Author's posts
آنگاه که رودخانۀ تاریخ به دریای پیشرفت برسد!
ملتهائی که نشان خود را بر تاریخ جهانی گذاشتهاند از زیر بار آن تاریخ بیرون نمیآیند و نباید بیایند. «دید»ی که بدان اشاره کردم لازمه و فرا آمد آن تاریخ است که ملت را رها نمیکند. این ملتها گذشته از هستی مادی خود نماینده «ایده»ای هستند، پیامی که از سرگذشت و آثار خود به بشریت میدهند و به کار همگان میآید. از «ایده» ایران به آسانی میتوان سخن گفت. حضور فعال عنصر ایرانی در زندگی جهانیان از سه هزاره پیش و دامنه نفوذ آنکه سه قاره را دربر میگیرد به خواننده و شنونده تصوری میدهد که دست کم دوسوم کشورهای عضو سازمان ملل متحد بهرهای از آن ندارند. اینایده مایه گردنفرازی است و «بار امانت»ی برای یکصد نسل ایرانیان بوده است، حتا اگر زمانهائی به مقدار زیاد از آن آگاه نبودهاند. ما یکی از آن ملتها هستیم
جایگاه «ایران» در علوم سیاسی امروز و آینده؛ کارنامه علوم سیاسی در ایران منفی است / سخنرانی دکتر جواد طباطبایی
کلمه ایران تاریخ طولانی دارد و به عنوان یک پیشنهاد و طرح مسئله معتقدم موضوع دانشگاه باید روزی بر این متمرکز شود که ایرانشهر چیست. ایرانشهر باید به عنوان موضوع دانشگاه ایران مطرح شود. اگر این را به عنوان موضوع علم قرار دهیم، تمام علوم انسانی و اجتماعی از آن ناشی میشود. یعنی ایران کجاست؟ جغرافیای سیاسی این ایران کجاست؟ مناسبات سیاسی آن چیست؟ تاریخش چه بوده است؟ مناسباتش با سایر جوامع چگونه بوده است؟ چه تحولی در تاریخ ایجاد کرده است؟ هویت مردم این کشور چه بوده و تمایزش با مردم دیگر چه بوده است؟ این علم ایران است. همان طور که در اروپا میراث مشترک یونانی ـ رمی ـ مسیحی توانسته موضوع نظام دانشگاهی باشد و تحولش در رنسانس به بعد دوران جدید اندیشیدن اروپایی را ایجاد کند، در ایران هم همین طور است.
ادامهی مطلب
جواد طباطبایی از ایران رفت
جواد طباطبایی روز گذشته برای تکمیل منابع طرحهای تالیفی و تمرکز بر پژوهش خود درباره تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، سفری چند ماهه به مثابه یک فرصت مطالعاتی به ایالات متحده را آغاز کرد.
به مناسبت گرامیداشت نودمین زادروز داریوش همایون و به احترام روزنامهنگاران ایران
«عصر روشنفکر- روزنامه نگار- سیاستگر در ایران تازه آغاز شده است. چهارمین نسل پس از انقلاب مشروطه، که انتخابات ۲ خرداد ۷۶ گوشه ای از ضرب شصتهای آن بود، بر این راه کوفته از صد سال گام زدنهای نافرجام، هموار تر خواهد رفت.»
