«

»

Print this نوشته

زندگی در ۸۷ سالگی، پس از درگذشت / فرخنده مدرّس

زمستان سال پیش، در حالی که داریوش همایون چندسالی‌ست که دیگر در میان ما نیست، کتابی در ایران، با عنوان «آیندگان و روندگان»، شامل مجموعه گفتگوهایی با داریوش همایون، انتشار یافت که تنها بحث‌های برآمده از این انتشار و بر گِرد نام، سخنان و سرگذشت اجتماعی وی، بار دیگر جای ویژۀ او را در میان اندک‌شمارانِ ایرانی نمودار ساخت و نشان داد؛ آنچه از زندگی داریوش همایون مانده است هم‌روزگاران و آیندگانش را آسوده نمی‌گذارد. نشان داد که او درست دیده بود و آن آینده‌ای که برای خود وی، در زمان نگاشتن عبارات فوق، هنوز «در مه زمان پوشیده» بود، راه و روند خود را آغاز و او را، که زندگیش با رفتنش خاتمه نیافته، درگیر خویش کرده است.

hh

زندگی در ۸۷ سالگی، پس از درگذشت

فرخنده مدرّس

«درگیر تلاشی هستم و تا سال‌های دراز آینده، تا آینده‌ای که در مه زمان پوشیده است، درگیرش خواهم ماند؛ باشم یا نباشم. آنچه از زندگیم می‌ماند چندان ربطی به حضور فیزیکی‌ام نخواهد داشت. زندگیم آن خواهد بود که بر من روی نمی‌دهد.»

قطعۀ فوق از کتاب خاطرات داریوش همایون، «من و روزگارم»، توسط ماندانا زندیان برگزیده و با خط‌‌نگاری او صفحاتی از کتابِ تازه انتشار یافتۀ «یک زندگانی و پرسش‌های بی‌شمار» را مزیّن کرده است. این توصیف بیش از آن که دلالتی بر قضاوت شخصیِ فردی از زندگانی خویش داشته باشد، در دریافتی غیر شخصی، کلیتی‌‌ برخاسته از تجربه بدست می‌دهد که ناظر بر سراسر تاریخ بشری و تلاش انسانهاست. اما این دریافت مانند هر فرایافت کلی، در مصداق عینی خود، تنها شامل زندگانی اندک شمارانی می‌گردد.

زمستان سال پیش، در حالی که داریوش همایون چندسالی‌ست که دیگر در میان ما نیست، کتابی در ایران، با عنوان «آیندگان و روندگان»، شامل مجموعه گفتگوهایی با داریوش همایون، انتشار یافت که تنها بحث‌های برآمده از این انتشار و بر گِرد نام، سخنان و سرگذشت اجتماعی وی، بار دیگر جای ویژۀ او را در میان اندک‌شمارانِ ایرانی نمودار ساخت و نشان داد؛ آنچه از زندگی داریوش همایون مانده است هم‌روزگاران و آیندگانش را آسوده نمی‌گذارد. نشان داد که او درست دیده بود و آن آینده‌ای که برای خود وی، در زمان نگاشتن عبارات فوق، هنوز «در مه زمان پوشیده» بود، راه و روند خود را آغاز و او را، که زندگیش با رفتنش خاتمه نیافته، درگیر خویش کرده است.

«آیندگان و روندگان» («خاطرات دکتر داریوش همایون/ به کوشش حسین دهباشی، کتابِ سوم از مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۳، نشر توسط سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران») کتابی‌ست که بدرستی، به گفتۀ یکی از دست درکارانش ـ حبیب‌اله اسماعیلی ـ «باید از آن دفاع کرد»؛ به دلایل بسیار که هر یک در جای خود بحثی و سخنی می‌طلبد. همچنین در سخنان و ابراز نظرهای حاشیه‌یی و جدال‌های بیرون از این اثر نیز اشاراتِ درخور توجه و تأمل بسیار است که پرداختن به همۀ آنها در اینجا موجب طول کلام می‌شود. اما از آنجا که چشم‌پوشی از ذکر آنچه می‌آموزد و آموختنی‌ست جایز نیست، لاجرم باید به این نکات و آن سخنان و نظرها بازگشت. و ما نیز طبعاً قصد چشم‌پوشی نداشته، هر چند نه در این نوشته، اما در فرصت‌های دیگری، به مناسبت‌، به آنها بازخواهیم گشت. اما در این نوشته که به مناسبت یادبود داریوش همایون و هشتادوهفتمین زادروزش تقدیم و به نشانۀ تقدیر از همت دست درکاران انتشار کتاب «آیندگان و روندگان» خاصه با سپاس از حسین دهباشی است، به یک موضوع کانونی که بر بستر آن، این مجموعه ساختار خود را یافته، و چند نکتۀ حاشیه‌ای اشاره خواهیم کرد.

