پس از آن که این تحقیقات و مطالعات و اقدامات گوناگون چنان که باید و شاید بعمل آید ایرانیان قدر سعدی را خواهند دانست و تجلیل و تکریمی که شایستۀ اوست بجا خواهند آورد و تصدیق خواهند کرد که سعدی از کسانی است که کمال مظهر انسانیت و بهترین و جامعترین نمونۀ صفات حسنۀ ایرانی میباشند ایرانیت در وجود سعدی به کمال رسیده است و زهی سعادت قومی که بتواند چنین وجودی را یکی از افراد کامل خود معرفی نماید.
برنامۀ ادای تکلیف نسبت به شیخ سعدی*
محمدعلی فروغی
این جانب بارها گفتهام که زبان و ادبیات فارسی چهار رکن بزرگ دارد: شاهنامه فردوسی و کلیات شیخ سعدی و مثنوی مولوی و دیوان خواجه حافظ، و بار دیگر نیز میگویم که این چهار اثر بزرگ که هر یک در عالم خود در میان آثار ادبی تمامی جهان از فروزندگان قدر اوّلند چهار ستون فرهنگ و تربیت ایرانی هستند، آنها به منزلۀ اصل و تنۀ این درخت و آثار ادبی دیگر مانند فروع و شاخ و برگ میباشند، هر یک از این چهار اثر حیثیات و مزایای خاصی دارد که بر دانشمندان پوشیده نیست و شرح آن طولانی است.
مجملاً این که شاهنامه فضل تقدم دارد و گذشته از مراتب حکمت و اخلاق پرورش دهندۀ غیرت ملی و حس قومیت است، مثنوی مولوی و غزلیات حافظ هم از نظر حکمت و عرفان و دقایق حقایق آمیخته با حالات عشق و ذوق در عالم خود هر یک بینظیر و در منتهای درخشندگی است، اما کلیات شیخ سعدی گنجینهایست که قدر و قیمت برای آن نمیتوان معین کرد، اگر از دست و زبان کسی برآید که از عهدۀ ستایش او بدر آید دست و زبان من نیست و مرا آن جسارت نباشد که قدم به این میدان گذارم. از نثرش بگویم یا از نظمش؟ از حکمت و عرفانش بسرایم یا از اخلاق و سیاستش؟ مراتب عقلی او را به سنجم یا حالات عشقی؟ غزلیاتش را یاد کنم یا قصایدش را؟ به گلستانش دعوت کنم یا به بوستان؟ پس بهتر آنست که سخن دراز نکنم و به همین چند کلمه قناعت ورزم که هر چند سرافرازانه میگویم که قوم ایرانی در هر رشته از علم و حکمت و ادب و هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده ولیکن اگر هم به جز شیخ سعدی کس دیگری نپرورده بود تنها این یکی برای جاوید کردن نام ایرانیان بس بود، مداحی از شیخ سعدی را از زبان و بیان خود او باید، اما هیهات که چشم روزگار مانند او ببیند.
هفتصد سال از زمان او میگذرد و نه تنها مانند او ظهور ننموده بلکه نزدیک به او هم کم کس دیده شده است گویی این شعر دربارۀ خود سروده است که
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
و هر چند از خصایص شیخ بزرگوار تواضع و فروتنی است و بسیاری از گفتههای او بر این معنی گواهی میدهد گاهی هم با کمال ملایمت به خودستایی میپردازد اما هیچ وقت در بارۀ خویش چیزی نگفته که حمل بر مبالغه شود یا تصدیق نتوان کرد بلکه میتوان گفت حق خود را ادا نکرده است. از جمله میفرماید و درست است که:
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخنگویی و زیبایی را
به عقیدۀ این جانب نباید تصور کرد همین که به یادآوریم که امسال سال هفتصدم گلستان است و چهار روزی در این باب گفتگو کردیم وظیفه خود را نسبت به شیخ سعدی ادا کردهایم، حق این است که ما امروز برای انجام این تکلیف آماده نیستیم و اسباب کار را فراهم نساختهایم، اگر یادآوری سال هفتصدم گلستان در ما شوری برانگیزد که در مقام قدردانی از آن دانشمند یگانه و سخنور فرزانه برآییم و کم کم اسباب این کار را فراهم کنیم جای بسی شادمانی خواهد بود.
اسبابی که برای قدردانی از شیخ باید فراهم کرد کدام است؟ آنچه فعلاً به عقل من میرسد به اجمال برمیشمارم و تکمیل آن را به لایقتر از خود وامیگذارم.
