«

»

Print this نوشته

فاصله از کنترل تا تسلط

بخش ۳

            جنبش سبز ـ جنبش دگرگونی

 ‌

فاصله از کنترل تا تسلط

 ‌‌

ـــ خیلی پیش‌تر از روزهای عاشورا و ۲۲ بهمن گفته بودید؛ حکومت قادر به کنترل خیابان شده است. در تازه‌ترین «مصاحبه‌های با ایران» یکی از پاسخ‌دهندگان می‌گوید:

 «۲۲بهمن ما شاید نتوانستیم بیشترین توانمان را نشان دهیم، اما بیشترین توان رژیم را در به دست گرفتن خیابان‌ها دیدیم و یکی از بد‌ترین چهره‌های یک حکومت نظامی را به رسانه‌های بین المللی نشان دادیم.»

نمایان شدن زشت‌ترین چهره و سرشت حکومت در برابر تداوم آن. کدام یک از این دو واقعیت در ترازوی ارزیابی‌ها سنگین‌تر است؟

 ‌

داریوش همایون ــ در‌‌ همان جا اشاره هم کرده بودم که رژیم اما بر خیابان تسلط ندارد و خیابان سلاحی زیر پای مردم در مبارزه است. برای پیروزی در چنین پیکاری امیدواری و خوشبینی حیاتی است ولی بس نیست. ما می‌باید توانائی‌های این رژیم را در نظر بگیریم. درست است که حکومت اسلامی به ویژه به رهبری احمدی‌نژاد و «بچه محل»‌های او ناشایسته سالاری را به درجاتی رسانده است که در جمهوری اسلامی نیز تازگی دارد. ولی این رژیم یک حکومت از نوع قاجاری است با درامد‌های نفت و گاز افسانه‌ای، با منابعی که هرگز هیچ حکومتی در تاریخ ایران نداشته است. تفاوت دیگرش با تاراج و سرکوبگری و بی‌لیاقتی سرتاسری دوران قاجار، طبیعت امنیتی مدرن این رژیم است. با بهره‌گیری از تجربه‌های آلمان هیتلری و شوروی استالینی و شیوه‌های کنترل که تکنولوژی نوین فراهـم می‌کند، همه دسـتگاه حکومتی برای نگـهداری رژیم به بهای هرچه دیگر سازمان داده شده است.

با در نظر گرفتن این ویژگی‌ها می‌توان دوگانهٔ داشتن کنترل از یک سو و نداشتن تسلط از سوی دیگر را بهتر دریافت. حکومتی که تنها در پی نگهداری خویش باشد بسته به امکانات‌ش می‌تواند کنترل خود را چند گاهی حفظ کند. ولی برقراری تسلط مقوله دیگری است و از پذیرفتگی حکومت می‌‌آید. اگر مردم از حکومت خود بیزار و حتا دشمن آن باشند کار حکومت جز با زور پیش نمی‌رود. هر چه بیزاری و دشمنی بیشتر باشد زور بیشتری لازم است و هیچ زوری بس نیست ــ دست کم در جامعه‌ای مانند ایران بس نیست. زیرا ایران با یک کشور دور افتاده و برکنار از جریان عمومی پیشرفت تفاوت دارد.‌‌ همان گونه که حکومت می‌تواند از مدرن‌ترین تکنیک‌های کنترل بهره گیرد مردم نیز به تکنیک‌های پیشرفته آگاهی و ارتباط دسترس دارند. حکومت کار‌شناسان خود را دارد، مردم ارتشی از کار‌شناسان در میانه خود دارند. جهان آزاد نیز به درجاتی که بسته به رفتار جمهوری اسلامی است در کنار مردم است.

تضاد‌های وجودی و ساختاری رژیم اسلامی عامل دیگری است که برقراری تسلط آن را ناممکن می‌سازد. جمهوری اسلامی اگر به میل پایه‌گذاران و فرمانروایان‌ش می‌بود خلافت اسلامی نامگذاری می‌شد ــ دنباله خلافت علی که هزار و سیصد چهار صد سالی آرزوی شیعه بوده است. ایران اسلامی نه سینما می‌داشت نه ارکستر سمفونیک؛ نه دانشگاه نه میلیون‌ها ایرانی پیوسته در رفت و آمد با غرب و نه طبقه متوسطی که از مانند‌های غربی‌اش چندان بازشناختنی نیست. جمهوری اسلامی نه جمهوری در نام‌ش می‌داشت نه انتخابات در قانون اساسی‌اش. به یک سخن جمهوری اسلامی یک ناهنگامی anachronism است، یک جسم خارجی که به ارگانیسمی وارد شده است و آن را می‌خورد و از آن پس زده می‌شود. تا آن ارگانیسم زنده است جسم خارجی پس زده می‌شود هنگامی هم که مرد جسم خارجی می‌میرد. اما آیا هفتاد میلیون ایرانی می‌میرند؟

اکنون کدام وزنهٔ سنگین‌تری دارند، کنترل خیابان با نشان دادن زشت‌ترین چهره رژیم؟ حکومت توانست با اشغال نظامی شهر‌های بزرگ جلو تظاهرات گستره‌تر مردم را بگیرد ولی با همه هزینه‌ها و ترساندن‌ها و خط زنجیر هزار اتوبوس نتوانست به روز پیروزی انقلاب در میدان نیمه تهی آزادی رونقی ببخشد. بیست و دو بهمن که سی سال مایه سربلندی جمهوری اسلامی بود به جای درست خود فرو افتاد ــ نماد و یادآور بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی مردم ایران.

