تیمورتاش از جمله كسانی بود كه با تكیه بر اقتدار رضاشاه و با پشتوانة عمیقترین اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جهت توانمند ساختن كشور، تلاشهای بسیار ودر عین حال موفقیتآمیزی را در تغییر چهرة ایران وایرانی در دید دیگران و از میان بردن آن نگاه تحقیربار به ملت ایران كه حاصل 150 سال حكومت خفتبار سلاطین قاجاربود، به ثمر رساند.
ـــــــــــــــــــ
تاریخ در محکمة انصاف
در بررسی و بازنگری دوران تاریخی مورد بحث این شمارة تلاش، بویژه در دورة بیستسالة اقتدار رضاشاه به چهرههای برجستهای برمیخوریم كه در كتب و رسالات تاریخی از نام آنها یا كمتر سخنی به میان آمده و یا نقشاشان در پایهگذاری ایران نوین و بنای سازمان سیاسی ـ اداری كشورو ایجاد تحولات فرهنگی واصلاحات اجتماعی این دوره مكتوم گذاشته شده است. عبدالحسین تیمورتاش وزیر مقتدر دربار رضاشاه از جمله شخصیتهای سیاسی درخور توجة دوران پراهمیت تاریخی فوق است كه نقش و خدمات وی در سایة برخوردهای گزینشی ایدئولوژیك و سیاسی به تاریخ، مبهم وناگفته گذاشته شده است.
اگر تاكنون در كتب تاریخی ذكری از نام عبدالحسین تیمورتاش به میان آمده، نه به منظور بررسی سوابق سیاسی وی و یا پرداختن به سهم او در اصلاحات اجتماعی آن دوره، بلكه تنها به قصد انگشت گذاشن بر پایان تأسفبار زندگی وی و عمدتاَ به عنوان گواهی در محكومیت رضاشاه و روش “مستبدانه” وی در ادارة كشور بوده است. و اگرـ به ندرت در جائی ـ به خود تیمورتاش پرداخته شده، آن هم تلاشی است برای ارائة تصویری مخدوش از شخصیت وی و معرفی او به عنوان انسانی“جاهطلب” كه كلیة تلاشها و فعالیتهایش بر محور قدرت قرار داشته است.
شاید امروز كه تصویر ملت ایران در یك درهمآمیختگی با چهرة كریه حكومت اسلامی ، به ننگ وبدنامی آلوده شده است و رفتار مزورانه، حریصانه و عینحال گدامنشانة آخوندها و آخوندمسلكان حاكم، از ما در چشم ملتهای دیگر، ملتی مفلوك ودر خور ترحم مینمایاند، شاید امروز بهترین فرصتی باشد، برای بازنگری در سرگذشت سیاسی تیمورتاش و به ویژه نقش كوششهای گستردة وی در ارائة تصویری آبرومندانه از كشور و ملت ایران در نزد جهانیان. تیمورتاش از جمله كسانی بود كه با تكیه بر اقتدار رضاشاه و با پشتوانة عمیقترین اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جهت توانمند ساختن كشور، تلاشهای بسیار ودر عین حال موفقیتآمیزی را در تغییر چهرة ایران وایرانی در دید دیگران و از میان بردن آن نگاه تحقیربار به ملت ایران كه حاصل 150 سال حكومت خفتبار سلاطین قاجاربود، به ثمر رساند. شرحی كوتاه از سوابق وی نشان میدهد برخلاف آنچه كه تا كنون در كتب تاریخی بازتاب یافته است، در پشت این تلاشها علاقمندی عمیقی به سرنوشت كشور، سرفرازی وبهروزی ملت و والائی نام و جایگاه آن هردو، به همراه اهداف و آرمانهائی كاملاَ روشن قرارداشته است.