اول تکلیفی که بر گردن ما هست این است که آرامگاه شیخ شیخ سعدی را چنان که در خور اوست بسازیم و از صورت غمکده بیرون آوریم و به ساختن آرامگاه هم اکتفا نکرده در هر شهر و دیاری از این کشور به یادگار او بناها برپا کنیم.
تکلیف دوم این که آثار شیخ را چنان که در خور اوست به انواع و اقسام مختلف به چاپ برسانیم و منتشر سازیم بیآرایش و با آرایش مصور و بیتصویر، مجلل و پربها برای توانگران، ساده و ارزان برای تنگدستان، هم متن ساده و هم با حاشیه و توضیحات و افادات، هم متنهای کامل و تمام و هم منتخبات برای هر نوع از طبقات و سنهای مختلف و همچنین برای قیاس.
سوم این که گزارش زندگانی و شرح حال شیخ را از روی تحقیق بپردازیم و استقصای کامل در آن به عمل آوریم و وقایعی را که با او مناسبت دارد یاد کنیم و رجالی را که با او معاصر و مرتبط بودهاند معرفی کنیم و چگونگی فرهنگ و ادب را در ممالک اسلامی خاصه ایران و بالاخص اقلیم فارس در مائه هفتم ـ که حقاً باید مائه سعدی خوانده شود ـ جستجو کرده مفصل و مشروح بنگاریم و محیطی را که سعدی در آن زندگانی کرده است بشناسیم و گذشته از امور تاریخی داستانها و افسانههایی را که در بارۀ آن مرد بزرگ گفته شده جمعآوری کنیم.
چهارم این که در آرامگاه سعدی در شیراز یا در جای مخصوصی در طهران کتابخانهای برای سعدی بنیاد کنیم و نسخههای خطی و چاپی آثار او و ترجمهها و اقتباسهایی که در زبانهای بیگانه از او کردهاند و کتابها و مقالههایی که در بارۀ سعدی و آثار او نوشتهاند آنجا گردآوریم که این جمله خود مجموعۀ مفصلی خواهد شد.
پنجم صاحب صنعتان ما از شاعر و نویسنده و نقاش و مجسمهساز و موسیقیدان و تئاترنویس و سخنور و هنرمندان دیگر گفتهها و اندیشههای سعدی و حکایاتی را که نقل کرده است موضوع تفکر قرار داده از آن استفادهها و اقتباسها کنند و از این راه هر یک در صنعت خود شاهکارها ظهور آورند.
ششم بالاخره در آثار سعدی مطالعه و تحقیق و نقادی به عمل آوریم و این امر مخصوصاً برای اندیشهورزی و قلمفرسایی میدان بیپایانی است که اشخاص بسیار سالها و عمرها میتوانند در آن صرف کنند، به این که هم جنبۀ شاعری شیخ سعدی را در نظر گیرند هم جنبۀ نویسندگی او را بنگرند، با توجه به این که جهان دیده و فرسودۀ روزگار است، و از این حیث که مربی اخلاق و راهنمای بهترین سیاست است، و از آنرو که حکیمی دانشمند و عارفی والا مقام و موحد و متدینی با ایمان کامل است، و به ملاحظۀ این که عاشقی دل باخته و جان سوخته است، و با التفات به این که قلب رقیق و حس لطیف و ذوق سلیم دارد و از هر لطف و خوبی شاد و دل خوش و از هر بدی و زشتی متألم و آزرده میشود، با تذکر به این که نوع بشر را دوست دارد و بر ناتوان و رنجور و فقیر و یتیم و مظلوم و عاجز دل سوز است و دستگیری و نوازش آنان را واجب میشمارد و حقیقت آدمیت را خواهان است و صورت بیمعنی را ناچیز میانگارد.
باری در انواع مختلف شعر که از سعدی در دست است از بحر متقارب و قصیده و غزل و ترجیعبند و قطعه و رباعی هر یک جداگانه باید تحقیق کرد، در اقسام نظم و نثر او از جهات مختلف باید نگریست بلکه بسیاری از اشعار و کلمات او را فرد فرد یا یک قطعه یا یک قصیده یا غزل تمام باید موضوع مطالعه قرار داد و در دبیرستانها و دانشکدهها مطرح مباحثه ساخت و خطابهها و رسالهها در آن باب پرداخت، نقادی باید کرد، مقام ادبی او را تشخیص باید داد و باید نمود که قصهسازی و داستانسرایی او چگونه است، حمد و نعمت چه قسم میکند، در مدح بزرگان چه شیوه دارد، تملق میگوید یا نصیحت و تنبیه میکند، مغازله و بیان عوالم محبت را به چه کیفیت مینماید، حکمت و اندرز را به چه زبان ادا میفرماید و چه نکات و دقایق و لطائف در آن بکار میبرد.
