Author's posts
برگرفته از کتاب: صدسال کشاکش با تجدد
گذشته این ایران در سه هزاره است و آیندهاش در غرب، در جهانی که مرزهایش منظومه شمسی است. این ایرانی است که دارد از قالب فکری عرب ـ اسلامی بیرون میآید و جهانی میشود. مسئله آن دیگر سازگار کردن پیشرفت و آزادی با جزمیت و تامگرائی و ذهن توتالیتر نیست (که معادل فلسفی و جامعه شناسی مسئله ریاضی غیرممکن «تربیع دایره» است)؛ بدور افکندن «پوست» شعر مولوی است، حتا در شعر خود او؛ دریدن هر پوستی و شکستن هر قالبی است؛ درآمدن از اندیشه باطل اصلاح مذهبی بجای اصلاح سیاسی و اقتصادی است.
ماهیت یگانۀ جمهوری اسلامی و «دوگانهسازیهای» بیرویه! / فرخنده مدرّس
هنگامی که شاهزاده، در همان آغاز، اعلام نمودند که «انتخابات مسئلۀ ما نیست!» این اعلام، همانطور که پیش از این نیز گفته شد؛ بدان معنا بوده است که؛ ارادۀ ادامۀ پیکار ملی علیه کلیت نظام اسلامی، بدون هیچ توهمی از تفکیک و جناحبندی رژیم و بدور از هرگونه «دوگانهسازی»، برقرار است! بنابراین، و به عنوان پیامد عملی چنین اعلامی، اگر موضعِ تحریم انتخابات هم پیش آمده است، تنها به منزلۀ پاسخی روشن و عینی، از زبان مردم ایران بوده است به رژیم اسلامی، به منظور قابل رؤیت ساختنِ مجددِ آن عزم و ارادۀ استوار و تغییرناپذیر، برای به سقوط کشاندن و از میان برداشتن کل نظام اسلامی ضد ایران!
«پارادایم براندازی» تا پایان جمهوری اسلامی خواهد ماند! / فرخنده مدرّس
ما در پرسشیم که آن کسانی که با افکار پلید جمهوری اسلامی همسویی ندارند و به هر دلیل و ارزیابی شخصی قصد شرکت در این انتخابات را دارند، آیا میدانند که، بجای جوهر، انگشت مشارکت در خون میزنند؟ میدانند که در این مشارکت پای در قلمرو خیانت به ایران دارند و همراهِ نابودکنندگانِ کشور میشوند؟ از آنان میپرسیم این بار سنگین مشارکت در چنین جنون و جنایت و خیانتی را در لحظههای تنهایی در برابر داوری وجدان چگونه بر زمین خواهند نهاد؟ پرسش این است که؛ ما، مردمان ما و میهن ما در ادامۀ این خبط بزرگ تاریخی یعنی در تداوم حیات رژیم اسلامی، در جنگ با جهان و انسان، چه سودی میبریم؟ جز شریک جرم ماندن و جز سیهروی شدن، جز در «خیانت به خودِ» انسانی خویش و سرافکندگی در برابر داور نهایی، یعنی وجدان؟ این «وفاداری به خود»، «خیانت نکردن به خود» و این «داوری وجدان» را نباید دست کم گرفت! همۀ معنای وجدان را نباید در آب مذهب و دین غرق کرد. به ویژه برای آنانی که اهل دین و ایمان هستند و در شرایطی که دینشان به چنین گندابی بدل شده است، آنها بیش از دیگران، به وجدان انسانی و داور درونی نیازمندند.
هدف اصلی هیاهوی انتخاباتی اصلاحطلبان، مقابله با انقلاب ملی 1401 است / پرویز خسروی
«اصلاحطلبان» به واقع «پدرخوانده» انقلاب اسلامی هستند و همیشه ادعای«حق» بیشتر در میراثخواری از آن را داشته و دارند. دستاندازی این باند مافیایی و در ادامه نسلهای جدیدتر آنان، به ثروت و امتیازهای ویژه، در همراهی با جناح دیگر قدرت، در همه عرصههای «سیاسی»، «اقتصادی»، «امنیتی»، «مطبوعاتی و انتشاراتی»، «فرهنگی»، «علمی و دانشگاهی»، «آموزشی»، «اشتغال» و حتی «نهادهای دینی» و تا حدی «هنر»، در کشور به لطف حفاظت از موجودیت و تداوم رژیم اسلامی توسط آنان ممکن گردیده است. «اصلاحطلبان» به خوبی میدانند که اینبار مجبورند سطح توقعات خود را کاهش دهند و قصد آن دارند که با دمیدن به تنور انتخابات به «خیال» خود، ابتدا «اقتدار جمهوریاسلامی» را احیا و سپس «دوباره اصلاحات» را «جان»ی تازه بخشند و از این طریق «براندازی» را به «حاشیه» برند.
