«

»

Print this نوشته

امنیت خلیج‌فارس

‌ ‌همۀ آن کسانی که سروسودایی با انقلاب اسلامی داشته‌اند، حتما به خاطر می‌آورند که محمدرضا شاه پهلوی، از زبان انقلابیون، البته به دشنام و کینه‌توزی، «ژاندارم خلیج‌فارس و منطقه» خوانده می‌شد، بدون آن‌که، این زبان‌های هرز و لغوگو در این موضوع و اهمیت آن کوچکترین تأمل و تعمقی بخرج داده باشند. به این «عنوان» از هر زاویه‌ای که نگریسته شود و یا، به گفتۀ دکتر فرهاد یزدی: «این عنوان با هر معیاری سنجیده شود، به عهده گرفتن چنین نقشی، نشان‌دهندۀ قدرت غالب ایران در منطقه و نشان‌دهندۀ استقلال کشوری‌ست که حفاظت از منافع حیاتی خود را راساً به عهده گرفته است.»(۲) اما بجای چنین تعبیری، در ذهنیت عوام و به تبلیغ و راهنمایی سرآمدان سوار بر آن ذهنیت، در آن روزگار نادانی و جهالت، این نقش به نشانۀ «ضعف و نبود استقلال ایران و تسلیم شدن در مقابل قدرت‌های غربی برای حفاظت از منافع آنان، تعبیر گردید.»

‌ ‌

2027973 ناو جنگی بریتانیا به خلیج فارس اعزام می شود

‌ ‌

امنیت خلیج‌فارس

رژیم، در سرسپردگی به ایدئولوژی اسلامی‌ خود، اخطارها و هشدارها نسبت به وضع مردم، امنیت ملت و نسبت به بازی‌های پرخطر با هستی کشور را نمی‌شنود. این صداها به گوش سران رژیم نمی‌رسند، زیرا این رژیم با امت‌گرایی اسلامی خود بر زمین فکری و اهداف و آرمان‌های جداگانه‌ و دور از آرمان‌های ملت ایران ایستاده‌ و همچون دشمن بیگانه‌ای، در تعارض با هستی ایران و در دشمنی آشتی‌ناپذیر با آرمان ایرانی و اهداف و آیندۀ ملی این کشور می‌‌اندیشد و رفتار می‌کند. در امت‌گرایی نه ملت معنا دارد، نه کشور، نه مرزهای ملی، نه امنیت ملی، نه منافع ملی و نه مصالح ملی. رژیم مطیع و منقاد اسلام‌گرایی‌ست و بر مزرعۀ «جهان اسلام» بذر امت اسلامی شیعه می‌افشاند و تنش و آشوب و ستیز مذهبی و جنگ با جهان و همسایگان درو می‌کند، و ایران را به خطر می‌اندازد. افکار و سیاست‌های رژیم اسلامی نه هیچ سنخیتی با واقعیت‌های کنونی جهان و ایران دارند و نه هیچ سازگاری با آرمان و اهداف ملی این ملت، که به جهان امروز تعلق دارد.

جهان در دگرگونی‌های توقف‌ناپذیر خود از افکار پوسیده و خیالات کهنۀ حکومت اسلامی فاصله‌های نجومی دارد. برخلاف امت‌گرایی صادراتی رژیم اسلامی، تقسیم این جهان به کشورها، مرزها و ملت‌ها و دولت‌ها، دیریست که از «خلاف عادت آمد» بدرآمده و تثبیت‌شده است و تا چشم کار می‌کند این تقسیم‌بندی در چشم‌انداز انسان زمینی امروزی حضوری فائق دارد. در چنین جهانی، بالاترین هدف ملی هر کشوری تأمین اصل حاکمیت و حفظ استقلال خود در راه تأمین منافع و مصالح ملی خویش است، البته آن‌هم در همزیستی و همکاری و مراوده با دیگران، که دین و مذهب شاید یکی از کم اهمیت‌ترین زمینه‌های این همکاری و مراوده باشد. درجۀ تأمین منافع ملی نیز، به قول دکتر فرهاد یزدی؛(۱) در پیوند و در نسبتی مستقیم با توان ملی آن کشور قرار دارد و مهم‌ترین رکن تأمین این منافع و استوارترین عزیمت‌گاه برای حرکت به‌سوی اهداف ملی، نیز، انسجام و وحدت ملی، آرامش برخاسته از عدالت و رفاه و آزادی آحاد ملت، آن‌هم در درون و بیرون مرزهای امن و آرام است، تا در سایۀ آن کشور بتواند، در امنیت و آرامش، به توسعۀ اقتصادی و ارتقاء سطح زندگی در همۀ عرصه‌های حضور و بودوباش فردی و اجتماعی دست یابد. و بدترین شرایط، فقدان آرامش و امنیت و ازهم‌گسیختگی درونی در این‌سو و وجود تنش و آشوب‌های مداوم و جنگ‌های طولانی در آن‌سوی دیگر و در جوار مرزهای کشور و در همسایگی آن ا‌ست.