عبدالحسین تیمورتاش زمانی كه هنوز دوران كودكی را پشتسر نگذارده بود، به خواست پدر كه از خوانین و والیان مناطقی ازخراسان بود، به منظور كسب دانش وپرورش یافتن در علوم نظامی راهی فرنگ شد. او به هنگام بازگشت به ایران افسری بود آزموده در بهترین آكادمی نظامی روسیة تزاری و مسلط به زبان روسی. بازگشت او به ایران مصادف بود با زمانی كه شور انقلاب مشروطه همه جا فراگیر شده و لایة نازك تحصیلكردگان فرنگ رفتة ایرانی را اشتیاق كندن ایران از كهنگی و پوسیدگی و عقبماندگی و رساندن آن به جهان غرب دمی آرام نمیگذارد. عبدالحسینخان مدتی در دستگاه دیوانی به عنوان مترجم به كار پرداخته و به ضرورت پیشرفت بیشتر در دستگاه امورخارجه زبان انگلیسی را نیز به صورت خودآموز فراگرفت. اما دستگاه فرسودة دیوانی آن زمان كه بیشتر زائدة دربار و خادم سلطان بود تا خالق سیاست، نمیتوانست پاسخگوی ایدهآلها و آمالهای طبقة جدید تحصیلكردگان كشور و كسانی چون عبدالحسینخان باشد، كه میخواستند دستی در سیاست كشور و سهمی در نوسازی آن داشته باشند. او كه در این زمان دیگر ملقب به سردارمعظم خراسانی شده بود، برای ورود به كانون اصلی سیاست ایران، چون هر جوان نواندیش و طالب ترقی و آزادی، مجلس شورای ملی را برگزید. سردار معظم خراسانی در جدال میان مشروطهخواهان و محمدعلیشاه، به پیروی از تمایلات آزادیخواهانه و تجددطلبانة خود در صف دفاع از مشروطهخواهان درآمده و در یورش اول محمدعلیشاه به مجلس كه نافرجام ماند، همراه با یازده تن دیگر از افسران طرفدار مشروطه فرماندهی نظامی حراست از مجلس را برعهده گرفت.
پس از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه از سلطنت توسط مشروطهخواهان و برگزاری انتخابات مجلس دوم سردارمعظم خراسانی به نمایندگی برگزیده شد. او در تمام دورههای حضور در مجلس از فعالترین نمایندگان محسوب میشد. سخنرانی توانمند بود وقدرت منطق به یاری شیوائی بیان و سلطه بركلام از یك سو و اشراف و آگاهی از موضوعات مورد بحث و شور از سوی دیگر بسرعت جای او را در میان رهبران مجلس و سركردگان فراكسیونها باز نمود. در برابر مجلس ونمایندگان مردم، چه در مقام نماینده و چه در كسوت وزارت، با استدلال و منطقی قوی از نظرات وطرحهای خود دفاع میكرد. دیدگاهی روشن، سمتوسوئی دقیق و خالی از تناقض داشت. در متون سخنرانیهای وی در مجلس و درموضوعات مختلف، نگاه واقعبینانة وی و همواره خالی از تندگرائی و آرمانگرائیهای كودكانه ـ حتی در جوانترین سالهای نمایندگیش ـ كاملاَ بازتاب دارد. از همان آغاز طرفدار استقرار نظم و امنیت و وجود دولتی با دست توانا در استقرار نظم قانونی بود. این گرایش و دیدگاه را وی، برخلاف گفتة برخی از مورخین، نه تنها در دفاع از وزیر جنگی، رئیسالوزرائی و بعدها پادشاهی رضاشاه نشان داد، بلكه سالها پیش از آن در دفاع مستدل و قوی خود از لایحة قوام مبنی بر ضرورت خلع سلاح مجاهدین ـ حتی محبوبترین آنها یعنی ستارخان ـ و ضرورت تمركز اعمال قهر در دست دولت، به نمایش گذارد. از همین رو وبا توجه به اهمیتی كه به نقش دولت و ضرورت استقرار حاكمیت یكپارچه در كشور میداد، او در برابر لحظههای سخت تصمیم و عمل قاطع، بویژه