اصلاح طلبی و اصلاح طلبان / داریوش همایون
فرایند اصلاح طلبی را در جمهوری اسلامی به اصلاح طلبان محدود کردن خطای بزرگ بسا سیاستورزان و نویسندگان این سالها بوده است که از بد تعریف کردن این رژیم میآید. از جمهوری اسلامی چنان میگویند که گوئی حکومتی مانند دیگران است ــ کمی بدتر یا بهتر. ولی همان گونه که انقلاب اسلامی از جنس انقلابهای دیگر نبود حکومت آن نیز یک حکومت معمولی نیست. آن را با حکومتهای توتالیتر دیگر نیز نمیتوان یکی دانست. این رژیمی است برآمده از ژرفای هزار و چند صد سال، و با رسالت آسمانی و جانشینی معصومین. مدرنیتهاش از مسجد میگذرد، چنانکه وزیر ارشادش میگوید و مسائلش در بن چاه جمکران گشوده میشود. جامعه مدنیاش مدینه هزار و چهار صد سال پیش است (از زبان بزرگ ترین اصلاح طلب رژیم) که چنان یکدست بود که حتی کودکان قبیله یهودی بنی قریظه در آن حق زنده بودن نیافتند. تباهی و دشمنی با پیشرفت نه از عوارض این رژیم بلکه در طبیعت آن است. آن را با رژیمهای فاسد و سرکوبگر معمولی نیز نمیتوان مقایسه کرد.
مدرنیته و مشروطۀ ما / بخش دوم / فرخنده مدرّس
چرا برای ما ایرانیان، در کنار ضرورت توجه و شناخت همۀ ظرفیتهای دگرگونکنندۀ مشروطیت، همچنین توجه به این ساحت جدید، یعنی یک جامعه مبتنی و متکی بر مناسبات جدید اهمیت دارد؟ و چرا باید، چنین بحثی، بیشتر از هر جریان سیاسی دیگری، مورد توجه و فهم هواداران بازگشت به پادشاهی مشروطه باشد؟ آیا سادهترین پاسخ به این پرسش آن نیست؛ که این ما هستیم که مشروطیت را به مثابۀ چشماندازی برای آیندۀ ایران قرارداده و مردم را بدین چشمانداز فرامیخوانیم؟ و از آنها میخواهیم در راه آن از هستی خود مایه بگذارند؟ آیا این «ما» به عنوان هواداران بازگشت پادشاهی خاندان پهلوی، نیستیم که باید به یادها بیاوریم که بزرگترین شانس تأسیس چنین جامعهای نه تنها در ظرفیت مشروطیت و تجدد ما، بلکه همچنین در اصلاحات سترگی بود که بدست پادشاهان پهلوی صورت میگرفت، حرکتی آغازین اما بنیادی در همان سمت و جهت زیست و تولید فرهنگ مدرنیته!
«نامهای سرگشاده به کودکان غزه» / والتر بلاک
والتر بلاک، یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین اقتصاددانهای زنده مکتب اتریش است که هایک برای یکی از کتابهای او نوشته بود: من را به یاد میزس میاندازد. تراژدی زمانه این است که امروز او از موسسه میزس به دلیل نوشتن این مقاله اخراج شده است. اینک ترجمهی این مقالهی مهم و متفاوت را در اختیار شما عزیزان قرار دادهایم. به مهر بخوانید
مدرنیته و مشروطۀ ما / فرخنده مدرّس
مشروطیت، هم آیندۀ پیکار پیروز جنبش ملیست هم آن آتمسفریست که پیکار ملی ما، از هماکنون در آن شناور است. جنبش ملی هم بر شالودهها و دستاوردهای مشروطیت استوار ایستاده و هم از بنیادهای آن ریشه و قدرت میگیرد. هیچ شاخه، هیچ وجه و هیچ جزیی از جنبش و پیکار ملیِ امروز ما، خواه زنان، خواه کارگران، خواه روشنفکران، خواه احزاب و سازمانهای سیاسی، خواه دانشگاهیان، خواه ارتشیان، خواه پیکر دیوان و دولت ایران نیست که سرچشمۀ حیات اجتماعی خود را در تاریخ مشروطیت نداشته و جای پای خویش را در روند و حرکت آن نیافته باشد. مشروطیت ما، هم صورتی از آغاز دوران جدید و مدرن ـ مدرنیته ـ ما و هم منبع و سرچشمۀ پیشرفت کشور ما بوده است. از درون آن، از ظرفیت ماهوی آن، اراده و حاکمیت ملت، آزادی و حقوق برابر، مناسبات اجتماعی یک جامعۀ با فرهنگ، طرح توسعه و برنامۀ ترقی روییده و میتواند، پس از گذر از این فترت سیاه اسلامی، به رویش خود ادامه دهد. مشروطیت ما هم اساس حیات و هم طرح احیای دولت ملی ما را در خود دارد و هم جامعۀ مدرن ما برخاسته از آن بوده و خواهد بود.
