«

»

Print this نوشته

در این لحظه‌ها به‌خود آمده و باهم برآییم! / فرخنده مدرّس

هرگاه توانسته باشیم از این توهم بی‌آزاری و محدود ماندن حمله به ایران و یا از آرزوی شرم‌آور حملۀ بیگانگان به خاک کشور بدرآییم، آنگاه خواهیم توانست فکر کنیم! اول به دور کردن خطر حمله به ایران بی‌اندیشیم، به هر راهی و به هر طریقی! از اتهام به یکدیگر دست برداریم و بدانیم؛ هیچ رنجی بالاتر از این نیست که کسانی که تعدادشان در درون و بیرون میهن اندک نیست، که مجبور شوند، به عنوان آخرین تصمیم ناگزیر و برای نگهداری کشور از افتادن به زیر پای بیگانگان زیر بیرق همین خالدبن ولید جنایتکار حاکم کنونی بایستند. و برای هم‌آنان هیچ افتخار و سرفرازیی بالاتر از آن نیست که در راه آزادی کشور از چنگال تبه‌کار رژیم اسلامی، این دشمن وجودی ایران، در کنار همۀ ایران‌گرایان و همۀ ملت ایران بایستند و پیکار کنند. کسانی هم که بر این نظرند که خطر حملۀ نظامی وجود ندارد، و چند موشک‌پراکنی به جنگ نمی‌انجامد، زهی سعادت! پس به پیکار ملی بیشتر بی‌اندیشند!

‌ ‌

Farkhondeh

در این لحظه‌ها به‌خود آمده و باهم برآییم!

فرخنده مدرّس

‌ ‌

«استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران برای ما از همه بالاتر است و به هر قیمت و در هر وضعی از آن دفاع می‌‌کنیم. ما به جای آنکه در موضوعی بدین اهمیت “سلامت را در کنار” بدانیم و خاموش بنشینیم، با صراحت اعلام می‌کنیم که در صورت حمله به ایران جای ما موقتا در کنار جمهوری اسلامی‌ این دشمن وجودیِ خودمان خواهد بود. برای ما امری هست که از هر چیز دیگری از جمله جان‌های خود‌مان بالا‌تر می‌آید: استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران، که در جنگی چنان ویرانگر بر باد خواهد رفت.»

آنان که عبارت فوق را بر پیشانی سایت «بنیاد داریوش همایون» نهاده‌اند، بی‌اعتنا به هر داوری از سوی هرکسی، خود را دشمنان وجودیِ جمهوری اسلامی می‌دانند، برای آن‌که جمهوری اسلامی را دشمن وجودی ایران می‌شمارند! آنها در این دشمنی دوجانبه، کمترین تردیدی ندارند. لیکن، در این معادله، روشن است که در میان ما، یعنی این دشمن وجودی جمهوری اسلامی، و این دشمنِ وجودی ملت و کشور ایران، یعنی جمهوری اسلامی، چیزی وجود دارد که عزیزتر از هر چیزی‌ برای ماست و حفظ آن در چهارچوب و برمبنای همان اصول بنیادینی که در آن متن آمده است، یعنی «استقلال، تمامیت ارضی و یگانگی ملی» بالاترین الویت است. اما این وجودِ «بالاتر از جان‌های خودمان»، در دستان پلید و پتیاره‌ای گرفتار آمده، که آن دستان با آن بالاترین اولویت ما، همچون گروگان، همچون اسیر و غنیمت جنگی رفتار می‌کند. از وجود، هستی و حیاتش دمادم می‌کاهد، بر ارکان بقای وحدتش آسیب می‌رساند، برای ماندن دمی بیشتر در قدرت. برای پیشبرد اهداف شوم خود در درون و بیرون این سرزمین، از دیگران بابت آن باج‌خواهی می‌کند، به دور کشور حلقه‌ای از آتش و خون و کین‌توزی و دشمنی کشیده و در پستی و دنائت و دلالی خویش، مطامع دشمنان تیزکرده است، خاکش را همچون زمین مین‌گذاری شده، چنان آماده ساخته که با کوچکترین نفیر آتش حلقۀ دشمنان برگرد این سرزمین، جز زمین سوخته‌ای، چون لیبی، عراق، سوریه و یمن از آن برجای نمانَد. در این زمین‌های سوخته، بجز بشار اسد، که با حضور بیگانگان، حتا مالک کاخ خودش هم نیست، دیگر سران رفته‌اند، و اما حالا مانده‌اند مردمان تیره‌بختی که جز شب سیه ندیده و غیر از جرعه‌های هلاهل فرو نداده‌اند، مردمان سیه‌روزی با دارودسته‌هایی از‌ «اپوزیسیون» سابق بالای سر، با رهبران مافیایی، با شبه‌نظامیان دزد و جانی و غارتگر به زیر فرمان.