در مورد سركوب شورشها در نقاط مختلف كشور، ـ برخلاف برخی از روشنفكران مشروطهخواه ـ هیچگاه از خود سستی و تزلزل اراده نشان نداد. او با نگاه بلند و آیندهبینانه خود ـ كه شاید تنها ذاتی دولتمردان بزرگ باشد ـ بارها در خانة ملت در ضرورت استقرار اقتدار دولت ملی بر سراسر كشور و ایجاد نظم وامنیت و تمامیت به خطر افتادة مملكت سخن گفت و بر درستی خاموش كردن آتش نفاق و تجزیهطلبی ـ در پوشش هر شعار و هرظاهر زیبنده و فریبندهای ـ كوبید. سخنرانی عبدالحسین تیمورتاش در برابر مجلس چهارم در دفاع از مشیروالدوله (رئیس دولت وقت) و مخبرالسلطنه (والی و فرستادة دولت مركزی به آذربایجان برای حل شورش دمكراتها به رهبری خیابانی) كه موفق به خواباندن شورش شیخ محمدخیابانی در آذربایجان شده و در یكمین سالگرد همین حادثه این دو از سوی روزنامة طوفان به مدیریت فرخی یزدی به شدت مورد حمله و نكوهش قرار گرفته بودند، سندی است در صحت برداشت فوق از دیدگاههای تیمورتاش. (متن این سخنان در ادامة این معرفینامه درج شده است.)
انسجام در نظرو هدف، عدم تناقض میان حرف و عمل و بدور بودن از هرگونه عوامفریبی “روشنفكرانه”، از ویژگیهای شخصییت سیاسی تیمورتاش بود. ضروری دانستن خلع سلاح عمومی، دفاع از سركوب آشوبها و طغیانها، ایجاد نظمیه وعدلیة قوی و حمایت از تشكیل ارتش ملی، در اصل حلقههای به هم پیوستة یك سیاست یكپارچه و روشن در جهت ایجاد یك جامعة آرام، و امن بود كه از نظر وی تنها سیاست اصولی و پیششرط تأمین استقلال از یك سو و تأمین نان وكار برای مردم از سوی دیگر به حساب میآمد. به عنوان نمونه وی در دفاع از برنامة كابینة قوام و در زمینة تأمین امنیت و ایجاد ارتش در برابر نمایندگان مردم گفته است:
“… تا وقتی كه ما قشون نداشته باشیم ما یك ملت واحد ایرانی نمیتوانیم داشت و قشون باید داشته باشیم تا ولایات خودمان را به مركز ربط بدهیم قشون باید داشته باشیم كه وقتی كلنل محمدتقیخانها با دولت یاغی میشوند و میخواهند یك قسمت بزرگ ایران را هرج ومرج كنند برخلاف آنتریك طرفداران طهران او سرشان را بكوبیم قشون لازم است كه وقتی میرزا كوچكخانها در گیلان طغیان كنند و طبل استقلال میكوبند باز هم برخلاف اراده و برخلاف طرفداران طهران سرش را بكوبند…..فقط قشون است كه از تحمیلات غیر مشروع اجنبی جلوگیری میكند. ما باید تصمیم داشته باشیم كه هیچ تحمیل را نپذیریم. من معتقدم كه ملت ایران باید با تمام دول روابط دوستانه وحسنه داشته باشد ولی در همان آن كه معتقدم دولت وملت ایران باید حقوق مشروع همه را حفظ كنند یك ذره تحمیل غیر مشروع اجنبی را نباید بپذیرد و در اینجا تكرار میكنم و به دولت حاضره تذكر میدهم كه در هر موقعی كه یك تحمیل غیر مشروع را بپذیرد ما طرفداران امروزی حكومت مخالف او خواهیم بود. گفتم قشون لازم است و قشون باید تهیه كنیم برای اینكه قشون تهیه كنیم پول لازم است و آنهم از منافع داخلی چنانچه دیدیم توسل به عایدات خارجی یك بدبختی را برای ایران افزون مینمود و در مقابل یك شرایط ایرانكشی و استقلالكشی به ما یك ثمن بخس میدادند. و بالاخره بنده عرض میكنم كه دولت حاضره مخارج خودش را به واسطة عایدات داخلی مملكت میتواند تأمین كنند لكن طریق آن چیست؟…”
