تلاش زمامداران عصر پهلوی آن بود که بتوانند در حوزهی عمل مصالح ملّی ایران را به نحو احسن تأمین سازند. اما در کنار بحث ملّی و مصالح عالی ما یک بحث علمی هم داریم.
تا آن زمان اگرچه میشد ایران را بهمثابهی هر کشور واقعی و یا حتی چون دوّل جعلی پیرامون آن، با تدابیری عام به تامین منافع ملّی خود واداشت، و یا در دانشگاههای این کشور به تدریس موضوع ایران پرداخت، نکتهی اصلی ربط عقلانی، روشمند و منطقی این دو بود که امری مغفول در ایران بوده است. یگانه کسی که به کوششی فلسفی جهت ربط عقلانی و روشمند میان ایران بهمثابهی موضوع علم با مصالح عالی ملّی پرداخت دکتر جواد طباطبایی است که طی چند دهه مرکز ثقل کوششهای او این بوده که به مبحثی علمی در باب مصالح ملّی بپردازد. این راه نویی در بیرون بیراهه روشنفکری صدساله است که اگر بتوان بنیانی استوار برای آن فراهم آورد گسستی از گذشته ایجاد خواهد شد، و شاید اتفاقی بیافتد: انقلابی در شیوهی اندیشیدن ایرانی.
اصطلاح نصّ را به عمد به کار میبرم تا اشارهای به اهمیت آن متنها در تدوین نظام سنت قدمایی ایران کرده باشم. همۀ کشورهایی که در خلافت ادغام شدند توانستند سنتی تدوین کنند که تنها مبتنی بر یک نصّ ــ کتاب آسمانی اسلام ــ بود. در ایران، یکی از مهمترین نمایندگان این دریافت از سنت امام محمد غزالی بود که با احیاء علومالدین خود بیانیهای برای اسلامِ نابِ شریعتمدارانه فراهم آورد، اگرچه آن اسلام ناب نیز به تصوف آمیخته بود. پیکار او با فیلسوفان دورۀ اسلامی و اسماعیلیان و شیعیان از دیدگاه دفاع از همین اسلام «ناب» شرعی بود. در ایران، از همان آغاز، سنت بر پایۀ نصّهای سهگانۀ کتاب آسمانی، منابع اندیشۀ ایرانشهری و نوشتههای فیلسوفان یونانی تدوین شد و در سدههای آتی نیز ادامه پیدا کرد.
اصلاحات پهلوی به تدریج رژیم اجتماعی جامعهٔ ایران را دموکراتیکتر کرد. فقط کافی است تحول موقعیت زنان را در ذهنمان احضار کنیم. حرکت به سوی برابرسازی نسبی موقعیت زن و مرد، فهم زن ایرانی از خود و جنس مرد را عمیقاً دگرگون کرد. این اصلاحات پهلوی بود که زن ایرانی را بیش از پیش توامند کرد و عاملیت او را به رسمیت شناخت. اکنون میتوانم به سئوال شما برگردم. یکی دیگر از ابعاد این برابرسازی در معنایی که شرحش گذشت، برابرتر کردن روابط طبقات و اقشار اجتماعی بود. یعنی دیگر امتیاز عضویت در اشرافیت دیوانسالار در انحصار خانوادههایی خاص نبود و افراد معمولی نسبت به گذشته بخت بیشتری داشتند که از نردبان ترقی بالا بروند.
نخستین برگزیدۀ ما، اینبار، از «فصلنامه فریدون» ـ شمارۀ سه ـ البته با اجازه از دستدرکاران و تلاشگران این نشریه، به منظور بازنشر در سامانۀ «بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطهخواهی»، نوشتۀ امیریحیی آیتاللهیست، تحت عنوان «سلطنت پهلوی اصلاحگر یا محافظهکار؟». انگیزۀ ما از این بازنشرها به نقل از «فصلنامه فریدون»، در گام نخست، جلب نظر هممیهنان و ترغیبشان به پیگیری این نشریه است، که تلاش پرهمتی میکند، تا ظرفی برای بیان افکار تازه و اندیشههای جدید نسلهای بیرون آمده از تجربۀ شکست انقلاب اسلامی گردد، نسلی که از دورن خود، سربرافراشتن لایۀ جدید روشنفکری ایران را نوید میدهد، روشنفکرانی با رویکردی روشنبینانه به ایران و با تکیه بر دفاع از آیندۀ این کشور و ملت و با اتکاء به اندیشه و دانشی استوار، که میروند تا رفته رفته جایگزین لایۀ روشنفکری «تاریک اندیش» سالهای سیاه انقلاب اسلامی گردند.
