Author's posts
تفاوت بنیادینِ انقلاب مشروطه با انقلابیگری ایدئولوژیک / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با حجت کلاشی
همراه با خیزش موج مشروطهخواهی، در دورهی ناصری، ایرانیان از راه آشنایی بیشتر با تحولات فرانسه ـ آشنایی با انقلاب و تاریخ فرانسه از پیشتر و قبل از دوره ناصری آغاز شده بود ـ و سپس آگاهی از کمون پاریس با شکل دیگری از انقلاب آشنا شدند؛ و البته بعدها فداییها و مجاهدین قفقازی نوع روسی آن را هم با خود آوردند. از این پس رفته رفته ،انقلاب اصالت دارد و اصلِ اصالتِ انقلاب، بر افکارِ بسیاری حاکم میشود؛ در نظر اینها انقلابْ همان تکامل است و ارزش در ذات آن نشسته و آن چه ارزشمند است؛ انقلابی ست و انقلابْ خود، خالق ارزش و زیبایی ست. پس دو دیدگاه دربارهٔ انقلاب، یکی برگرفته از ارزشهای انقلاب مشروطه و دومی تحت تأثیر انقلابهای فرانسه و روسیه در برابر هم قرار گرفتند در دیدگاه نخست انقلاب در مبانی حکمرانی با هدف تأمین خیر عمومی و اعادهی عظمت و قدرت دولت و ملت ایران دنبال میشد اما در دیدگاه دوم، انقلاب به ذات خود ارزش بود و جبری تاریخی آنرا پیش می برد و بخشی از دفتر انقلابِ جهانی بود. این دو اندیشه مانند دو الهه در میدان عمل به مصاف هم رفتند و ظهور جریانهای انقلابی مالیخولیایی ریز و درشت و انقلاب 57 و آشفتگیها و فجایع پس از آن محصول چیرگی دومی بر اولی است که البته به نظر من این پیکار ادامه دارد و پیروزی دیدگاه دوم در سال 57 صرفاً پردهای از این جدال بوده است.
برخی نكتههای پایانی. / بخش پایانی کتاب دولت، ملت و حکومت قانون
آنچه در زیر در چند بخش می آید، بخش پایانی کتاب دولت، ملت و حکومت قانون است که دو سال پیش منتشر شد و بزودی چاپ جدیدی از آن عرضه خواهد شد :
دانشگاه ایرانشهر / جواد طباطبایی
اگر دانشگاهِ ایران ملّی میبود، میبایست بتواند، پیش از آنکه بحران چنان عمق و شدتی پیدا کند که اینک پیدا کرده است، نشانههای آن را در افق ببیند و، پیش از آنکه ایران در محاصرۀ کامل ائتلاف نوعربیـ نوعثمانی دربیاید، که میتواند آن را خفه کند، و پیش آنکه منافع ملّی ایران وجهالمصالحۀ امپریالیسم مضاعف روسیه و چین شود، که نزدیکی با آنها هیچ سودی برای ایران نخواهند داشت و ضررهای بسیاری نیز خواهند داشت که تاریخ گواهیهایی صادق و بیامان بر آن دارد، توضیحی از دگرگونیهای استراتژیکی علیه ایران بدهد.
جناب آقای صحافی،هنوز هم سنجیده سخن نگفتهاید! / فرخنده مدرّس
تذکر من به بیتوجهی صحافی به «غایت» سیاست جدید بود، که امروز از آن بهعنوان حفظ مصالح عالیۀ کشور و منافع ملت نام میبرند. راهبرد به این «اخلاق» جدید خاص عرصۀ سیاست از قضا توسط ماکیاوللی بنیاد گذاشته شد. جای آن «غایت» در سخنان صحافی چه دربارۀ اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی و چه در پاسخ به انتقاد من خالی بود. شنیدن سخنان صحافی، جز این برداشت را نمیدهد که «غایت» سیاست، از نظر صحافی، تنها کسب قدرت سیاسی و حفظ آن است. در آن سخنان هیچ حرفی از شرط و قیدهای جدید سیاست، یعنی «قانونهای خوب»، «ابزارهای خوب» و «نهادهای نوآیین» در میان نیست، و در این عرصه هیچ حضوری، حتا با کمترین رنگ، ندارند.
