بایگانی موضوعی: ادبیات
«خیلی طول کشید تا با رودخانه چارلز آشتی کردم. سالها با آن قهر بودم. دوستش نداشتم. خورشید که بالا میآمد و در چارلز منعکس میشد، به یاد میآوردم همین خورشید در سرزمینی که آن را از دست دادهام، در همین زمان، دارد دست و پایش را جمع میکند و کمرنگ و کمرنگتر میشود تا غروب کند. نمیتوانستم باور کنم خورشید همان خورشید است.
زمان گذشت تا باورش کردم و پذیرفتم هنگامیکه اینجا «امروز» است، آنجا «فردا»ست. تازه وقتی باورش کردم در میان تقویمها گم شدم. در میان امروز و دیروز و فردا سرگیجه گرفتم.»
خواندنیترین بخش کتاب، گفت وگوی پژوهشگر محترم با آقای ابراهیم گلستان است. خانم میلانی، در این جا (صرف نظر از یکی – دو مورد) نه مصلحتاندیش است و نه در کار اسطوره سازی. گرچه گلستان، در آغاز، همان گلستان بد قلق و طفرهرو از پاسخگویی است، اما خانم میلانی، هر جا به بنبست میخورَد، با حضور ذهن بالا و ظرافت و زیرکی، جا خالی میکند و با طرح همان پرسش به گونهای دیگر، گلستان را به راه میآورد و حتی به گله و شکایت وامیدارد، که «من هر مثالی بزنم، شما بدجوری میچرخانیدش»؛ در ادامهی گفت و گو، گلستان عاقبت به حرف میآید و ناگفتههای بسیاری را (که در تمام این سالها از گفتنش سرباز میزد) بر زبان میآورد.
خانم میلانی، انگارعنایتی به این معنا ندارد که سه کتاب «اسیر»، «عصیان» و «دیوار»، محصول آغاز کار شاعری فروغ و سیاه مشقهای او هستند. فروغ ماندگار درادب معاصر ایران، با شعرهای کتاب «تولدی دیگر» به بعد شناخته میشود، نه شعرهایی از سنخ «گناه» و یا آنچه که در آن سه دفتر آمده است.
در واقع، فروغ، با گزینش نام «تولدی دیگر» (برای مجموعه شعرهای فصل جدید شاعریاش) انگار خط بطلان بر شعرهای آن سه دفتر و گذشتهی شاعریاش کشیده است.
فروغ «… اندک اندک در سرزمین بیگانه سلامت خود را باز مییابد و، همان طور که در نامهای به پدرش مینویسد، در آزادی، به آرامشی میرسد که در خانهی خود نداشت:
”حالا آمدهام اینجا، آزاد هستم. همان آزادی که شما ترس داشتید به من بدهید و من پنهان از شما تلاش میکردم به دست بیاورم و به همین دلیل دچار اشتباه میشدم. در حالی که حق این بود که در به دست آوردن این آزادی از راه صحیح به من کمک میکردید. بر عکسِ تصورِ شما، من زن خیابانگردی نیستم. بلکه خودم هستم. زنی که دوست دارد که در کنار میز بنشیند و کتاب بخواند و شعر بنویسد و فکر کند.
به باور من، خانم میلانی (برخلاف آنچه که وعده میدهد) در هیئت فمینیستی تمام عیار، همواره در متن روایتاش از فروغ، حضوری جانبدار و حتی (گاه) مُخلّ دارد. به عبارت دیگر، خانم میلانی، در مقام وکیل مدافع فروغ، به محاکمه روزگار او و اهالیاش نشسته است. درحالی که وظیفهی ایشان درمقام پژوهشگر، بازسازی زندگی فروغ و، به عبارت دیگر، پیش رو نهادن روایتی است که (در حد امکان) فروغ واقعی را نشان دهد و داوری را (چنانچه ضرورتی در کار باشد) به خواننده واگذارد.
«من، مانند لوئی پاستور، معتقدم شانش یا بخت در درازای عمر درِ خانهٔ بسیارانی، شاید همه را، میزند، مهم این است که ما در خانه باشیم و در را به رویش باز کنیم. شخصیتهای سیاسی یا فرهنگی برجسته، مانند امیر اسدالله عَلَم یا دکتر علی اصغر حکمت، در همان دوران در مسیر زندگی خیلیهای دیگر هم قرار داشتند، ولی بهنظر من این آشناییها با تمام اهمیت و وزنی که در عملی شدن ایدههای درخشانی مانند بنیادگذاردن بنگاه ترجمه و نشر کتاب داشتند، که تازه آن هم ایدهٔ خود یارشاطر بود، تنها دلیل کامیابیهای او نبودند. من سهم بزرگتر میان تمام عوامل همراه با دکتر یارشاطر و کارهایش را به دید درست، ارزیابی واقعبینانه، و همت بلند خود او میدهم.»
معرفی کتاب «نگاه کریم امامی به فرهنگ، هنر و ادبیات»، سخنران: حورا یاوری
معرفی کتاب «نگاه کریم امامی به فرهنگ، هنر و ادبیات»، سخنران: حورا یاوری