نوشتۀ امیریحیی آیتاللهی را به عنوان نمونۀ نخست، از این شماره، برگزیدیم، زیرا همۀ آنچه را که میگوییم، یکجا در خود داشته و بازتاب میدهد؛ نوشتهای متکی به دانش نظری در حوزۀ اندیشۀ سیاسی مدرن، و پیوند آن دانش نظری، همچون بستری استوار، با و برای بررسی تاریخ معاصر ایران و تحولات جاری در این تاریخ و نتیجهگیریهای روشن از این بررسی سیاسی، نظری و تاریخی. دومین ویژگی برجستۀ این نوشته، که ما را بیش از بیش به ترغیب خوانندگان در خواندن آن برمیانگیزد، این است که در این نوشته، ضمن طرح مجدد پرسشهاییست که ذهن ایرانیان را در چرایی وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سالهاست که به خود مشغول داشته است. آیتاللهی، ضمن طرح این پرسشها، همچنین پاسخهایی را نیز ارائه مینماید، که این پاسخها، علاوه بر بیاعتباری بیشتر «پاسخهای» سراسر کذب و بیپایۀ روشنفکران انقلابی نسلهای گذشته، همچنین همچون گشایش راهی جلوه میکنند، برای عبور از آن گذشتۀ رنجآوری که بدست همان «تاریکاندیشان» فراهم آمده و همچنان ادامه دارد. راهی، همچنین، برای بیرون آمدن، به همراه فرهیختگی بیشتر، به یاری سخنگویان نسل تازۀ میهنممان که در فردای ایران، پس از جمهوری اسلامی، آیندۀ روشنرایانهای در ادامۀ روشنرایی نسل مشروطهخواهان و دو پادشاه نیکنام پهلوی را نوید میدهند.
مختصات روشنفکری روسی آن بود که در عرصه آن جایی برای روشنفکران غیرخودی وجود نداشت. حتا اگر روشنفکری از جنس کمونیستی اما به لونی دیگر یافت میشد نمیتوانست در درون روشنفکری روسی جایی دست و پا کند. خودی و غیر خودی پیش از آنکه در حکومت اسلامی باب شود، در میان روشنفکران نوع روسی باب شده بود. نیز از آنجا که پنجره دیدش تنها به سوی ایدئولوژیها و افکار و ادبیات وارداتی باز بود، به پژوهندگان سرزمین خود اعتقاد و اعتنایی نداشت…. در دیدگاه چنین روشنفکری، دکترقاسم غنی و علامه قزوینی ادیب و محقق به حساب نمیآمدند اما هر الفبا نخواندهای که طرفدار ایدئولوژی بود یا خود را طرفدار ایدئولوژی جا میزد، با هر اندازه نادانی و صرفا با ترجمه دو شعر از نوع دلخواه میتوانست در صف نویسندگان و مترجمان زمانه گردن افرازد.
بعد از گذشت ۳۵ روز از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، به نظر میرسد که روسها از اهداف حداکثری خود بعنی تصرف کییف منصرف شدهاند. گرچه مقامات روسیه و مدافعان سینهچاک آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی مدام تکرار میکنند که روسیه از اول هم قصد نداشت کل اوکراین را اشغال کند، و معاون وزیر دفاع روسیه و یکی از مذاکرهکنندگان روسی این عقبنشینی را حرکتی در جهت پیشبرد مذاکرات اعلام کردهاند، اما نوع قشونکشی روسیه نشان میداد که هدف اصلی آنها اتفاقاً اشغال پایتخت اوکراین یعنی کییف بود، حرکت کاروان نظامی معروف ۶۴ کیلومتری از محور شمال به سمت کییف در هفته نخست جنگ گواه این مدعاست. اما بخشی از این کاروان منهدم شده، بخشی به غنیمت اوکراینیها درآمده و بخشی از آن هم از امروز در حال ترک محور است.
