بخش ۳
جنبش سبز ـ جنبش دگرگونی
مبارزه و مبارزان را رها نباید کرد
ــ دو هفتهای از اعلام نتیجه دستکاری شده انتخابات و ایستادگی دو نامزد اصلاحطلب برخواست ابطال انتخابات میگذرد. مقاومت مردم از جان گذشته، به ویژه جوانان و زنان جای هیچ تردیدی در حمایت بیدریغ آنها از این آقایان و مبارزه برای کسب حقوقشان باقی نمیگذارد. لطفا در درجه نخست بفرمائید تأثیر این ایستادگیها تا همین جا بر روی دستگاه حکومت چه بوده است؟
داریوش همایون ــ خیزش ۲۳ خرداد (خرداد در قاموس سیاست ایران دارد جای مرداد پنج شش دهه گذشته را میگیرد) بزرگترین حرکت اعتراضی ملی در سی ساله گذشته است و اگرچه (هنوز) نه در ابعاد و نه در فرا آمد به پای حرکت آن سالها نرسیده رژیم را از پایههایش لرزانده است. جمهوری اسلامی با هر درجه سرکوبگری دیگر نمیتواند آسیب پذیری مرگبار خود را چاره کند. توده عموما جوانی (هفتاد در صد جمعیت) که به نظر میرسید تن به وضع موجود داده است و گریز خود را از راههای دیگر میجوید به دراماتیکترین وضع در برابر سرکوب وحشیانه ایستاده است. رژیم آخوندی رویارو با چالشی این چنین سنگین ناگزیر دچار دگرگونیهای مهم خواهد شد ــ از سپاهی و بسیجیتر شدن تا گشادن دروازهها بر دگرگونیهای بنیادی.
ــ خامنهای و نیروهای نظامی حامیش هیچ ابائی از به نمایش گذاشتن قدرت سرکوبگری و تصمیم به ریختن خون هر چه بیشتر مردم ندارند. پیش از پرداختن به جبهه مبارزه مردم، بفرمائید ارزیابی شما از موقعیت جبهه سرکوب چیست؟ قدرتی که نشان میدهد تا کجا دوام خواهد آورد؟
داریوش همایون ــ در کوتاه مدت توانائی سرکوب رژیم به اندازهای خواهد بود که آن را نگهدارد. ولی در کارساز بودن سرکوب جای تردید است. سلاح سرکوب در ابعادی که جمهوری اسلامی نمیتواند به آن برسد در کشورهای فراوان کند شده است. سرکوب با طبیعت گردش کار یک جامعه ناسازگاری دارد و دیر یا زود از اثر خواهد افتاد. در جامعه نیروهای دیگری نیز هستند. در این عصر تودهها که ما زندگی میکنیم هر رژیمی سرانجام مغلوب مردم خواهد شد. خیزش ۲۲ خرداد نشان داد که مردم، بیشترشان جوانان، با این رژیم مشکل وجودی دارند. سرکوب جنبش بر پهنا و ژرفای ورطهای که جمهوری اسلامی در آن خواهد افتاد افزود.
ــ پس از حوادث اخیر در تحلیلهای بسیاری چه در رسانههای ایرانی و چه بینالمللی آشکارا سخن از دگرگونی بنیادین در ساختار رژیم اسلامی میشود. صحبت از تغییر آن از حکومت فقها به حکومت نظامیان است. با وجود رهبری خامنهای به عنوان ولی فقیه و شورای نگهبان و شورای خبرگان رهبری با بخش بزرگتر آخوندی آیا چنین ارزیابی درست است؟
داریوش همایون ــ ما از چهار سال پیش شاهد سپاهی شدن تدریجی حکومت اسلامی بودهایم. احمدینژاد که با استراتژی «چراغ خاموش» سپاه در بار نخست پیروز شد هرچه توانسته اختیار کشور را به عناصر سپاهی داده است. او در پایگان مذهبی و محافل رهبری آخوندی جایگاهی ندارد. پایههای قدرت او سپاه است و بخشی از جامعه که هم بسیار مذهبی از نوع خرافی آن و هم بسیار خریدنی است. این بار او با استراتژی چراغ روشن (دزدی آشکار انتخابات) و به زور سرنیزه سپاه انتخاب شده است و بیش از پیش در سویه (جهت) سپاهی کردن حکومت پیش خواهد رفت. رهبری سنتی جمهوری اسلامی به خطر افتاده است و خامنهای واپسین ولی فقیه خواهد بود. اگر رژیم اسلامی بپاید بیشتر در صورت سپاهی ـ مافیائی ـ امنیتی خواهد بود. این در طبیعت رژیمهای دیکتاتوری است که به درجات گوناگون ارتشی و امنیتی میشوند.
