بایگانی موضوعی: ادبیات

در شادمانی زنی که منم (ویژه نامه‌ی شعر زنان، مارس ۲۰۱۳)

 

‌در شادمانی زنی که منم (ویژه نامه‌ی شعر زنان، مارس ۲۰۱۳)

«نتیجه را هیچ‌گاه نباید از مقدمات جدا کرد» ـ گفت‌و‌گوی ماندانا زندیان با سیروس علی‌نژاد

ریاست شخص آزادی‌خواهی چون فریدون آدمیت، بر کانون حتا دو ساعت هم تحمل نشد. اساسا جامعۀ ما برای رفتن به سمت دمکراسی آمادگی لازم را پیدا نکرده بود. ما وارد دوران آزادی نشده بودیم. درک عمومی ما از آزادی خواهی ابتر بود.

 

میلاد اخوان ثالث را گرامی می‌داریم

مهدی اخوان ثالث زادۀ اسفند ۱۳۰۷ است.

 

«هر متن در ذات خود اجتماعی است» / گفت و گوی ماندانا زندیان با دکتر احمد کریمی حکاک / پیرامون شب‌های شعر گوته

به رغم همۀ مسائل سی و چند سال گذشته، جامعۀ ایران ـ و نه حکومت ـ بسیار پیش رفته است و مهم‌ترین شاخص این پیشرفت، حرکت زنان است؛ زنان نسل جوان ایران واقعاً زنان دیگری‌اند ـ نه یک فمنیست رادیکال‌اند، نه یک مذهبی فناتیک. اگر شب‌های شعر گوته در این دوران اتفاق می‌افتاد، شاید بیش نیمی از شاعران و نویسندگان، خانم‌ها می‌بودند. عقدۀ فروخوردۀ هزارسالۀ شهرزاد، عملاً سر بازکرده است؛ و باید هم این طور باشد. ادبیات کاری خلاقه است و باید دست زن باشد، چون آفرینندگی و زایندگی از آنِ اوست، و از زاییدن زنانه تا نوشتن، راه چندانی نیست.

 

بازخوانی ده شب شعر گوته / متن سخنرانی محمود اعتمادزاده (م. ا. به‌آذین) / شب دهم

‌آزادی من و تو به هم بسته است. آزادی را برای هم بخواهیم. تو پاسدار آزادی من باش و من نگهبان آزادی تو. نه تنها در خواندن و نوشتن، در همۀ جلوه‌های زندگی فردی و اجتماعی. چه، آزادی، مجموعۀ آزادی‌هاست. آزادی‌ها را از هم جدا نمی‌توان شمرد.

 

بازخوانی ده شب شعر گوته/ متن سخنرانی باقر پرهام/ شب نهم

ما هنگامی نویسنده، شاعر، محقق، دانشمند، فیلسوف، هنرمند و عالم حقیقی خواهیم داشت که ابناء وطن آزادانه جمع شوند، آزادانه عمل کنند، آزادانه بحث و مجادله کنند، به ایراد و انتقاد بپردازند، آزادانه بگویند، بشنوند، بنویسند، منتشر کنند، بسازند و عرضه کنند، و هیچ نوع محدودیتی در انتخاب موضوع‌های تجربه‌های خود و در نحوۀ عرضه کردن آنها به مردم، جز حدودی که قانون معین کرده، نداشته باشند.

 

بیست و هشتم ژانویه سالگرد درگذشت داریوش همایون است…

«اگر انسان چنان رفتارکند که حقیقت دشمن او نباشد سرانجام وضع بهتری خواهد یافت.»

 

سوم بهمن زادروز ندا آقاسلطان است…

از من نخواه که در مرگ تو غزل بنویسم  /  کلماتم را بشویم  /  آنطور که خون لب‌هایت را شستند  /  و خون لب‌هایت بند نمی‌آمد

 

بازخوانی ده شب شعر گوته / متن سخنرانی مصطفی رحیمی / شب هشتم

چون نیروی اندیشه‌ورزان کاستی گرفت، فرهنگ ملی سترون می‌شود و چون فرهنگ ملی سترون شد، مردمان ساده‌دل اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند، علائق وطن دوستی راستین سست می‌شود، و یگانگی‌ها و پیوندها می‌گسلد.

