Author's posts
ما از جواد طباطبایی چه آموختهایم / علی کشگر
در یکی دو روز گذشته باردیگر هذیانگویانی پریشاناحوال و آشفتهذهن ــ و اینبار در زیر چتر «پادشاهیخواهی» ــ پا از گلیم خود درازتر کرده، یاوههایی به مهمترین فیلسوف عصرِ حاضرِ ایران دکتر جواد طباطبایی نسبت میدهند و از این طریق کورسویی در دل گروههای ضد ایرانی، از جمله پانترکیستها، تجزیهطلبان و امتگرایان جمهوری اسلامی انداخته و کامشان را شاد کردهاند. یاوهگویی چنین پلشتهایی، تازه نیست. اما ما ایراندوستان باید از خود بپرسیم چرا این یگانه فرزانۀ همروزگار ما چنین در کانون کینهتوزیهای اینهمکیشان ضد ایران قرار دارد؟ مگر در آموزههای ایشان چه نهفته است، که هر دشمن ایران را، هر دشمن تاریخ این کشور را، هر دشمن پایداری این ملت را، هر دشمن دورۀ مشروطه ایران را و… چنین برمیانگیزد؟ ما از جواد طباطبایی چه آموختهایم که ما را سعادتمند و سرفراز و دشمنان ایران را پریشان و آشفتهحال کرده است؟
حکایت ما با احزاب تجزیهطلب / فرخنده مدرّس
هدف مشترک احزاب تجزیهطلب یعنی «تجزیۀ ایران» ـ و تجزیۀ همۀ مناطق کردنشین ـ که معادل مفهومی آن در میان تجزیهطلبانی نظیر مهتدی «استقلال» یا «رهایی ملی ملت کرد»ست، اصل است. برای آنان تقسیم ملت ایران به ملل و تجزیۀ سرزمین ایران اصل است. به همان میزان که برای ما حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی اصل است. طبعاً حفظ این دو اولویت، به مثابۀ مهمترین امر ملی، برای ما، در هیچشرایطی نمیتواند موضوع بحث باشد. سیاستِ اهل سیاست ما تابعیست از این دو اولویت ملی. بنابراین، در تعهد به این دو اولویت، با دشمن ایران نمیتوان سیاست کرد، عهد و پیمان بست و او را به حریم وحدت و اتحاد ملی فراخواند و به او امتیاز داد، حتا به ملاحظۀ پیکار علیه جمهوری اسلامی.
واماندگی علم در صفآرایی هراس علیه جنبش ملی / فرخنده مدرّس
سقوط اهل علم، در ورطۀ توجیه ماندگاری رژیم اسلامی، که خود آیت نازلی در ضدیت با حکم علم و عناد با فرمان عقل است، دیریست، جز آشفتگی زبان عالم و پریشانی معنای علم فرجامی نیافته است. چنین اهل علمی دیرزمانیست، بدان خطر کردهاند که نه شوقی به آموختنشان و نه شرارهای به احترامشان برنیانگیزند. توسل به منطق و زبان علم، که برای توضیح الزامات زندگی در فرآیند بهتر و سالمتر زیستن است، در قرابت و آمیزش با پدیدۀ سراسر ناراستی چون نظام اسلامی و در بیاعتنایی به نظام فرهنگی همه سویۀ این فرقۀ تبهکار که خلاف نفس زندگیست، جز به نمایشی اسفبار، از سقوط جایگاه علم و مقام عالم، نیانجامیده است.
سخن سَردبیر / مسعود دبّاغی
گفتمان ملّی در تقابل میان انقلاب ملّی با خیزشهای سابق، به گسست باور دارد. علاوه بر آن معتقد است که بابت خصلت دگماتیک مختصّات نظری جبههٔ مقابل، چنین گسلی آشتیناپذیر نیز هست. به همین سیاق، رتوریکِ گفتمان ۵۷ی معتقد است که اختلاف دو موضع بالا را میتواند تحت یک نظریه مرتفع کند. آنها این تعلّق نظر ما را به گسست، به تمامیّتخواهی و حتّی خشونتورزی فکری متّهم میکنند. مصداق چنین برخوردی را با گفتمان ملّی در زدن برچسبِ توتالیتاریسم به مشروطهخواهان میتوان عیان دید.
