شاید مهمترین اقدام او از نظر ما؛ حمایت از محمدرضاشاه و دعوت او به مصر در جریان فتنه ارتجاع سرخوسیاه باشد که در ذهن و دل هر ایرانی قرار دارد. جاییکه به دولت آمریکا فشار برده و جلوی دسیسههای انقلابیان ایران و شخص قطبزاده و امثالهم را میگیرد و آریامهر را به مصر میبرد.
رفیق خونی، انور السادات؛
آرمین. م
زمانیکه محمد انورالسادات به قدرت میرسد، بدهیهای فراوان به دول خارجی و شکستهای زیاد در سرمایهگذاری داخلی و خارجی که ماحصل سیاستهای چپمآبانهی جمال ناصر بود، مصر را در بحرانهای فراوانی فرو برده و کار سادات را بهغایت دشوار کرده بود. از همین رو تلاشهای گسترده انورالسادات، نقطهی حساسی در سیاستگذاری این کشور است که تحولات فراوانی در بعد داخلی و بینالمللی ایجاد مینماید.
شاهکار او اینجاست؛ در دورهای که کشورهای عرب زیر سلطهی تفکرات گروههای اسلامگرا و چریکی تروریست بودند که اغلب توسط سازمانهای اطلاعاتی دنیا پشتیبانی میشدند، سومین رئیس جمهور مصر، انور سادات پیمان کمپ دیوید را امضا کرد و جایزهی صلح نوبلی که امروزه هرزهوار به اینوآن خونشور و لابیگر میدهند را دریافت مینماید. ایشان نشان داد که عرصهی سیاست، میدان عقل و خرد و نترسیدن است. حتی اگر اغلب گروههای و کشورهای عربی مخالف تصمیم تو باشند و از طرف اخوان سنوسی که توسط قذافی و اخوان المسلمین هدایت میشدند و توانسته بودند از لیبی و مصر تا تونس یک پیوستگی نظامی و ضد ارتشی ایجاد کنند، تهدید به مرگ شده باشی. یا پیشتر تلاش کنند که با جعل خبر توسط چند روزنامهنگار لبانی به نزدیکیات با اسرائیل تحت عنوان «امضای قرارداد با بنیادگرایان اسلامی» لطمهای بزنند و حتا پس از آن پیمان نیز از حملات مذهبیها نظیر شیخ حمید کشک در امان نباشی. با این حال مردی که دنبال صلح است، نمیکشد، اون نهتنها نکشت، بلکه آنها را دستیگر هم نکرد تا پایانی بر عصرشان باشد.
اما مطلب قابل توجه این است که، تاثیر محمدرضا شاه پهلوی مخصوصا ذیل مسئلهی صلح خاورمیانه، بر انور سادات یکی از عوامل مهم در شکلگیری چنین سیاستهای در بعد بینالملل بود. ایشان میدانست که تشخیص شاه ایران در مورد معضل اصلی خاورمیانه، یعنی تنش مذهبی و قومی مخصوصا در دهه ۷۰میلادی، موبهمو صحیح است و از طرفی محمدرضاشاه را بهمانند پشتیبانی برای منطقه میدانست. پس او بیهراس، به اقدامات نو و بدیع در تاریخ سیاستهای کشورهای عربی روی میآورد. تاثیر آریامهر چنان بزرگ است که سادات در مصاحبه با احمد بهاالدین که در کتاب «محاوراتی مع السادات» نیز آمده است، میگوید: از زمانهای گذشته و از میان تمامی رهبران جهان، من پادشاه ایران را الگوی خود قرار دادهام. یا در جریان مجموعه مصاحبهها در دیماه سال پنجاهوشش سادات بسیار از ابتکار محمدرضاشاه در مسئلهی صلح خاورمیانه تمجید میکند.
شاید مهمترین اقدام او از نظر ما؛ حمایت از محمدرضاشاه و دعوت او به مصر در جریان فتنه ارتجاع سرخوسیاه باشد که در ذهن و دل هر ایرانی قرار دارد. جاییکه به دولت آمریکا فشار برده و جلوی دسیسههای انقلابیان ایران و شخص قطبزاده و امثالهم را میگیرد و آریامهر را به مصر میبرد.
همزمان و با فاصلهای کم با این اتفاقات، آن پیمان صلح با اسرائیل و سپس رفتن شاه به مصر، با وقوع انقلاب در ایران، اوضاع بینالمللی را متشنج میکند. از اولین گلولههای آن، دایر گشتن سفارت به دست عرفات و از دیگر سو حمله به سفارت مصر در تهران است. این شاید نقطهی شروع جدیدی برای حذف متفکران صلح خاورمیانه بود و همان هم میشود. از یکسو ملک حسین تهدید به مرگ شده و از دیگر سو، پنجم مرداد سال پنجاهونه شاه که تا آخرین لحظه پشتیبانی سادات را داشت، از دنیا میرود. در تشییع جنازهی ایشان نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا میگوید: «بعد از او خاورمیانه دیگر رنگ آرامش را بهخود نخواهد دید.» اما شاید بسیاری امید داشتند میراث شاه با دستان پرتوان سادات ره به جایی ببرد. ای دریغ که از بازنمودهای آن جملهی نیکسون را من در ششم اکتبر ۱۹۸۱ جستجو میکنم. جاییکه رنگ سیاه پاشیده شده بر منطقه، با پرچم سیاه و قلبی سیاهتر، با شلیک گلولهای بر سر، سادات را ترور و به قتل میرساند و هورا و کلکشیاش برای مترجعین منطقه میماند و حسرت خاورمیانهای بینزاع و خوشبخت و در مسیر پیشرفت برای ما. آن هوراکشی تا جایی میرود که در تهران ما نیز خیابانی به اسم آن تروریست الجهادی، خالد اسلامبولی زده میشود. بله، این شاید پایان عصر متفکرین و دوستداران راستین منطقه بود، اما میراثشان در خون ما جریان دارد. سادات از همین دستهست، متفکری راستین، سیاستمداری برجسته و رفیق خونی ما.
یادش جاوید باد.
نقل از:https://t.me/chshmeiran