انزجار مردم نسبت به تسلط ماجراجویان فرقه دمکرات و عشق به آب و خاک آباعواجدادی در این منطقه موجب شد که عدهای از میهنپرستان غیور زنجان دست از خانواده و هستی خود بردارند و بلافاصله به تشکیل سازمانهای مقاومت و فعالیتهای دامنهدار و مهمی بر علیه متجاسرین به پردازند. این افراد میهنپرست مدت مدیدی در منطقه گروس و خمسه و شمال همدان به رزمها و عملیات ایذائی دامنهداری مشغول بودند و بالاخره یک سال بعد، یعنی در ۲۵ آذرماه دوش به دوش سربازان ایرانی، خاک از دسترفته میهن را مجددا به دست آوردند
سقوط عجبشیر
در همین موقع دسته نگهبانی عجبشیر نیز از طرف متمردین خلع سلاح و افراد آن زندانی شدند و قریه مزبور به تصرف متجاسرین درآمد و از این پس از هر گونه عبور و مرور به طرف مراغه و میاندواب و بالعکس ممانعت بعمل آورده وسائل ارتباطی را در این قسمت قطع نمودند.
واقعه اهر
در روز ۲۰ آبانماه پادگان اهر توسط عده جدیدی تعویض شده و عده قدیمی در روزهای ۲۴ و ۲۵ در حالیکه از طریق مشگین شهر عازم اردبیل بود، مورد حمله و تجاوز عدهای در حدود ۲۰۰ نفر از متجاسرین قرار گرفت و طبق دستور تیپ به مشگین شهر مراجعت کرد و به پادگان مزبور ملحق گشت و همچنین سی نفر از سربازان حوزه نظام وظیفه در قراء اطراف اردبیل مورد حمله متجاسرین قرار گرفت و به جز عده کمی که خلع سلاح گردید، بقیه به مرکز تیپ مراجعه نمود.
سقوط میانه
نظیر برنامهای که برای سایر نقاط تهیه شده بود طابق النعل بالنعل برای شهر میانه که موقع مهمی در سر شاهراه تهران به آذربایجان دارد، تهیه گشت و هر لحظه گزارشهای مکرر و مختلفی راجع به بحرانی بودن اوضاع این شهر و اطراف آن به مرکز واصل می گردید به علت عدم امکان اعزام عده از تهران به آذربایجان و ممانعت نیروی سرخ از حرکت ستون اعزامی از تهران که جریان آن ذکر شد، انتظار میرفت که دیر یا زود این شهر بلامانع نیز به تصرف متجاسرین درآید و بدین ترتیب مشگل دیگری بر مسئله ارتباط با آذربایجان ایجاد گردد، معهذا ارتباط مرکز با میانه تا ساعت ۱۹ روز ۲۵ / ۸ / ۲۴ برقرار بود و ستوان عابدینی فرمانده نگهبانی این شهر مرتبا تهدیدات و خطرات و اتفاقات را گزارش میداد. ولی بالاخره ارتباط میانه و مرکز در شب ۲۶ / ۸ قطع شد و متجاسرین به شهر مزبور حمله و آنجا را تصرف کردند و نگهبانی و پلیس راهآهن و شهربانی و چند نفر سرباز مامور حوزه نظام وظیفه را خلع سلاح نمودند و چندین نفر را کشتند و ادارات را متصرف شدند. شب ۲۷ / ۸ به زنجان اطلاع رسید که دمکراتهای مسلح پس از تصرف میانه با قطار به سمت زنجان حرکت کردهاند. ولی اشغال زنجان به طوری که بعداً ذکر خواهد شد، در روز ۴ آذر انجام گرفت. در تاریخ ۲۸ / ۸ نیز پاسگاههای شوروی از حرکت نه نفر از سربازان حوزه نظام وظیفه میانه که عازم زنجان بودهاند در موقع ورود به شهر و همچنین از عزیمت شش نفر از سربازان حوزه نظام وظیفه زنجان که به طرف ایستگاه راهآهن میرفتهاند با تیراندازی ممانعت به عمل آوردند و آنها را توقیف و زندانی و سپس مرخص نمودند و چون بدین ترتیب اعزام کوچکترین عده و حرکت هیچ واحدی میسر نبود، دستور داده شد پاسگاههای نگهبانی راه زنجان ـ میانه و زنجان ـ قزوین را جمع و در شهرها متمرکز کنند ولی به طوری که خواهیم دید هیچ یک از این اقدامات مانع خطر بزرگی که اصولا این منطقه را تهدید مینمود نگردید.
از روز ۲۷ / ۸ پاسگاههای ژاندارمری نیر، سرعین، نمین، رضی و غیره یکی بعد از دیگری خلع سلاح شدند و آستارا نیز به تصرف متجاسرین درآمد.
برای جلب موافقت و مساعدت همسایه شمالی مذاکراتی بین مقامات مسئول ایرانی در تبریز و ژنرال قنسول شوروی صورت گرفته و از رفتار و طرز عمل آتی نیروی شوروی نسبت به اتفاقاتی نظیر اتفاقات گذشته در مراکز مهم آذربایجان سئوالاتی شد و مشارالیه در پاسخ اظهار داشت:
«این مسائل از امور داخلی محسوب و دخالت نیروی شوروی به کمک نیروهای ایرانی در صورت بروز حوادث غیرلازم به نظر می رسد.» و وقتی که از دخالت احتمالی نیروهای تأمینه ایران در مقابل متجاسرین گفتگو شد، اظهار کرد:
«این مسائل نظامی مربوط به روسای نظامی ارتش سرخ می باشد و امیدوار است که وقایعی رخ ندهد و البته تا وقتی که به مصالح ارتش سرخ لطمه وارد نیاید، دخالتی نخواهند کرد و بطور کلی پیشآمدها بسته به جریان وقایع احتمالی آتیه است».