تقدیم به دختر فضانورد / فرخنده مدرّس
من تردید ندارم برای میلیونها تن از هممیهنانم، در سراسر جهان، یکی از آن لحظههای استثناییِ لذت و شور و غرور، با شنیدن اخبار در مورد یاسمین مقبلی، بانوی آمریکایی ایرانیتبار فضانورد، پیش آمده است، که فقط باید خود را، هر قدر کوتاه، در شعف و لذت آن غرق کرد و به هیچ چیز دیگری نیاندیشید؛ غرق در آن لحظههای شادیآورِ شنیدن اخبار، شنیدن صدا و دیدن برق خوشبختی در چشمها، نظارهگری آن خندههای شادمانه به پهنای سیمای آن مادر جوان و نیوشیدن سخنان شعفانگیز این زن دلاورِ و پایدار و استوار که به ایرانیتبار بودنِ خود، و در قبال پدر و مادر خویش، نیز بس سربلند است و ما ایرانیان نیز بدو بس سربلندتر.
ما یک انقلاب ملّی بیشتر نداریم! انقلابی علیه انقلاب 57 / فرخنده مدرّس
پس از آنکه زمان تاریخیِ بسته شدن علقۀ جنبش ملی و عامل مزید روشن شدن آتش آن جنبش، یعنی آن «بزرگترین اشتباه» را از زبان و به بیان چشمهای مسلح و نورهای دیدۀ خود، ارائه کرده و نشان دادهایم که «با چنین ملتی نمیشد بازی کرد»، امیدواریم به محمد قوچانی، آقای سردبیر نشریات فلهای جمهوری اسلامی وطنفروشِ بیملت، توانسته باشیم بفهمانیم؛ به بیهودگی طرح پرسش غلط انداز، اما توخالی و غلط نکند که «کدام انقلاب ملی؟» و اینقدر «با استراتژی چراغ خاموش» بیهوده گردِ «ایرانشهر» نگردد و در پی توطئۀ ایجاد تشتت و پراکندن افکار مشوب و به دنبال درست کردن «انقلاب ملی» تخیلی و بیبنیاد نباشد!
ایران در جنگ جهانی دوم / بخش نخست / بخش دوّم / بخش پایانی / آریا زرنگار
در زمان کنونی، در حالی که از روند رویدادهای تاریخی آن دوره آگاه شده و از سرنوشت نهایی جنگ، مطلع هستیم، گرفتن موضعی مبنی بر ضرورت ایستادن در جبهه پیروزمندان و بهرهمندی از آن به نفع کشور بسیار آسان مینماید. اما در بحبوحۀ جنگ و در میانۀ رویدادها، یعنی زمانیکه هیچ قطعیتی در مورد رقم خوردن حوادث و نتایج جنگ، به صورتی که امروز رخ داده و ما از آنها آگاه هستیم، وجود نداشت، اخذ تصمیم «درست» به هیچروی نمیتوانست آسان باشد. از همینرو قضاوت و ایرادگیری در مورد اخذ تصمیمات در شرایط آن روزگار، از موضع امروز منصفانه نخواهد بود.
سایۀ دستدرازان آستین کوتاه بر آثار دکتر جواد طباطبایی / فرخنده مدرّس
قوچانی هم بهتر است، اگر فکر میکند، هنوز ظرفیتی برای ملیگرایی و یادگیری ایرانگرایی در خود سراغ دارد و میتواند، مانند سایر ایراندوستان، سر در راه ایراندوستی بگذارد، و بر مشاورهها و نظرات «استاد ایراندوستی» باریک شود و معنای آنها را بفهمد، اول از همه باید یاد بگیرد؛ در سخنان دکتر طباطبایی تحریف نکند و مغلطه نبافد و اگر فکر میکند که فکری و ایدهای، در تعبیر و تفسیر از آن سخنان به فکرش رسیده، فروتن باشد و، بدون گستاخی، از برداشت خود سخن گوید… و دوم اینکه؛ از پایین کشیدن این جایگاه و مقام والای فردوسیوار ایشان، یعنی تعلق به همۀ ایران، بپرهیزد و سعی در رساندن آن جایگاه به حد مدافعان بیمایه «خادم ایران از راه اسلام»، دست بردارد و خود را خوارتر از آنچه که هست نکند.
فرازهایی از سخنان داریوش همایون در باره دو کودتای سده بیستم در ایران
به خوبی میتوان تصور كرد كه اگر مصدق از ۲۸ مرداد بدر میآمد افراطيان پيرامونش مانند فاطمی، واپسين موانع تسلط كمونيستها را در نيروهای مسلح از ميان میبردند و مردمي نيز كه سه روز پس از رفتن شاه چنان برآشفته شدند با گذشت زمان احتمالا در برابر يك كودتای كمونيستی مقاومتی نشان نمیدادند، چنانكه در چكسلواكی همان زمانها پيش آمده بود.
