این «ما» برهمهٔ ایرانیان شمول عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد، این «ما» فراوردهٔ وحدت کلمهٔ سیاسی نیست، بهطور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه مانند خود ایرانزمین بهطور خودجوش وحدتی در کثرت است.
دلواپسانِ آزادی!
جعفر پارساپور
ژورنالیستی با نام م. بادامچی در نوشتهای به مقالهی دکتر طباطبایی تحت عنوان “روشنفکران علیه ایران” پرداخته و آن را به زعم خود نقد کرده است. بخش زیادی از این نوشته به لحن تند و گزندهی طباطبایی اشاره دارد که تکراری بوده و همهی منقدین دلشکستهی طباطبایی بدان آویختهاند… آنچه میماند نیز به عنوان نقد سراسر بیراهه است.
بادامچی ظاهرا شرط طباطبایی مبنی بر پذیرش بلاشرط وحدت ملّی قبل از هر گفتگوی ملّی را میپذیرد ولی در عین حال با طرح شروطی مبهم و گنگ به نام عدالت برای تحصیل وحدت ملّی در پذیرش واقعی وحدت ملّی شبهه ایجاد میکند!
باید گفت که شما و دوستانتان چه قبول داشته باشید و چه نه، بپذیرید و یا نپذیرید «ایرانیان» نام عام همهٔ «ما» یعنی مردمانی است که بهطور تاریخی، از کهنترین روزگاران در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
این «ما» برهمهٔ ایرانیان شمول عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد، این «ما» فراوردهٔ وحدت کلمهٔ سیاسی نیست، بهطور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه مانند خود ایرانزمین بهطور خودجوش وحدتی در کثرت است.
این «ما» کثرت همهٔ ایرانیانی است که از هزارهای پیشین، در زمانهایی و از مکانهای گوناگون مهاجرت کرده و این سرزمین بزرگ را برای سکونت خود برگزیدند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدند.۱
بادامچی با این میخواهد بگوید که بهعلت نبودن عدالت و برتری نژادی قوم مثلا فارس وحدت ملی تحصیل نخواهد شد و همچنین در آثار طباطبایی مقولهی عدالت در مواجهه با تکثر قومی تا حد زیادی مغفول است!
باید به جناب بادامچی و دوستانش متذکر شوم که این «ما» ایرانیان، چنانکه در بالا گفته شد فراوردهی وحدت سیاسی نبوده که عدالت رعایت نشده و یا در آثار طباطبایی مغفول مانده باشد، بلکه این «ما» به طور خودجوش وحدتی در کثرت است.
بازهم باید به این دوستان یادآور شوم که اگر جنابان حافظه تاریخی ندارند ولی ایرانیان حافظه تاریخی دارند و یا میتوانند برای کسب اطلاع از یک دانشآموز دبیرستانی بپرسند تا هم خودشان متوجه شوند و هم دوستان خودی را متوجه نمایند، که نزدیک به نهصد سال از غزنویان تا قاجاریان حکومت مرکزی دست ترکزبانان بوده است و آنها این مقدار عقل را داشتند که علیرغم زبان ترکی خودشان برای تامین وحدت ملی زبان رسمی دربار و سراسر کشور را فارسی اعلام نمایند و از همگان بخواهند که در مکتوبات اداری و مناسبات رسمی با این زبان سخن بگویند، ولی متاسفانه اتحادیهی روشنفکری از این مایه نیز بی بهره میباشند و همچنان از برتریطلبی فارسها سخن میگویند و بر طبل آن میکوبند!
م. بادامچی چند پاراگراف از مقالهی دکتر طباطبایی را به عنوان نمونه آورده تا بگوید که “طباطبایی روشنفکران تکثرگرا (بخوانید تجزیه طلب) را دشمنان ایران معرفی میکند.”
اینکه طباطبایی روشنفکری ایران (فعالان سیاسی) را دشمنان ایران میداند حرف تازهای نیست. طباطبایی همواره تاکید میکند که روشنفکران جریانهای چپ، امتگرایان، تا پستمدرنیستها و اینک قومگرایان در دشمنی با ایران همواره متحد عمل کردهاند.