پس از انتشار کتاب «آیندگان و روندگان» همراه با سه مجموعۀ دیگر، که بنا بر تعریف دست‌درکاران، می‌بایست در خدمت روشنگری تاریخی سال‌های حکومت محمدرضاشاه و علل سقوط آن، رخدادهای پیش از انقلاب اسلامی و دلایل پیروزی آن انقلاب قرار گیرد و به عنوان اسناد تاریخی، به گفتۀ ناشر آن، به «گنجینۀ بی‌نظیر و دست اولی از تجارب و کامیابی‌ها و ناکامی‌های حکومت‌داری در ایران» افزوده گردد، حسین دهباشی، به عنوان صاحب ایده و از مجریان آن، زیر فشارهای سنگین قرار گرفت و از سوی نیروها و ارگان‌هایی، با اتهامات بسیاری مواجه گردید؛ اتهام و فشار از سوی نیروهایی که آشکارا در اجرای ایده و انتشار مجموعه گفتگوها با سرانی از رژیم گذشته، خاصه در انتشار مجموعه گفتگوها با داریوش همایون، خود را بازنده ارزیابی و احساس تلخکامی کردند. ظاهراً فشار چنان سنگین بود که نه تنها جلوی انتشار چاپ دوم کتاب «آیندگان و روندگان» که در همان روزهای نخست نایاب شده بود، گرفته شد، بلکه مقامات و مسئولین نشر اثر نیز زیر این فشار، به اجبار یا به غبن، دست به عقب‌نشینی‌ زدند؛ از جمله ناشر، یعنی سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران و بخش تاریخ شفاهی آن. ناشر که در پیشگفتار خود ـ البته قاعدتاً پس از در دست داشتن نسخۀ کامل پیش از چاپ و بالطبع با داشتن فرصت کافی برای مطالعه و ارزیابی دقیق کتاب و بعد نگارش پیشگفتارِ خویش ـ حسین دهباشی را «پژوهشگری جوان و پردغدغه» خوانده و در توصیف و تعریفی شورانگیز از وی و سهمش در «طی راه دشوار نشستن به گفتگو با شخصیت‌های مؤثر و تصمیم‌ساز حکومت گذشته از نزدیک» در نخستین صفحات کتاب آورده بود:

«نقش متعهدانه و شجاعانۀ حسین دهباشی درخور توجه و تقدیر است. او در مقام پژوهشگری تحصیل‌کرده، جوان و صبور، وجوه نفع و نیاز جامعۀ ایرانی را بر عافیت جویی و کناره‌گزینی ترجیح داد و برای پیشبرد این پروژۀ دشوار و پرخطر از زندگی آرام خود گذشته و داوری‌های شتابزده از هر سو را به جان خرید تا نشان دهد که ظرف تاریخ و فهم نقد تاریخی را باید بزرگتر از مصلحت‌اندیشی‌های روزمره دانست…..»

اما، پس از شروع فشارها، نتیجۀ کار و اثر همین فردِ «متعهد، شجاع، تحصیل‌کرده و پژوهشگر» که قادر بوده است «نشان دهد که ظرف تاریخ و فهم و نقد تاریخ را باید بزرگتر از مصلحت‌اندیشی روزمره دانست» به یکباره در میزدگردی، که به گفتۀ «ایبنا» ـ برگزارکنندۀ میزگرد ـ «در پی آن بود تا با حضور دست‌اندرکاران کتاب «آیندگان و روندگان» (خاطرات داریوش همایون) فضایی برای نقادی کارشناسانه فراهم کند»، از زبان «مرتضی رسولی‌پور(مدیر تاریخ شفاهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر)» چنین ارزیابی می‌شود:

