Author's posts
بیانیه شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت خیزش آبانماه ۹۸: فروپاشی حتمی است و باید برای آن آماده شد
هممیهنانم،
سیاستمداران، فرهنگیان، هنرمندان، اساتید و وکلای محترم،
سربازان، خلبانان، تکاوران و فرماندهان نیروهای مسلحِ ایران،
رویدادی بزرگ در راه است. نگاه ایران به شماست. نگاه معلم، نگاه کارگر، نگاه دهقان، پیر و جوان، زن و مرد. دی رفت و آبان آمد. دی دیگری و آبانی دیگر میآید، گستردهتر، خروشانتر، میهنیتر از گذشته. فروپاشی حکومت اسلامی قطعی است. آمادگی برای آن، یک ضرورت حیاتیست. بیایید تا دست در دست سیاستمدارانِ ایراناندیش و نخبگانِ مدنی و فرهنگی و صنفی، آمادگیِ ملی لازم را فراهم آوریم و از دل فروپاشی ظلم، ایرانی با مدنیّتی نوین بر پایهی نظمِ شهروندی بنا کنیم.
مراسم یادبود مهدی موبدی
مهدی موبدی، همسری عزیز، همراهی استوار و پدری مهربان، در شامگاه ۱۹ نوامبر بدرودی گفت و درگذشت.
مهدی موبدی دوست ارجمندمان از میان ما رفت
«بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطهخواهی» عضوی از اعضای هیئت امنای خود و یکی از وفادارترین یارانش را از دست داد.
نقش زبان، ارتباطات و فهم يکديگر در بافتار تجدد و توسعه / گفتگوی سریرا شاگردان با داریوش همایون
پيشروان تجدد ايران رابطه ميان مدرنيته و دولت ـ ملت و زبان ملی را خوب دريافته بودند ــ آنچه هنوز عناصر “مترقی” نمیخواهند دريابند. مسئله آنان مشارکت و همبستگی ملی بود؛ در آوردن ملتی از شهروندان صاحب حق، از جماعت انبوه “رعايا”ی خان و سلطان و مقلدان و مريدان ارباب مساجد و خانقاهها بود. آن مشارکت و همبستگی با ارتباط بدست میآمد و با آموزش به جائی که بايست میرسيد. در يک “برج بابل”، در يک همهمه زبانهای گوناگون، نه از ارتباط میشد سخن گفت نه از آموزش همگانی. تاکيد آنان بر زبان ملی از ملاحظات عملی، از ملاحظاتی مانند دفاع از استقلال و يکپارچگی کشور در جهان استعماری، سير کردن اکثريت گرسنه، و جلوگيری از مرگ و مير انبوه بر میخاست. فارسی بی هيچ بحثی آن زبان ملی بشمار میرفت. هيچ گوشهای از ايران از نفوذ فراگير و فرهنگگستر آن بی بهره نبود. هيچ کس جز آن زبان ملی نمیشناخت.
شورای مدیریت گذار…؛ حاکمیت برای «مناطق اتنیکی» امری الزامی است / علی کشگر
شرکت کنندگان در شورای مدیریت گذار وقتی حقوق سیاسی را برای گروههای اتنیکی به رسمیت میشناسند در پی استقرار یک جامعه سیاسی شامل فرمانروایان و فرمانبران با کلیتی متمایز و مستقل در مناطق اتنیکی میباشند و در اصل حاکمیت را که «اقتدار مطلق و مداوم دولت ـ کشور» و «قدرت برتر فرماندهی یا اعمال ارادهای فوق ارادههای دیگر» است برای «مناطق اتنیکی» امری الزامی میدانند و بدین ترتیب به کشور چند ملیتی و به گفتمان تجزیهطلبی جان میبخشند و علیرغم تاکیدی که در اسناد خود بر «حفظ تمامیت سرزمینی و یکپارچگی کشور» میکنند از تمامیت سرزمینی و یکپارجگی کشور جان میستانند.
…
افتخار میکنم که در سده بیست و یکم هنوز به زبان فردوسی و حافظ مینویسم / عزت الله فولادوند
بازار کتاب و اشغال دانشگاه / فرخنده مدرس
تذکر ما به آقای زارع این است که لطفا سعی کنید در گزارشات بعدی خود مرز میان «فکر» و ایدئولوژی و اغراض سیاسی مذهبی را مخدوش نکنید. و اینکه نشستن میان دو صندلی نیز عاقبت خوشی ندارد، و این همه عجولانه و با قدمهای آلوده به اغراض سیاسی و ضد ایرانی به زمین استوار دفاع از اندیشۀ ایران و ایرانشهری ندوید! زیرا یکی از آن صندلیها بالاخره کشیده خواهد شد و امثال شما نقش بر زمین خواهید گردید. از این خطرناکتر درۀ ژرفیست، میان نظرات دکتر طباطبایی از یکسو و فیرحی و خاتمی و سروش و امثال آنها از سوی دیگر، مبادا، در پرشهایتان از آن به این و از این به آن، روزی در آن دره سقوط کنید!