بدیهی است با وجود چنین دیدگاهها و چشماندازهائی پیوستن تیمورتاش به كاروان مدافعان اقدامات واصلاحات رضاشاه وهمپیمان شدن با او و با روشنفكران و كنشگران سیاسی دیگری كه چون او میاندیشیدند، نمیبایست دور از انتظار مینمود. رضاخان میرپنج از همان ابتدای ورود به صحنة سیاست ایران اراده و قدرت خود را در ایجاد آرامش امنیت و ثبات یعنی فراهم سازی پیششرطها و بستر مناسب ولازم برای آغاز مجموعهای گسترده وهمه جانبه از تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را به نمایش گذارد. بستری كه علیرغم آرزو و میل باطنی بسیاری از روشنفكران و رهبران سیاسی طرفدار دولت مشروطه به داشتن آن، تا آغاز دوران برآمدن رضاشاه فراهم نشده بود. دورانی كه برای روشنفكران و سیاستمدارانی چون عبدالحسین تیمورتاش طلیعة تحقق آرمانها و ایدهآلهای خود و گشایش افق رهائی كشور از عفریت ناآگاهی و عقبماندگی، تحجرو پوسیدگی، فقر و فلاكت، زبونی وخفت بود.
عبدالحسین تیمورتاش در دوران صدارت رضاشاه و بعد در دورة پادشاهی وی عهدهدار مقامها و مسئولیتهای گوناگونی شد، از جمله مدتی در كابینة وی وزیر فواعد عامه و تجارت شد. اما بیشترین و نزدیكترین همراهی وهمكاری خودرا با رضاشاه در مقام وزارت دربار وی داشت. او در واقع زبان گویای برنامههای اصلاحی رضاشاه و آینة روند تحولات اجتماعی كه در كشور به سرعت جریان داشت، شد. آن هم نه تنها در مرزهای كشور، چه در اینجا آنچه روی میداد، در زندگی روزمرة مردم قابل لمس و قابل رؤیت بود، نیاز به بیان دوباره نداشت. اما بازتاب واقعیتهای تغییریافته و وضعیت جدید دولت و كشور، در جهان بیرون و انتقال و تفهیم آن به نمایندگان ملتها و دولتهای جهان و انتظار تغییر نگاه پیشین آنها به ایران و به فراموشی سپردن چشمداشتهای نامشروعشان به منابع، به تمامیت و به هستی آن، وظیفة سنگینتری بود كه تیمورتاش با توانمندی و استعداد فراوان سهم بزرگی از آن را بر عهده گرفت.
در نزدیكی و روابط سرشار از اعتماد میان رضاشاه و وزیر دربارش شواهد و اسناد بسیاری در دسترس است. حضور تیمورتاش در مأموریتهای حساس خارجی به منظور حل دیپلماتیك مشكلات با سایر دول، شركت وی به دفعات در جلسات هیئت دولت به نمایندگی از سوی پادشاه، برعهده گرفتن نقش سخنگوئی شاه در جلسات رسمی داخلی و خارجی و در برابر مطبوعات همه دلالت بر وجود چنین مناسباتی دارند. اما آنچه در توجیه و وتوضیح علل برهم خوردن و تیره شدن این روابط برجای مانده ویا روایت شده، بیشتر برپایة حدس و گمان و تحلیل است. برای توضیح این گوشة تاریك وتأسفبار تاریخ ایران باید هنوز منتظر مورخین، محققین و اسناد تاریخی كه احتمالاَ هنوز در دسترس قرار ندارند، شد. اما به هر روی نحوة بركناری، دستگیری، محاكمات، اتهامات و سپس ازمیان بردن عبدالحسین تیمورتاش در زندان در مهرماه 1312 پیش از آنكه توجیهگر “مجازات” و عاقبت “عبرت آمیز” سیاستمدار و دولتمردی “خطاكار” باشد، بیانگر فضای تاریك سوءظن و بیاعتمادی بود كه از اواسط دوران حكومت رضاشاه پدیدار شد. فضائی كه دیر یا زود بر دستگاه هر حكومت فردی غلبه یافته و به جزء غیرقابل تفكیك آن بدل میگردد.