«عمق استراتژیک ما» و پیامدهای جنگ قره باغ / جواد طباطبایی
یکی از مهمترین موانع بر سرِ راه فهم درست آنچه در بیرون مرزهای کشور میگذرد تصور نادرست از سرشت دولت ملّی و منافع ملّی است. از آغاز انقلاب، اگرچه مسئولان بلندپایه، در دورههایی شعار منافع ملّی را با تأخیر بسیار دادهاند، اما توهّم وابستگیِ «ملّت» به امّت نیز پیوسته ذهن آنان به گونهای آزرده است که نتوانند به موقع تصمیم درستی بگیرند. اینکه امامان جمعۀ برخی از شهرهای آذربایجان گمان میکند الهام علیف برای اسلام جهاد میکرد و نبردهای آرتساخ/قرهباغ جنگ اسلام و کفر است، در حالیکه گویا حتیٰ نیروهای مسلح کشور چنین برداشتی از معنا و هدف این نبردها ندارند، به معنای این است موضع رسمی دولت همچنان میان دفاع از مصالح امّت و منافع ملّت در نوسان است.
چپ و خودآگاهی ملی / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با مزدک بامدادان
در زمینه عرضه چهرههای فرهیخته، اثرگذار و پیشرو، مارکسیسم و اسلامیسم حتا به غوزک پای ناسیونالیسم ایرانی هم نمیرسند. پس با چنین دستان پُر و چنین گذشته درخشانی، جای آن دارد که یک چپ نوین پا به میدان سیاست ایرانی بگذارد، چپی که دچار تضاد کفر و ایمان با “راست” نباشد و کنشگری در پهنه سیاست را تنها و تنها برای سربلندی ایران و خوشبختی مردمان آن بداند، چپی که به آن درجه از خودآگاهی ملی رسیده باشد که برای اثبات انساندوستی خود در کوچهپسکوچههای انترناسیونالیسم استالینیستی سرگردان نشود و با گردنی افراشته خود را ایرانی بخواند و منافع ملی این کشور را برتر از هر چیز دیگری بداند.
افسانهٔ سرقت انقلاب ۵۷ توسط اسلامگرایان / محمد محبی
یکی از کلیشههای بیمبنا و ملالآوری که باشندگانِ سیاسی فعال در انقلاب ۵۷ رواج دادهاند، این است که شاه و نهادهای حاکم بر ایرانِ قبل از انقلاب، علیه چپها و ملیون اقدام میکردند و از مذهبیها غافل بودند. و بعضاً حتی حکومت وقت را به تقویت عامدانهٔ روحانیون و اسلامگرایان متهم میکنند! قبل از انقلاب، کسی از این حرفها نمیزد؛ برعکس، به سیاستهای بعضاً ضدمذهبی عصر پهلوی اعتراض هم میشد. این کلیشه را، ابتدا، آن دسته از باشندگان انقلاب ۵۷ رایج کردند که سهمی از سفرهٔ انقلاب نصیبشان نشد. در آغاز، مدعی شدند که روحالله خمینی و یاران مذهبیاش آنها را فریب دادند، بعد که فهمیدند این فرافکنی به مثابهٔ «تف سربالا» است، اظهار کردند که اصلاً نهادهای حکومت قبل از انقلاب با سرکوب چپها و ملّیون، تنها کاری که کردند این بود که مذهبیها را تقویت نمودند.
مرز میان چپ «مدرن» و «سنتی» / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با نیکروز اعظمی
بر حسب توضیحاتم از پرسشهای قبلی راجع به ایدئولوژی مبتنی بر تک خطی تاریخی یا ذوب شدن در «اصالت تاریخ» از جانب «چپ سنتی»، منظورم «تعارض» این نوع چپ در قبال مفاهیم از جمله «حاکمیت ملی» و «حفظ تمامیت ارضی» بوده است. «انترناسیونالیسم کمونیستی» نمیتوانسته جز این بوده باشد. بر این پایه ایدئولوژیکی اگر آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان کمونیستی (شوروی) میپیوست و این دو باهم تحت قیمومت شوروی کمونیستی مستحیل میشدند هیچ ایرادی نمیداشت. زیرا اگر قرار باشد همه کشورها در این کره خاکی کمونیستی شوند پس چه ایرادی میداشت فلان منطقه ایران به یکی از جمهوریهای کمونیستی شوروی میپیوست؟
برگزیده از: گسترة اقتدار دین در حیات اجتماعی ایرانیان
انقلابهایی مانند انقلاب اکتبر در روسیه و انقلاب اسلامی در ایران، به هر حال، با دیدگاههایی به مخالفت برخاستند که در چارچوب آنها مفهوم منافع ملّی میتوانست مطرح شود. این هر دو انقلاب، بر دریافتی از اندیشة سیاسی تکیه داشتند که مفهوم «ملّت» را نفی میکرد و بنابراین، رهبران این انقلابها، به طور اصولی، حتی اگر میخواستند، نمیتوانستند نمایندگان مصالح ملّی باشند. هدف انقلاب اکتبر تأمین مصالح پرولتاریای روسیه و انقلاب جهانی و هدف انقلاب اسلامی تأمین مصالح امت اسلامی بود.
