«

»

Print this نوشته

باید از ایران دفاع کرد به‌رغم بیزاری از رژیم اسلامی

بی‌‌هیچ تردیدی بزرگترین خطری که ایران را تهدید می‌کند و ایران بارها، تحت سلطۀ رژیم اسلامی، زیر سایۀ سنگین آن قرار گرفته است، خطر حملۀ نظامی بوده و هست. در صورت وقوع چنان حملۀ نظامی نابودی ایران، همراه با تجزیۀ فوری، حتمی خواهد بود. بنابراین وظیفۀ هر ایرانی‌ست که از وقوع چنین خطر نابودکننده‌ای، به هر قیمتی جلوگیری نماید. تعلل و تخطی از این وظیفه، برازندۀ هیچ ایرانی، در هیچ جایگاه و هیچ مقامی، نیست، رژیم هر چه و هر که می‌خواهد باشد. نوع رژیم و امکان درازتر شدن بقای آن نیز، در ضرورت مذاکره برای جلوگیری از جنگ، خللی ایجاد نمی‌کند و برپایۀ اصل حفظ ایران اساساً عددی نیست که در معادله‌ای که در یک طرف آن خطر نابودی فوری ایران، قرار دارد، اصلاً بحساب آید.

‌ ‌

iran

باید از ایران دفاع کرد به‌رغم بیزاری از رژیم اسلامی

آنچه تا کنون از سران و مسئولان رژیم سرزده است، در راه تحقق آرمان انقلاب اسلامی بوده و در وصف آن هیچ عنوانی شایسته‌تر از «فروش روح به شیطان» نمی‌توان یافت. طراحی، زمینه‌چینی و عملیات بی‌وقفه، به قصد به کرسی نشاندن ولایت مطلقه و رهبری شیعه بر کل «جهان اسلام»، آن‌هم به نام ده درصد از یک جمعیت ۴/۱ میلیاردی و در برابر ۹۰ درصد دیگر این جمعیت، راهی‌‌ست که جمهوری اسلامی، از همان آغاز حضور خود، از طریق توطئه و دسیسه، ارتشاء و فساد، تنش‌آفرینی، برهم زدن نظم و امنیت در بیرون و درون مرزهای ایران، در آن گام نهاده و با هرگامی که در آن راه برداشته هزینه‌‌های سنگینی‌ به ملت ایران تحمیل نموده است، بدون آن که این ملت خواسته یا حتا از آنچه رژیم اسلامی، به ویژه در بیرون مرزهای ایران، می‌کند، بدرستی آگاه بوده باشد. راه رژیم اسلامی بی‌سرانجام است، اما آسیب‌ آن به ایران، از مرزهای جبران‌ناپذیری درخواهد گذشت. و وظیفۀ هر ایرانیِ پیرو اصل «الویتِ حفظ ایران» جلو‌گیری از چنین آسیب جبران‌ناپذیریست.

واقعیت تلخ آن است که؛ هر چه از عمر جمهوری اسلامی گذشته و هر چه این رژیم دست بازتری در پیشبرد اهداف خود یافته است، خطر و تهدید، علیه هستی کشور و ملت ایران، از بیرون و درون، به هم نزدیکتر شده، و در نهایت، در پیامدهای خود، به یک نتیجۀ یکسان خواهند رسید، و آن نتیجه، هرچند در بازه‌های زمانی گوناگون، اما جز نابودی ایران نخواهد بود.

در درون: تضعیف بنیادهای هستی ملت با ادامۀ تبعیض مذهبی، از هم گسستن انسجام ملی با دامن زدن به گرایشات قومی، تضعیف و تحلیل بنیۀ مادی و معنوی کشور با ایجاد فساد مالی و چپاول منابع ثروت ملی، از میان بردن استقلال کشور با ماجراجویی، شکستن مرزها و با قراردادن خاک این سرزمین در اختیار نیروهای بیگانه؛ و همۀ این اقدامات با عزم تخلیه تدریجی ایران از محتوای خود به عنوان یک کشور یک ملت، و نابود ساختن توان دفاعی او در پاسداری از مضمون ملت و تبدیل آن، از ریشه، به ماهیت و مضمون دیگری، یعنی امت.

و در بیرون: دخالت آشکار و پنهان در امور دیگران، ایجاد پایگاه‌های نفوذ از طریق بسیج و تحریک نیروهای فشار شبه‌نظامی مذهبی و یکان‌های آشوب در نظم و امنیت در کشورهای منطقه، اقدام به عملیات توطئه‌گرانه‌ به قصد دست‌نشانده ساختن دولت‌ها، و در غیر این صورت، یعنی مواجه با مخالفت، رفتن تا مرز تخریب و ترور و قتل و گروگان‌گیری و دامن زدن به جنگ مذهبی برای جلوگیری از تشکیل دولت‌هایی، خلاف طبع و مرام خویش.