چهل سال است که مردم ایران شاهد بدترین شرایط‌ در برابر خود هستند، روی آرامش ندیده و ناظر آنند که چگونه، زیر سیطرۀ اسلام شیعه و سرکوب نظام سراسر تبعیض ولایت مطلقۀ فقیه، یک‌به‌یک رشته‌های انسجام و وحدت درون ازهم‌گسیخته و امنیت و آرامش از زندگانی و جامعۀ آنان رخت بربسته و هر روز از دسترس‌ دورتر شده است. به‌موازات ازهم‌گسیختگی درون، مرزهای کشور ناامن و در همسایگی‌ آن آتش جنگ‌ها و آشوب‌های پی‌درپی و ممتد، همراه با سهم بزرگ و دستِ دراز رژیم اسلامی، هر رؤیای همزیستی مسالمت‌جویانه، مراودات آزاد و همکاری‌های اقتصادی با جهان و همسایگان را، که امروز از الزامات دستیابی به اهداف ملی‌ست، در خود سوزانده و مسیر توسعه‌های سالم و با برد متقابلِ دوجانبه و چندجانبه و منطقه‌ای را، که تجربه و تاریخ نشان داده است، ایران از برندگان آن خواهد بود، نابود و تا زمان‌ها و دوره‌های غیرقابل پیش‌بینی غیرقابل دسترس نموده است.

یک نمونۀ آشکارِ آن، شرایط و وضعیت غالب بر منطقۀ خلیج‌فارس و آشوب در مناسبات با تعداد قابل توجهی از همسایگان دور و نزدیک کشور در حاشیه‌های آن است. بازگشت سوءظن و ستیزه‌جوییِ دوباره و فضای سنگین و تیرۀ دشمنی بر خلیج‌فارس غلبه یافته و سایۀ جنگی احتمالی و نابرابر بر سرِ ایران و بر سرِ امنیت مهم‌ترین رگ حیاتِ «اقتصادی» کشور افتاده است. توجه ویژه به این آب‌راه نه‌تنها از زاویۀ اهمیت صدور نفت، که تقریباً حیات و ممات ملی ایران بدان وابسته و درجۀ این وابستگی در چهل سال گذشته بالاتر از همیشه رفته است، بلکه ازنظر ایجاد فضای امن و همزیستی صلح‌آمیز، برای رسیدن به هدف‌های دیگر ملی‌ست، که مستلزم ایجاد اعتماد و اطمینان خاطرِ مجموعۀ «کشورهای» حاشیه‌ای خلیج‌فارس به‌عنوان همسایگان نزدیک ایران ا‌ست، همسایگانی که از نظر سابقه‌های تاریخی و فرهنگی و حسِ هویتی مشترک میان خود، هر دم مستعد تحریک و آمادۀ درغلتیدن به کین‌جویی آشتی‌ناپذیر علیه ایران هستند. ابزار جنگ مذهبی، که رژیم اسلامی، خلاف مصالح ایران، تیغ آن را تیز کرده و می‌کند، در دست آنان همواره برنده‌تر و کارکرد آن گسترده‌تر بوده است. علاوه بر این، جلب حمایت کشورهای قدرتمند جهان و دارای منافع سیاسی و اقتصادی در این منطقه، از سوی سران و رهبران این «کشورها» در دفاع از مطامع خود، موضوع بستن قراردادهای نجومی در صدور نفت و وارد کردن سلاح بجای آن است که نیاز چندانی نیز به تلاش‌های دیپلماتیک هوشمندانه ندارد. اما رژیم اسلامی که از همین درجه از هوشمندی نیز محروم است، گرفتار در تنگنا و فاقد هر دو امکان، در عمل با دامن زدن به اختلافات خونین میان شیعه و سنی، ایجاد آشوب در منطقه‌ و با برانگیختن دشمنی نیمی از جهان، موفق شده است سر آن سلاح‌های خریداری شده و در دست همسایگانِ به هراس افتاده و تحریک شده را به سمت سینۀ ایران برگرداند. رژیم در گیرودار این بی‌کفایتی و نابخردی، بار دیگر موجب شده است؛ خلیج‌فارس به آب‌راه تردد کشتی‌های جنگی کشورهای قدرتمند جهان، در دفاع از مطامع اقتصادی و منافع سیاسی خود و در پشتیبانی از نیات متحدین منطقه‌ای خویش، در ستیز با ایران، بدل گردد؛ بار دیگر گردابی مهلک زیر پای ایران، با پیامدهای منفی تجربه شدۀ تاریخی به زیان کشور دهان بازکرده است.

