«

»

Print this نوشته

… / از ماندانا زندیان

‌‌          ‌من دانش‌آموز پیشاورم،‌

‌          ‌نام ندارم،‌

‌          ‌وَ صدایم روی سکوت شما منفجر می‌شود.‌

‌ ‌Pishavar1

جان نمی‌گیری وُ

جان می‌دهد گلوی سینه‌ام،

 کنار انگشت‌های بی‌نشانت

که بی‌گریه از خوابِ سردخانه‌های جهان می‌پرند وُ آب می‌آورند

 برای شام غریبانِ خاوران، بی‌نام، وُ

این نسیان

 که از جدارِ جریده‌ها نمی‌ریزد،

از کابوس‌های من رد نمی‌شود

وَ تکه‌های تو سرگیجه می‌گیرند، سنگین، وُ دیگر

هیچ چیز شبیهِ خودش نمی‌گذرد، اینجا،

حتی برای درد

 تا روی تمام خیابان‌های بی جان،

 بی‌اسم، بی‌طلسم بنویسد:

من دانش‌آموز پیشاورم،

نام ندارم،

وَ صدایم روی سکوت شما منفجر می‌شود.

 ‌

 ‌

ماندانا زندیان