مردم بیزار از جمهوری اسلامی، در ایران بر گرد شاهزاده، ساحتی برای اعطای اعتماد خود را فراهم میبینند. این ساحت به تصنع و به ارادۀ مصنوعی کسی و به دست بیگانگان ایجاد نشده است. این رهبر را کسی «نتراشیده است»! حدیث پیوند مردم و شاهزاده، روایت ساختگی داستانسرایان نیست. حدیث نفس یک پیکار ملی علیه یک رژیم ضد ملیست و از دل تجربه و تاریخ و منش و روش چهاردههای خود ایشان و جنم ایراندوستیشان برآمده است. هیچ راز و سری در پس این برآمد تاریخی نیست. تاریخ آن روشن و برخاسته از ایراندوستیست! به همین دلیل نیز هیچ تصادفی نیست که؛ هر ریزش واقعی و به صدق، از پیکرۀ رژیم اسلامی و در آرزوی تغییر مسیر تیرهروزی کنونی ایران، بلافاصله چشم امید خود را به شاهزاده رضا پهلوی دوخته و راه اعطای اعتماد خویش را به همان ساحت امانتداری ایران به دست شاهزاده میجوید.
جنبش ملی را رها نکنیم! در سلامت و صلابت آن بکوشیم!
فرخنده مدرّس
تصور هر دشمنی، علیه ایران، چه در درون و چه از بیرون، بدونِ جمهوری اسلامی، به عنوان مسبب اصلی، در بهترین حالت خیال مشوبیست. پیشگیری یا برچیدن زمینۀ هر توطئهای علیه ایران، چه از بیرون و چه در درون، بدون برچیدن بساط این رژیم تبهکار، به دست خود ایرانیان، نیز تصوری باطل و خیالی ناسالم است. این رژیم برای ما ایرانیان، در درون، جرثومۀ فساد و تباهی و ناتوانی و ضعف است و در بیرون موجب تضعیف و برانگیزانندۀ توطئهها و سببساز تهدیدهای دشمنانه علیه ایران. جمهوری اسلامی دشمن اصلی ملت ایران است، لذا پتانسیل گستردۀ ایستادگیِ پوشیدۀ مردمان و انگیزه پیکار آشکارِ دلیران در داخل و مبارزۀ هشیارانه و مدبرانه در خارج علیه این رژیم، نمیتواند هیچ منشایی جز همین ملت و هیچ سرچشمای جز نیروی ایراندوستی و ایرانگرایی داشته باشد. آن نیروی ایستادگی درونی پیکار و این هشیاری و تدبیر بیرونی در پشتیبانی از آن پیکار، نیز جز یک ظرف، یک پیکر و یک نام بیشتر ندارد؛ جنبش ملی! این جنبش سر و رهبری خود و نماد یکپارچگی و وحدت ارادۀ خویش را، که تضمینی برای حفظ ایران است، یافته است. هر سازماندهی، هر حرکت و هر فعالیتی، فارغ از هر گونه تکروی، ماجراجویی و بدور از خودمحوربینی فردی و جمعی، تنها اگر در پیکار علیه جمهوری اسلامی، با تکیه بر اصل حفظ سرزمینی، یکپارچگی ملی و استقلال ایران، جدی باشد، و در یک سمت بایستد و خود را در درون این جنبش و در وفاداری به رهبری آن، یعنی شاهزاده رضا پهلوی ،تعریف نماید، بالاترین خدمت را به صلابت، سلامت و حفظ استقلال جنبش ملی و عزت آیندۀ ایران کرده است.
ایستادن همۀ نیروها در یک سمت و دفاع از رهبری یگانه جنبش، که امید و اعتماد اکثریت هر چه گستردهتر مردم به او باشد، از الزامات اولیۀ یک پیکار برای پیروزیست. پیکاری که نخواهد از بیرون و درون آسیبپذیرفته و پراکنده شود یا بیاثر بماند، جنبشی که بخواهد ابتکار عمل و اختیار و استقلال پیکار را در دست خود نگهدارد، نیازمند رهبری یگانه در بالاترین ردۀ خود است که برگزیدۀ پیکر آن جنبش باشد، رهبری که طرف اعتماد و امین مردم باشد و از این طریق توانسته باشد؛ به جایگاه نماد یکپارچگی در هدف و در شیوۀ مبارزه صعود نموده و حضور و نامش مایۀ انسجام و اتحاد صفوف پیکار ملی و مردمی باشد. شاهزاده رضا پهلوی امروز در چنین جایگاهی ایستاده است.
