«

»

Print this نوشته

بیست و هشتم ژانویه سالگرد درگذشت داریوش همایون است… / ماندانا زندیان

‌  ‌

دیوارها در سایه‌های خود می‌ریزند وُ‌

‌مرگ در رگ‌های برگ وُ‌

‌شاخه‌های زیتون‌

‌در گلوی زمان.‌

‌  ‌

DH 11

بیست و هشتم ژانویه سالگرد درگذشت داریوش همایون است…

 ‌  ‌

«… برای گسترش و نوسازیِ زبان عامل اصلی نه خودِ زبان که گویندگان آن هستند.

با فارسی‌زبانانی که از یک سو با محافظه‌کاریِ بیش از اندازه در را بر هر چه به گفتهٔ خودشان زبان سعدی و حافظ نیست (یعنی به گوش آنان آشنا نمی‌آید) می‌بندند و با زمختی بی‌بند و بار شان ــ همچنان‌که در سیاست ــ هر تمایز و قاعده‌ای را برهم می‌زنند، و “چیز” به جای هر نام و مفهوم از زبانشان نمی‌افتد، زبان از پیشرفت می‌ماند.

حافظ و سعدی با همهٔ جایگاه بلندشان زبان فارسی نیستند که از آن‌ها و از همهٔ ما بلندتر و تواناتر است؛ و مردمان امروز نیستند که اگر می‌ٔبودند بیش از همهٔ این دژبانان باروهای ویرانه را به راه می‌آوردند.

ما دیگر حافظ و سعدی نخواهیم داشت و نمی‌باید داشته باشیم. فارسی ادبیات و شاهکارهای ادبی تازه‌ای می‌خواهد که در توانائی جامعهٔ ما هست.

آن دوران دراز رکود فارسی، از سدهٔ چهاردهم تا پایان نوزدهم، زبان را از پویائی ساختاری‌اش به مقدار زیاد تهی کرد و بینوائیِ تمدنِ مذهب‌زدهٔ ایران دلاوری را از اندیشه و پسند ایرانی سترد.

ما اکنون بیش از همیشه به آن پویائی در زبان و آن دلاوری در خودمان نیاز داریم.

فارسی برای زندگانی و تمدن امروزی واژه به اندازه ندارد (آن اندازه را هم که دارد به‌کار نمی‌بریم) و می‌باید واژه‌های تازه، معادل‌هائی برای واژه‌های بیگانه که با تمدن و فرهنگ امروزی به زندگی ما راه می‌یابند به فراوانی یافت و ساخت.

سهمِ یافتن در این فرایند احتمالاً از ساختن هم بیشتر است. آثار نویسندگان و شاعران فارسی زبان که کتابخانه‌ای را پر می کنند؛ زبان پهلوی و زبان کردی که از فارسی یه آن نزدیک‌تر است؛ دری و تاجیکی؛ زبان‌های ایرانی دیگر؛ فرهنگ‌هائی که گورستان زبان شده‌اند و می‌باید بایگانی آن باشند؛ زبان کوچه و بازار، همهٔ این‌ها منابع پایان‌ناپذیر واژه‌اند و با گشاده‌دستی می‌باید از آن‌ها گرفت.

دستور زبان فارسی ــ که زبانی بسیار انعطاف‌پذیر است و بیشترِ ما خیال می‌کنیم آن را می‌دانیم ــ امکاناتی بسیار بیش از آن‌که در نا آشنائی خود می‌پنداریم برای واژه‌سازی به ما می‌دهد؛ تنها می‌باید تصور محدود خود را از دستور زبان و گنجینه فراموش‌شدهٔ واژگان آن، به کناری نهیم و به اهل فن اعتماد داشته باشیم.

در این هنگامهٔ زشتیِ حکومت اسلامی هیچ عیبی ندارد که کمی هم در اندیشهٔ زیبائی و سبک و سلیقه باشیم.

دلاورتر بودن، به این معنی که از امکانات زبان بیشتر بهره گیریم و دانش و سلیقه خود را معیار نشماریم، دست ما را در بهره‌گیری از منابع بی‌پایان فارسی و زبان‌های ایرانی باز تر می‌کند.

احساس مسئولیت در زبان به جای بی‌بند و باری نمی‌گذارد که دارائی واژگانی خود را در مترادف شمردن‌ها، در کاربردهای نابجا و در سخن گفتن سرسری و بی‌اندیشه هدر دهیم.

اهل قلم سنتی، شیوائی و رسائی گفتار را در به‌کار بردن مترادف‌ها می‌شمردند ــ واژه ها و اصطلاحات گوناگون برای بیان یک معنی. اما شیواترین نوشته‌های ادبیات فارسی آن‌هائی است که یک واو اضافی به دشواری در آنها می‌توان یافت…. زبان رو به گسترش ما گویندگان بهتری می‌خواهد.» داریوش همایون

***

‌  ‌

دیوارها در سایه‌های خود می‌ریزند وُ

مرگ در رگ‌های برگ وُ

شاخه‌های زیتون

در گلوی زمان.

جهان به تأخیر می‌افتد وُ من

انگار مرده باشم وُ

نور

تیغ بزند بر میوه‌ای

که دور

در کُنجِ حافظه‌ام

در حال پوسیدن است وُ

تاریکی

دستی شود زیر چانۀ سایه‌ام

که مثل صدایی کهنه  تَرَک می‌خورَد

در پوست میله‌هایی که چشم‌های زمان را بلعیده است وُ

پنجره‌ای شود درد

به شانه‌های شهری

که پله‌های مرگ را روشن می‌کند؛

وَ باز زندگی زبانه  کشد در زبان وُ

دستی

زمین را

برای نوشیدن آب

از آسمان پایین آوَرَد.

‌  ‌

ماندانا زندیان