شیخنشینهای ساحل جنوب خلیجفارس حکومتهای کوچک هستند ـ برخی با درآمدهای افسانهای و برانگیزندۀ طمع ـ که به حق از آیندهای متفاوت از گذشتۀ یک قرن و نیمی نگرانند. آنها ضمن این که با تعصب تمام از آزادی و خودمختاری خود در برابر هر دستاندازی همسایگان و حکومتهای مشابه خود دفاع کردهاند، نسلها با این ترتیب خو کردهاند که مناسباتشان را با دنیای خارج از طریق یک دولت خارجی انجام دهند و برای حمایت به آن دولت متکی باشند.
مذاکرات با رأسالخیمه
آیندگان ۱ دی ۱۳۴۸
داریوش همایون
از هنگامی که گفتگوی تخلیه خلیجفارس از واحدهای انگلیسی به میان آمد (نزدیک به دو سال پیش) ایران دوراندیشانه به مشاورهها و گفتگوهایی با دولتها و حکومتهای ذینفع در این منطقه پرداخت. عربستان سعودی و کویت و سپس عموم شیخنشینها موضوع کوششهای جدی برای تبادل نظر و آشنایی متقابل با سیاستها قرار گرفتند. تماسهای مکرر میان رهبران و مسئولان برقرار گردید.
از این مهمتر کوششهای عملی برای رفع پارهای اختلافات ناشی از حالت بلاتکلیف و نامعین زادۀ صدوپنجاه سال حضور و سلطۀ بیگانه، صورت گرفت. قراردادهای تعیین حدود در خلیجفارس پیاپی بسته شد و اموری که ممکن بود در تحولات آینده اهمیت و حساسیت بیشتری پیدا کند به رضایت دو طرف فیصله یافت.
سیاست ایران از این جهت و از جهات دیگر در خلیجفارس بینقص بوده است. در دو سه سالۀ گذشته به هیچ موردی نمیتوان برخورد که از جانب ایران فرصتی برای روشن کردن محیط و برقراری دوستی و همکاری بیشتر، فوت شده باشد. یا کمترین اقدامی در جهت تشدید وضع به عمل آمده باشد. نه غفلتی در کار بوده است، نه بدخواهی. ایران آشکارا واقعیات اوضاع را از همان آغاز دیده است و بر طبق آنها عمل کرده است.
شیخنشینهای ساحل جنوب خلیجفارس حکومتهای کوچک هستند ـ برخی با درآمدهای افسانهای و برانگیزندۀ طمع ـ که به حق از آیندهای متفاوت از گذشتۀ یک قرن و نیمی نگرانند. آنها ضمن این که با تعصب تمام از آزادی و خودمختاری خود در برابر هر دستاندازی همسایگان و حکومتهای مشابه خود دفاع کردهاند، نسلها با این ترتیب خو کردهاند که مناسباتشان را با دنیای خارج از طریق یک دولت خارجی انجام دهند و برای حمایت به آن دولت متکی باشند.
پس از تخلیۀ نیروهای انگلستان موازنه در هر دو جهت برهم میخورد. رقابتها و اختلافات این حکومتها با یکدیگر و با حکومتهای همسایۀ خود، که زیر نفوذ مسلط انگلستان به حالت توقف و انجماد درآمده بود، در خطر آنست که باز سرباز کند، و حمایت خارجی که نیروهای انگلیسی فراهم میداشتند، باید از جایی بیاید.
این که شیخنشینها به یاد تشکیل اتحادی از میان خود افتادند از این جهت قابل فهم بود. آنها در فدراسیون پیشنهادی هم حفظ ماهیت جداگانۀ یکایک خود را در برابر یکدیگر میجویند و هم جانشینی برای قدرت حمایتکنندۀ خارجی. مشکل آنست که تا کنون اکثریت این شیخنشینها در پی آن برنیامدهاند که واقعیات دیگری را که از تغییرات شرایط حاصل شده در نظر آورند و بیش از آن سرگرم کارهای خود بودهاند که به یاد مصالح و نظریات مشروع و حقۀ دیگران بیفتند.
علاوه بر این نیروی عادت و سابقه در بسیاری از آنان چنان بوده است که هنوز، با وجود حقیقت اجتنابناپذیر خروج مؤثر انگلستان از صحنه، نمیتوانند خود را به بریدن از گذشته و در انداختن طرحی نو راضی کنند. علائم چنگزدن در بقایای نظام کهنۀ رو به زوال از بسیاری از گفتگوهای شوراهای شیخنشینها هویدا بوده است.
رأسالخیمه، که از زمرۀ شیخنشینهای واقعنگرتر است، در عین حال از شیخنشینهایی است که به اهمیت مرکزی و کانونی روابط با ایران در آیندۀ خلیجفارس آگاهی دارد و با سفر حضرت حاکم آن به ایران و کوششهای عملی برای بسط این روابط در زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به عمل میآورد.
مناسبات ایران با این شیخنشین، به سبب موقعیت استراتژیک آن و جزیرههای پیرامونش، در همۀ پهنۀ خلیجفارس مؤثر است و هر پیشرفتی را در مذاکرات کنونی تهران میتوان تحول مثبتی در سراسر این منطقه به شمار آورد. آنچه میان ایران و رأسالخیمه میگذرد به بیستهزار ساکن آن شیخنشین محدود نخواهد ماند.