Author's posts
رضاشاه در سفرنامه هایش / داریوش همایون
تا دیر زمانی به نظر ساده انگاران میرسید که شکست سیاسی رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰/۱۹۴۱ که به دست فرزندش در انقلاب اسلامی کامل شد یک شکست تاریخی و برگشت ناپذیر است؛ سده بیستم ایران زیر سایه دو نام دیگر افتاده است: مصدق و خمینی. هر چه بود سخن از یک دوره دو سه ساله بود و یک انقلاب که اگر خوب مینگریستند مایه شرمندگی سده بیستم، و نه تنها در ایران، است. رضا شاه حتا در دست بیغرضترین ناظران، یک شخصیت درجه دوم بود که اگر چه کارهائی هم کرده بود ولی چیزی برای آینده نداشت. آینده را مصدق و خمینی رقم زده بودند. ایران بر راه آن دو میرفت، در بهترین صورتش ترکیبی از آن دو، و قهرمانانش مانندهای ملی مذهبیان گوناگون میبودند. دهها میلیون ایرانی در کشوری که او ساخته بود میزیستند و هر روز از امکاناتی که او فراهم کرده بود و فرزندش به فراوانی بیشتر در دسترسشان گذشته بود بهره میبردند و آنها را همان اندازه مسلم میگرفتند که بدبختیای که برخود روا داشته بودند.
پیشگفتار / صدسال کشاکش با تجدد / داریوش همایون
روشنفکران و طبقه متوسط ایران میباید شهامت آن را بیابند که به نهتوی (اصطلاح م.امید) فرهنگ چیره هزار ساله، به ژرفای غارهائی که جهان تنگ نازیبای ما در آن گرفتار است، بروند و به قلب مسئله بزنند. مردم ما میباید دریابند که با منطق زیارت و نذر و نیاز و کتاب دعا و شهادت و انتظار ظهور؛ با شیوه تفکر سرسری و سطحی، و گذاشتن امداد غیبی بجای اراده آگاهانه؛ با زیستن در تناقض و باور به امور بیرون از قلمرو شعور و دانش و اخلاق، روزگارشان همین است
مهرداد درویش پور و دریدن پرده آزرم! / علی کشگر
جناب درویش پور شما میتوانید از تیغ دروغ و خودفریبی قلم ساخته و با پرگویی پرده آزرم را دمادم بدرید و خود را به نمایش بگذارید. اما واقعیتها چیز دیگری است که گوشهای از این واقعیتها را در عمل و نظرِ مجموعۀ گروهای تشکیلدهنده «صدای سوم » شما نمودار ساختم. و اما گوشه دیگر واقعیت در برابر این نیرو و افکار و اعمالش اقدامات اصلاحی دوره دو پادشاه پهلوی است که بحث درباره آن اصلاحات و ماهیتِ ایرانسازِ آنها نه در این مطلب فشرده میگنجد و نه در ذهن خودفریب شما. اگر ما نسل انقلاب اندکی از عقل سلیم برخوردار باشیم و تنها به جایگاه نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان در آن زمان بنگریم و با امروز ایران که حاصل دستپخت ماست قیاس کنیم آنگاه جز شرمساری و شرمندگی در پیشگاه ملت ایران چیزی برجای نخواهد ماند.
داریوش همایون همچنان در میان ما حاضر است!
سخنان داریوش همایون، برای همۀ آن ایرانیانی که برای میهن خویش آیندهای نیک آرزو میکنند و در راه آن میکوشند، سرچشمۀ سرزندگی عمل و پشتیبان پویندگی راه دشوارِ «فرهنگ والایی» ملت و مردمانیست که نمیتوانند و نمیخواهند به موقعیت فرودستی و وضعیت سرشکستگی خویش در «سه جهانی» که امروز در پارگین آن گرفتار آمدهاند، تن در دهند.
دستورالعمل دولت برای اجرای قانون کشف حجاب.
زن جاهل و پردهنشین قادر به حفظ حیثیت و شرافت خود نبوده، و همیشه دستخوش مردها بوده و نمیتواند کمکی برای عائله و شوهر خود باشد. و دائما محتاج به یک قیم و صاحبی خواهد بود. اگر زن، تربیت شده و داخل اجتماع باشد بهتر میتواند امور خانوادگی و منافع خود را اداره کند، و پشتیبان حقیقی برای مرد خود باشد.
