بیتردید، قاسم سلیمانی عنصری بس خطرناک و زیانآور برای ایران بود، اما رژیم اسلامی از این گونه عناصر کم ندارد. کل بساط این رژیم با همۀ عوامل و عناصر آن باید از ایران برچیده شود و این برچیده شدن تنها و تنها بدست ایرانیان و بدون دخالت بیگانگان، به ویژه با پرهیز از اقدامات نظامی بیگانگان باید صورت گیرد. زیرا سرنگونی رژیم اسلامی تنها بدست ایرانیان در ایران میتواند بقای ایران را تضمین نموده و هزینههای برچیدن این رژیم شوم را به کمترین رساند.
بایگانی موضوعی: بنیاد
جامعههای بشری را به گونههای فراوان بخش کردهاند: توانگر و بینوا، پیشرفته و واپسمانده، سنتی و مدرن… یک گونه دیگر نیز هست که به “وضعیت” ملی ما میخورد. جامعههائی که مسائل بزرگ یا بسیار بزرگ دارند و آنها که گذشته از مسائل، گرهگاه دارند. ما در ایران یک گره تاریخی داریم که سیاست ما را درپیچیده است و تا آن را نگشائیم به جامعههائی که تنها دارای مسائل بزرگ و بسیار بزرگ هستند نخواهیم رسید. ایران در ارتباط و در برابر اسلام، گره تاریخی ماست که در صد ساله گذشته کورتر شده است. در این صد ساله ایران، هم یک جامه سیاسی، به معنی افکار عمومی و نهادهای مدرن پیدا کرد، و هم درجهای از خودآگاهی ملی که با دولت ملتهای نوین پهلو میزند، و هم به تب پیشرفت و امروزی شدن افتاد. هر سه این پدیدهها دوگانگی عنصر ایرانی و اسلامی را برجستهتر و همزیستی نا آسوده آنان را دشوارتر ساخته است. اسلام نه افکار عمومی و نهادهای مدرن مستقل از مذهب را تحمل میکند؛ نه نیازی به خودآگاهی ملی و دولت ملت دارد؛ و نه به پیشرفت و امروزی شدن جز در زمینههای مادی ــ علوم و فنون ــ تا جائی که کاری به باورهای مذهبی نداشته باشد.
از رفتار با غیر شیعیان ایرانی، تا سیاستهای فرهنگی و سیاست خارجی، از دشمنی با گذشته بزرگ ایران تا بیاعتنائی به بزرگی آینده، ما به عنوان یک ملت همه جا با کشاکش میان اسلام و ایران، میان ملی با مذهبی، روبروئیم و همواره روبرو بودهایم. نه ایران را میتوانیم فدا کنیم نه اسلام را دور اندازیم.
ایرانیان فرزانگی را پاس میدارند
فرارسیدن هفتاد و پنجمین خجسته زادروز استاد ارجمند، دکتر جواد طباطبایی را گرامی داشته و خرسند و سپاسگذاریم که مشعل دانایی و خرد ایران، دست بدستِ فرزانگانِ صد نسل این ملت، در دست ایشان نهاده و تجدید فروغ شعلۀ آن در اندیشه و آثار این فرزانۀ روزگار ما، راه برونرفت از یکی دیگر از شبهای تیره ایرانیان را مینمایاند.
بقای عمر پرکرامت و سلامت جسم و جان پرعزت ایشان آرزوی قلبی و همچنان نور امید در دل ما است.
هممیهنانم،
سیاستمداران، فرهنگیان، هنرمندان، اساتید و وکلای محترم،
سربازان، خلبانان، تکاوران و فرماندهان نیروهای مسلحِ ایران،
رویدادی بزرگ در راه است. نگاه ایران به شماست. نگاه معلم، نگاه کارگر، نگاه دهقان، پیر و جوان، زن و مرد. دی رفت و آبان آمد. دی دیگری و آبانی دیگر میآید، گستردهتر، خروشانتر، میهنیتر از گذشته. فروپاشی حکومت اسلامی قطعی است. آمادگی برای آن، یک ضرورت حیاتیست. بیایید تا دست در دست سیاستمدارانِ ایراناندیش و نخبگانِ مدنی و فرهنگی و صنفی، آمادگیِ ملی لازم را فراهم آوریم و از دل فروپاشی ظلم، ایرانی با مدنیّتی نوین بر پایهی نظمِ شهروندی بنا کنیم.
پیشروان تجدد ایران رابطه میان مدرنیته و دولت ـ ملت و زبان ملی را خوب دریافته بودند ــ آنچه هنوز عناصر “مترقی” نمیخواهند دریابند. مسئله آنان مشارکت و همبستگی ملی بود؛ در آوردن ملتی از شهروندان صاحب حق، از جماعت انبوه “رعایا”ی خان و سلطان و مقلدان و مریدان ارباب مساجد و خانقاهها بود. آن مشارکت و همبستگی با ارتباط بدست میآمد و با آموزش به جائی که بایست میرسید. در یک “برج بابل”، در یک همهمه زبانهای گوناگون، نه از ارتباط میشد سخن گفت نه از آموزش همگانی. تاکید آنان بر زبان ملی از ملاحظات عملی، از ملاحظاتی مانند دفاع از استقلال و یکپارچگی کشور در جهان استعماری، سیر کردن اکثریت گرسنه، و جلوگیری از مرگ و میر انبوه بر میخاست. فارسی بی هیچ بحثی آن زبان ملی بشمار میرفت. هیچ گوشهای از ایران از نفوذ فراگیر و فرهنگگستر آن بی بهره نبود. هیچ کس جز آن زبان ملی نمیشناخت.