مردم بیزار از جمهوری اسلامی، در ایران بر گرد شاهزاده، ساحتی برای اعطای اعتماد خود را فراهم میبینند. این ساحت به تصنع و به ارادۀ مصنوعی کسی و به دست بیگانگان ایجاد نشده است. این رهبر را کسی «نتراشیده است»! حدیث پیوند مردم و شاهزاده، روایت ساختگی داستانسرایان نیست. حدیث نفس یک پیکار ملی علیه یک رژیم ضد ملیست و از دل تجربه و تاریخ و منش و روش چهاردههای خود ایشان و جنم ایراندوستیشان برآمده است. هیچ راز و سری در پس این برآمد تاریخی نیست. تاریخ آن روشن و برخاسته از ایراندوستیست! به همین دلیل نیز هیچ تصادفی نیست که؛ هر ریزش واقعی و به صدق، از پیکرۀ رژیم اسلامی و در آرزوی تغییر مسیر تیرهروزی کنونی ایران، بلافاصله چشم امید خود را به شاهزاده رضا پهلوی دوخته و راه اعطای اعتماد خویش را به همان ساحت امانتداری ایران به دست شاهزاده میجوید. هر داستانی، هر تصوری غیر از این و هر عناد آشکار و پنهانی علیه این، آب به آسیاب عناد با ایران ریخته و به طول عمر نحس جمهوری اسلامی یاری میرساند.
شاهزاده رضا پهلوی، راه دشوار پیکار برای ایران و علیه جمهوری اسلامی را با دلبستگی به ایران و امیدواری به ایرانیان، به طور پیوسته، در طول چهاردهه و اندی، طی کرده و مسیر اعتبار شایسته و بهحق خود، به عنوان تنها آلترناتیو و جایگزین جمهوری اسلامی و تنها رهبر جنبش ملی ایران تا به امروز را، پیموده و امروز نیز گامی فراتر، در گرداندن چشم جهانیان به سمت خود، برداشته است. در بلندتر کردن این گام باید با تمام قوا کوشید! کلید موفقیت این گام و گامهای بلند بعدی در این راهِ درست، تقویت و سازماندهی پرصلابت جنبش ملیست. در مسیر گسترش هر چه بیشتر اعتبار ایشان و اعتماد به ایشان، در چشم جهانیان و همچنین در نگاه بدنهای که هنوز در اطراف رژیم اسلامی، در درون، نسبت به آیندۀ جنبش ملی مردد است، باید با تمام قوا کوشید! ما باید بکوشیم که ابتکار عمل در تعیین کمکهایی که نهادهای رسمی و غیررسمی خارجی، میخواهند بکنند، و در مشخص کردن نوع و شیوۀ عمل آنان، در کمک به جنبش ملی در ایران، دربست در دست شاهزاده قرار گیرد. تنها نماینده و امین مردم ایران در حالِ حاضر شاهزاده است و دیگران در این امانتداری یاری دهندۀ ایشان! اقدام و ابرام بر چنین امر مهمی، یعنی سپردن و تمرکز ابتکار عمل در دست شاهزاده، در تعیین عمل خارجیها، به حمایت آشکار و قدرتمند و یکپارچه ایرانیان از ایشان، بستگی داشته و سرشت پیکار ملی ما را همچنان حفظ کرده و استوارتر و منسجمتر و پرصلابتتر نموده و به رونق آن در پیوستن نیروهای هرچه بیشتری به صفوف آن یاری رسانده، و به مردم ایران اعتماد به نفس بیشتری نیز خواهد بخشید. استقرار و استحکام چنین مناسباتی میان مردم ایران و شاهزاده و میان شاهزاده با جهان خارج، مستلزم کار و تلاش و از خودگذشتگی از سوی ما و گرد آوردن همۀ توانها و امکانات بر محور شاهزاده است. اینجا آن نقطهای از پیکار است که همۀ ما در یک جبهه ایستاده و سربازیم و سرباز در موقعیتی نیست و نباید باشد که با همرزم و همسنگر خود رقابت کند، و بدتر از آن بجنگد! اینجا جای رقابت نیست و این وظیفه رقابتبردار نیست.