به عبارت دیگر؛ رژیم اسلامی و عوامل آن، در سرزمین‌های دیگر، دست به اقداماتی می‌زنند که به طور طبیعی جز به آتش‌افروزی در منطقه و به ایجاد جبهۀ گسترده‌ای از دشمنان بزرگ و کوچک علیه ایران، در جهان و در گرداگرد کشور، نیانجامیده است؛ جبهۀ گستردۀ خصمانه‌ای، آن هم با تحمیل هزینه‌های سنگین به ملت ایران، که تصمیم و اقدام آن جبهه به حملۀ نظامی، سال‌هاست، همچون کابوس هراس‌آوری روح و روان این ملت و آیندۀ کشور را تیره و بار سنگینی بر پیکار ایرانیان علیه نظام اسلامی بوده است.

بی‌‌هیچ تردیدی بزرگترین خطری که ایران را تهدید می‌کند و ایران بارها، تحت سلطۀ رژیم اسلامی، زیر سایۀ سنگین آن قرار گرفته است، خطر حملۀ نظامی بوده و هست. در صورت وقوع چنان حملۀ نظامی نابودی ایران، همراه با تجزیۀ فوری، حتمی خواهد بود. بنابراین وظیفۀ هر ایرانی‌ست که از وقوع چنین خطر نابودکننده‌ای، به هر قیمتی جلوگیری نماید. تعلل و تخطی از این وظیفه، برازندۀ هیچ ایرانی، در هیچ جایگاه و هیچ مقامی، نیست، رژیم هر چه و هر که می‌خواهد باشد. نوع رژیم و امکان درازتر شدن بقای آن نیز، در ضرورت مذاکره برای جلوگیری از جنگ، خللی ایجاد نمی‌کند و برپایۀ اصل حفظ ایران اساساً عددی نیست که در معادله‌ای که در یک طرف آن خطر نابودی فوری ایران، قرار دارد، اصلاً بحساب آید. پیش‌آمدن چنین حمله‌ای بیش از همه، ایرانیان را، از نظر روحی، به مخمصه‌ای دشوار و از نظر روانی دچار پریشانی و وجدان آنان را دچار «نگونبختی» ابدی خواهد کرد. نزد هیچ ایرانی، حتا برکنارترین آنان که در سرزمین‌های امن بسرمی‌برند، هیچ خاطر آسوده‌ و برای هم‌میهنان داخل هیچ دامن ناآلوده‌ به خونریزی و خشونت و بی‌رحمی و نابودی، باقی نخواهد ماند. در صورت وقوع حملۀ بیگانگان به ایران، تک تک ایرانیان ناگزیر از نوشیدن آن «جام زهر»‌ خواهند بود؛ چه آنان که به وظیفۀ دفاع مشروع از میهن و در تعهد به دفاع از مردم خود، زیر فرمان ولی فقیه بروند، و چه آن کسانی که، به بهای نابودی کشور و به قیمت آوارگی و کشته شدن هزاران هزار انسان بی‌دفاع، از هم‌میهنان و اعضای خانواده‌های خود، بدنامی و ننگ همکاری با دشمن را بدرقۀ راه خود سازند. در چنان شرایطی بی‌طرفی برای ایرانی معنا نخواهد داشت. بنابراین، کسانی که، به هر انگیزه و به هر توجیهی، دست درکار تشویق و یا تحریک در ایجاد چنین پیشامد شوم و چنین تنگنایی علیه ایرانیان هستند، بی‌تردید دست‌ در دشمنی با ایران و در دشمنی با پیکار آزادیخواهانه و انسانی و صلح‌جویانۀ ایرانیان، می‌آلایند. و البته کار را بر رژیم اسلامی سهل‌تر می‌کنند که، در رأس همۀ دشمنی‌ها علیه ایران قرار دارد. زیرا زمینه‌ساز چنین وضعیتی تنها رژیم اسلامی‌‌ست که در داخل گریبانش را ملتی بیزار و بیگانه از افکار و سیاست‌هایش گرفته و رهایش نمی‌کند. راه آسودگی رژیم اسلامی از مبارزات آزادیخواهانۀ داخلی مردم ایران، ادامۀ و تشدید وضعیت خطر بالقوۀ حمله بیگانگان به ایران است. تا کنون هیچ امر دیگری به اندازۀ خطر جنگ و هراس از تجزیۀ ایران، که پیامد بلافاصلۀ حمله به ایران خواهد بود، نتوانسته است در صف ایرانیان شکاف انداخته و در مبارزات داخلی آنان و اوج‌گیری تدریجی آن علیه رژیم اسلامی خلل وارد و آن را به مرز فلج، و در ناگزیری، به سازش و تسلیم بدان برساند. امکان پیکار برای ایرانیان و تشدید آن علیه رژیم اسلامی، تنها و تنها در شرایطی‌ فراهم است که مرزهای ایران از هر تجاوزی امن و خاک آن در تمامیتش از خطر تجزیه دور و ملتش در وحدت و یکپارچگی بسر برد. پیچیدگی این معادله را نه بیگانگان و دشمنان، بلکه تنها ایرانیانند که با تمام وجود لمس می‌کنند، و تنها بر آنان است که این معادلۀ پیچیده را برای بیگانگان قابل فهم سازند.