«

»

Print this نوشته

بخش دوم یادداشت پنجم جواد طباطبایی خطاب به خاتمی

‌ ‌

جای شگفتی نیست که نفس سرد این جماعت افسرده در سنگ خارای ایران اثری نمی‌کند. پیشتر، عرب، ترک، مغول آن‌گاه که در این سرزمین پا گذشته‌اند، به تجربه دریافته‌اند که ایران همرنگ آنان نخواهد شد. البته، نباید گمان کرد که آن عربان، ترکان و مغولان اراده‌ای برای این کار نداشته‌اند؛ برعکس، آنان این مایه از عقل بهره داشتند که بسیار زود دریابند که برای ماندن باید رنگ ایران به خود بگیرند.

‌ ‌

javadtabatabie 3

بخش دوم یادداشت پنجم جواد طباطبایی خطاب به خاتمی

در ایران، هرگز، چنین کثرت‌های بیرون از «وحدت» وجود نداشت که ایجاد چنین «اتحادی» منصوعی در آن ضرورت پیدا کند. ایران بیشتر از آن‌که «واحد» سیاسی باشد، که ایران کنونی هست، از همان آغاز، «وحدتی» فرهنگی بوده که آن را ایران بزرگ فرهنگی می‌نامیم و، چنان‌که بارها توضیح داده‌ام، همۀ واحدهایی که در دوره‌هایی بخشی از ایران بوده و در دوره‌هایی نیز از آن جدا شده، یا جدا کرده شده‌اند، وحدتی فرهنگی ــ یعنی بالاتر از وحدت سیاسی ــ داشته‌اند. بدیهی است که، در دوره‌هایی، عواملی بیرونی و درونی این وحدت را بر هم زده‌اند، اما آن‌چه برحسب معمول درست فهمیده نمی‌شود تجدید آن وحدت که است با از میان رفتن آن عوامل ایجاد جداسری ممکن شده است.

از این‌رو، ایران، به خلاف آن‌چه گفته می‌شود، «جامعه‌ای کوتاه‌مدت» نیست، بلکه، برعکس، جامعه‌ای طولانی‌مدت و پیچیده است که نیروهای درونی آن بر همۀ عوامل فروپاشی فائق آمده و ایران بنیان ملّیت و وحدت سرزمینی خود را حفظ کرده است. البته، برخی از دولت‌هایی که بر مردم ایران فرمان رانده‌اند، دولت‌های کوتاه‌مدت بوده‌اند و دلیل آن نیز این بوده است که آن دولت‌ها با الزامات جامعه‌ای طولانی‌مدت و پیچیده و ژرفای خواست‌های مردم آن سازگار نبوده‌اند.

وضع ایران، به عنوان جامعه‌ای با پیچیدگی‌هایی که دست‌کم بیست و پنج سده تاریخ مدون دارد، یعنی این‌که بیست سده‌ای پیش از آن‌که دستگاه مفاهیم علوم اجتماعی جدید تدوین شود، وجود داشته، نیازمند تبیینی پیچیده نیز هست. بدین سان، چنان‌که از سه دهه پیش به تکرار گفته‌ام نمی‌توان ایران را بدون توضیحی تاریخی و با عزل نظر از مواد تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران توضیح داد. به این اعتبار، وحدت تاریخی ایران از نوع «اتحاد» کشورهای نامتحد نیست، بلکه وحدتی است که دهه‌های سوءِ مدیریت اخیر بنیان آن را آماج حمله‌هایی قرار داده است که تیرهای آن از جعل تاریخ با تکیه بر داده‌های خیالبافانه و موهوم فراهم آمده است.

جای شگفتی نیست که نفس سرد این جماعت افسرده در سنگ خارای ایران اثری نمی‌کند. پیشتر، عرب، ترک، مغول آن‌گاه که در این سرزمین پا گذشته‌اند، به تجربه دریافته‌اند که ایران همرنگ آنان نخواهد شد. البته، نباید گمان کرد که آن عربان، ترکان و مغولان اراده‌ای برای این کار نداشته‌اند؛ برعکس، آنان این مایه از عقل بهره داشتند که بسیار زود دریابند که برای ماندن باید رنگ ایران به خود بگیرند.

تردیدی نیست که مدعیان کنونی، به عنوان سخنگویان قدرت‌هایی که کمر به نابودی ایران بسته‌اند، فاقد روشن‌بینی اجداد خود هستند. در این‌که زمان حکومت‌های مرکزی خودکامه گذشته است تردیدی نیست، اما چنان‌که در یکی از یادداشت‌های پیشین گفته‌ام این امر تنها در محدودۀ حکومت قانون و با گفتگوی ملّی ممکن است. راه حل‌های عدم تمرکز ایران از مجرای فهمی از سرشت تمرکز مبتنی بر وحدت تاریخی ایران ممکن است. هیچ یک راه‌حل‌های وارداتی نمی‌تواند راه حلی برای ایران باشد.

بنابراین، هواداران نظریه‌های «نونژادی‌پرستی»، بویژه کورد، تورک و عرب، که، در ظاهر، سخنان «مترقیِ» نیم‌جویده‌ای را تکرار می‌کنند که در مهاجرت فراگرفته‌اند، اما آنان نیم‌جویده‌ها را در خدمت دفاع از افکار عقب‌مانده‌ای به کار می‌گیرند که جز در خدمت قدرت‌های بیگانه نمی‌تواند باشد، هیچ ربطی به تاریخ ایران ندارد، بلکه سپری دفاعی برای پنهان نگاه داشتن تیغ آبدادۀ جداسری است.

کانال اختصاصی نشر آثار و آراء جواد طباطبایی