Author's posts
شش سال از مرگ داریوش همایون گذشت / آرش جودکی
شش سال از مرگ داریوش همایون گذشت. اندیشمندی که بهکرد فرهنگ سياسی آنچنان که بتوان آن را فرهنگ شهروندانه نامید، از دلمشغولیهایش بود. آمادگی همايون برای گفتوشنود با طيفها و ديگر گرايشهای سياسی ـ چه نزديک به او چه دور از او ـ ادا نبود، گوهر اخلاقی انديشه و کنش او بود. آنچه همايون میجست فراهم آوردن زمينهای برای دستيابی به همرايی بر اصول بود تا همکاری هم بتواند بر مبنای همان اصول انجام گيرد. چنين رهيافتی که از آرمانِ پويش والايی سرچشمه میگرفت، از چارچوب فرهنگ سياسی چیره که همکاری را تنها با دوستان میخواهد درمیگذشت. رویارویی با چنین فرهنگی از درونمايههای هميشگی پیکار همایون بود، پیکاری که فراتر از پیکار با رژیم جمهوری اسلامی، رويکرد چیره در فرهنگ سیاسی ما را نشانه میگيرد. همان رويکردی که همايون از فاشيستی خواندنش پروایی نداشت و آن را تنها به حاکمان ايران بازنمیبست :«فاشیسم به معنی خودی و غیر خودی شمردن آدمیان و حذف کردن غیر خودی است.» شش سال پس از مرگ او، کمتر نشانهای از این بهکرد مییابیم. هرکس که همرای ما نیست را یا وطنفروش میخوانیم یا دستنشانده جمهوری اسلامی. ایدههای سیاسی ما، در سپهر همگانی، پندارى است در کنار پندارهای دیگر. در این سپهر، حساب جانیان به کنار، پیکار سیاسی با سخن پیش میرود و نه با فرابافتن (تهمت و افترا زدن) به هم، و شرمآورتر، دستاویز ساختن اعترافهای ساختگی زندانیان.
«آیندگان» فرازی در زندگانی داریوش همایون / فرخنده مدرس
داریوش همایون چه در نوشتهها و چه در پرسش و پاسخها سعی وثیقی داشت که هرگز در محدودۀ بحثهای شخصی و فردی نماند. هیچ رفتار و گفتار و عمل فردی و شخصی نبود که محل پرسش از او باشد و او خود را در برابر اجبار به پاسخ و موضعگیری، وادار به برخوردی شخصی و فردی نماید، مگر در بیان نیکیها و نقطه قوتها. داریوش همایون، در نگاه گسترده و سراسریی که به جامعه، فرهنگ و سیاست داشت، اصولاً جز در بارۀ نتیجهگیریهای عام در حوزۀ فرهنگ، سیاست و اجتماع و در خدمت و فراتر بردن آنها سخن نمیگفت.