«تأثیر ذوق‌زدگی از موافقت داریوش همایون با انجام گفت‌وگو و کم‌تجربگی گروه مصاحبه کننده موجب شده نقص‌ها و کاستی‌های جدی در گفت‌وگو با وی دیده شود… کاری که در این اثر انجام‌ گرفته به جز مواردی نادر، تاریخ‌شفاهی به شمار نمی‌آید. در مواردی به حوزه تاریخ‌شفاهی نزدیک شده اما بیشتر مطالب و موضوعات مطرح شده در آن در قالب یک اثر تاریخ شفاهی نیست…شواهد زیادی در این کتاب دیده می‌شود که اصلا در موضوع مورد نظر آقای همایون، مصاحبه‌کننده چالشی نکرده و با توجه به توضیحاتی که عرض کردم به باور بنده انگار گفت‌وگو انجام نشده است…این قبیل اشکالات در کتاب کم نیست و احتمالا از نوعی شیفتگی نسبت به سوژه [داریوش همایون] ناشی می‌شود.»(۱)

البته اگر برگزارکنندگان میزگرد و یا خودِ آقای رسولی‌پور که با عنوان «مدیر تاریخ شفاهی مؤسسه مطالعات…» در آن میزگرد حضور داشت، نسبت و مسئولیت خود را نیز در نشر کتاب و نوشتن یا از نظرگذراندن «کارشناسانۀ» آن پیشگفتار و همچنین مقام خویش را در بخش تاریخ شفاهی اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی و رابطۀ این مؤسسات، با هم، را نیز روشن می‌کردند، آنگاه شاید می‌شد مسیر فشارها را بهتر و واضح‌تر دید. می‌شد دید که چگونه «مصلحت روزمرۀ» حفظ پست و مقام، زمینۀ تزلزل و عقب‌نشینی و نااستواری را فراهم کرده و چگونه «نشان دادن بزرگی ظرف تاریخ»، در عمل، موجب دل‌آزردگی نهادها و ارگان‌ها وهراس برخی نیروها در حکومت اسلامی گردیده است. با وجود این، و به رغم سخنان «کارشناسانۀ» مرتضی رسولی‌پور و سعی وی در پایین آوردن قدرِ «تاریخی» کتاب «آیندگان و روندگان»، اما مردم ما به تجربه دریافته‌اند که اقرار به زور فشار یا تغییر موضع به «مصلحت» یا به زور فرمان فاقد اعتبار است؛ هرچند که فشار و زور و عقب‌نشینی ناشی از آن پوشیده در فضل‌فروشی‌های «علمی»، «تاریخی» و «نظری» باشد.

132841

و اما حسین دهباشی که مانند هر خالقی اثر خود را گرامی داشته و در مقام دفاع از عمل و انگیزۀ خویش در مصاحبه‌های مختلف بر محک و معیارهایی انگشت می‌گذارد که تا کنون در فرهنگ سیاسی ایرانیان کمتر سابقه و در فرهنگ جمهوری اسلامی نایاب بوده است، اما در برابر فشارها، در آن میزگرد ـ و به تکرار در مصاحبۀ «فرهنگ امروز»(۲) ـ خاضعانه به انتقاد از خود و ایرادگیری از کم و کاستی‌های «تخصصی»، «تاریخی» و «نظری» خویش پرداخته و خود را «کم‌تجربه» و «صاحب دانش کمتر نظری» می‌خواند. به این صورت، برخلاف آقای رسولی‌پور که به محض بالا رفتن نیزۀ فشار، همۀ تلاش‌های «نظری» و «کارشناسانه» را بکار گرفته تا کار انجام شده را فاقد منزلت سازد و بدین ترتیب حلقوم مؤسسۀ زیر سلطۀ خود و ناشر را از زیر فشار «نیزه‌داران» حکومت اسلامی برهاند، دهباشی اما ضمن دفاع از مجموعۀ بدست آمده و تکیه بر اهمیت گفتگوهای انجام شده، مسئولیت همۀ کاستی‌ها را به عهده می‌گیرد، که این منشِ وی در جای خود درخور تمجید و تشویق است.