مفهوم تاریخ در اندیشه شاهرخ مسکوب / امید غیاثی
تاریخ میخواهد با نگاهی به گذشته، بفهمد که چرا وضعیت حال چنین است تا برای آینده راهی بیابد. این تصویر مسکوب از تاریخ، در فهمش از فردوسی نیز هویداست. آنجایی که در ارمغان مور، میگوید فردوسی آگاهانه پشت سر را مینگریست تا راه ناهموار پیش رو را بیابد. مسکوب بر همین اساس نتیجه میگیرد که قضیه تاریخ به این سادگی نیست. او در تعبیری جالب، تاریخ را نه واجد حرکتی یکسان و مداوم، بلکه پست و بلند و نامتوازن میداند. تعبیری که میتواند به تلقی هگلی از تاریخ پهلو زند که سیر حرکت تاریخی را نه خطی، که مارپیچی میدانست.
تندیس دستان شهبانو فرح پهلوی
قرار است تندیس دستان شهبانو فرح پهلوی توسط رامین اعتمادی بزرگ و اشا صدر هنرمندان ساکن واشینگتن ساخته شود. تیم خبری صدای آمریکا با حضور در جریان این پروژه که در منزل مسکونی شهبانو فرح پهلوی در نزدیکی واشینگتن صورت گرفت به گفتوگو با او پرداخت. پروژه دستهای ماندگار تلاش دارد با ساخت مجسمه دستان افراد تاثیرگذار در حوزه فرهنگ و هنر ایران، میراث آنان را یادآوری کند
یک هشدار از دل تاریخ! / الاهه رامندی
تشابهاتی که میان نمونۀ تاریخی جنبشهای دانشجویی دهه 60 میلادی و تحرکاتی که امروزی در دانشگاه کلمبیا دیده میشوند، بسیار نگرانکنندهاند. گسترش فزاینده ایدئولوژیهای یهودیستیز در میان دانشجویان و در محافل دانشگاهی، آنهم در پوشش ضدیت با جنگ و به نام دفاع از «خلق فلسطین» میتوانند، باردیگر منجر به رادیکالیسم، ایجاد تفرقه، از همگسیختگی و ایجاد ناامنیهای مشابه آنچه در آلمان در دهه ۱۹۶۰ به وقوع پیوست، گردد.
برای کار سیاسی در ایران باید ایرانخواه بود؛ / نقل از : چشم پادشاه
شاهزاده برای همکاری اصولی دارد که بارها اعلام نموده است. اتفاقاً اصول شاهزاده نیز استوار است بر «ایرانخواهی». بارها ایشان فرمودهاند که اعتقاد به ملت ایران و پرچم ملی، حفظ مملکت و اعتقاد به ارادهی ملت و دولت ملی سکولار، اصول ایشان برای همکاریاند. از این رو با جمهوریخواهان ایرانخواه نیز همکاری کردهاند.
ترور در سرشت سپاه است! اما…؟ / فرخنده مدرّس
همانگونه که تا کنون بارها، و به تأکید، از زبان فرماندهان سپاه شنیدهایم و در مبانی تأسیس نامبارک آن نیز دیدهایم، این نهاد، به عنوان بخشی از به اصطلاح «نیروهای نظامی ایران» وظیفۀ خود را نه حفظ کشور و ملت ایران، نه حفظ امنیت کشور و مردم و مرزهای ایران، بلکه حفظ نظام برخاسته از انقلاب اسلامی میداند! تنها همین یک دلیل، همچون منطق قاطعی، حقانیت حس بیزاری ملت ایران علیه این نهادِ نگاهدارندۀ رژیم اسلامی ضدِ ایرانی را توجیه کرده و بدان مشروعیت میبخشد.