بیست و هشتم ژانویه سالگرد درگذشت داریوش همایون است… / ماندانا زندیان
دیوارها در سایههای خود میریزند وُ
مرگ در رگهای برگ وُ
شاخههای زیتون
در گلوی زمان.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / سقوط عجبشیر، اهر، میانه، زنجان و آستارا
انزجار مردم نسبت به تسلط ماجراجویان فرقه دمکرات و عشق به آب و خاک آباعواجدادی در این منطقه موجب شد که عدهای از میهنپرستان غیور زنجان دست از خانواده و هستی خود بردارند و بلافاصله به تشکیل سازمانهای مقاومت و فعالیتهای دامنهدار و مهمی بر علیه متجاسرین به پردازند. این افراد میهنپرست مدت مدیدی در منطقه گروس و خمسه و شمال همدان به رزمها و عملیات ایذائی دامنهداری مشغول بودند و بالاخره یک سال بعد، یعنی در 25 آذرماه دوش به دوش سربازان ایرانی، خاک از دسترفته میهن را مجددا به دست آوردند
مفهوم سنت؛ نگاه وارونه / گفتگوی فصلنامه نقد و نظر با دکتر جواد طباطبایی
هایدگر میگوید وقتی در جنگل حرکت میکنید، بعد از مدتی میبینید که راه جنگلی و کوبیده شده، تمام میشود. دیگر بعد از آن بنبست است و گم میشوید؛ راههای جنگلی تمام میشود. وضعیت ما در واقع این گونه است. اگر ملت یا قومی یا حاملان یک سنت، نشانههای موجود در سنت را تشخیص ندهند و نفهمند که از کجا آمدهاند و به کجا میروند، به وضعیتی میرسند که ما الآن هستیم. مشکل سنت این است که اگر فهمیده نشود، یا بنبست است و یا این که روی کنده درختش قارچ سمی رشد میکند.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / انعکاس حوادث آذربایجان در ایران و دنیا
در تاریخ یکم آذرماه 24 آذربایجانیهای مقیم تهران در خیابانهای اطراف مجلس ازدحام و پنج نفر را به نمایندگی خود به مجلس اعزام و تقاضای رفع غائله آذربایجان را نمودند. در همین روز دانشجویان دانشکده حقوق آمادگی خود را برای دفاع آذربایجان طی نطق مفصلی اعلام و قصد تظاهراتی در شهر داشتند.
غربت ایران در ایران / در نشست رونمایی از كتاب « فیلسوف سیاست» …
طباطبایی، تاسیس مدرسه علوم سیاسی را ناشی از ناتوانی سنت قدمایی در توضیح مناسبات نیروها در جهان جدید خواند و گفت به خلاف نظر آل احمد، تاسیس این مدرسه نشان سلطه نبود بلكه نشان این بود كه ما شكست خورده بودیم و این شكست بیش از همه در حوزه اندیشه بود. یعنی منطق مناسبات جهان جدید را نمیفهمیدیم. مدرسه علوم سیاسی به دلیل خلأ چند دههای در نظام سنت قدمایی پدید آمده بود.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / یادداشت دولتین آمریکا و انگلستان به دولت شوروی
طبق ماده یک عهدنامه بین دولت شوروی و انگلستان و ایران مورخ 29 ژانویه 1942 دولت شوروی و انگلستان متعهد به محترم داشتن تمامیت ارضی و حق حاکمیت و استقلال سیاسی ایران شدهاند و ماده چهارمین پیمان مشعر است بر اینکه «حضور نیروهای متفقین در خاک ایران جنبه اشغال نظامی ندارد و تا میتوان از مداخله در اداره امور و نیز امور نیروهای تامینی ایران حذر خواهد داشت.»
از پشت کدام منشور؟
…من هرگز به کوششهائی که سه سال پیش از سوی محافل گوناگون برای کشاندن آمریکا به جنگ با جمهوری اسلامی میشد نپیوستم. امروز هم جنگ را برای ایران خطرناکتر از جمهوری اسلامی میدانم. بند اول منشور یا برنامه سیاسی حزب هم برایم از بند سوم (پادشاهی) مهمتر است: “استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است و به هر قيمت و در هر وضعی از آن دفاع میکنيم.