برای نخستین بار برخاستن به عنوان یك ملت در جنبش مشروطه، با تلاشی ـ هرچند نیمه بیدار و نیمه هشیار ـ برای درك وضعیت خود در برابر یا در كنار دیگران، تلاش برای رساندن خود به پیشرفتهترینهایشان، افت و خیزها و افتادن به بنبستهای خودخواسته یا ناخواسته در نخستین تجربههای دولت ملی و مجلس مشروطه، عزم بیرون كشیدن خود از این بنبستها و برخاستن دوباره با ارادة آغاز راه آینده در دوران رضاشاه، گاه با پیروزی و زمانی با شكست و بعد ناپایداری و تزلزلمان در ادامة راه، سپس كجفهمیها و بیشتر از آن كجاندیشیها و رها ساختن و لعن آنچه بدست آورده بودیم و در نهایت تصمیم سبكسرانه به بازگشت به گذشته. این همه را یكجا در تاریخ یك سدة گذشته تا امروزمان داریم. جادة آیندة ایران از این گذشته عبور میكند.