بادامچی میگوید طباطبایی “ایران را بدون متولی خوانده است”، اینکه عیان و پرواضح است که ایران در هیچ دوره چنین بیصاحب رها نشده بوده است که هر خربندهای علم تجزیهطلبی بلند کند و با حمایت های مالی کشورهای همسایه علنا در میادین ورزشی گستاخی را به آنجا برسانند که پرچم ایران را پایین بکشند و پرچم کشوری بیگانه را به اهتزاز درآورند.
بهنظر شما حتما طباطبایی بیراه گفته که ایران متولی ندارد.
اینکه در نهاد قانونی یک کشور عدهای نمایندگان پانترک فراکسیون قومی تشکیل میدهند، شما انتظار دارید که طباطبایی احساس تکلیف نکند و دست بهکار نشود و نیروهای تجزیه طلب و حامیان چپ و پستمدرن آنها را افشا نکند و بنشیند و نظارهگر فروپاشیدن کشورش باشد؟
و یا اینکه طباطبایی میگوید، مغول و تیمور از بیرون به ایران حمله کردهاند ولی روشنفکران تجزیهطلب و کثرتگرا از درون ایران را فاسد میکنند، آیا حرف بیربطی زده؟
شما تحت عنوان تز لنینی حق تعیین سرنوشت ملل به حمایت از تجزیهطلبان میپردازید و اسم آن را میگذارید دفاع از کثرتگرایی!
کسی با آموزش زبان محلی مشکلی ندارد ولی شما با کوبیدن بر طبل آن قصد زیر سوال بردن زبان رسمی کشور را دارید و نام آن را گذاشتهاید دفاع از حقوق بشر!
بله طباطبایی میگوید با تباه شدن مزاج زمانه دشمنان در بیرون مرزهای کشور، از طریق عاملان داخلی خود، میدان پیکار را به درون مرزهای ایران انتقال دادند و با وزیدن بادهای سموم امروز ایران با شیرهی جان خویش دشمنی در درون پرورده که بیگانهای در درون و آشنایی بیگانه است.
باید به امثال اینها که خود یکی از همین دزداناند که با چراغ آمده گفت که باید به حال ایران گریست. چرا که اگر روزی مغولان در سایهی فرهیختگی فرهنگ ایرانی پناه گرفتند و توانستند “خوی پلنگی را رهاکنند”، این دشمنان فرهنگی یعنی روشنفکران، از ادب و آداب ایرانی میگریزند!
در ادامه نویسنده از خوانندگان مقالهی طباطبایی پرسیده است که آیا این سخنان روشنفکرستیز طباطبایی شامل نوعی بیگانههراسی بزرگ نیست؟ یا اینکه شباهتی با شعارهای راست افراطی فرانسه یا گروههای دستراستی انگستان که خواستار خروج از اتحادیه اروپا بودند، ندارد؟
باید گفت که این دوست عزیز متاسفانه مانند بقیهی دوستانش فهم درستی از مناسبات درون اتحادیهی اروپا که کشورهای عضو تحت قراردادی و در یک زمان مشخصی وارد آن شدند و تحت شرایط دیگری میتوانند این قرارداد را فسخ کنند ندارند و آن را به ایران ربط میدهند تا سیاست تجزیهطلبانهی خود را از آن بیرون بکشند.
مورد دیگر برگزاری همهپرسی مردم اسکاتلند برای جدایی از انگستان را مثال میزند. در این مورد هم گویا هیچ اطلاعی از چگونگی شکلگیری بریتانیا ندارد. بریتانیا متشکل است از چهار کشور انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی. بادامچی اگر این را میدانست از سخنان بیربط زیباکلام که گفته بود: “اگر مردمان برخی ناحیههای ایران در همهپرسی بخواهند از ایران جدا شوند، میتوانند” مثال نمیزد و خرده نمیگرفت که چرا طباطبایی گفته: “هیچ کشوری دربارهی تمامیت سرزمینی خود همهپرسی برگزار نمیکند”.
اینان اگر چیزی در مورد وقایع اتفاقیهی کشور انگلستان میدانستند چنین خطایی را مرتکب نمیشدند.