“ من این جملات را هژده سال پیش برای سازمانی نوشتم که امروز حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) است. در آن زمان این صحبتها هم نبود؛ امروز که جای خود دارد. چنانکه زمانی گفتم ما از جمهوری اسلامی برخواهیم آمد ولی ایران برنخواهد گشت. به همین دلیل هم هست که در صورت حمله نظامی و به خطر افتادن یکپارچگی ایران موقتا در کنار همین رژیم که قدیمیترین مخالف آن هستم و با آن ضدیت وجودی دارم قرار خواهم گرفت بدین معنی که هر فعالیت ضد رژیم را تا برطرف شدن خطر محکوم خواهم شمرد و به سهم خود همه ایرانیان را به دفاع از میهن در زیر هر حکومتی باشد فرا خواهم خواند. در جنگ کسی به بدترین نیات و پیشینهها نیر کاری ندارد. نقشها مهم است؛ چرچیل و روزولت چند گاهی همپیمان استالین میشوند. مائو کشتار کمونیستها را به دست چیان کای شک فراموش میکند و در برابر هجوم ژاپن در کنار او قرار میگیرد. در جنگ حتا چرچیل دستور نابود کردن ناوگان فرانسه متحد خود را میدهد تا به دست آلمانها نیفتند.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / متن یادداشت دولت شوروی
دولت شوروی در این موقع انجام این امر ــ ورود نیروی نظامی تکمیلی به استانهای شمالی ایران ــ را صلاح نمیداند و باید در نظر گرفت که چنانچه نیروی تازه علاوه بر ارتش منظم ایرانی و ژاندارم که در نواحی مزبور میباشند وارد شود، آنگاه این عمل باعث اغتشاشات و خونریزی در استانهای شمالی ایران خواهد گردید و به این مناسبت دولت شوروی هم ناگزیر خواهد بود که به منظور حفاظت نظم و تأمین امنیت برای پادگان شوروی، نیروی تکمیلی خود را به ایران وارد نماید و چون دولت شوروی به ورود نیروی تکمیلی خود به ایران مایل نیست، به این لحاظ ورود نیروی تکمیلی ایران را به استانهای شمالی ایران در این موقع صلاح نمیداند.
یاداشتهای دیداری از شیخنشینها / بخش 1 ـ 2 ـ 3 / داریوش همایون
اما در همه جا موضوع خشمآور، خلیج عربی، خاری در گلوی روابط بهتر با ایران است. نهضت عربی نامیدن خلیج فارس دهسالی پیش از کویت آغاز شد و اعراب مهاجر و فلسطینیان بدان دامن زدند، تا آنجا که امروز سیاست رسمی شیخنشینها و در سطح غیر رسمی مظهر مخالفت با ایران شده است.
تعارفها و نرمیهای ما در برابر این نشانه آشکار دشمنی بیهوده است. عکسالعملهای ما باید فوری و سخت باشد. خلیج البته با این تشبثات عربی نخواهد شد. ولی ساکنان کرانههای جنوب باید بیاموزند که رنجانیدن ایران برایشان گران خواهد بود.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / اعزام ستون تقویتی به آذربایجان و متوقف شدن آن
دولت شوروی قبل از آنکه یادداشت جوابیه خود را به دولت ایران بدهد، عملاً از عزیمت نیروهای نظامی دولت مرکزی به استان آذربایجان ممانعت کرد و در پاسخ یادداشت دولت ایران روز 26 نوامبر یادداشت جوابیه ای تنظیم و ساعت ده و نیم روز پنجم آذرماه به دفتر اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه ایران تسلیم نمود.
در این یادداشت دولت شوروی استدلال نموده بود که حرکت نیروهای انتظامی کمکی ایران را به استان آذربایجان صلاح نمیداند زیرا در صورت عزیمت این نیروها اغتشاشات و خونریزیهایی در آذربایجان روی خواهد داد که دولت شوروی ناگزیر خواهد گردید نیروهای تکمیلی برای تقویت پادگانهای خود بیاورد و چون این دولت به این عمل تمایلی ندارد، لذا از حرکت نیروهای انتظامی ایران به آذربایجان جلوگیری میکند.
جبهۀ استوار / آیندگان 9 خرداد 1349 / داریوش همایون
استواری تا کنون ایران را باید به فال نیک گرفت و از آن بازنگشت. آنها که ما را به مبارزه خواستهاند، خود باید تغییر روش بدهند. ایران آنچه ممکن بوده انجام داده است و شکیبایی و آرامش آن نباید در هیچ شرایطی تعبیر به ضعف شود. قطع رابطه با ایران در مورد مصر یا سرد شدن مناسبات در مورد سوریه، یا دشمنی آشکار در مورد عراق به حال خود آن کشورها زیان داشته است.
