بایگانی موضوعی: فرخنده مدرس

زنان دلاور ایران از فرخ‌رو پارسا تا فاطمۀ سپهری به مناسبت ۱۷ دی ۱۳۱۴ / فرخنده مدرّس

جنبش بیداری زنان، پا به پا با تحولات تاریخی و مدرن شدن ایران، پس از پیروزی انقلاب مشروطه و با آمدن رضاشاه بزرگ پیش رفت. آمدن رضاشاه، همچون نیروی «مشیت» و «قهر طبیعت» در تحقق برنامۀ مشروطه‌خواهی و بنای ایران نو و نقطۀ آغاز تحقق آرمان‌های آزدیخواهانه و حق‌طلبانه زنان بود. مخالفت و مقاومت ارتجاعی را برنمی‌تافت. و در آن مناسبات پس‌مانده، چه خوب، چه سترگ، چه با شکوه، چه  مقتدر و چه ستایش‌انگیز آمد!

 

ایرانگرایی و دشواری‌های فهم آن / فرخنده مدرّس

در ایراندوستی؛ وقتی فرزندان آن آب و خاک، و محاط در میان همان سه رأس مثلث، را به جرم آن‌که به لباس رزم و ایجاد امنیت درآمده‌اند، با کمترین امکانات حتا برای دفاع از جان خود، چه رسد برای دفاع از امنیت ملت و مردمان، به رگبار تروریست‌های حرامزادۀ اسلامی بسته می‌شوند، نمی‌توان مغموم نشد! مگر آن‌که بگوییم؛ آن مملکت مالِ ما نیست، تا وقتی که در دست فرقۀ تبه‌کار باشد!

 

با اندیشۀ طباطبایی اسلام از صدر به ذیل آمد! / فرخنده مدرّس

‌ ‌

تقدیم بیاد جاودان استاد ارجمند دکترجواد طباطبائی که یک سالی‌ست دیگر در میان ما نیستند، تا در خجسته سالروزِ میلادشان شادمان باشیم. اما پیمان ما با ایشان پابرجاست، چه آنچه، که در دفاع از ایرانیت خود می‌گوئیم به سپاس آموخته‌هایمان از ایشان است. اگر نابسندگی و کاستی در این دفاع هست، که هست، عذر آن می‌داریم و با یاد ایشان تجدید پیمان می‌کنیم که از کوشش در آموختنِ بیشتر از آثار ایشان برای دفاع استوارتر از ایرانی بودن خود تا زنده‌ایم، دست نشوئیم.

 

پس از جمهوری اسلامی، جنگل هابزیِ محمدرضا نیکفر! / فرخنده مدرّس

عبارت «انقلاب پنجاه‌وهفت» در حقیقت کلیدِ ورود به خانۀ اشباح افکار و ایدئولوژی‌هایی‌ست که انقلاب شومی از برآیند آنها برخاست و هر دسته از آن افکار در مبانی خود، همانقدر ضد تجدد، ضد نظام آزادی و ایران‌برانداز بودند که آن دیگری که شانس «پیروزی» در کسب قدرت را یافت و به قول معروف «زر» را برد و هم‌یاران سابق خود را، بی‌کلاه، برجای گذاشت و بعد هم به «قربانی» بدل نمود. «قربانیانی» که امروز از موضع طلبکارانۀ یک قربانی، به ظاهر در صف مخالفین رژیم اسلامی ایستاده‌اند، اما «مظلمۀ» خود را نه تنها از نظام پیشین، بلکه از آغاز تاریخ ایران و از نظام پادشاهی و پادشاهان هزاره‌های پیشین، یعنی از کورش و داریوش نیز طلب می‌کنند!