نظام پادشاهی در ایران «پاداشی» برای یک «ضرورت» تاریخی است / علی کشگر
نظام پادشاهی مشروطه با طبیعت تاریخ ایران همخوان میباشد و قرار داشتن آن بر «فراز کشاکشهای» سیاسی روزانه و وابسته نبودن آن به نیروهای سیاسی و پیوند پادشاه با تمام آحاد ملت در سراسر کشور و بیرون بودنش از قدرت اجرایی و داشتن قدرت معنوی و نماد «وحدتِ وحدت و کثرتها» در ایران میتواند در شرایط بحرانی، نگهدارنده وحدت سرزمینی و بقای ایران باشد. پادشاهی در ایران «پاداشی» است که ایرانیان برای بقای خود و میهن خود به پادشاه میدهند، تا در شرایط بحرانی نگهبان ایران و حفظ همزیستی اقوام ایرانی باشد. بعبارتی؛ نظام پادشاهی در ایران «پاداشی» است برای حفظ یک «ضرورت» تاریخی!
در باره عبارت و یا شعار «خود فروپاشی نظام» / پرویز خسروی
دختران و پسران جوان در صف مقدم این جنبش ملی ژرف و گسترده، با همه توحشی که «نظام» سرکوبگر بهکار میگیرد، با هوشمندی شگفتانگیزی، در شرایطی سخت و طاقتفرسا و با هزینه سنگین، حلقه محاصره را بر «نظام» تنگتر میکنند تا که بتوانند با برهم زدن «نسبت نیروها»، «نظام» را وادار به تسلیم و قبول صورتی از پذیرش پایان خود کنند. ایرانیان همواره آگاهانه تلاش کردهاند مبارزه خود علیه رژیم متوحش و خونریز را، به قصد کنترل ابعاد خشونت آن، هوشمندانه پیش ببرند و در دام نقشههای خطرناک مورد علاقه حکومت گرفتار نیایند. اما بهکارگیری این روشهای خردمندانه و هوشمندانه را نباید به حساب خالی شدن میدان مبارزه با «نظام» تلقی کرد و بدتر از آن به جامعه این گونه القا کرد که نظام خود بخود در حال فرو پاشی است!
تکیه بر آگاهی ستیزهجویی و فخرفروشی نیست! / فرخنده مدرّس
ما در اینجا این بحث، که چرا در ایران و برای ایران پادشاهی یک ضرورت است، را به جای دیگری محول میکنیم. اما در مورد تحول تاریخی مشروطیت، دوران تجدد ایران، و نوآیین شدن نظام کهن پادشاهی ایران و عملکرد نظام پادشاهی مشروطه، در دورۀ دو پادشاه پهلوی، یعنی طی نزدیک بر شش دهه حرکت در مسیر تاریخ، که جزیی از آگاهی ملی ما است، سخن بسیار داریم، که چند نکته از آن را در ادامه، در پرتو همان دو مفهوم «شکست سیاسی» و «شکست تاریخی» یادآور میشویم.
دلبستگی به انقلاب 57 بزرگترین مانع نزدیکی! / بنیاد داریوش همایون
انقلاب 57 انقلابی بوده است؛ علیه تاریخ ملت ایران، علیه دولت ملی ایران، علیه انقلاب مشروطه ایران، علیه نظام پادشاهی ایران، علیه دستاوردهای ایرانِ مدرن خاصه در دورۀ پادشاهان پهلوی، علیه آزادی، علیه حقوق و آزادی زنان، علیه برابری ادیان، علیه قانونگذاری عرفی، علیه قرارگرفتن اسلام برابر سایر ادیان در ایران، علیه آغاز شکلگیری نطفههای نظام و حقوق شهروندی، علیه امینت مرزهای ایران، علیه اعتبار و نام و عزت ایران، علیه صلح با جهان و همسایگان. بدون نفی ماهیت ضدایرانی آن انقلاب و بدون بستن آگاهانۀ پرانتز این انقلاب نحس، و بدون بازگشتن به پیش از نقطهای که فتنۀ نابودی و فلاکت ایران، از آنجا آغاز شد، هیچ گامی را به جلو نمیتوان برداشت. عزیمتگاه مهم است. اصلاحطلبانی مانند آقای مهدی نصیری، یا تاجزاده و امثال آنها، باید بگویند، برکدام شالودهها ایستاده و از کدام عزیمتگاه عزم رفتن به جلو دارند؟ به کدام جلو؟