باید خدمت اعضای اتحادیهی روشنفکری عرض کنم که کشور انگستان از چهار کشور مستقل اسکاتلند و ایرلند شمالی و انگلستان و ولز ذیل قراردادی داوطلبانه تشکیل شده است و هر زمانی که بخواهند میتوانند این قرارداد را یکطرفه فسخ کنند و از آن خارج شوند مثل اتحادیه اروپا.
اما کشور ما هیچ نسبتی با این کشورها ندارد وهیچ چیزش مشابه انها نیست. ایران در در ازای تاریخ یک کشور واحد و یک ملت واحد بوده است و همواره دولتهای خود را نیز ایجاد کرده است.
این ملت واحد، در وحدت تاریخی ـ سیاسی آن، “یگانه” و “غیرقابل تجزیه” است، یعنی وحدتی در عین کثرت است، تمایز میان دو مفهوم ملت به عنوان «وحدت در وحدت» و «وحدت در کثرت» مهمترین معیار روشن فرق میان «ملیگرایی»های اغاز دوران جدید و فهم ملی «قدیم» ماست. «ملیگرایی» اروپایی در آغاز دوران جدید، که شرط امکان تکوین دولت جدید است.
از این حیث ناچار میبایست «وحدت در وحدت» باشد که شرط تکوین آن دولتهای ملی فروپاشی امپراتوری مسیحت به عنوان وحدت امت بود، و قدرت سیاسی میبایست این وحدت را به گروهای قومی تحمیل میکرد، نمونههای متنوع دولتسازی در اروپای فرانسه لوئی چهاردهم، آلمان بیسمارک و ایتالیای گاریبالدی میباشد. خاستگاه «وحدت در کثرت» اقوام ساکن ایران فرهنگ ایرانی است و فرهنگ ایرانی آن وحدت را به دولت، که از سدهای پیش، یعنی با تاخیر بسیار نسبت به تکوین ملت، که با دشواریهایی به “دولت ملی” تبدیل شده است، تحمیل کرد.۲
م. بادامچی چنان وحشت زده گفتهٔ طباطبایی را نقل میکند و به دیگران توجه می دهد که انگار چیز عجیبی طباطبایی گفته است، طباطبایی بنابر احساس مسئولیت که از وطندوستی او سرچشمه میگیرد در مقالهی خود بدرستی تاکید میکند در شرایطی که سوءمدیریتها نیرومند شدن نیروهای گریز از مرکز را ژرفتر کرده است. نباید به سفسطههای کسانی چون ملکیان و زیباکلام و امثالهم بیاعتنا ماند. این سخنان دشمنان ایران است که در دهههای گذشته نیز گفته شده بود. اما اینک از بلندگوهای داخلی پخش میشود. دشمنان ایران کمر به نابودی آن بستهاند و ما نباید هیچ فرصتی را برای افشای چنین توطئهای از دست بدهیم.
او تاکید میکند، این کشور در زمانی که از منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد در آبگینه حصاری قرار دارد، ما وظیفهای جز نگهداری از آن به هر قیمتی نداریم، و من اضافه میکنم چه به نام و چه به ننگ باید از کشور دفاع کرد.
در پراگرافی دیگر ایشان یعنی جناب بادامچی از اینکه طباطبایی آزادی را در چارچوب منافع ملی می بیند، را بسیار خطرناک میداند. چرا که در این چارچوب میشود خیانت را از آزادی تمیز داد.
آری، طباطبایی با تاکید میگوید، هیچ کسی حق ندارد به نام آزادی خلاف شئونات کشور و منافع ملی سخن بگوید.
اینجا مرز میان آزادی و خیانت به کشور بسیار نزدیک است و تنها واحدی که مناسبات سیاسی می تواند در محدودهی آن قرار گیرد کشور ـ ملت است و لاغیر.
در کشوری آزاد، در چارچوب این وحدت، همهچیز برای رسیدن به اجماع ملی قابل مذاکره است، اما در اصل این وحدت هیچ مذاکرهای وجود ندارد.
ــــــــــــــــــــــ
۱ ـ طباطبایی تاملی درباره ایران
۲ ـ طباطبایی تاملی درباره ایران
ــــــــــــــ
نقل از: https://www.facebook.com/jafar.parsapour.16?pnref=lhc.friends