سقوط زنجان
پس از متوقف شدن ستون اعزامی در شریف آباد، تصرف زنجان از طرف متجاسرین بکلی بلامانع و عملی به نظر میرسید، لذا ابتدا در اوایل ماه تبلیغات و جنگ عصبی شدیدی را در آن شهر که دارای عده معدودی افراد نگهبانی و شهربانی بود آغاز کردند و به تدریج عناصر مشکوک و مسلح به شهر وارد شدند و بین عدهای از اشخاص مجهولالهویه مقیم این شهر اسلحه زیادی توزیع گردید و در نتیجه این اقدامات و انتشار اخبار موحش در شهر و متوقف ماندن ستون اعزامی در شریفآباد، بر وحشت عموم مردم افزوده شد و بسیاری از معاریف و ملاکین میهنپرست این شهر مجبور به مهاجرت گردیدند. بالاخره در یک ساعت و نیم بعد از ظهر روز ۴ آذر ۱۳۲۴ عدهای از متجاسرین مسلح در حدود دویست نفر به شهر وارد شدند و با همکاری عده زیادی افراد مسلح که قبلا در شهر مترصد بودند، ابتدا چند تن نگهبانان اداره ژاندارمری و پاسبانان شهربانی و چند نفر سربازان نظام وظیفه و سپس پاسبانان ایستگاه راهآهن را خلع سلاح کردند و اداره پست و تلگراف و سایر مراکز دولتی را متصرف شدند و فهیمی فرماندار را توقیف و کلیه نقاط مرتفع شهر را به وسیله افراد مسلح اشغال نمودند و جهت تضعیف روحیه مردم در تمام مدت به تیراندازی پرداختند.
روز بعد عدهای از کارمندان ادارات را اخراج و اتومبیلها و اموال دولتی را تصرف کردند و عمال خود را در رأس مشاغل گذاشته و با گماردن افراد مسلح در این مراکز، کارهای اداری را عهدهدار شدند و اعلامیهای به امضای حاجی میرزاعلی شبستری به زبان ترکی در باب انتخابات مجلس مؤسسان انتشار دادند.
انزجار مردم نسبت به تسلط ماجراجویان فرقه دمکرات و عشق به آب و خاک آباعواجدادی در این منطقه موجب شد که عدهای از میهنپرستان غیور زنجان دست از خانواده و هستی خود بردارند و بلافاصله به تشکیل سازمانهای مقاومت و فعالیتهای دامنهدار و مهمی بر علیه متجاسرین به پردازند. این افراد میهنپرست مدت مدیدی در منطقه گروس و خمسه و شمال همدان به رزمها و عملیات ایذائی دامنهداری مشغول بودند و بالاخره یک سال بعد، یعنی در ۲۵ آذرماه دوش به دوش سربازان ایرانی، خاک از دسترفته میهن را مجددا به دست آوردند، این موضوع جریان مفصلی دارد که در فصل مربوط ذکر خواهد شد.
قتل فرماندار مراغه
در شب ۲ / ۹ / ۲۴ فرماندار مراغه (یحیی سالاری) در منزل خود توسط ماجراجویان مقتول شد و سرهنگ معین آزاد رئیس ایلخی منطقه مراغه که مورد تنفر کامل ماجراجویان بود، در حین عبور از خیابان مجروح و گماشته او نیز مورد اصابت گلوله واقع گردید. سرهنگ مذکور را پس از مجروح ساختن به خوشه مهر «یاخوجامیر» مرکز ستاد کبیری بردند. افراد دسته ژاندارم شاهیندژ را نیز در همین روز خلع سلاح کردند.
سقوط آستارا
همان موقعی که زنجان به تصرف کامل متجاسرین درمیآمد، یعنی در روزهای ۵ و ۶ آذر آستارای بلادفاع نیز با خون ریزی و غارت از طرف متجاسرین اشغال گردید. بدین ترتیب که در شب ۵ آذر ۲۴ عده زیادی در حدود ۵۰۰ نفر از ماجراجویان مسلح و مجهولالهویه با شلیک شدید تفنگ و مسلسل به شهر حمله کردند و چون با مقاومت چند نفر پاسبان که تنها مدافع این شهر بودند مواجه شدند، سه نفر آنها را فورا مقتول و شهربانی را تصرف و سپس به کلانتری مرزی حمله نمودند و سرهنگ ظهرنیا و ده نفر نگهبان و پاسبان دیگر و عدهای از منتقدین و میهنپرستان را در منازلشان به قتل رسانیدند و سپس در کرانه که فقط دارای پاسگاههای ضعیف نگهبانی بود نفوذ نمودند و تا نزدیکی گیلان پیشرفته و به تسلیح و تقویت عمال خود در این منطقه پرداختند و بدین ترتیب از این راه نیز ارتباط آذربایجان خاوری با استان گیلان عملا قطع گردید.