فرازهایی از سخنان داریوش همایون
- از نظر ما پیكار با جمهوری اسلامی اگر به پیش راندن جامعه ایرانی در مسیر تجدد نینجامد ارزش ندارد. ما برای رسیدن به قدرت به هر بها و با هر پیامد یا برگشتن به خانه و زندگی خود با جمهوری اسلامی درنیفتادهایم. ما میخواهیم آن تكان نهائی را به این جامعه و این فرهنگ بدهیم؛ فرصتی را كه صد سال از ما گریخت به چنگ آوریم و این فرصت در دسترس ماست. ایرانیان سرانجام به جائی رسیدهاند كه میتوانند مصالحهها و چارهجوئیهای نیمه كاره را رها كنند و گامهای قطعی را برای دور شدن از گذشتهای كه چند صد سالی در اكنون پیش آمده است بردارند.
- برای آنكه جامعهای عرفیگرا شود نوشتن یك قانون اساسی كه مذهب رسمی و كنترل مقامات مذهبی نداشته باشد بس نیست. …آنچه ایران را متمایز میسازد نزدیك شدن به تابوها و اندیشیدن درباره نیندیشیدنیهاست كه روشنفكران پرچمدارش بودهاند ولی تودههای مردم به ویژه جوانتران در بی پروائی خود بدان دامن میزنند. حكومت اسلامی نومیدانه میكوشد با دستگیریها و سركوبها “حرمت مقدسات” را نگهدارد ولی جامعه دركار آن است كه هر حرمت و مقدسی را از سر راه گفتار آزاد بردارد. سیاست در ایران رو به عرفیگرائی دارد و چنانكه در تركیه نشان داده شد این مهمتر از عرفی شدن حكومت است. در اروپا نیز نخست سیاست، عرفی شد؛ گفتمان سیاسی و فلسفی از مذهب فاصله گرفت. در ایران نیز همین دارد تكرار میشود. جناحهای حكومت، از انحصارجو تا اصلاحطلب، هرچه بتوانند برای “حرمت مقدسات” خود میكنند ولی خود بیحرمتتر میشوند.
- آن تكان نهائی كه میباید داده شود نیاز به بازوهای سیاسی دارد، به نیروهائی كه نه تنها برسر پیكار با رژیم اسلامی بلكه با فرهنگی كه چنان انقلاب و چنین حكومتی از آن برآمد همداستان شوند. صف مبارزه بیش از همیشه مشخص است: آنها كه مسئله را صرفا در عرصه قدرت میبینند و حاضرند با بخشی از رژیم نیز همراه شوند؛ و آنها كه مسئله را در همه گستره آن، ازجمله فرهنگی، میبینند و آشتیناپذیر با همه عناصر و اندیشههای بازمانده از قرون وسطای جهان سومی ایران میجنگند. مانند صد سال پیش، جنگ در میان ترقیخواهان و تجددطلبان از یكسو و گذشتهگرایان و اسلامیان گوناگون از سوی دیگر است.