صرف نظر از این که ایرادها و انتقادهای حسین دهباشی به خود و به نتایج بدست آمده از گفتگو با داریوش همایون تا چه میزان روا یا نارواست، اما او نیز، در توجیهی در برابر فشارها، به برخی احتمالات و فرض‌ها دست می‌اندازد که تذکری در رفع ابهام از آنها، تا جایی که به داریوش همایون ربط پیدا می‌کنند، لازم است. دهباشی در بخشی از سخنان خود می‌گوید:

 «نکاتی که جناب رسولی‌پور برشمرد، نکات فنی و بسیار دقیقی است، و تا جایی که بنده به ذهن سپردم تمام اشکالاتی که فرمودند، بر این کتاب وارد است و هیچ دلیلی برای این اشکالات وجود ندارد. مگر به دلیل چند علتی که در تهیه و تدوین کتاب رخ داد. شاید بخشی از نارسایی‌های کتاب به این دلیل است که مصاحبه با داریوش همایون نخستین یا دومین گفت‌وگوی ما در پروژه تاریخ‌شفاهی عصر پهلوی دوم بود و تأثیر ذوق‌زدگی موافقت همایون با انجام گفت‌وگو بود و همان‌طور که آقای رسولی‌پور اشاره کرد تا آن موقع کسی موفق نشده بود با وی گفت‌وگویی انجام دهد. در ذهن ما در طراحی پرسش‌ها دغدغه‌هایی بود از جمله این‌که اگر رویکرد پرسش‌های ما به صورت انتقادی پیش برود عکس‌العمل وی چه خواهد بود؟ آیا گفت‌وگو ادامه پیدا خواهد کرد؟ با همه این پیش‌فرض‌ها یکی از مسائل مهم این بود که جلسه‌ها را چگونه می‌توانیم مدیریت کنیم؟ کم‌تجربگی گروه و به ویژه شخص بنده در کارهایی با رویکرد تاریخ‌شفاهی (اگر بخواهیم با آثار مشابه مقایسه کنیم) سبب شد نقص‌ها و کاستی‌هایی که به آنها اشاره شد، خودش را در آثار منتشر شده ما، کاملا نشان دهد.»(۳)

دهباشی در اینجا، و در برابر مأمور اجرای فشار «کارشناسانه» یعنی آقای رسولی‌پور «تاریخ‌دان» و صاحب «دو دهه تجربۀ تاریخ شفاهی» در نهایت فروتنی، خود را ذوق‌زده، صاحب دانش نظری کمتر، بی‌تجربه جلوه می‌دهد. اما او به خود بسنده نکرده و از محدودۀ ارزیابی خویش فراتر می‌رود و در مورد پرسش‌شوندگان از این فرض حرکت می‌کند که چالش، «با رویکرد انتقادی پرسش‌ها»، ممکن بود موجب رنجش و به هم خوردن کار شود، لذا بر پایۀ این «پیش‌فرض» ذهنی، از آن رویکرد چالشی از جمله در مقابل داریوش همایون صرف‌نظر کرده است!

طبعاً حق قضاوت کسی در مورد خودش را نمی‌توان از وی ستاند. در اینجا این حق آقای دهباشی‌ست که به هر دلیلی، تحت هر شرایطی یا به هر انگیزه‌ای، راست یا ناراست، به خود ایراد گیرند، اما در قضاوت نسبت به دیگران، نیازموده خطا و ناپسند، است.

ما شخصاً با تجربه نزدیک به سه دهه‌ای که با داریوش همایون و در مورد خاص وی داریم، قضاوت فوق را از دهباشی در مورد داریوش همایون نمی‌پذیریم. و در ثبت دلایل ادعای خود خوانندگان را به مجموعه مصاحبه‌های دیگران با وی که تحت عنوان «یک زندگانی و پرسش‌های بی‌شمار» گرد‌آوری و به تازگی و به مناسبت هشتادوهفتمین سالگرد زادروزِ وی، توسط نشر «بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطه‌خواهی» انتشار یافته است،(۴) ارجاع می‌دهیم و به عنوان توضیح، به استناد همین کتاب، می‌افزاییم که: طی نزدیک به سه دهه، موارد متعددی از مصاحبه‌ها و طرح پرسش‌های چالش‌‌گرانه و انتقادی از سوی افراد و نمایندگان گرایش مارکسیستی و انقلابیون سابق و مخالفان سرسختِ وی، از جمله در موضوعات سخت مورد علاقۀ حکومت اسلامی، صورت گرفته و در این کتاب گردآوری شده‌اند. تعداد قابل توجهی از مصاحبه‌کنندگان در این اثر نه از دوستداران یا موافقان و نه از یاران داریوش همایون و نه هم‌گرایش سیاسی‌ وی بوده‌اند و بر سر بسیاری موضوعات حتا در برابر و در جبهۀ مخالف او قرار داشته و بر مواضعِ وی سخت تاخته‌اند. از آن میان، با توجه به مواضع سرسختانه، استوار و آشکار داریوش همایون و قابل فهم برای همگان، در مورد اصل دفاع از تمامیت ارضی و یکپارچگی ملت ایران و مخالفتش با ایدۀ فدرالیستی کردن ایران، حضور قوم‌گرایان و طرفداران تجزیه ایران و مدافعان سرسخت فدرالیسم در میان داوطلبان مصاحبه با داریوش همایون درخور توجه است و به چالش کشیدن وی توسط آنان در این مصاحبه‌ها قابل اغماض نیست و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