ــ شایعه برکنار کردن تعدادی از فرماندهان سپاه، اعلام نظرات قالیباف شهردار تهران و از فرماندهان نظامی سابق در بینتیجه بودن سرکوب مردم، مواضع یکی به نعل و یکی به میخ محسن رضائی کاندیدای سوم که فرمانده کل سپاه در جنگ هشت ساله بود، مخالفتهای لاریجانی با احمدینژاد که وی نیز زمانی از فرماندهان امنیتی ـ سپاهی بود و…، نمیتواند حکایت از یکدستی سپاه داشته باشد. کسانی که امروز به معنای واقعی قدرت حکومتی را در دست دارند، تا کجا میتوانند روی این نیرو برای سرکوب مردم حساب کنند؟ اینکه گفته میشود سپاه خود مدعی قدرت و انحصار آن است، تا چه حد میتواند صورت عملی و واقعی به خود گیرد؟ آیا سپاه مانند سایر نیروهای نظامی برای استقرار یک حکومت نظامی از یکدستی و دیسیپلین فرمانبری کامل برخوردار است؟
داریوش همایون ــ هیچ گوشه جمهوری اسلامی یک دست نیست و سپاه به همچنین. به ویژه که خامنهای نیز صرفه خود را در اختلاف انداختن و بازی کردن میان جناحهای سپاه میداند. ولی امروز سپاه هم در برابر مردم است هم با رهبران نسل اول رژیم روبه روست و میباید از جایگاه ممتاز و قدرت فزاینده خود دفاع کند. در آستانه حرکت قطعی برای گرفتن قدرت سیاسی ــ اگر چه فعلا در عمل و نه به طور رسمی ــ بدنه سپاه میتواند متحد بماند. (کسانی که نام بردید قدرتی در سپاه ندارند). آنچه از اختلاف نظرها بروز کرده است به دستگاه حکومتی به طور کلی بر میگردد که پس از بحران انتخابات و خیزش مردمی دیگر نخواهد توانست مانند گذشته یگانگی ظاهری خود را حفظ کند. نسل اول رهبری حکومت اسلامی از همه سو به ویژه سپاه زیر تهدید و از درون به دو پاره شده است.
ــ در بسیاری از نامههای سرگشاده و فراخوانها دائماً از آیتاللههای بزرگ خواسته میشود که به نفع مردم و به دفاع از دو نامزد معترض وارد میدان شوند. اما تا کنون جز تعداد محدودی از چهرههای سرشناسی که آنها نیز سالیانی است حساب خود را از این حکومت جدا کردهاند، ما شاهد حرکت علنی و تعیین کنندهای از سوی این گروه نبودهایم. آنچه هم که در باره تلاشهای رفسنجانی گفته میشود و با توجه به سکوت وی بیشتر به شایعات میماند. شما نیز در تحلیلهای خود تا کنون از طرف سوم مبارزه قدرت یعنی روحانیت سنتی که به عقب رانده میشود، یاد کردهاید. نمود مبارزه این جبهه سوم را کجا میبینید؟
داریوش همایون ــ دست به دامن آیتاللههای بزرگ شدن از «غلطهای مشهور» سیاست ایران است. آن آیتاللهها تا هنگامی بزرگاند که تصمیمهای سیاسی نگیرند. آنها در بحرانهای سیاسی همواره میکوشند در طرف بازنده نباشند. گفتهاند که زبان را برای آن به انسان دادهاند که چیزی نگوید. سیاست پیشگان جهان سومی و دیپلماتها که بهتر از همه معنای این سخن را میدانند بیش از شاگردان آن آیتاللهها به شمار نمیآیند. نامه نوشتن موسوی به آیتاللهها جز یک اقدام تبلیغاتی نبود. رفسنجانی به رغم مقامات و پیوستگیهایش سخت آسیبپذیر است و در چهارچوب تنگی حرکت میکند. او میباید نگران بسیار چیزها باشد ــ از خانواده تا نظام ــ ولی خاموشی او نشان بیحرکتی نیست. او رهبری جناح مخالف درون رژیم را در دست دارد.
احمدینژاد در مناظره مشهورش نخستین تیر مرحله تازه و سختتر نبرد قدرت را شلیک کرد. او و فرماندهی سپاه پشت سر او تا هر جا بتوانند برای به عقب راندن رهبری سنتی خواهد رفت. مانع اصلی او نه رفسنجانی که خامنهای است که نمیخواهد دست رئیس جمهوری نامنتخب بیش از اینها گشاده باشد. آنچه به روشنی میتوان دید صف بندی تازهای است که در درون نظام شکل میگیرد و از درجهای از موازنه نیروها برخوردار است و به خامنهای فرصت تازهای برای نگه داشتن نقش داور میدهد. او هیچگاه رهبر ایران نبود و پس از دزدی انتخابات، رهبری رژیم را نیز از دست داد و رهبر بخش رسواتر آن شد. اکنون باز میتواند رهبر رژیم باشد زیرا هر دو طرف به او نیاز دارند. سخنان اخیرش در باره مدارا و ملایمت متوجه مردمیکه قربانی سرکوبگری شدهاند نبود. او میخواهد دو طرف را از ضربه زدن به رژیم باز دارد و نگذارد یکی از آنها پیروزی قطعی به دست آورد.