 

شاهزادۀ ما و حقد و حسد مخالفان / فرخنده مدرّس

اگر تا کنون چیزی از رفتار و منش شاهزاده‌ آموخته باشیم در درجۀ نخست وفاداری اندازه‌نگرفتی و خدشه‌ناپذیر ایشان به مردم و کشور ایران است، و دومین منش نیکویی را که در ایشان دیده و ستایش کرده‌ایم؛ پوست‌نازک نبودن در میدان نبرد در راه اهداف است. آیا چهل‌واندی سال ایستادگی، آن‌هم به‌رغم سنگین‌دلی و بی‌مهری مخالفان و روزگار‌ی بس سخت و ناسوده‌تر گذشتۀ دورتر، کافی نیست!؟ تا انسان را از پای درآورد. ایشان اما نه تنها خود از پای درنیامده‌اند، بلکه نفس وجودشان امیدبخش برای ادامه شده است. هیچ‌کس به اندازۀ همین پنجاه‌و هفتی‌ها نمی‌توانسته‌اند بدانند که شاهزاده و کل خانوادۀ سلطنتی و به تبع آنان، هواداران‌شان بسیار قوی‌دلند و از نیش و زخم، چند ورشکستۀ به تقصیر در عرصۀ سیاست، که سهل است، از نیش و زخم روزگار باکی نداشته و ندارند. زیرا به حقیقتی بس بزرگتر و بس مهمتر یعنی به پیمان ناگسستنی خود با ملت و کشور ایران اشراف یافته‌اند، که در راه آزادی، عزت و شرف و بزرگی این ملت هرچه هم کوشیده شود، بازهم کافی نیست!

 

نگاهی در آینه تاریخ / گفتگوی خودمانیِ شروین محبی با فرخنده مدرّس / بخش دوّم

mqdefault 1

نگاهی در آینه تاریخ / گفتگوی خودمانیِ شروین محبی با فرخنده مدرّس / بخش دوّم

 

نگاهی در آینه تاریخ / گفتگوی خودمانیِ شروین محبی با فرخنده مدرّس

SHFA

نگاهی در آینه تاریخ / گفتگوی خودمانیِ شروین محبی با فرخنده مدرّس

 

پیکار ملی علیه رژیم اسلامی برای حفظ ایران! / فرخنده مدرّس

بحث در بارۀ این عدم اتفاق در صف ایران‌گرایی لازم است و نباید اجازه داد که در صف جنبش ملی همچون شکافی بر سر تعهد به اولویت حفظ ایران، در تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی‌اش باقی بماند، که اسکلت و چهارچوب اصلی و بنیادین ایرانگرایی‌ست و هر تأملی بعد از آن می‌آید. پاسخ و ایستادگی، و البته آمادگی، در برابر خطر علیه این اولویت، از هر سو که ظاهر شود، باید یگانه و یکپارچه باشد. اما پرسش آنجاست که اگر به قول دوستی، «دشمن اصلی ایران در تهران نشسته است» و الویت ما را تهدید می‌کند و به خطر می‌اندازد، با این دشمن چه باید کرد؟ در پاسخ به این پرسش، ایراندوستان حاضر در حاشیه‌های رژیم با هر ملاحظۀ قابل قبول و قابل احترامی که داشته و دارند، اما نمی‌توانند، در پاسخ، نگاه‌شان را از نگاه ایراندوستان حاضر در صف مخالفین این رژیم، که دیگر تعدادشان قابل اغماض و انکار نیست، بدزدند!

 

گفتگویی با یک دوست، در پی انتشار نوشتۀ «حکایت ما با احزاب تجزیه‌طلب» / فرخنده مدرّس

به نظر من اولین پرسش مهمی که در برابر ضرورت ایستادگی و پیکار علیه رژیم اسلامی خود را به ما تحمیل می‌کند، این است که؛ ما برای چه امری، برای چه غایتی علیه رژیم مبارزه می‌کنیم؟ فرض من بر این است که شما به این پرسش پاسخ می‌دهید؛ برای ایران، برای رهایی کشور برای آزادی و سعادت ملت! و تردید ندارم در هنگام چنین پاسخی در ذهنتان این آرزوها را برای وجب به وجب خاک ایران و برای تک تک ایرانیان، صرف نظر از وابستگی قومی، جنسیتی، دینی، فرهنگی، آیینی، زبانی یا اعتقادی‌شان، دارید. یعنی در حقیقت غایت شما سعادت همۀ مردمانی‌ست که در چهارچوب مرزهای کنونی ایران بسر می‌برند و برای شما نیز در حق بهره‌مندی از سعادت و آزادی و همۀ چیزهای خوب دیگر هیچ تمایزی باهم ندارند. و از نظر شما نیز، به صورت عادلانه‌ و پسندیده‌ای، از حق انسانیِ برابریِ حقوقی برخوردارند.