گزارش یک سقوط /چرا «ملاحظات درباره دانشگاه» در هفته اول توزیع در بازار نشر کشور نایاب شد؟
پیش از این انتشار هر کتاب تازه از جواد طباطبایی یک اتفاق بود. به این خاطر که آن کتابها به مثابه تکههای پازلی بودند که پروژه فکری-تالیفی او را متکاملتر میکردند. اما انتشار جدیدترین کتاب او با عنوان «ملاحظات درباره دانشگاه» در نوع خود یک اتفاق نادر بود! چرا که هزار نسخه چاپ نخست آن در همان هفته اول توزیع به فروش رفت و کتاب به سرعت در بازار نشر کشور نایاب شد. این نایابی در دورهای که تیراژ کتابهای فکری به ۵۰ نسخه (بله درست میخوانید: پنجاه نسخه) نیز رسیده است، یک شادمانی ویژه را با خود به همراه دارد.
دخترم، سحر
دخترم، سحر، شاید یکی از غمانگیزترین لحظههایی که تجربه کردم شنیدن خبر پر کشیدن تو بود؛ که هم جوان بودی و هم مظلوم رفتی. هر ایرانی که داغ رنجدیدگان را میفهمد داغ تو را نیز امروز بر دل دارد.
وظیفه همه ماست که نسبت به ستمی که بر تو رفت #بی_تفاوت_نباشیم و با اتحاد و همدلی اجازه ندهیم این رژیم زنستیز، فریاد آزادیخواهانه تو را خاموش و خانواده داغدیدهات را وادار به سکوت کند.
#دختر_آبی سرزمین فیروزهای! تو نماد حقخواهی زنان میهنم ایران باقی خواهی ماند. باور دارم روزی که قطعا… دیر و دور نیست، نامت بر سردر یکی از استادیومهای #ایران_آزاد نقش خواهد بست. یاد تو همیشه در قلبم جاودان خواهد ماند.
بهعنوان یک ایرانی / علی کشگر
باید از گنجی پرسید تا کجا میخواهد سقوط کند و در لجنزار دفاع از انقلاب عقبماندگی دستوپا زند و بیربط شود! گویا برای اکبر گنجی، که تمام زندگی و دروان جوانی خود را صرف انقلاب اسلامی کرده و تا انتهای پایهگذاری تحکیم نهادها و ارگانهای مخوف، فاسد و «روسپی ساز» و پروندهسازِ آن نیز رفته و همت گذاشته است، بسیار دشوار مینماید تا با آموختن از شجاعت اخلاقی برخی از روشنفکران انقلابی پیشین، از فیلسوف، نویسنده، روزنامهنگار، گرفته تا شاعر و تاریخنگار و سینماگر و نوازنده و خواننده، یک کلام بگوید؛ «ما گند زدیم» «ما جاهل بودیم»!
امنیت خلیجفارس
همۀ آن کسانی که سروسودایی با انقلاب اسلامی داشتهاند، حتما به خاطر میآورند که محمدرضا شاه پهلوی، از زبان انقلابیون، البته به دشنام و کینهتوزی، «ژاندارم خلیجفارس و منطقه» خوانده میشد، بدون آنکه، این زبانهای هرز و لغوگو در این موضوع و اهمیت آن کوچکترین تأمل و تعمقی بخرج داده باشند. به این «عنوان» از هر زاویهای که نگریسته شود و یا، به گفتۀ دکتر فرهاد یزدی: «این عنوان با هر معیاری سنجیده شود، به عهده گرفتن چنین نقشی، نشاندهندۀ قدرت غالب ایران در منطقه و نشاندهندۀ استقلال کشوریست که حفاظت از منافع حیاتی خود را راساً به عهده گرفته است.»(2) اما بجای چنین تعبیری، در ذهنیت عوام و به تبلیغ و راهنمایی سرآمدان سوار بر آن ذهنیت، در آن روزگار نادانی و جهالت، این نقش به نشانۀ «ضعف و نبود استقلال ایران و تسلیم شدن در مقابل قدرتهای غربی برای حفاظت از منافع آنان، تعبیر گردید.»