خاستگاه پایداری ملی و سنّت دیوانسالاری ایرانی / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با بابک مینا
نظم قاجاری در پایان خود به انحطاط و انسداد مطلق رسیده بود و لازم بود نیرویی از بالا آن را متحول کند. پهلوی اول چنین کرد اما گسست مطلقی صورت نگرفت، ما همچنان در دورهٔ پهلوی شاهد نوسازی، بازسازی و تجدید حیات شایستهسالاری سنتی ایرانی هستیم. اما انقلاب ۵۷ گسست مطلقی بود از آنچه آریستوکراسی ایرانی میخوانم. تمام آن اندیشهٔ سیاسیای که از دورهٔ باستان تا دورهٔ پهلوی با تمام فراز و نشیبها و قطع و وصلها ادامه یافته بود، فروریخت و ایدئولوژی جای آن را گرفت. دریدن پردهٔ ایدئولوژی در سیاست داخلی و خارجی و بازگشت به سنت اندیشهٔ سیاسی ایرانی رسالت امروز ماست. باید از جامعهٔ ضحاکمنشی که جمهوری اسلامی ساخته است رها شویم و مجدداً اندیشهٔ آریستوکراتیک ایرانی را احیاء کنیم.
کیفیت زندگی / آیندگان ۱۸ خرداد ۱۳۴۹ / داریوش همایون
این زنانی که زیر بار فرزند آوردنهای پیاپی و بیشمار خم شدهاند و در جوانی به فرسودگی افتادهاند؛ و این مردانی که مسئولیت نگهداری عائلههای بزرگ فرصت زندگی کردن و توسعه دادن شخصیت خود را از آنها گرفته است؛ و این خیل بیشمار کودکان محروم از تربیت و رها شده در کوی و برزن همانقدر تراژدیهای اجتماعی بشمار میروند که تراژدیهای شخصی. ادامهی مطلب
حکمت پهلوی و ستیزهجویی پسااستعماری / بابک مینا
وقتی در احوال شخصی محمدرضا پهلوی دقیق میشویم، شاید نشانههایی از حسرت مألوف نخبگان مشرقزمین بیابیم، اما این حسرت تا سرحد ایدئولوژیای کور علیه غرب و تمدن جدید پیش نمیرود. تجلّی این همه را در سیاست خارجی وی خصوصاً در دو دههٔ آخر حکومتش میتوانیم ببینیم. ایران به تدریج و به موازات بیشتر شدن توان اقتصادی و نظامیاش موضع مستقلتری در سیاست خارجی اتخاذ میکرد. در عین حال دستگاه دیپلماسی پهلوی واقعبینانه میدانست برای حفظ امنیت خود در برابر شوروی نیاز به همکاری با امریکا و نزدیکی به آن دارد. ترکیبی از واقعبینی و میهندوستی مسئولانه.
ایران در کانون گفتمان نسل امروز / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با علیرضا کیانی
شعار «ایران را پس میگیریم» صرفا یک شعار نیست. به بهترین وجه خود را در ایرانگرایی موجود در بین بخش گستردهای مخالفان نشان میدهد. چرا پهلویها محبوب هستند؟ چرا شاهان پهلوی این اندازه مورد ارجاع هستند؟ چرا شاهزاده رضا پهلوی به عنوان برجستهترین مخالف جمهوری اسلامی برکشیده شده است؟ چرا رضاشاه روحت شاد از شعارهای اصلی جنبش است؟ دقیقا و دقیقا و دقیقا به علت ایرانگرایی این بزرگان. آنها نزد ملت عزیز هستند چون ایران را عزتمند کردند.