 

حکایت ما با احزاب تجزیه‌طلب / فرخنده مدرّس

هدف مشترک احزاب تجزیه‌طلب یعنی «تجزیۀ ایران» ـ و تجزیۀ همۀ مناطق کردنشین ـ که معادل مفهومی آن در میان تجزیه‌طلبانی نظیر مهتدی «استقلال» یا «رهایی ملی ملت کرد»ست، اصل است. برای آنان تقسیم ملت ایران به ملل و تجزیۀ سرزمین ایران اصل است. به همان میزان که برای ما حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی اصل است. طبعاً حفظ این دو اولویت، به مثابۀ مهم‌ترین امر ملی‌، برای ما، در هیچ‌شرایطی نمی‌تواند موضوع بحث باشد. سیاستِ اهل سیاست ما تابعی‌ست از این دو اولویت ملی. بنابراین، در تعهد به این دو اولویت، با دشمن ایران نمی‌توان سیاست کرد، عهد و پیمان بست و او را به حریم وحدت و اتحاد ملی فراخواند و به او امتیاز داد، حتا به ملاحظۀ پیکار علیه جمهوری اسلامی.

 

جنبش ملی: مبانی و چشم‌انداز‌ها / در گفت‌وگو با علیرضا کیانی

 

واماندگی علم در صف‌آرایی هراس علیه جنبش ملی / فرخنده مدرّس

سقوط اهل علم، در ورطۀ توجیه ماندگاری رژیم اسلامی، که خود آیت‌ نازلی‌ در ضدیت با حکم علم و عناد با فرمان عقل است، دیری‌ست، جز آشفتگی زبان عالم و پریشانی معنای علم فرجامی نیافته است. چنین اهل علمی دیرزمانی‌ست، بدان خطر کرده‌اند که نه شوقی به آموختن‌شان و نه شراره‌ای به احترام‌شان برنیانگیزند. توسل به منطق و زبان علم، که برای توضیح الزامات زندگی در فرآیند بهتر و سالم‌تر زیستن است، در قرابت و آمیزش با پدیدۀ سراسر ناراستی چون نظام اسلامی و در بی‌اعتنایی به نظام فرهنگی همه سویۀ این فرقۀ تبه‌کار که خلاف نفس زندگی‌ست، جز به نمایشی اسف‌بار، از سقوط جایگاه علم و مقام عالم، نیانجامیده است.

 

ما یک انقلاب ملّی بیشتر نداریم! انقلابی‌ علیه انقلاب ۵۷ / فرخنده مدرّس

پس از آن‌که زمان تاریخیِ بسته شدن علقۀ جنبش ملی و عامل مزید روشن شدن آتش آن جنبش، یعنی آن «بزرگ‌ترین اشتباه» را از زبان و به بیان چشم‌های مسلح و نورهای دیدۀ خود، ارائه کرده و نشان داده‌ایم که «با چنین ملتی نمی‌شد بازی کرد»، امیدواریم به محمد قوچانی، آقای سردبیر نشریات فله‌ای جمهوری اسلامی وطن‌فروشِ بی‌ملت، توانسته باشیم بفهمانیم؛ به بیهودگی طرح پرسش غلط‌ انداز، اما توخالی و غلط نکند که «کدام انقلاب ملی؟» و این‌قدر «با استراتژی چراغ خاموش» بیهوده گردِ «ایرانشهر» نگردد و در پی توطئۀ ایجاد تشتت و پراکندن افکار مشوب و به دنبال درست کردن «انقلاب ملی» تخیلی و بی‌بنیاد نباشد!