نقشۀ راه و استراتژی امت اسلامی شیعه / فرخنده مدرّس
رهبری انقلاب اسلامی و سران این رژیم از همان زمان انقلاب، یعنی از همان هنگامیکه سوار بر غفلت محض اکثریت عظیم ایرانیان و متکی به جهل مطلق سرآمدان فرهنگی و فکری و روشنفکری حلشده در انقلاب و مسخشده در افکار، سخنان و فرمانهای آیتالله خمینی، به قدرت دست یافتند، هرگز پنهان نکردند که؛ نهتنها هیچ تعلقخاطر و دلبستگی به ایران و ملت آن ندارند، بلکه برعکس، دلبستگی ایرانیان به وطن و به ملت و به فرهنگ و هویت تاریخیشان را، همچون دشنهای نشسته در پهلو و خار خلیدهای در چشم خود دیده که مانعیست در راه اهداف اسلامیشان. اگر حتا یک رگ راستگویی در سراسر پیکر برساخته از دروغ نظام ولایت فقها و روح پلید عناصر آن وجود داشته باشد، تنها همین اقرار صادقانۀ احساس قلبی آنان در بیزاری از ایران بهعنوان یک ملت و یک کشور و ابراز نفرتشان از سابقۀ تاریخی درخشان این ملت، بیش و پیش از ظهور اسلام، بوده است.
در یادبود دکتر علینقی عالیخانی
آشنایی با دکتر علینقی عالیخانی در تأخیرِ جامعهای قدرناشناس و بیاعتنا نسبت به دستاوردهای خود، بسیار دیر دست داد. برای ما زمینۀ این آشنایی در مواجهه با نخستین تناقضات فکری خویش، همراه با پرسش در بارۀ آنچه، در واقعیت و در حقیقت، در جامعۀ پیش از انقلاب اسلامی رخ داده بود، و با ریزش نخستین توهمهای انقلابیمان، در اثر درنگ در گذشته از راه مطالعۀ آثار قدیم و جدید، از جمله با مطالعۀ کتاب «خاطرات دکتر علینقی عالیخانی» فراهم شد. این آشنایی، با درخواست ما و قبول پر لطف ایشان، به رغم وضع نامساعد سلامت جسمی، به دو گفتگو انجامید. در آن زمان دکتر عالیخانی چند سالی بود که مرز هفتادسالگی را پشت سر گذارده بود.
بخش دوم يادداشت پنجم جواد طباطبايی خطاب به خاتمی
جای شگفتی نیست که نفس سرد این جماعت افسرده در سنگ خارای ایران اثری نمیکند. پیشتر، عرب، ترک، مغول آنگاه که در این سرزمین پا گذشتهاند، به تجربه دریافتهاند که ایران همرنگ آنان نخواهد شد. البته، نباید گمان کرد که آن عربان، ترکان و مغولان ارادهای برای این کار نداشتهاند؛ برعکس، آنان این مایه از عقل بهره داشتند که بسیار زود دریابند که برای ماندن باید رنگ ایران به خود بگیرند.
باید از ایران دفاع کرد بهرغم بیزاری از رژیم اسلامی
بیهیچ تردیدی بزرگترین خطری که ایران را تهدید میکند و ایران بارها، تحت سلطۀ رژیم اسلامی، زیر سایۀ سنگین آن قرار گرفته است، خطر حملۀ نظامی بوده و هست. در صورت وقوع چنان حملۀ نظامی نابودی ایران، همراه با تجزیۀ فوری، حتمی خواهد بود. بنابراین وظیفۀ هر ایرانیست که از وقوع چنین خطر نابودکنندهای، به هر قیمتی جلوگیری نماید. تعلل و تخطی از این وظیفه، برازندۀ هیچ ایرانی، در هیچ جایگاه و هیچ مقامی، نیست، رژیم هر چه و هر که میخواهد باشد. نوع رژیم و امکان درازتر شدن بقای آن نیز، در ضرورت مذاکره برای جلوگیری از جنگ، خللی ایجاد نمیکند و برپایۀ اصل حفظ ایران اساساً عددی نیست که در معادلهای که در یک طرف آن خطر نابودی فوری ایران، قرار دارد، اصلاً بحساب آید.
“آیندگان“ روزنامه صبح را وارد تصویر مطبوعات كرد / گفتگویی با داریوش همایون
فیروز گوران روزنامهنگار قدیمی دیروز 30 خرداد در تهران درگذشت. یاد او را گرامی میداریم و در یابودش گفتگوی وی با زنده یاد داریوش همایون را به نقل از فصلنامه تلاش شماره 18 بار دیگر در اختیار خوانندگان قرار میدهیم. این مصاحبه برای نخستین بار در روزنامه آیندگان، چهارم دیماه 1352 منتشر شده بود.