Author's posts
تحقق آگاهی ملی در نهادهای عقلانی مدرن / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با مسعود دباغی
آگاهی ملّی از حاصل جمع جبری آگاهیهای فردی ساخته نمیشود، بلکه آگاهی ملّی ساحتی فراتر از آگاهی افراد جامعه دارد، و در وضعیت کشور ایران همچون بسیاری دیگر از کشورها جز از طریق برپایی نهادهای عقلانی مدرن به شیوهای که رضاشاه بنیان گذاشت، امکان تحقق آن وجود ندارد، اگرچه آمرانه و اگرچه نیز که خواست ملّی با آن بیگانه نبوده است.
“عرف ترافیک تهران” / آیندگان 31 تیر 1349 / داریوش همایون
اکنون هر پیاده رو در خیابان باید رانندگان را کموبیش جانیانی تلقی کند که در قصد جان اویند. و هر راننده عابران و رانندگان دیگر را تسمیه دیوانگانی که در بند جان خود و دیگران نیستند و اصرار دارند خود را به کشتن بدهند. تنها در این صورت است که دو طرف میتوانند از حرکات یکدیگر نتایج درستی بگیرند که به جلوگیری از تصادف و سانحه بیانجامد. آنچه ما در وسط خیابان میکنیم به چشم ناظری ناآشنا با “عرف ترافیک تهران” بیتردید بیشباهت به حرکات “جانیان و نیمه دیوانگان” نخواهد آمد.
لیبرال کردن آموزش / آیندگان 30 تیر 1349 / داریوش همایون
“لیبرال”تر کردن آموزش خصوصی ظاهراً آخرین مشکل آموزش در جامعهای با اقتصاد مختلط است که در آن تسلط دولت نامحدود نیست و توانایی آن در بسیج کردن همۀ منابع ملی سخت اندک است و با همۀ بیمیلی که اکثریتی از کارکنان آن دارند، باید هرچه بیشتر و در زمینههای گوناگونتر از مردم کمک بخواهد.
چهار گفتمان، چهار نسل ایرانی / گفتگوی حسین مهری با داریوش همایون
مشکل امروزی جامعه ایرانی هم همین نسل سوم است. یعنی نسل سوم و نسل انقلاب، نهتنها مسئول بهوجود آوردن انقلاب بود، نهتنها شرایط پیروزی انقلاب را فراهم کرد با طرز تفکرش، با کارکردهایش، با اشتباهاتش و با زیادهرویهایش، بلکه میراثاش را به پس از انقلاب هم کشانید. ما میبینیم که انقلاب شده است، بیشتر افراد این نسل سوم یا شکستخوردهاند یا از کشور بیرون افتادهاند و یا اگر در ایران هستند از هیچ کار برنمیآیند. نسلی است بهکلی باخته. ولی گفتمان این نسل سوم چیست؟ گفتمانش همان گفتمان پیش از انقلاب و دوران انقلاب است.
یک نکته دربارۀ آبراهامیان و مشروطیت / جواد طباطبایی
اگر مشروطه از شریعت و مشروعه گرفته شده بود، و به معنای مطابقت قوانین دنیوی با شرع الهی بود، پس، دعوای طرفداران مشروعه و هواداران مشروطه سر چه بود؟ تاریخنویس و مترجم وطنی ما نیز مثل همه چیزمان است. این هر دو از همان آسیب های بی شعوری، بیسوادی و حقه بازی رنج می برند. اینان دست در دست هم، با اهدافی که هنوز همۀ ابعاد آن روشن نشده، تاریخ جعل می کنند تا بتوانند از نمدِ تاریخ کشوری کلنگی کلاهی برای خود بدوزند. ملتی که دانشگاه آن نتواند تاریخ خود را بنویسد دلالان انترناسیونال ورشکسته برایش تاریخ می نویسند و با این تاریخنویسی انتقام شکست خود را از کشوری می گیرند که رفقای آبراهامیان نتوانستند آن را دست بسته تحویل کشور شوراها بدهند.
رضاشاه، ارتش و نظام مدرن / مسعود دباغی
ضرورت ارتش برای کشورها، محض برخورداری از نیرویی نظامی نیست. ارتش هر کشوری، نمایندهی نظام آن کشور است. ارتش نمایندهی نظم مدرنیست که هر کشوری عملا میبایست داشته باشد. پیش از آنکه هر نظریهای دربارهی شیوهی تشکیل و انسجام کشوری بتواند فراتر از کاغذها معنایی در واقع بیابد، میبایست ارادهی عمومی یک ملّت را به طریقی بر وضع کشور عامل کرد. این، ممکن نیست مگر از مسیر نظام سلسلهمراتبی که در نهادهای مدرن وجود دارد. نظمی که نخستبار در ارتشهای جدید نمود یافت، و ازینرو برای ساختن کشوری بر روی ویرانههایی، از ارتش باید آغاز کرد. در ارتش هرکس در زمان مشخصی در جای مشخصی مشغول کار مشخصیست که ماحصل آن مکتوب شده، و بازخورد آن با اعداد و ارقام سنجیدنیست. ارادهی نخستوزیر، رئیسجمهور یا پادشاه هرکشوری از طریق نظام سلسلهمراتب از بالا به پایین منتقل میشود. اگر این اراده بر پیشرفت قرار گرفته باشد، تحولات عمیقی در اوضاع آن کشور ایجاد میکند؛ نظیر آنچه رضاشاه انجام داد.
