دیگر رژیم صدام حسین نیست که با کشتار و با زندان… بتوانند کشور را یکپارچه نگه دارند. در نتیجه میریزند به سر یکدیگر و آن حمام خون راه خواهد افتاد و همدیگر را آنقدر خواهند کشت تا دوباره یک دیکتاتوری دیگری برقرار بشود یا اینکه عراق از هم بپاشد و عناصر مختلف جمعیت به نبرد مسلحانه بپردازند و به همسایگان هم لشگرکشی بکنند و یک سناریوی دوزخی در آن جا اجرا بشود.
ایرانیان در برابر سرآمدان خویش قدرشناسند و قدر و منزلت کسانی را میگذارند که بنیاد ملت و کشور را محفوظ و بدان دوام و قوام میبخشند و یا در راه آن میکوشند. و این سنتِ پسندیدهایست. ما، گردانندگان تلاش انلاین به عنوان آحادی از آن مردمان، پیرو این سُنتیم و در این دفتر سُنت پسندیده قدرشناسی را ادامه دادهایم. این بار فردی از فرزندان آن مرز و بوم در تیررس نگاه جستجوگر و قدرشناس ما قرار گرفته است که کارنامه فکری و فعالیت سیاسی بیوقفهاش، در این سه دههای که او را شناختهایم، استوار بر مهر به میهن و در خدمت گشودن راهی در برابر خانواده و گرایش سیاسی خویش، یعنی چپ ایران، به سوی آینده بوده است…
گویا خداوند متعال به قلب من الهام کرد که عرض کردم در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص “اونیورسیته“ (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد. شاه بعد از اندک تأملی یک کلمه گفتند “بسیار خوب آنرا بسازید“.