نادانی در تاریخ و خدعه در سیاست / فرخنده مدرّس
آلاحمد با موضعی که اخذ کرده و نماد آن را «نظرات صائب شیخ شهید» قرار داده بود، حتا اگر خود بویی از تاریخ مشروطیت و جدالهای تاریخی آن نمیبرد، که نبرده بود، اما او بر زمین ضدیت با نظام حقوقی جدید، و در جبهۀ دشمنی با حکومت قانون و در تقابل با نظام آزادی ایستاده بود. اما شادمان بیآنکه، شاید، به آن عمقی واقف باشد که بعدها ـ در روزگار خوشاقبالانی چون ما ـ آشکار شده است، در اصل به ژرفا و افق گسترده و تمدن ساز فرهنگ غربی، به قصد بیدار کردن توان تاریخی ایران و قوام راهی که تازه به تجدد گشوده بود، نظر داشت. ایران با مشروطیت خود را به راه تجدد انداخته و پایی، هنوز نه چندان استوار، در رکاب تمدن جدید گذاشته بود؛ شادمان، هر چند ناشکیبا و نه چندان پخته، اما بر کیفیت و چگونگی رفتن این راه و میزان استواری گذر از سطح به عمق آن نظر داشت… اما آلاحمد، از اساس ضد آن راه و خواهان «بازگشت» و بیرون کشیدن پا از آن رکاب داشت. این دو بستر را تنها، مگر به غرض سیاسی و بیماری ضدیت با تجددخواهی در ایران، بتوان یکی گرفت یا درهم آمیخت.
…
ما تهاجم وحشیانۀ مشتی مزدور و تروریست به صف نیروهای مسلح ایران و مردم را محکوم و مراتب تسلیت و همدردی عمیق خود را با خانوادههایی که در این هجوم وحشیانه عزیزان خود را از دست دادهاند، اعلام میداریم.
به رغم اندوهباری و فشردگی قلب ایرانیان از یورش جنایتکارانه مزدوران و کشته و زخمی شدن دهها تن از هممیهنانمان و به رغم آن که این لحظهها، لحظههای همدردیست، اما ناگزیر فرصتی تلخ برای هشدار به طراحان و حامیان این عملیات ددمنشانه نیز هست. همۀ دشمنان ایران در هر کجای جهان و در هر مقام و منصبی و مسئولیتی که باشند، باید بدانند، برای ملت ایران، حفاظت از امنیت ملت، پاسداری از بقای تمامیت سرزمینی و نگهبانی از وحدت ملی مبنای راهکارها و تاکتیکها، حتا در مبارزه با حکومت اسلامیست. هر عملیات خشونتآمیز مسلحانه چه از سوی بیگانگان و یا از سوی دست پنهان آنان در حمایت از تجزیهطبان یا از تروریستهای اسلامی، ناگزیر با صف یکپارچه ایرانیان در دفاع از ملت و کشور روبرو خواهد شد.
راهزنان سیاستنامه / دکتر جواد طباطبایی
ایرانیان سدههایی پیش از مهاجرت ترکان، که خود از پیامدهای حملۀ عربان به ایران و شکست خلافت در تحمیل زبان و آداب تازیان به ایرانیان بود، تجربهای از شکست نظامی پیدا کرده بودند، و میدانستند که پایداری در برابر مهاجمان پیوسته ممکن نیست، اما این درس را نیز از آن تجربه آموخته بودند که سنگر راستین آنان در جبهۀ فرهنگ قرار دارد و در این جبهه کسی نمیتواند بر آنان چیره شود. ایرانیان تنها قومی در این منطقه بودند که توانسته بودند نوعی نظام سیاسی ایجاد کند، که دو سده پیش نخستین نظریهپرداز «دولت»، هگل، آن را ذیل مفهوم Reich فهمیده و گفته بود که تاریخ جهانی با تأسیس آن نظام در ایران آغاز میشود. ایرانیان با پشتوانۀ چنین تجربه از دولتداری توانستند بر همۀ مهاجمان همۀ تاریخ خود تا سدههای اخیر برتری جویند.
…
استاد احسان یارشاطر درگذشت
آیندهای که پیش خواهد آمد، چه ما باشیم و چه نه، حاصل، آن رفتار و تصمیمیست که امروز برمیگزینیم. هر رازی وجود داشته باشد در همین نقطۀ کنونیست. گشودن سِر آن زیر تأثیر میزان روشنی، درجه آگاهی و میزان مسئولیتیست که نسبت به رفتارها و تصمیمهایمان وجود دارد. در تلاش برای بالا بردن مرتبۀ آگاهی و تقویت حس مسئولیت در قبال مردم و میهن، ما الگوهای انسانی کم نداشتهایم. استاد احسان یارشاطر برای یادگیری و هدایت یک زندگانی اثرگذار و سرشار از حس مسئولیت، الگوی ارزشمندیست که در برابر وی سر تقدیر و سپاس نمیتوان فرود نیاورد. یادش جاودان باد.