تنها توجه به بارها چالشِ موضعِ اظهرمن ‌الشمس داریوش همایون، در مخالفت با حملۀ نظامی به ایران و اعلام آمادگی در ایستادن کنار حکومت اسلامی، در صورت وقوع این حمله، با تشریح دلایل نظری، انسانی و از دیدِ سیاستگری در فکر میهن و ملت خویش، در مصاحبه‌های گوناگون، باید از نگرانی آقای دهباشی می‌کاست و ایشان را در پرسش از داریوش همایون و اخذ «رویکرد انتقادی» نسبت به موضوعات مورد علاقۀ انقلابیون اسلامی و طرفداران حکومت اسلامی، مثلاً در بارۀ رخدادهایی نظیر نامۀ رشیدی مطلق به مثابه «فتیلۀ انقلاب»، کودتای ۲۸ مرداد، عضویت همایون در سومکا، یا در مورد خیال‌هایش در بارۀ حزب رستاخیز، و یا رفتن تا هر جا بر سر هر موضوع دیگری که مدعیان «تاریخ‌نگاری شفاهی» در حکومت اسلامی را راضی‌ می‌کرد، دلیرتر و بی‌محاباتر می‌نمود. این بی‌محابایی را می‌شد از دیگران آموخت و به انصاف دید و قضاوت کرد که هیچ جا داریوش همایون نه میدان بحث را بسته، نه از بیان نظرات خود کوتاهی کرده یا به ملاحظه افتاده و نه هرگز شیوۀ جرزنی و به هم‌ریختن اصل کار را پیشه کرده است.

 نه! چنین «پیش‌فرضی» در مورد همایون نمی‌توانسته درست باشد. علاوه بر این از متن اصلی کتاب «آیندگان و روندگان» نیز آشکار است که آقای دهباشی یا همکاران دیگرشان برای طرح پرسش‌های خود، «با رویکرد انتقادی»، به اندازۀ کافی با سابقۀ همایون در انجام مصاحبه‌های بی‌شمار با وی آشنایی داشته‌اند و به ما حق می‌دهند که پیش‌فرض ایشان را در «کم‌ظرفیتی» احتمالی داریوش همایون نپذیریم. به نظر ما داریوش همایون قدر و مقام آن را داشت که آزمودنش با یک چالش و جدال جانانه و بی‌هیچ محابا و ملاحظه‌ای بی‌ارزد.

حسین دهباشی در مورد دست ندادن فرصت دیگری برای گفتگو با داریوش همایون افسوس خویش را به زبان آورده است، و ما نیز در این افسوس با دهباشی همدلیم؛ از اینرو که ایشان فرصت این آزمودن را نیافتند و یا از آن به دلیل نگرانی‌های بی‌جهت و بی‌مورد، حداقل در مقابل داریوش همایون، صرف نظر کردند. و حال اما، بی‌آزمودن، قضاوت فرضی امروز ایشان در باره‌ همایون، که دیگر در میان ما نیست، شرط انصاف نیست، و به آقای دهباشی با این همه احساس «تعهد» به راست‌گویی، نمی‌برازد.

و اما، به رغم طول کلام در بارۀ نکته‌های درس‌آموز فوق در مورد کتاب «آیندگان و روندگان»، سخن بر زمینۀ برخی حاشیه‌ها بود. اصل و اهمیت کتاب در جاهای دیگریست که این حاشیه‌ها هیچ از اهمیت آن نمی‌کاهند و باید بدانها پرداخت. در بخش بعدی این نوشته امید است که از عهدۀ این پرداختن برآییم.

ــــــــــــــــــــــــ

۱ – http://bonyadhomayoun.com/?p=14093

2 – http://bonyadhomayoun.com/?p=14026

3 – http://bonyadhomayoun.com/?p=14093

4 – http://bonyadhomayoun.com/?p=14286