سرشت نابخردانۀ اقدامات رژیم اسلامی و پیامدهای منفی آن را تنها می‌توان در آینۀ تاریخ تلاش‌های چند سدۀ گذشته ایران در حفظ استقلال و امنیت خلیج‌فارس، و در کوشش برای بدست گرفتن اختیار ادارۀ این آب‌راه مهم در اقتصاد ایران و جهان و به‌عنوان بخشی از حیطۀ حق حاکمیت ایران، مشاهده نمود. بررسی و بازبینی این تاریخ پراهمیت را باید به نوشتۀ دیگری موکول نمود، اما تنها برای آشکارتر و قابل لمس‌تر شدن میزان نابخردی رژیم اسلامی در آسیب و به خطر انداختن اصل حاکمیت ایران بر خلیج‌فارس و ناتوانی در پاسداری از امنیت آن لازم است تجدید خاطره‌ای بکنیم با عبارت معروف «رژیم محمد رضاشاه ژاندارم خلیج‌فارس».

همۀ آن کسانی که سروسودایی با انقلاب اسلامی داشته‌اند، حتما به خاطر می‌آورند که محمدرضا شاه پهلوی، از زبان انقلابیون، البته به دشنام و کینه‌توزی، «ژاندارم خلیج‌فارس و منطقه» خوانده می‌شد، بدون آن‌که، این زبان‌های هرز و لغوگو در این موضوع و اهمیت آن کوچکترین تأمل و تعمقی بخرج داده باشند. به این «عنوان» از هر زاویه‌ای که نگریسته شود و یا، به گفتۀ دکتر فرهاد یزدی: «این عنوان با هر معیاری سنجیده شود، به عهده گرفتن چنین نقشی، نشان‌دهندۀ قدرت غالب ایران در منطقه و نشان‌دهندۀ استقلال کشوری‌ست که حفاظت از منافع حیاتی خود را راساً به عهده گرفته است.»(۲) اما بجای چنین تعبیری، در ذهنیت عوام و به تبلیغ و راهنمایی سرآمدان سوار بر آن ذهنیت، در آن روزگار نادانی و جهالت، این نقش به نشانۀ «ضعف و نبود استقلال ایران و تسلیم شدن در مقابل قدرت‌های غربی برای حفاظت از منافع آنان، تعبیر گردید.» دکتر فرهاد یزدی در آن مصاحبه همچنین بر این واقعیت اساسی اما غایب و مهجور در ذهن انقلابیون، انگشت تأکید می‌گذارد که «هیچ‌گاه اهمیت این نقش برای منافع ایران مورد پرسش قرار نگرفت.» و بدان تنها از زاویۀ «خواسته‌های غرب» نگاه شد. «حال در نبود ژاندارم محلی» بار دیگر این ناوهای جنگی کشورهای قدرتمند هستند که مدعی انجام این «وظیفۀ ملی» ما هستند. این ادعا نیز هیچ معنای دیگری ندارد، جز نقض عملی و از میان برداشتن و شکستن اصل حاکمیت ملی ایران بر خلیج‌فارس که تنها در سایۀ بی‌تدبیری و بی‌کفایتی رژیمی که جز زبان جنگ و آشوب و تحریک نمی‌فهمد، زمینۀ چنین نقضی مهیا شده است.