ناراستی در نگاه به تاریخ جایز نیست! / علی کشگر
در سکوت ریاکارانۀ آقای گنجی، در واقعه آذربایجان نه از وجود سرلشگر ارفع فرمانده ارتش و نه از افسران و درجهداران و سربازان ارتش و نه از مردم میهنپرستی که از شهرهای دور و نزدیک مسلح شده و دوش به دوش سربازان ارتش برای نگهداری تمامیت و استقلال کشور میجنگیدند خبری است و نه نشانهای از دیپلماسی استادانه و بینظیرِ قوامالسلطنه و ماندگار در تاریخ ایران که به آزاد شدن تمام عیار کشور از دست بیگانگان در جنگ جهانی دوم ختم شد، یادی به میان آمده است.
مردم ایران بدنبال نماد وحدت ملی ایرانند / فرخنده مدرس
اگر مردمانی در درون کشور، امروز، به نماد بازماندۀ نهاد پادشاهی ایران روی کردهاند، صرفنظر از دلایل مهم دیگر، مهمترین دلیل و ریشۀ این رویکرد از حس قوی دلبستگی این مردم به حفظ وحدت ملی و امنیت کشور برخاسته است. بسیاری از ایرانیان هستی خود و میهن خویش را، بدون «متولی» یافته و در خطر نابودی میبینند و از آن بیمناک و به دنبال نماد وحدت ایرانند و به طور طبیعی سرمشقی را، از درون تجربههای گذشتۀ خویش، جستجو میکنند و با تکیه بر نزدیکترین تجربههای گذشتۀ کشور خود، برخلاف همۀ تبلیغات منفی، دریافتهاند؛ در سلسله پهلوی، چه پدر بزرگ و چه پدر، به رغم همۀ کم و کاستیها، قسم و همت به حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی و وحدت ملی و امنیت کشور، به عنوان «بالاترین الویت»، معنا داشت و راهنمای عمل پادشاهان پهلوی بود.
ادامهی مطلب
داریوش همایون، بچههای رضاشاهی، و برون آمدن از سه جهان / شروان فشندی
او به اینکه کل خاورمیانه بتوانند از این سه جهان بیرون بیایند چندان خوشبین نبود، به ویژه احتمال میداد که کشورهای خاورمیانه که بر پایه اسلام بنا شدهاند به سختی بتوانند از “جهان اسلامی” بیرون آیند. اما کار را بر ایرانیان آسانتر میدید، به این دلیل ساده که گرچه اکثریت ایرانیان مسلمانند، لیکن هویت ایرانی از اسلام نمیآید. پیش از اسلام نیز بوده و چه بسا استوارتر و درخشانتر هم بوده است. او نوشت: “جهان اسلامی هيچگاه جهان ما نبوده است، آنگونه که برای عربهاست. ما همواره ايرانی ماندهايم و نه آن دويست سال تاراج و کشتار و ويرانی سيستماتيک را برای نابود کردن عنصر ايرانی فراموش کردهایم و نه هزار و پانصد سال بزرگی پيش از آن را. اسلام دین بسياری از ما است ولی موجوديت ما نيست. ما با عربها بيش از اينها تفاوت داريم. موضوع برتری و فروتری [نسبت به عربها] نيست. موضوع، تفاوتی است که ۱۴۰۰ سال اسلام نتوانسته است آن را بزدايد.”