ــ حضور چندین صدهزار نفری و به روایتهای بسیار میلیونی مردم در خیابانها با حضور علنی رهبران کنونی مقاومت مردم در صفوف آنها در روزهای نخست به تدریج به درگیریهای شدید خیابانی میان دستههای پراکنده مردم از یک سو و نیروهای نظامی و انتظامی و همچنین چماقداران سواره و پیاده از سوی دیگر بدل شد، آن هم بدون حضور آشکار رهبران. آیا این نشانهای از تغییر وضعیت و موقعیت جبهه مبارزات مردمیاست، اگر بله، تغییر به کدام سمت و سو؟
داریوش همایون ــ باید در نظر داشت که بهانه تظاهرات مردمی دزدی آشکار انتخابات بود و رهبری آن را طبعا موسوی بر عهده داشت که برنده اصلی انتخابات است. سرکوب تظاهرات شعارها را رادیکالتر کرد، چنانکه همیشه پیش میآید، و موسوی اگرچه تا نیمه راه آمد به علت بستگیاش به نظام نمیتوانست از رهبری اعتراض به رهبری جنبش مردمی برای تغییر، دگردیسی یابد. اما همان اندازه که ایستاده است و به مبارزه خود، در واقع با خامنهای ادامه میدهد به زنده ماندن جنبش کمک میکند. کروبی از او هم پیشتر رفته است؛ و این ویژگی خیزش ۲۲ خرداد را کسانی که از حال و هوای ۲۲ بهمن بیرون نمیآیند میباید همواره در نظر داشته باشند: این بار رهبران دنباله رو مردم هستند. اکنون انتخابات موضوع اصلی نیست، مردم با همه رژیم در افتادهاند و همین که به گفته یک ناظر امریکائی رژیم را برهنه کردند دستاورد بزرگشان در این دور اول است. ولی جنگ سیاسی ادامه دارد. کروبی و موسوی میباید جای خود را در این موقعیت تازه پیدا کنند و به نظر میرسد که با موج راه میآیند.
ــ در یکی از مصاحبههای اخیر خود در پاسـخ به یکی از پرسشگران به این نکته اشاره داشتـید، که مردم باید خود را برای مبارزات بلندمدتتری آماده کنند. از این سخن شما میتوان این برداشت را کرد که مبارزات مردم با رژیم اسلامی یک مرحله دیگر را پشت سر گذاشته بدون آنکه بتواند به نتیجه قابل لمسی در این لحظه به نفع خود دست یابد. اگر این برداشت درست باشد، مراحل بعدی که نیروهای مردمی باید خود را برای آن آماده سازند چگونه خواهد بود؟
داریوش همایون ــ نمیتوان پنداشت مردمی که به دزدی انتخاباتی چنان پاسخی دادند در هم کوفتن تظاهرات مسالمتآمیز و قربانیان خشونت رژیم را فراموش کنند. رژیم اسلامی با اطمینان بیشتر بیش از پیش بر شیوههای ترور ــ ترساندن و خفه کردن صداهای مخالف و از میان برداشتن کانونهای مقاومت تکیه خواهد کرد. مردم نیز طبعا درپی چارههای تازهای برخواهند آمد تا فضای فعالیت خود را گستردهتر سازند. شیوههای گوناگون مقاومت مدنی تا آنجا که امکان داشته باشد؛ آگاهی دادن و نگهداشتن روحیهها تا دچار نومیدی نشوند؛ بیش از همه حفظ ارتباطها و شبکه اجتماعی که در این ماهها ساخته شد. سپهر سایبر cyber sphere یکی از مهمترین میدانهای نبرد در این مرحله تازه است که در گذشته جوانان دست بالاتر را در آن داشتند و اکنون خود را با چالش دشوارتری روبرو مییابند. ایران با ولایت فقیه و رئیس جمهوری که خود را مایه نکوهش و تحقیر همگانی کردهاند صحنه پیکارهائی شده است که زور برهنه بسیج و پاسدار در آن به کار نخواهد آمد.