تنها رقابتِ ممکن، در میزان ازخودگذشتگیست و از خود مایهگذاشتن. و تنها مرز و تابوی عبورنکردنی چنین جنبشی، تعهد به حفظ سرزمینی و یکپارچگی ملی و حفظ استقلال کشور و تقویت موقعیت شاهزاده است که همراه با صف ملتِ یکپارچۀ پشت خود، در حقیقت تضمینی در برابر مداخلۀ بیمهارِ بیگانگان نیز هست. حمایت کشورهای دیگر از جنبش به معنای مداخله نیست. امکان مداخله بیگانگان در صورتی زمینه مییابد، که جنبشی یکپارچه و قدرتمند، در داخل علیه رژیم اسلامی وجود نداشته باشد و توطئههای آشوبزا و تنشآفرین جمهوری اسلامی تا مرزهای ناممکن ادامه یافته و جایگزین قدرتمند و قابل احتسابی در برابر آن وجود نداشته باشد. جنبش ملی، تقویت و یکپارچه ساختن صفوف آن بر گرد شاهزاده، آن هالۀ حفاظتی و ایمنی بر گردِ ایران است!
اما این جنبش آسیب خواهد دید، اگر نیروی درون از نیروی بیرون ناامید شود. مردم از جنبش ناامید میشوند، وقتی میبینند؛ هر «منی» با یک گروه اندکی به گرد خود، داعیۀ «رهبری» و رقابت با دیگری داشته باشد. یا افراد و نیروهایی چنان رفتار کنند که گویا «نزدیکی» به شاهزاده و قرارداشتن در شعاع نگاه ایشان، اعتبار میآورد و نشانۀ وفاداریست. وفاداری به شاهزاده و به جنبش ملی و به بقای ایران، در رفتار و گفتار و در تقویت یکدیگر است. از قضا وفادارترین نیروها به شاهزاده در اقصی نقاط ایران و در دورترین فاصلههای مکانی با شاهزاده بسر میبرند. اما بیهیچ ادعا و منتی و منیتی، هرآن برای دفاع از ایران و در حفظ ملت خود آمادۀ جانفشانیاند و در فریادِ نام ایشان خطر میکنند و از جان مایه میگذارند! با نقش پرچم شیروخورشید بر دست و به نام دفاع از شاهزاده، جان برکف پای دار میروند و سرِ دار بلند میکنند و آنگاه نامشان، همچون پهلوانان اسطورهای ایران بر سر زبانها میافتد!
تک تک ما، در حمایت از شاهزاده و در فاع از ایران و در تلاش در تقویت پیکار برای رهایی ملت، وامدار آن پهلوانان و وامدار یکدیگریم. اما هیچ منتی بر سر یکدیگر نداریم و نمیتوانیم جایی ویژه برای خود، در این تلاش، طلب کنیم. ما، یعنی آحاد این ملت، اگر برای حفظ ایران و برای آزادی کشور و ملت، از چنگ رژیم تبهکار اسلامی، تلاش میکنیم و بر محور اعتماد به شاهزاده گرد میآییم، برای آن است که ایشان را ضامن موفقیت این تلاش میدانیم، که در راه بقای خودمان به عنوان ایرانیست! انتظار هیچ مزد و منت و درخواستی نمیتواند در میان باشد. ما، اگر کاری میکنیم، در هر سطح و هر حدی، برای بقای ایران و لاجرم برای ایرانی ماندنمان، یعنی برای عزت و شرف ملیمان، به عنوان انسان ایرانیست. در این معادله دوری و نزدیکیِ مسافتی و مکانی به شاهزاده شرط نیست! شرط وفاداری به ایران و تلاش در راه جنبش ملی و کوشش در پیکار علیه جمهوری اسلامیست. بالاترین هنر سیاسی از سوی «ما» یعنی از سوی وفادارترین نیروها به ایران و به شاهزاده، تلاش خستگیناپذیر در هدایت مدبرانۀ همۀ صفوف ایرانگرایان مخالف نظام اسلامی و نزدیکتر کردن این صفوف به یکدیگر و در یکپارچه کردن آنهاست. در این راه، افتادن به بیراهۀ رقابتهای ارزان جایز نیست، موجب ناامیدی و سرافکندگیست، کودکانه است و نشانۀ نابالغی و ناپختگی سیاسی و نابخردیست. ما شوربختانه هنوز در فهم این وظایف و درک الزامات آن مشکلات اساسی داریم که باید آنها را به یاری یکدیگر برطرف کنیم. در این مسیر نیروهای خارج کشور، به ویژه هواداران پادشاهی مشروطه باید الگویی باشند. اما متأسفانه «ما»، در ارائۀ یک تصویر موجب سربلندی از خود، جز در مواردی هرچند مهم اما استثنایی، چندان سربلند نبودهایم. باید همت کنیم و در مسیر انجام وظایف خود، گامهای اساسی برداریم!