پس از کویت، عربستان سعودی نیز عقیدۀ ایران را تأیید کرد که حکومت تازۀ انگلستان باید وعدۀ حکومت پیشین را حرمت گذارد و در موعدی که تعیین شده بود پایگاههای خود را در خلیج فارس ـ در بحرین و شارجه ـ تخلیه کند. این اظهار صریح آثار زیاد در پی خواهد داشت. عربستان سعودی با جایگاهی که در کرانۀ جنوبی خلیج فارس و شیخنشینها دارد وزنۀ خود را در ترازوی ایران ـ که همآنگاه بسیار سنگین بود ـ افکنده است و اثر نیرویی را که پدیدار شده است باید در اظهار شگفتی محافل انگلیسی از واکنش حکومتهای خلیج فارس دریافت. آن موافقتی که میبایست پایۀ باقی ماندن نیروهای انگلیسی در خلیج فارس قرار گیرد از کویت نیامد و، از آن بدتر، از عربستان سعودی نیز نیامده است.
هفده دی روزی بود (در ١٣١۴/۱۹۳۶) که زنان ایرانی بطور رسمی و به دستور دولت از پوشیدن روی خود در بیرون خانه منع شدند. نام رسمی آن رویداد کشف حجاب بود، اما بسیار بیش از برافتادن پرده از روی زنان معنی میداد. بخش هوادار پادشاهی پهلوی، که در بیشتر هفت، هشت دهه گذشته در اکثریت بوده است، هفده دی را روز آزادی زنان شمرد. مخالفان آن پادشاهی که با تنگ کردن چشمانداز تاریخی خود، از سرتاسر آن دوران با سه برچسب استبداد و فساد و وابستگی میگذرند، یا اصلا هفده دی را مانند بسا دگرگشتهای تاریخی و ملتساز آن دوران ندیده میگیرند، و یا کشف حجاب را جلوه دیگری از استبداد رضاشاهی میشمرند.
با آغاز تجاوز پوتین به اُکراین و برقراری تحریمهای سخت غرب، و با رسیدن بوی خطرات ناشی از آن، به مشام هواداران دور و نزدیک رژیم اسلامی، آنان را، چون همیشه و در هر بحرانی، به دست و پای «چارهاندیشی»، انداخت و در آن میانه زمزمه و توصیۀ اخذ موضع «بیطرفی» برخاست. و با سرعت شگفتآوری، همۀ بخشها و جناحهای مختلف درون نظام اسلامی و مدافعان دور و نزدیک آشکار و پنهان را موقتاً، یعنی تا خاتمۀ مذاکرات جاری در بارۀ سرنوشت برجام و چشمانداز برداشتن تحریمها، به یک موضع مشترک، یا به زبان خود رژیم به یک «اجماع»، رساند، که به تعبیری همان موضع «بیطرفی» است. آن «اجماع» سپس خود را در «رای ممتنع» نمایندۀ رژیم به قطعنامۀ پایانی نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مبنی بر محکومیت تجاوز پوتین به اُکراین، عینیت بخشید.
رژیم اسلامی، این دشمنِ وجودی ایران، دیشب با شلیک ۱۲ موشک بالیستیک به سمت کنسولگری آمریکا در اربیل آمادگی خود را برای «نقشآفرینی در تحولات جهانی به سود جبههی حق» نشان داد. اگر ما مردم ایران و نیروهای سیاسی در درون و بیرون بخود نیایم و در برابر رژیم اسلامیِ ضد ایران، از خود مقاومت نشان ندهیم، دیر یا زود رژیم اسلامی با قربانی کردن ایران و ایرانیان پیشِ پای پوتین، «جهادِ تبیینی» خود را به دنیا نشان خواهد داد.
چه کسی میپندارد که ایرانیانی که در حرف از میهندوستی، از استقلال، از آزادی و حاکمیت ملت خویش دفاع میکنند، و از دلاوری در دفاع از این آرمانها و ارزشها دم میزنند، امروز با سکوت در قبال مردم اُکراین، که در راه همین آرمانها و ارزشها میرزمند، فردا بیآسیب در اعتبار خود خواهند ماند؟ آیا تصور میکنند، که دوباره اعتمادی به خود را برخواهند انگیخت؟ که، بازهم به قول داریوش همایون، در سیاست شرط اول است.