شترسواری دولادولا نمیشود / عباس سلیمی آنگیل
قومگرایی امروزین تفاوتی ظریف اما وحشتناک با قومگرایی قبل از انقلاب دارد؛ بسیاری از قومگرایان امروزی همزمان یا قانونگذارند و یا قانونگزار. به نحوی خرشان میرود. دورویی و نفاق مهترین خصیصهی قومگرایی متأخر و پساانقلابی است. من نمیدانم در عمل چه میکنند، اما در نظر که کارها میکنند. هر از گاهی که مصاحبهای از این قومگرایان میخوانم از لابهلای واژگانشان کینهای عمیق از زبان فارسی و هویت ایرانی بیرون میزند. وجود چنین کارگزارانی برای آیندهی ایران بسیار خطرناک است. به نظر میرسد قبح قومگرایی در ایران شکسته شده است.
از «غربزدگی» آلاحمد تا «غربزدگی» گنجی / فرخنده مدرّس
گنجی اگر میتوانست عمق معنای آنچه در بطن غرب میگذشت و جلوههایی مهم از آن در ایران نیز بسط مییافت، بفهمد، آنگاه شاید این چنین وحشت زده از تجربۀ عملی خود ما یعنی «تجدد آمرانۀ رضاشاهی» به سرعت نمیگریخت که این روزها حقیقتاً به کابوس هراسآور طرفداران انقلاب اسلامی و از جمله گنجی بدل شده است. هراس آنان از بازگشت، جوانترها به این گذشته و درنگ در معنای همان اوامر مولوکانه و تجددگرایانهایست که دنبالۀ تاریخی و «جامعهشناسانه»اش به آرمانهای مشروطهخواهان رسیده و به گسترش امکانات علمآموزی، تحصیل، و در کنار و به موازات آن، فراهم آوردن شرایط دستیابی به مقامات کشوری و مناصب لشگری برای طبقات و گروههای اجتماعی فاقد امتیازات خاص، یاریهای اندازه نگرفتنی رساند و بسط آن تا به رسمیت شناختن حقوق زنان رفت.
انقلاب مشروطه سرمشق زندهای که باید از آن پیشتر رفت
در تاریخ، ما دوگونه شکست داریم، شکست سیاسی و شکست تاریخی. شکست سیاسی، مغلوب شدن در برابر اوضاع و احوال است؛ و میتواند در اوضاع و احوالی دیگر جبران شود. شکست تاریخی مغلوب شدن در برابر زمان است؛ سپری شدن و بیموضوع شدن است. انقلاب مشروطه شکستی سیاسی خورد. طرح یا پروژه اصلی آن در سده بیستم ناتمام ماند و در پایان با انقلاب اسلامی به زیر افتاد. ولی طرح مشروطه خواهی زنده است و هنوز در بنیاد خود اعتبار دارد و در نتیجه دچار شکست تاریخی نشده است. برعکس انقلاب اسلامی که پیروزی سیاسی تمام عیار و بسیار کاملتری از مشروطه داشت از نظر تاریخی شکست خورده و بیموضوع است؛ چیزی جز درسهای تلخ برای آینده ندارد. شکست انقلاب مشروطه نیروی زندگی را از برنامه مشروطه خواهان نگرفت و بیشتر آن برنامه در ابعاد بسیار بزرگتر در دهههای بعدی به اجرا درآمد. پدران جنبش مشروطه خواهی در نبرد شکست خوردند ولی جنگ را به تمام نباختند. در تاریخ نظامی بسیار میشود که یک طرف نبرد را میبازد و جنگ را میبرد. روسها و بریتانیائیها در جنگ جهانی دوم بیشترین تجربه را در این زمینه داشتند. آلمانیها بر عکس نبردها را پیاپی میبردند.
گزارشی در باره لغو سخنرانی دکتر جواد طباطبایی در تبریز بمناسبت سالگرد انقلاب مشروطه
در حوادث ده سال گذشته، فارغ از هر نوع داوری سیاسی، قومگرایان در هیچ جای ایران منشا اثر نبودهاند. دشمن را باید همیشه قوی تصور کرد اما نباید در توهم قدرت قومگرایان اسیر بمانیم. سیل خروشان ملت ایران هر نوع قومگرایی و فرقهگرایی را یک جا و یک آن نابود میکند.