رابطه شاهنامه و ملت ایران اظهر منالشمس است. اگر کسی فقط چند صفحه درباره اسطوره و حماسه خوانده باشد (البته نه در این دانشگاههای بی علم ستیزگر با ایران) خواهد دانست که ملتی صاحب اسطوره میشود که قرنها زیسته باشد. نسلها در پی هم آمده باشند و هر نسلی قصه خود را گفته باشد. خاطره جمعی ساخته شده باشد. چنان که امروز در جای جای ایران نوروز رسمی کهن است و جمشید نامی برای مردان و ضحاک چهرهای پلید. فرق نمیکند آذربایجان باشد یا سیستان یا کردستان. اسطورهها به شرط تداوم ملی (در حافظه یک ملت) میتوانند شکل حماسی بگیرند. یعنی ملتی باید باشد تا حماسهای باشد تا کتابی حماسی چون شاهنامه نوشته شود. برعکس نیست. یعنی با شاهنامه ملت ساخته نمیشود.