سر بریدۀ فروغی در سعادتآباد تهران / سایه اقتصادینیا
آقای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی! عرض سلام و ادب، شما در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی یک مجسمه از محمدعلی فروغی دارید که به جای سر فروغی، سر دهخدا بر آن نصب شده است! سر فروغی را بریده بودهاند، و مجسمهسازش، فرامرز پیلارام، بر اثر افسردگی و در فشار و تنگدستی درگذشته است. من سر بریدۀ فروغی را پیدا کردهام! همینجاست، در سعادتآباد تهران. حالا دیگر وقت آن نرسیده که برای آن فکری کنید؟ فروغی مرده، پیلارام دق کرده و مرده، اما این آثار هنری سرمایههای ایراناند. جبران مافات کنید.
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست / میگویمت، ولی تو کجا گوش میکنی
توصیهای به شادی صدر، اشارتی به عطاالله مهاجرانی / سایه اقتصادینیا
خانم صدر! زشتزبانی آقای عطالله مهاجرانی در پاسخ به شما هرگز نه شما را تطهیر میکند و نه ذرهای سبب تقویت اعتماد ملت به ایشان میشود. گرچه آب ایران گلآلود است، وقت ماهیگیری ایشان نیست: ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش. خانم صدر! دقت بفرمایید که حافظ در قرن هشتم هجری حرف از این «شهر» میزند. ایرانیان ملت بودهاند و هستند. تخم تفرقه نپاشید و به اسم برقراری عدالت بین شهرهای ایران نفاق و نقار نیندازید.
تاریخنگاری “قرن نوزدهمی” ایران و روشنفکرانِ اهلِ مد / فرخنده مدرّس
با سپاس و در ارادت به دکتر جواد طباطبایی و در اِدای احترام به مناسبت هفتادوپنجمین زادروزِ ارجمند فرزانهای که بر «تخم سخن» پرتو افکند و به ما «گفتن آموخت»
تجدید مطلعى در مفهوم سنت / دکتر جواد طباطبایی
جنبش مشروطه خواهى را از این حیث نمىتوان مقدمه انقلاب اسلامى دانست که آن براى تأسیس آزادى بود، درحالى که شعار اصلى این عدالت خواهى بود. نظریه پردازان سیاسى که گونههای انقلاب دوران جدید را مورد بررسى قرار دادهاند، از الکسى دو توکویل تا آرنت، دو نوع انقلابهای براى آزادى و برابرى را از یکدیگر تمییز داده و سرشت متفاوت آن دو را توضیح دادهاند. این نویسندگان انقلاب انگلستان و آمریکا را از نوع انقلابهای براى آزادى و انقلاب فرانسه را از انقلابهای براى عدالت و برابرى دانستهاند.
ایرانستیزی با اسلحه زبان! / محمد محبی
با صراحت میگویم، هرکسی، تأکید میکنم، هرکسی که در ایران و در میان ایرانیان، با هر ادبیاتی و از هر موضعی، از «حق تحصیل به زبان مادری» (کذا) حرف میزند، هیچ انگیزهای غیر از خطکشی بین مردم ایران و تکهتکه کردن ایران، ندارد و نمیتواند که داشته باشد. چون اولاً، چنین حقی اساسأ وجود ندارد، و تجربه هم ثابت کرده که، تحصیل به زبان فارسی، هیچ حقی از هیچ کسی ضایع نمیکند، بلکه این تحصیل به زبان محلی است که فرد را از ارتباط با سایر هممیهنان و محسنات فرهنگی و اقتصادی و …. آن ارتباط محروم میکند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر فتحنامه لیبرالیسم است / داریوش همایون
سلوک پر دستانداز و نشیب و فراز بشریت به جهانروائی ارزشهای دمکراسی لیبرال، حکومت اکثریت در جهارچوب حقوق بشر، پایان نیافته است و پایان یافتنی نیست. دشمنان آزادی در همه جا هستند و با همه توان، این سلوک را دشوارتر میسازند. طبقات ممتازی که حقوق برابر را توهینی به خود میشمارند؛ گروههای حاکمی که جا خوش کردهاند و به زبان خوش پائین نمیآیند؛ مذاهب که مدعیان همیشگی حقایق مطلق و نگهدارندگان همیشگی کلیدهای رستگاری هستند؛ و مارکسیستهائی که در پسامدرنیسم و غربستیزی، بیشتر امریکاستیزی، و نسبیگرائی فرهنگی پناه گرفتهاند. ولی دو هزار و پانصد ساله گذشته اگر یک چیز را ثابت کرده باشد آرزوی نامیرای انسان به زیستن در آزادی است. همه پیشرفتهای این دوهزار و پانصد سال در دمکراسی و حقوق بشر، از همین آرزو سرچشمه گرفت.