آیا کسی شور عشق و مستی را مانند سعدی ادراک کرده است؟ و آیا عشقبازی او نفسپرستی است یا جوهر انسانیت است؟ چگونه زبده و لب عرفان را در پردۀ معاشقه پوشانیده است؟ زبان و بیان او چه کیفیت دارد و چگونه سخن در دست او مانند موم نرم است؟ فصاحت و بلاغت او به چه درجه است؟ آیا بیجهت او را افصحالمتکلمین خواندهاند؟ این که گفتهاند سخن از سهل و ممتنع است چه معنی دارد؟ آیا درک لطافت و حسن بیان و بلندی پایۀ سخن او با همۀ روانی که دارد برای همه کس میسر و آسان است؟ چگونه عبارات نثرش همه کلمات قصار و اشعارش همه مثل سایر است؟ آیا غیر از فردوسی هیچ کس سخنش با سادگی و بیآرایشی و دوری از تصنع بواسطۀ لطف احساسات و رقت معانی به این درجه دلنشین است؟ آیا کسی به این اندازه ایجاز سخن را با سلاست عبارت و روشنی مطلب و بلندی معنی جمع کرده است؟ آیا این بیت اغراق دارد که میفرماید:
من دگر شعر نخواهم بنویسم که مگس زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است
چه بسا اشعار دارد که در هر یک از آنها ساعتهای طولانی میتوان تفکر کرد و هزار مرتبه که شخص میشنود باز کهنه نمیشود و همیشه لذت میدهد و هر دفعه نکتهای تازه از آن درمییابد! چگونه هر عبارت و هر بیت او برای نکته سنج مفتاح اندیشههای دور و دراز میشود؟ زبان فارسی چه اندازه مدیون و مرهون شیخ سعدی است؟ چقدر گویندگان و نویسندگان از او اقتباس کردهاند و چگونه یک جمله یا یک مصرع یا یک بیت او چون بدان استشهاد رود زینت کلام میشود و به عبارت جان میدهد؟ تأثیری که شیخ سعدی در زبان و بیان افکار فصحای دیگر داشته و تصرفی که در احوال و اخلاق و تربیت ایرانیان نموده چگونه و چه اندازه بوده است و چه استفادهها از آثار او میتوان نمود؟ از فصحای دیگر ایرانی و عرب چه استفاده و اقتباسها کرده است و نسبت به آنها در چه پایه و مقام است؟ چگونه در هر نوع از سخن که وارد شده نسبت به پیشینیان مقلد نبوده و از خود سبک و شیوۀ مخصوص ایجاد نموده است؟ به چه اعتبار میتوان گفت سخنگویی فارسی را که در روزگار او از راه راست منحرف شده بود دوباره به طریق مستقیم انداخت؟
به عقیدۀ این جانب هر یک از این مسائل که یاد کرده شد و شاید بسیاری دیگر که از این پس بیاد بیاید میتوان موضوع مقالهها و رسالهها و خطابهها و کتابها شود و سزاوار است که بشود.
پس از آن که این تحقیقات و مطالعات و اقدامات گوناگون چنان که باید و شاید بعمل آید ایرانیان قدر سعدی را خواهند دانست و تجلیل و تکریمی که شایستۀ اوست بجا خواهند آورد و تصدیق خواهند کرد که سعدی از کسانی است که کمال مظهر انسانیت و بهترین و جامعترین نمونۀ صفات حسنۀ ایرانی میباشند ایرانیت در وجود سعدی به کمال رسیده است و زهی سعادت قومی که بتواند چنین وجودی را یکی از افراد کامل خود معرفی نماید.
اما این که از این جانب درخواست شده است که در بارۀ سعدی مقالهای بنگارم اگر به تصور آنست که من اهل این کارم و صلاحیت دارم از این حسن ظن سپاسگذار اما از تهی دستی خویش شرمسارم و اگر نظر به شیفتگی و فریفتگی من نسبت به شیخ بزرگوار بوده و حق است اما با آن که پای ارادتم شکسته نیست دست قدرتم بسته است و فرضاً که گمان رود من اهل تحقیقم و جسارت این کار را هم داشته باشم چون از پیش چیزی تهیه نکردهام در ظرف چند روز اندکی که برای این کار مهلت مقرر شده است سخنی که قابل خواندن و شنیدن باشد نیارم گفت و امیدوارم عذرم پذیرفته باشد.
خرداد ماه ۱۳۱۶
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*نقل از مجلۀ تعلیم و تربیت شمارۀ ۱۱/ ۱۲ سال هفتم
منبع: مقالات محمدعلی فروغی