در نقطۀ آغازین و در کوچکترین اقدام، خشک کردن باتلاقهای اختلاف و رقابت در جبهۀ ایرانگرایان و خاصه، و بهطور ویژه، در میان هواداران نظام پادشاهی مشروطه و هواداران شاهزاده رضا پهلویست. از جمله باید از درگیریهای سست و سبک در شبکههای اجتماعی و رقابتهای بیمقدار، آنهم در جایی که رقابتبردار نیست، بپرهیزیم. انکار اختلاف در هر جبههای غیرواقعیست. اما بدترین رویۀ پرداختن به اختلافات، برخوردهای شخصی، بهجای برخورد به مواضع، و درجا زدن در جنگ موضعی بجای پرداختن به موضوع درگیری و روشن ساختن جوانب مهم موضوعات مورد اختلاف است. جنگ شخصی و ابرام بر مواضع فردی خود، یک جنگ زرگریست و در پس پشت چنین درگیریهایی نیتهای شخصی کوتهبینانه نهفته و افراد سیاسی محدودی، با افقهای دید کوتاه ایستادهاند، با محدودیت در توانایی استدلال و خالی بودن چنتهها از قدرت توضیحات روشن. از نوع چنین برخوردهای ناپسندی، در پیکرۀ هواداران بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه حتا در میان افرادی که از آنان اصلاً انتظار نمیرود، شوربختانه چندان کمیاب نیست.
البته، تا وقتی شاهزاده، با آن کاریسمای اخلاقی و شکیبایی خود، مرکز توجه باشند، این گونه افراد چندان اهمیتی ندارند. اما رویهشان آسیبزاست. به همۀ ما آسیب میزند. رفتار «غوغا سالارانه» در شبکههای اجتماعی، که متأسفانه به دلیل دشواریها و ایجاد فضای سرکوب از سوی رژیم، تقریباً تنها کانالهای ارتباطی مردم داخل کشور در خبرگیری و خبردهیست، سطح نازل حاکم بر درگیریهای لفظی و شعاری، تصور و تصویر ناشایستی را به تمام نیروهای خارج کشور سرایت داده و دامن همه را میآلاید. عبارت «این خارج کشوریها»! باردیگر به یکی از منفیترین ارزیابیها بدل شده و مردم ناراضی و بیزار از رژیم اسلامی را ناامید کرده و به بیاعتمادی آنان نسبت به آیندۀ پیکار در درون دامن میزند. ما به شبکههای اجتماعی برای تسهیل در راهها و امکانات ارتباطی با یکدیگر، و خاصه با هممیهنان درون، برای تبادل فکر و نظر و هماهنگی، نیازمندیم، اما نه برای نمایش دائمی خود و تبدیل آن شبکهها به میدان «جنگ زرگری»! و نه برای رقابت و جنگ با یکدیگر! این میدان نبرد سیاسی شایسته و برخاسته از فکر و تدبیر و چارهاندیشیهای حاذق نیست و شایستۀ ما، به ویژه شایستۀ هواداران نظام پادشاهی مشروطه، نیست! این میدان را باید ارزانی همان نیروهایِ با چهرۀ پنهان امنیتیهای جمهوری اسلامی و سایبریهای مخرب و ضد جنبش ملی و ضد شاهزاده کنیم، که مهارتشان در تحریک و دروغ و تبلیغ و اتهام و ایجاد بیاعتمادی و در تولید لنجنزارها و گندابها زبانزد خاص و عام است. به هیچ توجیهی پای در این گنداب نباید گذاشت! در گنداب نمیتوان مبارزه کرد، تنها میتوان دست و پا زد و با هر دستوپایی فروتر رفت!