متن سخنان عبدالحسین تیمورتاش در مجلس چهارم
«بنده بعد از بیانات آقای مشیرالدوله چند كلمه در اصل مطلب میخواهم عرض كنم البته آذربایجان عزیزترین عنصر ایران است. در این تردیدی نیست كه گرانبهاترین در تاج ایران است ولی این گرانبهائی آذربایجان مادامی است كه جزء ایران باشد بمجردی كه از ایران مجزا شود دیگر عزتی برای آن باقی نمیماند بنابراین احترام و قدردانی راجع به اشخاصی است كه بخواهند آذربایجان را برای ایران حفظ كنند هركه میخواهد باشد بمجردیكه از این حد خارج شد (و در خارج هركس هرچه میخواهد میتواند بگوید) ما او را صالح و خدمتگزار بوطن خود و ایران نمیدانیم آقای مشیروالدوله فرمودند خودشان نمیتوانند در بارة خودشان قضاوت كنند و سایرین هم نمیتوانند در مورد ایشان قضاوت كنند من میگویم آقای مشیرالدوله ملت ایران در حق شما قضاوت كرده است. در این مملكتی كه خدمتگزار كم است شما بواسطة عملیاتی كه كردهاید مظهر وطنپرستی هستید شما محتاج به محاكمه نیستید دلتنگ نباشید زیرا در این مملكت به وطنخواهی و اصلاحخواهی اجر نمیگذارند در این محیط اصلاح و اصلاحخواه دشمن زیاد دارد. این محیط دوره فترت پسندیده اصلاح نمیخواهد زیرا اصلاح با منافع خصوصی داخلی و خارجی مغایرت دارد بلی خیلی اشخاص هستند كه دشمنان واقعی اصلاحند همان دشمنان واقعی اصلاح كه جامههای سرخ و سبز و سفید اصلاح به تن خودشان میكنند وقتی آن جامهها را از روی آنها بردارند خواهید دید كه در زیر آن جامهها دشمنان حقیقی ملت ایران میباشند.
شما و مجلس شورای ملی از حملات دشمنان مكدر نباشید زیرا وظیفة شما و وظیفه مجلس دوره چهارم كه پس از ششسال دورة فترت میخواهد زمام امور مملكت را در دست بگیرد این است كه آن سنگهائی كه در راه اصلاح حكومتهای مختلفه دوره فترت و منافع خارجی انداختهاند بدست شما و بدست مجلس شورای ملی و بدست عناصر اصلاح خواه باید برطرف شود شما میدانید كه از هر طرف مورد حمله خواهید شد از این حملات نگران نشوید زیرا اگر در تهران كه مظهر افكار واقعی ایران نیست طرفدار كم داشته باشید اگر در تهران ما مورد حمله و تنقید جرایدی كه معلوم نیست به پول كی طبع و همه روزه منتشر میشوند واقع میشویم نباید دلتنگ باشیم برای آنكه آن حس واقعی ملت ایران یعنی همان ملتی كه زحمت و رنج میبرد و به عرق خود نان میخورد پشت سرشما و مجلس شورای ملی مثل كوه خواهد بود.»