دخترم، سحر، شاید یکی از غمانگیزترین لحظههایی که تجربه کردم شنیدن خبر پر کشیدن تو بود؛ که هم جوان بودی و هم مظلوم رفتی. هر ایرانی که داغ رنجدیدگان را میفهمد داغ تو را نیز امروز بر دل دارد.
وظیفه همه ماست که نسبت به ستمی که بر تو رفت #بی_تفاوت_نباشیم و با اتحاد و همدلی اجازه ندهیم این رژیم زنستیز، فریاد آزادیخواهانه تو را خاموش و خانواده داغدیدهات را وادار به سکوت کند.
#دختر_آبی سرزمین فیروزهای! تو نماد حقخواهی زنان میهنم ایران باقی خواهی ماند. باور دارم روزی که قطعا… دیر و دور نیست، نامت بر سردر یکی از استادیومهای #ایران_آزاد نقش خواهد بست. یاد تو همیشه در قلبم جاودان خواهد ماند.
همۀ آن کسانی که سروسودایی با انقلاب اسلامی داشتهاند، حتما به خاطر میآورند که محمدرضا شاه پهلوی، از زبان انقلابیون، البته به دشنام و کینهتوزی، «ژاندارم خلیجفارس و منطقه» خوانده میشد، بدون آنکه، این زبانهای هرز و لغوگو در این موضوع و اهمیت آن کوچکترین تأمل و تعمقی بخرج داده باشند. به این «عنوان» از هر زاویهای که نگریسته شود و یا، به گفتۀ دکتر فرهاد یزدی: «این عنوان با هر معیاری سنجیده شود، به عهده گرفتن چنین نقشی، نشاندهندۀ قدرت غالب ایران در منطقه و نشاندهندۀ استقلال کشوریست که حفاظت از منافع حیاتی خود را راساً به عهده گرفته است.»(۲) اما بجای چنین تعبیری، در ذهنیت عوام و به تبلیغ و راهنمایی سرآمدان سوار بر آن ذهنیت، در آن روزگار نادانی و جهالت، این نقش به نشانۀ «ضعف و نبود استقلال ایران و تسلیم شدن در مقابل قدرتهای غربی برای حفاظت از منافع آنان، تعبیر گردید.»
آشنایی با دکتر علینقی عالیخانی در تأخیرِ جامعهای قدرناشناس و بیاعتنا نسبت به دستاوردهای خود، بسیار دیر دست داد. برای ما زمینۀ این آشنایی در مواجهه با نخستین تناقضات فکری خویش، همراه با پرسش در بارۀ آنچه، در واقعیت و در حقیقت، در جامعۀ پیش از انقلاب اسلامی رخ داده بود، و با ریزش نخستین توهمهای انقلابیمان، در اثر درنگ در گذشته از راه مطالعۀ آثار قدیم و جدید، از جمله با مطالعۀ کتاب «خاطرات دکتر علینقی عالیخانی» فراهم شد. این آشنایی، با درخواست ما و قبول پر لطف ایشان، به رغم وضع نامساعد سلامت جسمی، به دو گفتگو انجامید. در آن زمان دکتر عالیخانی چند سالی بود که مرز هفتادسالگی را پشت سر گذارده بود.
بیهیچ تردیدی بزرگترین خطری که ایران را تهدید میکند و ایران بارها، تحت سلطۀ رژیم اسلامی، زیر سایۀ سنگین آن قرار گرفته است، خطر حملۀ نظامی بوده و هست. در صورت وقوع چنان حملۀ نظامی نابودی ایران، همراه با تجزیۀ فوری، حتمی خواهد بود. بنابراین وظیفۀ هر ایرانیست که از وقوع چنین خطر نابودکنندهای، به هر قیمتی جلوگیری نماید. تعلل و تخطی از این وظیفه، برازندۀ هیچ ایرانی، در هیچ جایگاه و هیچ مقامی، نیست، رژیم هر چه و هر که میخواهد باشد. نوع رژیم و امکان درازتر شدن بقای آن نیز، در ضرورت مذاکره برای جلوگیری از جنگ، خللی ایجاد نمیکند و برپایۀ اصل حفظ ایران اساساً عددی نیست که در معادلهای که در یک طرف آن خطر نابودی فوری ایران، قرار دارد، اصلاً بحساب آید.
سوم خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر از اشغال نیروهای متجاوز دشمن آزاد شد. این روز نقطه عطفی در تاریخ جنگ میهنی ملت ایران بر علیه تجاوزگران صدامی شناخته میشود. آزادسازی خرمشهر سرآغاز درهم شکستن دشمن بیگانه و متجاوز میباشد.
نوشته “ انگیزهها و پیامدهای جنگ ایران و عراق” نوشتۀ زنده یاد داریوش همایون را بمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر و به احترام همه کسانی که برای دفاع از میهن و بیرون راندن دشمن متجاوز از میهن بپا خاستند و جان خود را فدا کردند، بارنشر کرده و در اختیار خوانندگان خود قرار میدهیم.
به جرأت میتوان ادعا کرد؛ که نه تنها در منطقۀ خاورمیانه، بلکه در بخش بزرگی از جهان مردمان ایران در صلحدوستی، آزادیخواهی در دفاع از امنیت و آرامش و احترام به مرزهای کشورها با بهترین الگوها برابری میکنند. چهل سال پیکار صبورانۀ ملت ایران علیه نظام اسلامی را با تحمیل یک جنگ نابرابر نباید به دست نابودی سپرد. جهان بشری از این نابودی بهرهای نخواهد برد.