 

سایۀ دست‌درازان آستین کوتاه بر آثار دکتر جواد طباطبایی / فرخنده مدرّس

قوچانی هم بهتر است، اگر فکر می‌کند، هنوز ظرفیتی برای ملی‌گرایی و یادگیری ایران‌گرایی در خود سراغ دارد و می‌تواند، مانند سایر ایراندوستان، سر در راه ایراندوستی بگذارد، و بر مشاوره‌ها و نظرات «استاد ایراندوستی» باریک شود و معنای آنها را بفهمد، اول از همه باید یاد بگیرد؛ در سخنان دکتر طباطبایی تحریف نکند و مغلطه نبافد و اگر فکر می‌کند که فکری و ایده‌ای، در تعبیر و تفسیر از آن سخنان به فکرش رسیده، فروتن باشد و، بدون گستاخی، از برداشت خود سخن گوید… و دوم این‌که؛ از پایین کشیدن این جایگاه و مقام والای فردوسی‌وار ایشان، یعنی تعلق به همۀ ایران، بپرهیزد و سعی در رساندن آن جایگاه به حد مدافعان بی‌مایه «خادم ایران از راه اسلام»، دست بردارد و خود را خوارتر از آن‌چه که هست نکند.

 

کلیشۀ تکراری کودتای ۲۸ مرداد / فرخنده مدرّس

تردیدی نیست که بخش‌هایی از نیروهای سیاسی و روشنفکری ایران، با نگاه از سر آگاهی و هشیاری به وضعیت‌های واقعی پرمخاطرۀ ایران، در زمان دو کودتای مهم در کشور، یعنی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پیشگام‌تر از دیگران، در ضمیر آگاه خود، با قیاس با خطراتی که ایران را تهدید به نابودی می‌کرد، از این مفهوم تابوزدایی کرده و اقدام به کودتا و مَقدَم آن، در رفع آن خطرهای مرگبار علیه کشور را، مُقدَّم شمردند. … در اذهان عمومی دیری‌ست که کودتا اگر حفظ کشور حکم کند، مقدمش گرامی‌ست، مشروط برآن‌که ضامن حاکمیت ملت و استقلال کشور باشد و تمامیت سرزمینی را حفظ کند.

 

یادنامه دکتر جواد طباطبایی منتشر شد! / آغاز سخن / فرخنده مدرّس

‌ ‌

گنجینه و میراث گرانسنگ آثار برجای مانده ازدکترجواد طباطبایی، همچون ابزار، اسباب و سلاحی برای دفاع از ایران و برای دفاعِ ایرانیان از خود و از خویشتن سرزمینی و ملی خویش، در دست فرزندان این آب و خاک نهاده‌ شده است. به نشانۀ گرامیداشت و قدردانی از ایشان و از آن میراثِ گرانبها، این «یادنامه» به نام و یاد جاودان‌شان تقدیم می‌گردد.

 

مارکسیست‌‌های شرمنده و «ملتِ طبقاتی» آینده / فرخنده مدرّس

ارادۀ ملی جمع عددی اراده‌های افراد، گروه‌ها و دسته‌ و طبقاتِ ناظر بر منافع خاص آنها نیست. به عبارت دیگر با پدیداری ملت ساحتی فراهم می‌آید که همۀ آن منافعِ متفاوت در درون آن به وحدت و تعادلی پایدار دست می‌یابند تا اگر بردی دارند، نفع برخاسته از آن برد موجب «بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردمان» گردد. خُب پس از این مقدمات می‌توان نتیجه گرفت که ملت‌بودگی ساحتی‌ست یا ساحتی دارد که در آن تعارض و تضاد و تفکیک طبقاتی یا اکثریت و اقلیت راه ندارد، هر چند که همۀ این امور واقعیتی جاری بر بستر جامعه بوده باشند که هستند.

 

« نوشته‌های قدیمی‌تر

نوشته‌های جدیدتر »