رساله در انتقال حقوق عمومی / جواد طباطبایی
سبب اینکه اینک به انتشار این دفتر دلیر شدهام این است که تاریخ و فلسفۀ حقوق بحثی مغفول در نظام دانشگاهی ایران است و تا کنون هیچ نوشتهای از استادان دانشگاه مادر در این باره صادر نشده است که، نمیگویم بتواند حقِّ مطلب را ادا کند، بلکه طرحی از این بحث را عرضه کرده باشد. این دفتر همچون تکملهای بر رسالۀ مفصلی است که با عنوان قدیم و جدید در فلسفۀ حقوق به دست خواننده خواهد رسید که تدوین نهایی آن نیز تاکنون به عهدۀ تعویق افتاده است. این دفتر اخیر بحثی در فلسفۀ حقوق در ایران در تحول آن از قدیم به جدید است.
درآمد بر تحقیقی دربارۀ مشروطیت ایران / جواد طباطبایی
مشروطیت مهمترین رخداد تاریخ معاصر ایران و یکی از انقلابهای مهم جهانی برای برقراری حکومت قانون است، اما این فرق عمده را با همۀ آن انقلابها دارد که دربارۀ آنها انقلابهای دیگر یک کتابخانه نوشتهاند، در حالیکه آنچه تاکنون دربارۀ مشروطیت نوشته شده در بهترین حالت حتیٰ به دو سه دوجین هم نمیرسد.
«سیرآفاقیِ» لاقید زمان و مکانِ روشنفکران تاریکاندیش / فرخنده مدرّس
به نظر ما خالی بودن دست مرادی طادی همچون مصیبتی او را گرفتار کرده است، از هر طرف که میخزد، به دیوارههای همان سد سکندر و حضور «سخن طباطبایی» برمیخورد! درست است که در عسرت نظری و مفهومی مجبور است ظاهر آن سخنان را بهکار گیرد و استنادات خود را با آن «سخن» مستند کند، اما در عین حال، با سرداشتن در آبشخورهای دیگری همانند «مرگ ایرانشهری» و طرح «ادارۀ دموکراتیک جامعه با امکانات فقه سیاسی» چارهای ندارد که بگوید با آنها مخالف است. زیرا میداند؛ دستگاه نظری ـ تاریخی دکتر طباطبایی «چشم مسلح» تشخیص عناصر جدید در قدیم فرهنگ و متون اندیشیدن ایرانیست و بسط و احیای نوآیین آن «جدیدهای در قدیم» در این دستگاه نظری با رویکردی نوآیین ممکن است. «نظریۀ دورهبندی تاریخ ایران» در این دستگاه نظری ویژۀ این تاریخ است. از این ویژگیست که بوی استقلال ایران از «جهان اسلام» به مشام میرسد. شرح تاریخ پایداری فرهنگی یک ملت تاریخیست، حتا اگر پیروز نشده باشد، اما وجود نوعی از آگاهی ملی در او مانع از پیشبرد اهداف اسلامی امتگرایان و روشنفکران تاریکاندیش ضد ایران است.
…
فرازهایی از سخنان داریوش همایون پیرامون لحظۀ تاریخیِ 28 مرداد
…
28 مرداد لحظۀ تاریخی در نگهداری ایران از زبان دو شاهد
اردشیر زاهدی و بابک امیرخسروی
سرداران نبرد زیباییشناسانه / بابک مینا
نقش سرداران زیباییشناسی انقلابی را در پیروزی و تداوم انقلاب به هیچ عنوان نباید دستکم گرفت. فاصلهٔ میان شورش ۴۲ تا انقلاب اسلامی همین سایهها و براهنیها و لطفیها هستند. اینها بودند که اعتبار از پهلوی گرفتند و به انقلابیون دادند. چشمِ بخشِ غیرمذهبیِ جامعهٔ ایران که فعالانه در انقلاب شرکت کرد، دنبال آنها بود. سایه و دوستاناش نبرد زیباییشناسانهٔ انقلابیون را رهبری میکردند. شعر میگفتند، ترانه میساختند، نقاشی میکشیدند، فیلم میساختند برای مشروعیتزدایی از پهلوی و مشروعیتبخشی به انقلاب. انقلاب ۵۷ فقط انقلاب اسلامگرایان و «آخوندها» نبود. شورش خالص اسلامگرایان همان خرداد ۴۲ بود که توانی محدود داشت. آنچه در سال ۵۷ تغییر کرده بود، اتحاد جبههٔ چپ و ملی با جبههٔ مذهبی بود.
رضاشاه محصول انقلاب مشروطه بود / گفتگوی فرخنده مدرّس با پرفسور گوئل کهن
بیتردید قبل از آمدن رضاشاه بخش عمدهای از رهبری فکری ایران به این نتیجه رسیده بود که شرایط در حال معرفی پارادیم جدیدی است، میرفت که این پارادیم را برای خود تعیین نماید. این گروه متوجه شده بود که به آرمانها و آرزوهای صدر مشروطیت یعنی دمکراسی، آزادی، مساوات و عدالت باید با دید دیگری نگریست. بهعبارت دیگر این مطالبات توضیح دیگری هم لازم دارند. برای تحقق آنها شرایط دیگری ضروری است. آنها پیش از آمدن رضاشاه به این نتیجه رسیده بودند، که بر پایه ناامنی و بیثباتی سیاسی با این شرایط مجلس و آمد و رفت دائم کابینهها دستیابی به آن اهداف ناممکن است. لازمة آن بستر محکمی است که وقتی پایمان را روی آن میگذاریم زمین فرو نرود و یا نلرزد.