کلیشۀ تکراری کودتای 28 مرداد / فرخنده مدرّس
تردیدی نیست که بخشهایی از نیروهای سیاسی و روشنفکری ایران، با نگاه از سر آگاهی و هشیاری به وضعیتهای واقعی پرمخاطرۀ ایران، در زمان دو کودتای مهم در کشور، یعنی کودتای سوم اسفند 1299 و کودتای 28 مرداد 1332، پیشگامتر از دیگران، در ضمیر آگاه خود، با قیاس با خطراتی که ایران را تهدید به نابودی میکرد، از این مفهوم تابوزدایی کرده و اقدام به کودتا و مَقدَم آن، در رفع آن خطرهای مرگبار علیه کشور را، مُقدَّم شمردند. … در اذهان عمومی دیریست که کودتا اگر حفظ کشور حکم کند، مقدمش گرامیست، مشروط برآنکه ضامن حاکمیت ملت و استقلال کشور باشد و تمامیت سرزمینی را حفظ کند.
انقلاب و آزادی / دکتر جواد طباطبایی
انقلاب ایران به معنای دقیق كلمه انقلاب بود. یعنی باژگونگی و زیر و رو شدن، یعنی بازگشت به نظم اولیه، نظمی كه قبل از انقلاب مشروطیت برقرار بود و ازاین جهت انقلاب ایران از تمامی انقلابهای دوران جدید: یعنی از انقلاب فرانسه تا زمان ما، كه نظم نوینی را میخواستند ایجاد كنند، متمایز میشود. در پرتو حوادث اخیر میتوان گفت انقلاب ایران نقطۀ پایان كوشش هشتاد سالۀ دوران تجددخواهی در ایران بود. آنچه از زمان نهضت مشروطیت در جهت استقرار نظام اقتصادی ـ اجتماعی نوین و حیات سیاسیِ عرفی انجام شده بود یكسره درهم كوبیده شد.
رضاشاه، «بزرگترين ايرانی سده بيستم» و قوامبخشِ مشروطه در ایران / علی کشگر
دوره رضاشاه دورۀ تحقق اولویتها و استقرار و نهادمند کردن آرمانهای مشروطه بود. در سراسر ایران سخن از اصلاحات بود. و این رضاشاه بود که با نگاه استراتژیکِ توانمند خود میدانست که مشکلات ایران چیست و کجاست و چگونه باید آرمانهای مشروطه در ایران استقرار یافته و نهادمند شود. او بدرستی میدانست که صرف داشتن ایده و آگاهی برای استقرار ایدهها کافی نیست و در شرایط آن روز ایران قدرتِ در عمل بود که میتوانست شرایط لازم را برای طرحی نو و اجرای آن و رسیدن به آرمانهای مشروطه فراهم نماید. او نه تنها نگاهش به منظرۀ کلی بود، بلکه جزئیات را نیز به روشنی در نظر داشت و در پی فراهم کردن اسباب لازم برای رفع موانع بر سرراه جزئیات نیز بود. رضاشاه مانند هر رهبر فرهمندی قدرت تشخیص و شامۀ تیز داشت و به قول دکتر عالیخانی: «می توانست به کمک این شامۀ تیز ایدههای درست را تشخیص دهد و موانع موجود در تحقق آن را برطرف نماید.»
یادنامه دکتر جواد طباطبایی منتشر شد! / آغاز سخن / فرخنده مدرّس
گنجینه و میراث گرانسنگ آثار برجای مانده ازدکترجواد طباطبایی، همچون ابزار، اسباب و سلاحی برای دفاع از ایران و برای دفاعِ ایرانیان از خود و از خویشتن سرزمینی و ملی خویش، در دست فرزندان این آب و خاک نهاده شده است. به نشانۀ گرامیداشت و قدردانی از ایشان و از آن میراثِ گرانبها، این «یادنامه» به نام و یاد جاودانشان تقدیم میگردد.
هنر و فرهنگ در جریان جنبش مشروطه / شروین محبی کرمانی
تاثیر جنبش مشروطه بر هنر و ادبیات ایران آنچنان گسترده بود، که هنرمندان و ادبیان پرشماری در دامن آن ظهور کردند. آوردن نام همگی آنان در اینجا نمیگنجد. تلاش من بر این است که این نوشته آغازی باشد، بر پژوهش در زمینه هنر و ادب ایران، در دورهای که به انقلاب مشروطه منتهی شد و پس از آن نیز با نیرو گرفتن از مفاهیم و پتانسیل موجود در این جریان به نمو و شکوفایی خویش، هرچند با موانع بسیار به ویژه از سوی روحانیت، ادامه داد.