جمهوریخواهان و حسین فاطمی / بُتپرستان جهان، متحد شوید! / مزدک بامدادان
کسانی که جمهوریخواهی را به دشمنی با خاندان پهلوی، و چپگرائی را به دشمنی با پرچم شیروخورشید، تاریخ ایران باستان و سرود ای ایران فروکاستهاند، فروشندگان کالایی تقلبی هستند و باید گریبانشان را در این بازار مکاره سیاست ایرانی گرفت و نقاب از چهرههایشان فروکشید، تا بر همگان آشکار شود: نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند!
هر پدیدهای ضد خود را در خودش دارد … / داریوش همایون
کمبود دمکراسی در خودش نیست، در کیفیت آن است. در پایان این مردماند که دمکراسی را تعریف میکنند. اگر دمکراسی کار نکند و لیبرالیسم بیشتر به صورت آزادی مثبت شناخته شود تنشهای اجتماعی زمینه را برای دیکتاتوریهای بدتر از همیشه آماده میسازد. مردمان با مقاومت نیروهائی روبرو میشوند که در جامعههای بحران زده که، گاه مانندهای آلمان دهه سی را نیز دربر میگیرد، فرایند دمکراتیک را یا مصادره و یا خفه کردهاند. در چنان اوضاعی مردم بجای رسیدن به آزادی و حقوق خود، به اسارت دیکتاتوریهای گوناگون میافتند.
ما و انتخابات امریکا / هاپی را میشناسید؟ / مزدک بامدادان
برای کسانی که کار را به بخت و اقبال واگذار کردهاند، اگر از آسمان باران زر و سیم نیز ببارد، سرمایهای فراچنگ نخواهد آمد. ما نمیتوانیم رئیسجمهور آرمانی خود را به کاخ سپید بفرستیم، همچنین نمیتوانیم به امریکا بگوییم دست از تحریم رژیم اسلامی بردارد، یا بر تحریمهایش بیافزاید، اینها “هاپی”های روزگار ما هستند و دست و پای ما در برابر آنها بسته است. ما تنها میتوانیم در پهنه سیاست کشور خود کنشگری کنیم. پس در پیشِ روی چنین پسزمینهای بد نیست از خود بپرسیم: اگر ترامپ، که تا پایان سال هنوز رئیس جمهور امریکا است، همین یکشنبه آینده رژیم اسلامی را سرنگون کند، ما روز دوشنبه و هنگامی که از خواب گران خود برخیزیم، چه خواهیم کرد؟ در این سالها کدام برنامه را برای آینده ایران نوشتیم و برای آن آن تلاش کردیم، که اکنون بتوانیم رخدادهای بیرونی را در راستای آن ساماندهی کنیم؟
(نقدی بر کتاب زندگینامه سیاسی بابک امیر خسروی) / اصلاح چه؟ و اصلاح برای چه؟ / بهروز فتحعلی
کمترین خسران یک تلاش برای اصلاح آنچه بنیانی اصلاحنشدنی دارد، کم اثر ماندن استعدادهای درخشان انسانهای پاکنهادی چون بابک امیر خسروی است. مردی ریز نقش، با هوش و توانی مثالزدنی که با شرافت، وفاداری و پشتکار بیمانندش میتوانست، اگر در جای خود قرار میگرفت، تاثیر بسزایی در پیشرفت میهن خود، که از جان و دل میپرستید و میپرستد، داشته باشد.
موسیقی برمسند هنر در دوران رضاشاه / فرج سرکوهی
اجباری كردن آموزش موسیقی در مدارس از اقدامات پراهمیت دورۀ رضاشاه است. این اقدام نه تنها از نظر اشاعه موسیقی و فرهنگ موسیقی اهمیت داشت که مهمتر از آن نقشی موثر در شكستن و از میان بردن تحقیر اجتماعی علیه موسیقی ایفاء کرد. گرچه حرمت مذهبی موسیقی در فقه شیعه تا انقلاب اسلامی باقی ماند اما به دوران رضاشاه ارزشگذاری منفی در روانشناسی جمعی و ذهنیت عمومی رنگ باخت. موسیقی از مطربی به هنری بدل شد که معلمی محترم و معتبر در کلاس تدریس میکند. موسیقی از حرفهای که استاد آن با نواختن تار پشتپرده خوابگاه سلطان قاجار عیش شبانه او را رنگ میکرد به هنری بدل شد که شاه پر قدرت مملکت به آن احترام میگذاشت.