کسانی که می خواهند سامان سیاسی مطلوب را داشته باشند، و به حقوق حقه خود برسند، باید برای اصلاح سیستم پایمردی کنند، نه اینکه با سرزمین خود بجنگند! و اگر انگیزهای غیر از سامان سیاسی و حقوق شهروندی دارند، این دیگر می شود «شهوت جداییطلبی»! هیچ شهوتی هم موجب و موجد تأسیس حق نمیشود. مثلا یک عده که دارای یک قومیت و یا نژاد و یا زبان خاص دارند، بخواهند فقط همراه باهم زندگی کنند و با دیگر قومیتها، هممیهن نباشند، این فقره در مواردی از شهوت جداییطلبی هم بدتر است و یک نژادپرستی آشکار است و با نژادپرستی باید جنگید. نژادپرستی و جداییطلبی، در هیچ نظام حقوقی، پذیرفتنی نیست و هیچ نظام حقوقی آن را تحمل نمیکند.
عالیجناب ولودیمیر زلنسکی،
رییس جمهوری اوکراین،
آقای رییسجمهور عزیز،
در روزهای گذشته، جهان شاهد نمایش کاملی از شجاعت و میهنپرستی مردم اوکراین بوده است. در حالی که حکومتهای سراسر جهان به درستی به کمک شما میآیند و مردم از هر عقیدهای در همبستگی با شما میایستند، رژیم دیکتاتوری در کشور من، ایران، در کنار آنهایی ایستاده که تمامیت ارضی شما را نقض کردهاند و در تلاشند حاکمیت اوکراین را غصب کنند.
با وجود این، ملت آزادیخواه ایران، در تقابل با تهدیدها و خشونت رژیم، علیه اشغال اوکراین اعتراض کرده و نشان داده که در کنار ملت اوکراین ایستاده است. ما ایرانیان نیز راه دشوار مبارزه با دیکتاتور و ایستادگی برای آزادی را میشناسیم. بدانید که در کنار شما هستیم و زمانی که دو ملت ما دوباره آزاد شوند، شریک یکدیگر برای صلح و کامیابی خواهیم بود.
در همبستگی با شما،
رضا پهلوی
محکومیت تجاوز وحشیانۀ پوتین به کشور اُکراین، از وجدان و روح انسانی برمیخیزد
رد و محکومیت تجاوز وحشیانۀ پوتین و ارتش روسیه به کشور اُکراین، بیهیچ تردیدی، از وجدان و روح انسانی برمیخیزد. روح و وجدانهای ناآرام از زخم جنایت ضدانسانی علیه مردم اُکراین، نمیتوانند آرام و قرارگیرند. مواضع وسیع اما پراکندۀ ایرانیان نیز حکایت از آن دارد که ما نیز در این بیقراری انسانی شریکیم و در کنار ملتها و مردمان دیگر جهان ایستادهایم. بهرغم این ما هنوز نتوانستهایم در فریاد اعتراضی خود، چنان رسا و غرا شویم تا فریادمان به گوش جهانیان و به ویژه به گوش مردم اُکراین برسد. رساندن این فریاد، به گوش جهانیان از اهمیت اندازهنگرفتنی برخوردار است و برای ما ایرانیان از جایگاه ویژهای نیز برخوردار است، زیرا رژیمی که در مقام «نمایندگی» این ملت نشسته، ایران را کشوری وابسته به روسیه و پشتیبان سیاستهای رژیم آن بدل کرده است. ما ایرانیانِ مخالف رژیم اسلامی باید در راه تفکیک روشن مواضع خود و تمیز چهرۀ ملت ایران از رژیم اسلامی بیش از اینها بکوشیم. رد تجاوز پوتین و افشای سیاستهای رژیم اسلامی در وابسته کردن ایران، و اعتراض به قربانی کردن حیثیت ایرانیان در این لحظهها برای ما ایرانیان اصلی اساسی است و اهمیت دارد. ما باید مراقب باشیم که از این اصل منحرف نشویم. اندک نیستند کسانی، در «میان» ما، که بجای رسا کردن اعتراض و بجای تشویق ایرانیان به پایبندی به این اصل و سازماندهی هرچه گستردهتر اعلام حمایت از مردم اُکراین و ضدیت با رژیم اسلامیِ مدافع پوتین، با بحثهای خود تلاش میکنند، در این اصل تخطئه ایجاد و انجام وظیفۀ کنونی ایرانیان را به تعویق اندازند.