چنان‌که بارها ایرانیان و همۀ جهان نیز شنیده‌اند؛ یکی از طرح‌های «دفاع استراتژیک» رژیم اسلامی و فرماندهان سپاه پاسدارش در بحران شدیدِ خلیج‌فارس و تنگۀ هرمز و خطرات فزایندۀ ناشی از آن در این جمله خلاصه‌شده است: «اگر ما نتوانیم نفت خود را بفروشیم، امنیت کشتیرانی در خلیج‌فارس (و البته در آبهای دریای عمان) را برهم زده و جریان صدور نفت برای دیگران را نیز قطع خواهیم کرد.»

حال با این «تهدید» زمینه برای بازگشت دوباره سلطۀ بیگانگان بر خلیج‌فارس فراهم آمده و تدارک دیده می‌شود. صرف‌نظر از اعزام و حضور کشتی‌های جنگی آمریکاییان و از راه رسیدن ناوگان انگلیسی، نمونۀ دیگر این تدارکات، تقاضای انگلستان است از کل اتحادیۀ اروپا و تک تک دولت‌های عضو این اتحادیه مبنی بر «تشکیل یک نیروی مشترک نظامی دریایی به‌منظور دفاع از امنیت برای آزادی رفت‌وآمد کشتی‌های تجاری و نفت‌کش‌های کشورهای جهان در خلیج‌فارس» سران رژیم، البته از زبان دریادار خانزادی یکی از فرماندهان نیروی دریایی ، هم اعلام کرده‌اند؛ روس‌ها را خواهند آورد. از هر سو، هر بیگانه‌‌ای با قندآبی در دل، خود را برای اعمال سلطه بر بخشی از حیطۀ حاکمیت ایران آماده می‌کند. و سران جمهوری اسلامی داوطلبانه هر روز بیشتر به دامن «حمایتی» روسیه‌ای پناه می‌برند، که ملت ایران شرح مفصل آرزوی تاریخی تزارهای آن را در «دستیابی به آبهای آزاد جنوب»، داستان پررنج بارها اشغال بخش‌هایی از ایران را در دفتر خاطره‌های تاریخی‌مان داریم. کشوری که بارها به گفته و هشدار فرزانگانمان؛ دوستی و دشمنی‌اش هر دو به یک میزان بلای جان ایران است. و رژیم اسلامی امروز برای رسیدن به اهداف خیالی و پوچ خود، بستر ایران را، همانند محمدعلی‌شاه قاجار، با گشاده‌دستی زیر پای آنان گسترده است. مردم ایران نمی‌دانند که در خفا و پوشیده از چشم آنان، و در پس زبان گمراه‌کنندۀ نشریات اصلاح‌طلب رهبران آنان و حلقوم خفقان گرفته و دورویۀ دولت و وزارت خارجۀ مورد حمایت‌شان، رژیم اسلامی تاکنون چند پایگاه نظامی نظیر نوژه همدان را در اختیار تزار جدید روسیه و سبزپوشان ارتش آن کشور قرار داده‌ است.

1798747 جنگنده های روسیه با تایید دستگاه‌های مربوطه داخل نظام در پایگاه هوایی همدان حضور یافتند

‌ ‌

ظاهراً اتحادیۀ اروپا، در تن دادن به پیشنهاد انگلیس، بعضاً چشم‌انداز جلوگیری از یک برخورد نظامی، در این منطقۀ مهم جهان را دنبال و یا تبلیغ می‌کند، اما نگاه اصلی آنان به دفاع مشترک از منافع مشترک است و همچنین تلاش در حفظ پیوندهای دفاعی و امنیتی با انگلستان که در حال خروج از اتحادیۀ اروپاست. اروپاییان، هم‌مانند اکثریت ملت ایران، امیدوارند جنگی درگیر نشود. اما اگر بشود، آن اتحادیه، بی‌تردید، در جبهۀ ایران نخواهد ایستاد. از این گذشته، حتا اگر جنگی درنگیرد که، در حال حاضر احتمال وقوع آن بار سنگینی بر روان ایرانیان است، و باید همۀ دلمشغولی ایرانیان را بر جلوگیری از آن متمرکز کرد، اما با حضور ناوگان‌های جنگی بیگانگان در خلیج‌فارس و برای «حفاظت» از امنیت و آزادی رفت و آمد در تنگۀ هرمز، این ایران است که حاکمیت و اختیار از دست داده است.