ــ هر چند نیروهای سکولار و آزادیخواه عموماً از کارزار انتخاباتی که امکان طرح مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم را برای نخستین بار با صراحت هرچه بیشتری فراهم ساخت، دفاع کردند و حتا بعضی از آنها به یکی از نامزدهای اصلاح طلب نیز رأی دادند، اما در بیانیهها و اعلامیههای برخی از آنها نشانههائی از تردید و دودلی از این عمل مشاهده میشود. در ذهنهائی حتا خاطره شرکت در انقلاب اسلامی و دفاع از رهبری آن زنده شده است. بعضاً شعارهای آمیخته به باورهای مذهبی از سوی کسانی که رهبری مبارزه در این چند روزه را برعهده گرفتهاند، این اذهان را به تردیدهای بیشتری میاندازد، به ویژه دست به دامن رهبر انقلاب شدن و اعلام تعهد به آرمانهای نخستینی انقلاب اسلامی توسط مهندس موسوی هراس بیشتری از یک انحراف دوباره به دلهای آنها میاندازد، هر چند که بنا بر سرشت مبارزاتیشان، نتوانند از حمایت مبارزات مردم و قرار گرفتن در کنار آنها چشم بپوشند. برعکس این نیروها، شما با صراحت و بدون هر گونه پروائی از مواضع مذهبی، دربست از این مبارزات و حتا از رهبری آن دفاع میکنید. چه نشانههائی شما را در این حمایت چنین مطمئن میسازد، که مرددان آنها را نمیبینند؟
داریوش همایون ــ ما در بیرون میباید گوشهای خود را به تحولات درون بچسـبانیم و نه در پـی رهبری مردم باشیم و نه دنباله رو کسانی که با هزار ملاحظه و سازشگری اجازه فعالیت مییابند. مسئله ما نه اشخاص است نه انتخابات، بلکه پیشبرد پیکار مدنی است که به رهبری طبقه متوسط و پیشتازی نسل جوان ایرانیان جریان دارد. ما در بیرون نمیباید چنان رفتار کنیم که گوئی در درون به سر میبریم. آزادی عمل ما مزیتی است که شرکت در انتخابات رژیم و مانندهای آن از ما میگیرد. نیروهای درون با همه روشنبینی خود که از بیشتر ما درگذشته است نمیتوانند و نمیباید در این مرحله سخن آخری را بگویند. ولی آن سخن میباید گفته شود و ما در بیرون میتوانیم.
نکته بعدی هراس از تکرار تجربه انقلاب اسلامی است. ولی آن انقلاب هرگز در هیچ جای جهان تکرار نخواهد شد؛ تصویر هیچ کس دیگری در ماه نخواهد افتاد. این جنبش در همه چیز با انقلابی که خود را محو خمینی کرده بود تفاوت دارد. از ترکیب جمعیت گرفته تا گفتمان جامعه تا کیفیت رهبری آن، که در هر گام دنباله رو جنبش است وگرنه بیربط خواهد شد. موسوی ناگزیر است از درون سیستم کار کند ولی مردم با ریختن به خیابانها و کشته دادن او را وادار بهایستادن در برابر رهبر کردهاند. او عملا به موج تغییر پیوسته است. الله اکبر گفتن مبارزان از بامها تاکتیکی بسیار هوشمندانه است. به آنها نمیتوان تیراندازی کرد.
به همین ترتیب کسانی که پشتیبانی از مبارزه موسوی را انحراف از اصول میدانند غافلاند که اصل مبارزه در آن صدها هزاری است که فریاد آزادیخواهی سر دادند و خود را آماج سلاحهای آدمکشان و اوباش خامنهای – احمدینژاد ساختند. آنها از نامزدی موسوی یا کروبی در انتخابات باره کوبی ساختند که دژ رژیم ولایت فقیه را از پایه به لرزه انداخت. ما نمیتوانیم از مبارزه و حقوق آنان پشتیبانی کنیم ولی از موضوع مبارزه بترسیم. نمیتوانیم کسانی را که به خیزش پیوستهاند آزمون عقیدتی کنیم و گذشتههاشان را به رخ بکشیم و محکوم بدانیم. در این جامعه فرصت طلبان حتی آنها که از فرصت طلبی به رنگ جماعت در آمدهاند جای خودشان را دارند. رژیم از هیچ چیز بیش از این حق به جانبیها خوشحال نخواهد شد.
غم جایگاه اینده خود را داشتن از این هم نامربوطتر است. هنوز هیچ نشده است که کسانی ترس عقب افتادن در مسابقه پس از جمهوری اسلامی را داشته باشند. اگر مردم ایران بتوانند خود را از این رژیم رها سازند میدان برای همه گشاده خواهد بود که سخن خود را بگویند و خود را عرضه کنند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. اکنون زمان این ملاحظات نیست. سراسر منظره ایران دگرگون شده است. میباید تغییر کرد و نو اندیشید.
تلاش ـ آقای همایون با تشکر از شما
تیر ماه ۱۳۸۸