 

بیست و سوم دی سالگرد درگذشت ایرج گرگین است…

«یک روزنامه‌نگار، لزوماً، نه یک جنگ‌جو و نه یک چریک است؛ روزنامه‌نگار ‌‌کسی‌ست که می‌کوشد با نوشتن و ‌گفتن، در رساندن پیام و ایجاد ارتباط، فرضیات و یا حقیقت‌هایی را مطرح سازد و  روشنگری کند، به ایجاد تحول کمک نماید و در نهایت اگر بتواند نظری را به اثبات برساند.این روش مبارزه‌ی یک روزنامه‌نگار است.»

 

«و ما هزار و یک شب دیگر داریم» / گفت‌وگوی ماندانا زندیان با جلال سرفراز / پیرامون شب‌های شعر گوته

متاسفانه بخش بزرگ جامعة ما همیشه روی چهره‌های شناخته شده و ارزش‌های تضمین شده حساب می‌کند، و در پی کشف استعدادهای نو نیست. در این میان،‌ای بسا چهره‌های مستعد، و ارزش‌های نوین که در سایه قرار می‌گیرند، و به موقع شناخته نمی‌شوند. من دوست داشتم که میدان باز باشد. هر شاعری بتواند به فراخور حرف و استعدادش جایی در میان جمع داشته باشد، و شعرخوانی فقط در تیول دو سه چهرة صاحب نام نباشد.

 

«و آب‌های مکرر از هم تکان نخورده‌اند» / گفت‌وگوی ماندانا زندیان با علیرضا بهنام/ پیرامون شب‌های شعر گوته

‌‌‌‌

‌این دوری از مردم را از خلال بسیاری از صحبت‌های آن شب‌ها هم می‌شود به روشنی دید. متاسفانه بیش از آن که سانسور به این وضعیت انجامیده باشد، ایده‌آل‌گرایی ایدئولوژیک مسوول آن است.

 

بازخوانی ده شب شعر گوته / متن سخنرانی هوشنگ گلشیری / شب ششم

‌‌

‌امشب می‌خواهم گزارشی بدهم از نثر معاصر و اینکه چه بوده است، پس از این و یا هم اکنونش با من نیست تکلیفش را تک تک شما، زنده بودنتان تعیین خواهد کرد و نیز همۀ آدم‌هایی که دارند می‌نویسند و خواهند نوشت، چشم من و شما به دست آنان نیز هست تا بنویسند و …

 

«زندگی را شعله باید برفروزنده» / ماندانا زندیان

کژراهه ندیدن حقیقت است، ندیدن روشنایی که بر سپیدیِ درفش سرزمینمان پشت دلاوری ایستاده‌است ـ بیداری با طول و عرض شگفت که نمی‌گذارد از یک ناامیدی به ناامیدی دیگر رهسپار شویم، اگر در مسیرِ درست بمانیم تا سایۀ حنجره‌مان بر خیابان‌های شهر بروید و صدا شود.

 

پنجم دی، زادروز بهرام بیضایی است…

پنجم دی، زادروز بهرام بیضایی است…

«این‌که ما گوشه‌ای گُزیده باشیم و اصطلاحاً مترقی‌ترین متن‌های دنیا را بخوانیم، معنی‌اش این نیست که همه‌ی مردمِ ما هم در دنج‌های خود، همان را می‌خوانند… اگر ما می‌خواهیم کاری برای خودمان و این مردم کرده باشیم، راهی نداریم جز این‌که ببینیم آنها در دنجِ خود به چه می‌اندیشند.

