«

»

Print this نوشته

«زندگی را شعله باید برفروزنده» / ماندانا زندیان

کژراهه ندیدن حقیقت است، ندیدن روشنایی که بر سپیدیِ درفش سرزمینمان پشت دلاوری ایستاده‌است ـ بیداری با طول و عرض شگفت که نمی‌گذارد از یک ناامیدی به ناامیدی دیگر رهسپار شویم، اگر در مسیرِ درست بمانیم تا سایۀ حنجره‌مان بر خیابان‌های شهر بروید و صدا شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌

«زندگی را شعله باید برفروزنده»

 ‌

روزگاری است که امید را می‌باید در هر گوشه از هر خاک و آب و متن، و در اسطوره‌های ایرانی نیز، که حقیقتِ همیشه را برهنه‌تر از واقعیتِ اکنون  تصویرمی‌کنند،  بازیافت و بازخواند؛ آنسان که در منظومۀ «آرش کمانگیر» در صدای حماسیِ انسانی که خود، از هر چشم‌انداز، بازخوانیِ حقیقتِ امید است:

«پیش می‌آیم/ دل و جان را به زیورهای انسانی می‌آرایم/  به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند،
/ نقاب از چهرۀ ترس‌آفرین مرگ خواهم‌کند»

حضور نامبارک پادشاه توران بر خاک ایران به اسارت خاک و انسان و آب می‌انجامد و قحطیِ نمادین آب، که تازگی و روشنایی و زندگی است. این میان خِرَد است که آزمونِ توانایی را به داناییِ انسانی، و نه خشم و خشونت می‌سپارد تا دانایی و تواناییِ زمینی، به نیکی و روشناییِ چیره بر جان هستی، آذین؛ و خاک و آب و انسان رها شود و بمانَد ـ آنسان که فریدون فرح اندوز دانست، توانست، رها شد و ماند…

کژراهه ندیدن حقیقت است، ندیدن روشنایی که بر سپیدیِ درفش سرزمینمان پشت دلاوری ایستاده‌است ـ بیداری با طول و عرض شگفت که نمی‌گذارد از یک ناامیدی به ناامیدی دیگر رهسپار شویم، اگر در مسیرِ درست بمانیم تا سایۀ حنجره‌مان بر خیابان‌های شهر بروید و صدا شود.

واژه گستره‌ای است که زورگویان هرگز نتوانسته‌اند بر آن چیره شوند. ما در زبان و واژه ایرانی مانده‌ایم. نسل من پناه رؤیای زخمی نسل‌هایی است که خردمندترین انسان‌هایش کوشیدند واژه‌های آزادی و برابری را تا دست‌های ما ادامه دهند؛ تا ما این واژه‌ها را مانند زندگانی به آبِ روان روان سازیم.

امید از واژه آغاز می‌شود، هر واژه یک باور است و هر باور به هزاران نگاه امید می‌دهد .

صدای خوشرنگ امید بارها بر بام‌ها و خیابان‌های ما شعر شده است و ما مانند ساکنان همۀ سرزمین‌های استبداددیده، گستره‌ای امن‌تر و نیرومندتر از این صدا برای بودن و شدن نیافته‌ایم- حاکمان مستبد، سخت در برابر صدای واژه زبون‌اند، نه می‌توانند آن را بسازند، نه می‌توانند مجروح، ناتوان یا اِشغال کنند.

حاکمان سرزمین ما سرسخت‌ترین دشمنان صدا و واژه‌اند؛ و این میان، صدای فریدون فرح اندوز، بردبار و دلیر از کوچه‌های سرد و بلاخیزِ درد رد شده و آتش افروخته است، تا برف آب شود، رود شود و گام‌های ما به بهار برسد.

روزگاری است که دشواری مانند شبانروز جریان دارد، ولی لبخند کودکانِ زاده نشده به صدای حماسی او که یادگاری از خانه و نمادی از امید را می‌مانَد،خیره است، و او می‌داند که می‌باید برخیزد و رؤیایی ناتمام را به بهار برساند.

 روشنایی آگاهی است، و خِرَد باران که دست‌ها را تَر می‌کند و نگاه را پاکیزه. حقیقتِ داستان آرش بارها در واقعیت دوران ما باززایی شده است.

میانِ نمادِ کشور ما خورشیدی ـ نوری ـ است که نمی‌گذارد گم شویم؛ این را آرش کمانگیر و فریدون فرح اندوز می‌دانند.

*

منظومۀ آرش کمانگیر، اثر سیاوش کسرایی، بر دو لوح فشردۀ شنیداری به همین نام، به دو زبان فارسی و انگلیسی، توسط مؤسسه «Iranaudiobook» در پاریس، منتشر شده است.

متن فارسی شعر در صدای فریدون فرح اندوز، گوینده، مدیر و سردبیر بخش خبر شبکۀ دوم تلویزیون ملی ایران،  جاری است؛ و متن انگلیسی، به ترجمۀ سارا خلیلی، با صدای سوزی ضیائی، بنیانگذار این مؤسسه، سرپرست مرکز هنری نکیسا در پاریس، استاد زبان انگلیسی و نخستین گویندۀ زن به زبان انگلیسی در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران، اجرا شده‌ است .

اجرای درست و حرفه‌ای اثر، به زبان انگلیسی، امکان شگرف درک و دریافت شعر کسرایی، اسطورۀ آرش و باور و امیدِ جاری در هر دو را برای ناآشنایان به زبان فارسی نیز، فراهم می‌آورد، که ارزنده و ستودنی است.

موسیقی متن کار درخشان محمدرضا علیقلی، موسیقی‌دان نام‌آشنا؛ و طرح جلد آلبوم اثر پیام میرزابابایی، گرافیست جوان ـ هر دو ساکن ایران ـ است.

تنظیم و ترکیب صدا و موسیقیِ سی‌دی فارسی در آمریکا و به دست کاوه ادیب، و سی‌دی انگلیسی سرتاسر در فرانسه کار شده‌است.

این مجموعه همچنین کتابچه‌ای دربرگیرندۀ متن کامل این منظومه، به دو زبان فارسی و انگلیسی، با مقدمه‌ای از دکتر حورا یاوری، پژوهشگر مرکز ایران شناسی دانشگاه کلمبیا، همراه دارد.

تهیه و تولید نهایی اثر در آلمان و به دست رامین نوروزی به انجام رسیده است.

همت و پشتوانۀ دانش و تجربۀ جمعی ایرانیِ به ظاهر پراکنده، «هیمۀ روشنی افروز» شعله‌ای است که می‌تواند برفروزندۀ زندگانیاین روزهای ما باشد. دریغ است «به جان، خدمتگزار این اتش» نبود.

ماندانا زندیان

دی یکهزار و سیصد و نود و یک خورشیدی

 ‌

*تمام عبارات داخل گیومه از متن «آرش کمانگیر» برگرفته شده‌اند.

 

آلبوم«آرش کمانگیر» را می‌توان به کمک این نشانی‌ها تهیه کرد:

Iranaudiobook.org

آمریکا:

++۱-۲۰۲-۶۶۹-۶۲۹۹

اروپا:

++۳۳ ۶۲۹ ۴۴ ۲۰  ۴۵