چهار نسل و چهار گفتمان / داریوش همایون
گفتمان نسل چهارم به صورتی روزافزون، آزادی و ترقی در باززائی سده بیست و یکمی آن است. جامعه ایرانی پس از چند ده سالی بیراهه رفتن بار دیگر رخ بسوی تجدد مینهد؛ این بار تجدد در صورت جنبش مشروطه و نه رضاشاهی آن که اسبابش نیز فراهم نیست. در این بازگشت ضرورتی است. طرح ناتمام مدرن کردن ایران را باز میباید از سرگرفت، با دستی که تواناتر شده است و چشمی که بلندتر میبیند.
فقه علیه سیاست / رهیافتی سیاسی برای عبور از سلطهی روحانیت شیعه در ایران / محمد ایزدی
حل معضل قدرت فقها در ایران فقط یک موضوع فرعی و مصداقِ «چو صد آید نود هم پیش ماست» نیست. اینگونه نیست که تصور کنیم با ایدهی جدایی دین از دولت مشکل دخالت دستگاه عریض و طویلِ روحانیت در سیاست حل میشود. نه نادرشاه، نه رضاشاه و نه محمدرضاشاه با توجه به قدرت زیادی که در دوران زمامداری خود داشتند نتوانستند مشکل نهادهای قدرتمند روحانیت را برای همیشه حل کنند …. پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ را نباید شکست سکولاریسم در ایران تلقی کرد، بلکه برعکس، با تاکید بیشتر بر آن و با رفع کاستیها و نقاط ضعفِ سکولاریسمِ مشروطه، باید مهمترین فراز تجربهی سکولاریسم در کل تاریخ ایران را در پیش روی خود قرار دهیم. تجربهی کشورهای خاورمیانه نشان میدهد که اعتماد به نهادهای سیاسی و حزبی در ساختار جمهوری قمار بزرگی است که امکان نفوذ روحانیت و اسلام سیاسی در این کشورها را فراهم میکند. یک مشروطهی سلطنتی همراه با ابزارهای قانونیِ مشروع در یک دولت-ملت مدرن و کاهش قدرت فقها در سیاست بهترین گزینه برای آیندهی ایران است.
برآیند بیاعتنایی به گذشته و حال، آیندهای خوب برای ایران، نخواهد بود! / گفتگوی بنیاد داریوش همایون با حجت کلاشی
صرف مخالفت با ج.ا منتج به آینده خوب نمیشود. حرکتی که در راستای نظام مترقی و کارآمد باشد ارزشمند است. این نظام که نمیتواند در خلأ درست شود یعنی در بیاعتنایی به گذشته و اکنون. نمیتوان آنرا در گوشهای از دنیاهای خیالی یا یوتوپیا ساخت. معنای اکنون تاریخی ما چیست؟ فردای تاریخی انقلاب۵۷ را چگونه میفهمیم؟ داوری ما چیست؟ روشنفکری ما چون تاریخ شرمگینی دارد؛ البته بدون اینکه عذاب وجدان داشته باشد از آن پرسشها فرار میکند یا رندانه مسولیت آنرا به گردن خمینی میاندازد تا در حالی که تا رستنگاه غرق در گناه است خود را معصوم بنمایاند. اما مردم فهمیدهاند؛ مردم میگویند ما انقلاب کردیم چه اشتباه کردیم! و البته از سالها پیش تقدیر عمومی از شاه و پشیمانی از انقلاب آغاز شده بود.
شبح نظم نوین بر شهر / تاملی بر آنچه در میدان براندازی رخ میدهد / علیرضا کیانی
اعتراضات انقلابی از ۹۶ به این سو را به معنای واقعی کلمه میتوان «انقلاب ایرانی» دانست. صفت «ایرانی» برای انقلاب کنونی هم در میدان تجلی دارد و هم در گفتمان. این اعتراضات انقلابی هم گسترهی بزرگی از شهرهای ایران را در بر گرفته است و هم مفاهیم ایرانگرایانه را در درون خود حمل میکند. یکی از محوریترین شعارهای اعتراضات انقلابی اخیر این است: «ایران را پس میگیریم».