 من ایمان دارم که ما مردمِ خود را نمی‌شناسیم و این مشکلِ بزرگِ روشنفکریِ ماست. اما مشکلِ بزرگ‌تر این است که مردمِ ما هم خود را و هم یکدیگر را نمی‌شناسند و میانشان گفت‌وگو وجود ندارد. تصویر، نافذترین راهِ شناساییِ یکدیگر است؛ آن هم در کشوری که نود درصدِ مردمِ آن مار را فقط از روی تصویرِ آن می‌شناسند و نه نوشته‌اش. من تصور می‌کنم ساخت و کنش‌های جامعه‌ی ما نیاز به دوباره‌اندیشی دارد. این جامعه نیاز دارد که باورها، عادت‌ها و رفتارهای خودش را از بیرون ببیند و بشناسد و از نو برای خودش معنا کند و فقط در سایه‌ی این معناشناسی‌ است که حرکتی فهمیده به‌ سوی نوزایی رخ می‌دهد.

 هیچ چیز به اندازه‌ی تصویر به این معناشناسی کمک نخواهد کرد؛ و برای همین است که تصویر این‌همه زیرِ ضربه است. تصویربردار عاداتی را که ما تا درونِ آنها هستیم نمی‌بینیم از بیرون می‌بیند و چنان ثبت می‌کند که هر کس در هر شرایطی و با هر فاصله‌ای بتواند آن را ببیند و بسنجد و داوری کند؛ اگر نیازمندِ تغییر است تغییرش دهد و اگر ماندنی‌ است نگهش دارد و اگر دورریختنی‌ است دورش بریزد.

جامعه‌ای که تصویری از خود ندارد اصلاً هویت ندارد؛ و جامعه‌ای که تصویربردار ندارد آینه‌ای در برابر ندارد. کسانی که فردوسی را به این دلیل که هویتِ ما را به ما بازگردانده، می‌ستایند در واقع نمی‌دانند که او را برای این می‌ستایند که صریح‌ترین تصویربردارِ ما بود. در موردِ او هم این کار با بازیابی و بازاندیشی و بازسازیِ زبان همراه بود؛ مسئله‌ای که امروز دست‌کم آگاهی به آن و کوشش‌هایی برای آن را می‌بینیم. او تصویر را می‌دهد؛ ما را از بیرون به درون و از درون به بیرون حرکت می‌دهد؛ و نظرِ خودش را هم می‌گوید. ما هم جز این نمی‌کنیم؛ هرچند او استاد بود و ما شاگرد. تأکید می‌کنم ما ناچار از شناخت‌ایم. ناچار از آموختن‌ایم.»

 بهرام بیضایی، فصل‌نامه‌ گفتگو،  تابستان ١٣٧٣

بازخوانی ده شب شعر گوته / متن سخنرانی باقر مؤمنی / شب پنجم

پس از سی و پنج پاییز، در این فضای انگاری و آزاد پرونده‌ای برای بازنگری ده شب شعر گوته گشوده می‌شود تا همراه بازخوانی متن‌های ارائه‌ شده در آن شب‌ها، فضای چیره بر روشنفکری آن دوران و ذهنیت جامعه را از نگاه امروز روزنامه‌نگاران، شاعران و نویسندگان آن نسل و نسل جوان امروز ایران ارزیابی کنیم.

 

از جهان‌نگری تا فرهنگ /گفت‌وگوی ماندانا زندیان با دکتر اسماعیل خویی / پیرامون شب‌های شعر گوته

پس از سی و پنج پاییز، در این فضای انگاری و آزاد پرونده‌ای برای بازنگری ده شب شعر گوته گشوده می‌شود تا همراه بازخوانی متن‌های ارائه‌ شده در آن شب‌ها، فضای چیره بر روشنفکری آن دوران و ذهنیت جامعه را از نگاه امروز روزنامه‌نگاران، شاعران و نویسندگان آن نسل و نسل جوان امروز ایران ارزیابی کنیم.

 

« نوشته‌های قدیمی‌تر

نوشته‌های جدیدتر »