رژیمی که دیگر هیچ امیدی به داشتن مردم در کنار خود ندارد (به درستی می‌توان گفت که هشتاد درصدی از مردم خواستار برچیده شدن جمهوری اسلامی هستند) روز به روز نظامی‌تر و به یک ارتش اشغالگر ماننده‌تر می‌شود. ارتش‌های اشغالگر نمونه‌های بالای کنترل بی‌تسلط هستند. دار و دسته خامنه‌ای ـ احمدی‌نژاد و فرماندهی سپاه (جایگاه واقعی خامنه‌ای در این ترکیب پیوسته پائین‌تر می‌آید) به یک دست زندانی و شکنجه می‌کنند و به یک دست دارائی کشور را به هوای دل خود به این و آن می‌بخشند. پشت سر آن‌ها یک ساختار پیچیده امنیتی ـ نظامی است و روبرویشان توده بزرگ مردم خشمگین و کوهی از دشواری‌ها که مانند سرریز آتشقشان پیوسته بالا‌تر می‌رود. اینکه چه اندازه این دو نیرو از یکدیگر بر خواهند آمد بستگی به پابرجائی عامل مردمی دارد و مشکلات وجودی و ساختاری رژیم. نخستین، بر خلاف منابع حکومت نامحدود است و دومی، دست در دست اصلاح ناپذیری رژیم، برطرف نشدنی. سه دهه گذشته جمعیت ایران را بیشتر و از رژیم اسلامی بیگانه‌تر، و کارائی حکومت اسلامی را به عنوان اداره کننده کشور کمتر کرده است.

هیچ نشانی از این نیست که آن جمعیت، خشمگین‌تر و بیزار‌تر نشود و این حکومت قابلیت و احساس مسئولیت بیشتری بیابد. تاراج و سرکوبگری ادامه خواهد یافت ولی ایران را به تاراج و سرکوبگری نمی‌توان‌‌ رها کرد. این ملت بیهوده سه هزاره از جمله دو سدهٔ پدران معنوی گروه فرمانروای کنونی را دوام نیاورده است.

 ‌

ــ بار‌ها در پرسش‌ها و فرصت‌های گوناگون بر این نکته انگشت گذاشته‌ایم که زیر پای این حکومت همه چیز در وضعیت توقف و بلاتکلیفی بسر می‌برد. آیا توقف در حال یک کشور، معنائی جز از هم‌پاشیدگی دارد؟ آیا این کافی است که گفته شود؛ رژیم عامل و بانی اصلی این روند هولناک است؟

 ‌

د. ه. از هم پاشیدگی حکومت که با هر قانون بودجه شدت بیشتر می‌گیرد مایه نگرانی برای کشور و مایه امیدواری برای مبارزه است. هیچ کدام ما ادامه وضع کنونی را نمی‌خواهیم ولی چاره‌ای جز بهره‌برداری از همین وضع تاسف‌آور نداریم و وضع تاسف‌آور‌تر خواهد شد. بودجه امسال که با فشار‌های مستقیم خامنه‌ای از مجلس گذشت دست حکومت را باز می‌گذارد که هر گونه خرابکاری در اقتصاد بکند.

ما نه تنها نمی‌باید از حمله به سیاست‌های حکومت و پیامدهای‌ش برای گروه‌های اجتماعی خسته شویم بلکه می‌باید امیدوار باشیم که چه جنبش سبز و چه راه سبز امید مسائل اقتصادی و اجتماعی را یک جبهه مهم مبارزه خود گردانند. با تمرکز هر چه بیشتر قدرت در احمدی‌نژاد هر قاعده و اصولی از اداره امور رخت می‌بندد و می‌باید انتظار بد‌تر از این‌ها را داشت. کسانی که به اختیارات قانونی خامنه‌ای اشاره می‌کنند اگر از نزدیک‌تر به همین موضوع بودجه بنگرند خواهند دید که قدرت واقعی در کجاست. دیکتاتور‌ها همه به سرنیزه تکیه دارند و همه خیال می‌کنند که سرنیزه در دست آنهاست ولی در بیشتر مورد سرنیزه پشت آنهاست منتظر هر نشانه نافرمانی. ما در جمهوری اسلامی این فرایند را به روشنی می‌بینیم. روز‌های قدرت «روحانیون» شمرده است و فرماندهی پاسداران روند‌ها را می‌گزارد.

 این همه در کنار مخاطرات بیشتر فرصت‌های تازه‌ای بر مبارزه می‌گشاید. اگر جنبش اعتراضی می‌خواهد ابعاد واقعی خود را بگیرد ناچار همه این ملاحظات را به نظر خواهد آورد

 ‌

ــ با سپاس از شما

اسفند ماه ۱۳۸۸