…
و با تقدیر و بزرگداشت هفتادویکمین زادروز برجستهترین دانشمند و فیلسوف همروزگار ما که هر چند حوزه درنگهای پژوهشگرانهاش در گذشته است، و خود اصرار دارد که دیگران برداشتها از حاصل پژوهشهای وی را نیز در همان حوزه تاریخ مهار کرده و به سیاست روز نکشند، اما دیدگاهها و مبانی که در همان بررسی و بحثهای تاریخی تا کنون ارائه نموده، چنان تأثیری بر خوانندگان در میان فعالین در حوزههای مختلف اجتماعی، به ویژه در میدان سیاست گذاشته است که بیاغراق بر هیچ امری در مسائل روز، چه امور داخل و چه مشکلات با خارج نیست که آنها موضع خود را پیش از اعلام و عملِ خویش را پیش از اقدام، صدبار زیر و رو و پیامدهای فکر و عمل را با آن دیدگاهها و مبانی نسنجند.
سبب این تأثیر و قدرت نفوذ را باید در دو امر موازی جستجو نمود:
نخست روحیه قدرتمندی از میهندوستی و «نوعی» حس پیوند به ملت و کشور که دکترطباطبایی از آن، بر بستر بررسی تاریخی و فرهنگی ایران، تحت عنوان «دریافتی غریزی» نام برده و در آثار خود، تفاوت این غریزه و حس را با دریافتی عقلانی که حکایت از «آگاهی ملی» دارد، آشکار و مبانی نظری امکان فراروییدن آن غریزه به این آگاهی را نشان میدهد.
و دومین که به باور ما عامل اصلی چنین نفوذ و تأثیری بوده است، همان دستگاه و مبانی نظری دکترطباطبایی است که بر زمین و بر گرد ایران بنایی را فراهم آورده که آن روحیه تنها در این بنا و در این دستگاه نظریست که احساس امنیت و ماندگاری میکند و امکان احیای حیات ملی خویش و دگرگونه کردن زندگی فردی و اجتماعی خود را میبیند.
به عبارت دیگر میتوان گفت که نفوذ و تأثیر نظری دکترجواد طباطبایی بر بخش بزرگی از جامعه فعال ایرانی ماهیتی فرهنگی و مَنشی یافته و خوانندگان پیگیر آثار و جویندگان آرای وی را، به ملاحظه کشور، محتاط و «محافظهکار» و ایراندوستتر کرده است. عمرش پایدار و سلامتش افزون باد!
تاریخ نویسی جز با تکیه بر آگاهی ملی امکانپذیر نیست / گفتگو با دکتر طباطبایی
اگر همه در آذربایجان خواستار جدایی از ایران بودند که حاکمیت در تهران نمیتوانست تبریز را پس بگیرد. فرقه نواحی بسیاری از آذربایجان را پیش از آنکه ارتش شاهنشاهی از تهران برسد خالی کرده بود. تردیدی نیست که پیشهوری و طرفداراناش قطعا نقشههایی در سر داشتند که به نظر من هرگز با خواستهای مردم آنجا همخوانی نداشت. تا جایی که به خاطر دارم برای شخص من، همواره ایران بزرگ فرهنگی مطرح بوده است و از این جهت شاید من نماینده خوبی برای پاسخ دادن به این پرسش نباشم ولی هر چه در اطراف خودم مینگرم، کمتر کسی را پیدا میکنم که حس ترک بودن را بر احساس ملیت ایرانی ترجیح دهد.
مرگ هم بود بازگشت هم بود / علل خارجی قیام مسلحانه دمکراتها
حمله فدائیان فرقه دمکرات به پادگانهای نظامی، از روز بیست و چهارم آبان ماه 1324 شروع شد و با تصرف میانه بدست دموکراتها بسیاری از مطلعین متوجه شدند که این عمل غیر از تظاهرات عادی بوده و در حقیقت قیامی بر علیه دولت مرکزی است.
گزارشات واصله از طرف مأمورین ژاندارمری حاکی از این بود که در دهات «قلی کندی» بین مراغه و میاندوآب و «اونیق» در نزدیکی میانه و صوفیان و یام بین مرند و تبریز، بوسیله کامیونهای مخصوصی شروع به تقسیم اسلحه شده است.