اگر دهه‌ها پیش، ایران با درایت و هوشمندی دیپلماتیک موفق شده بود هدایت و رهبری امنیت این منطقه را در دست گرفته و راهنمای قدرتمند و قابل اعتماد برای مهار همسایگان عرب باشد، اگر رژیم محمدرضاشاه پهلوی، به‌رغم توانایی نظامی درخور توجه، به نسبت منطقه، وظیفۀ دعوت کشورهای همسایۀ عربی به همزیستی مسالمت‌آمیز با یکدیگر و تشویق آنان به صلح باهم و میانداری در حل اختلافات آنان را برعهده گرفته و در راهنمایی و تشویق آنان به مشارکت و همکاری در حفظ امنیت در این منطقۀ مهم کوتاهی نکرده و در حفظ منافع مشترک در خلیج‌فارس و سعی در رفع سوءظن و تلاش در جلب اطمینان آنان، قراردادهای دوجانبه و پیمان‌های چندجانبه می‌بست و با احترام به مرزها و منافع آنان عمل می‌کرد و اگر پادشاهی وی به دلیل چنین تلاش‌هایی در راه تأمین صلح و امنیت خلیج‌فارس نام «ژاندارم منطقه» را یافته بود، امروز ایران زیر سیطرۀ رژیم اسلامی دزد دریایی و یاغی گردنه‌گیر تنگۀ هرمز شناخته شده است.

ما برای قیاس و نشان دادن تفاوت آشکار میان روش‌ها و سیاست‌های از بنیاد متفاوت ایران در زمان محمدرضاشاه، و در سال‌های رژیم اسلامی، توجه خوانندگان علاقمند را به سرمقاله‌های داریوش همایون در روزنامۀ آیندگان سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹، جلب می‌کنیم(۳)، به سال‌هایی که به‌عنوان پیامد چند قرن تلاش‌های ایرانیان بالاخره، در دورۀ پادشاهی محمدرضا پهلوی، آخرین سرباز و آخرین ناوگان جنگی انگلیس در سال ۱۹۷۱ آبهای خلیج‌فارس را ترک گفت و بدون هرگونه درگیری نظامی و بدون ایجاد صف‌بندی مهم خصمانه‌ای، ایران حافظ امنیت و صلح در این «خلیج همیشه ایرانی» شناخته شد و به یک دروۀ طولانی چندین قرنی ـ از قرن شانزدهم ـ در توطئه و تحریک همسایگان عرب علیه ایران خاتمه داد. اما متأسفانه این دوره دیری نپائید و با انقلاب اسلامی و تحریک‌ها و آشوب‌ها و سیاست‌های خالی از خرد و هوشمندی، رژیم اسلامی دور جدیدی از بحران دخالت بیگانگان در این منطقۀ تحریک‌پذیر علیه ایران رو به آغاز گذاشت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ تلاش شمارۀ چهارده ـ ۲۸ مرداد، توان ملی و منافع ملی

۲ ـ در جستجوی پاسخ دفتر دوم / منافع ملی ایران و تحولات جهان

۳ ـ دریای بسته ـ آیندگان ۲۴ خرداد ۱۳۴۸

  ـ مذاکرات با رأس‌الخیمه ـ آیندگان ۱ دی ۱۳۴۸

  ـ دفاع از دریای عمان ـ آیندگان ۲۰ اسفند ۱۳۴۸

  ـ هدف‌های ملی ما ـ آیندگان ۱۱ فروردین ۱۳۴۹

  ـ حضور ایران در خلیج‌فارس ـ آیندگان ۲۲ فروردین ۱۳۴۹

  ـ امنیت خلیج‌فارس ـ آیندگان ۲۶ فروردین ۱۳۴۹