این تنها دستان ناپاک و پلید جمهوری اسلامی نیست، که خنجر خود را بر گلوگاه ملت و میهن ما گذاشته و با هر تکان و هر فشاری همۀ روح و روان‌ ما را در چنگ خود می‌فشارد. این واقعیت‌ها هم هست که آینۀ عبرت ماست. ما فکر نمی‌کنیم که هیچ یک از این سرزمین‌های سوخته در لحطه‌های فروپاشی به اندازۀ ایران در محاصرۀ کین‌توزی و مطامع دشمنان دور و نزدیک بوده‌ باشند. اما این هم بعید است که هیچ‌یک از سران وامانده و یا از میان رفتۀ این سرزمین‌ها هم به اندازۀ رژیم اسلامی حاکم بر میهن ما، دشمن کشور و مردمان خود بوده باشند. جمهوری اسلامی دشمن اصلی و دشمن وجودی ایران است.

به رغم همۀ دشواری‌ها و بغرنجی‌ها، اما این سرنوشت محتوم ما نیست که ناگزیر به انتخاب شویم؛ یا ایستادن پشت رژیم اسلامی حاکم برای ایستادگی در برابر تجاوز نظامی به ایران و یا ایستادن در پشت بیگانگان برای نابودی ایران. برای فهم ضرورت یافتن راهی از میان این دو دوزخ مسلم، ابتدا باید فهمید که در جنگ علیه ایران هیچ تفکیکی میان ایران و رژیم جنایتکار و ضدایرانی‌اش قائل نخواهند شد، هر دو به یک میزان کوبیده خواهند شد. از ما ایرانیان به مراتب بیشتر از انیرانیان حاکم نابود خواهند شد و در نهایت، حتا اگر از ایران چیزی بماند، که نخواهد ماند، که لاشخورها و کرکس‌ها در انتظار نشسته‌اند، سرنوشتی بهتر از سوریه و لیبی و عراق و یمن نخواهیم یافت. خاطر برخی از دوستان هم جمع؛ به هیچ یک از کارزای‌ها و چلبی‌های ایرانی خوش‌خدمت نیز هیچ ترحمی نخواهد رسید، آنها نیز رفتند و در خفت و خواری سرنوشت خویش گم شدند، اما بازهم مردمان ماندند با جهانی از فلاکت و سیه‌روزی!

هرگاه توانسته باشیم از این توهم بی‌آزاری و محدود ماندن حمله به ایران و یا از آرزوی شرم‌آور حملۀ بیگانگان به خاک کشور بدرآییم، آنگاه خواهیم توانست فکر کنیم! اول به دور کردن خطر حمله به ایران بی‌اندیشیم، به هر راهی و به هر طریقی! از اتهام به یکدیگر دست برداریم و بدانیم؛ هیچ رنجی بالاتر از این نیست که کسانی که تعدادشان در درون و بیرون میهن اندک نیست، که مجبور شوند، به عنوان آخرین تصمیم ناگزیر و برای نگهداری کشور از افتادن به زیر پای بیگانگان زیر بیرق همین خالدبن ولید جنایتکار حاکم کنونی بایستند. و برای هم‌آنان هیچ افتخار و سرفرازیی بالاتر از آن نیست که در راه آزادی کشور از چنگال تبه‌کار رژیم اسلامی، این دشمن وجودی ایران، در کنار همۀ ایران‌گرایان و همۀ ملت ایران بایستند و پیکار کنند. کسانی هم که بر این نظرند که خطر حملۀ نظامی وجود ندارد، و چند موشک‌پراکنی به جنگ نمی‌انجامد، زهی سعادت! پس به پیکار ملی بیشتر بی‌اندیشند! زیرا این پیکار جدی، بی‌امان، و متحد ما خواهد بود که هیچ چاره‌ای برای جهان، به ویژه کشورها و ملت‌های جهان آزاد، جز دفاع و حمایت از پیکار مشروع ما علیه رژیم نامشروع باقی نخواهد گذاشت. به این پیکار باید اندیشید و آن را باید با تمام امکان و ظرفیت در درون و بیرون ایران سازمان داد. بخت بلند ما در آن است که نماد این ارادۀ مشترک در پیکار ملی خود و نمایندۀ این پیامِ رسا و یگانه را داریم. تنها باید به‌خود آمده و با هم برآییم تا پیام‌مان در گوش جهانیان و تیر پیکارمان بر قلب جمهوری اسلامی بنشیند!