نگاهی به نشست آیندهی دموکراسی در ایران
ارزیابی آقایان حجت کلاشی، فعال سیاسی و امین سوفیامهر، پژوهشگر فلسفهی سیاسی از نشست دیروز واشنگتن.
کمپین وکالت، به مثابه یک تیغ جراحی بود که بر دملهای چرکین گروههای پنجاهوهفتی وارد شد و تمام عفونتهای نیمقرن اخیر آنان را بیرون ریخت. بحثها و نزاعهای پیرامون آن نشان داد که هنوز هم جنگ هشتادساله بین جریان ارتجاع سرخ و سیاه با جریان تجددخواه و مشروطهخواه همچنان ادامه دارد و جبهه اصلی پیکار سیاسی در ایران تغییری نکرده است.
مضحکترین حرف تجزیهطلبان، استناد به حق تعیین سرنوشت است. آنها حق تعیین سرنوشت را به مثابه شهوت جداییطلبی تلقی کردهاند و در نهایت بلاهت میگویند که اگر اکثریت اهالی یک نقطه از سرزمین خواهان جدایی از سرزمین مادر شوند، براساس حق تعیین سرنوشت میتوانند جدا شده و تبدیل به یک کشور مستقل شوند. این شیوه استدلال نشان میدهد که از دانش حقوقی اندک هم برخوردار نیستند. چه کسی گفته که تمامیت ارضی یک کشور را میتوان به رأی گذاشت و همانند گوشت قربانی خیرات کرد؟
«اکثریتی، اکثریت بسیار بزرگی از ایرانیان تا پای هر چه، در دفاع از یکپارچگی و یگانگی ملی خواهد ایستاد. بر این موضوع باید تأکید کرد که جای تردید برای کسی نماند، تا پای هر چه. این را تاریخ و روانشناسی این ملت میگوید. هر چه هم ملت ایران را قبول نداشته باشند تفاوت نمیکند. بارها در تاریخ ما روی داده است، تا همین اواخر، و باز روی خواهد داد. در برابر خطر تجریه ـ نامش را فدرالیسم بگذارند یا خودمختاری ـ همه اجزای این اکثریت با هم یکی خواهند شد. اختلافهای سیاسی و گروهی را کنار خواهند گذاشت.»
ائتلاف نیروهای سیاسی تنها میتواند تابعی از اصل وحدت و یکپارچگی ملی و مکان و محل بازتاب آن باشد، یا ضد آن. به عبارت دیگر؛ با «ائتلاف سیاسی» تنها میتوان آن را پاس داشت و تقویت کرد یا برضد آن برخاست. بنابراین اگر قرار باشد، یک «ائتلاف سیاسی»، خلاف چنین اصلی منعقد گردد، نامیمون و غلط است و باید از آن پرهیز شود.
در شماره پنجم از «فریدون» تلاش شد به تامل در انقلاب ملی ایران پرداخته شود. انقلابی که از دی ۱۳۹۶ آغاز شده است و در شهریور ۱۴۰۱ بلندترین خیز خود را برداشته است. انقلابی ملی در انقلاب اسلامی که «فتنه ۵۷» را «عامل هر فلاکت» معرفی میکند و بسیاری از پیشبران آن، خواستار بازگشت «ولیعهد» به خاک ایران هستند. انقلاب ملی، ایران را وارد مرحلهای بازگشتناپذیر کرده است و بر این اساس، لازم است پیرامون انقلاب ملی ایران، بیشتر سخن رود.
هیچ “ملتی” به زور به ایران نپیوسته است؛ کشوری است با اقوامی با زبانهای گوناگون و پا پیروان مذهبهای گوناگون که از پگاه تاریخ با یکدیگر در آن زیستهاند و پشت به پشت هم این اندازه از نیاخاک را تا اینجا نگهداشتهاند و ما با هر وسیله و به هر بها دیگر اجازه نخواهیم داد از این کوچکتر شود. ایران در مرزهای کنونیاش هسته اصلی هر دولتی بوده که بر ایران فرمانروائی کرده است ـ از مادها تا امروز. نامش هم از دوهزار سال پیش همین بوده است. چنین کشوری را چند ملیتی نمیتوان نامید و در حالیکه بیشتر اقوام ایران هرکدام به نوبه خود گاه تا سدهها حکومت را در دست داشتهاند از ستم ملی یا قومی نیز نمیتوان سخن گفت.