ایران «فلسفی» ایران عاشورایی و کربلایی! / علی کشگر

خوشبختانه بعد از جنگ ۱۲ روزه و با بیرون آمدن آقاجان از چاه جمکران ـ احتمالاً مردانه! در روز عاشورا، مداح گرامی، حاج آقا محمود کریمی با خواندن نوحه میهن‌پرستانۀ ذاتی، جوهری، فلسفی، خدایی و… بما فهماند که ما چگونه می‌توانیم از نادانی و از میهن‌دوستیِ «پیر» و «منقضی» ـ احتمالاً دوره شاهان پهلوی ـ بیرون آمده و میهنی‌دوستیِ در میدانِ مفهوم ایرانی را که امری وجودی، امری متأصل و امری فلسفی است، را بفهمیم. از همین‌رو ما سپاسگزار حاج آقا محمود کریمی هستیم که توانست تلاشهای دوستان گرامی را به ما، در تفهیم ایران اسلامی، به ثمر برساند! ممنونیم از شما حاج آقا محمود!!!

ایران، یک کشور و یک ملت است، نه ام‌القرا! / فرخنده مدرّس

توضیح همۀ اجزاء نظریۀ مخبط «ام‌القرا» و پیوندهای آن با بخش‌های مخبط دیگر ایدئولوژی رژیم اسلامی و همچنین شرح همۀ اقدامات ایران‌براندازِ این رژیم در کارنامۀ جنون و جنگ و دشمنیِ چهل‌واندی سالۀ آن، موضوع هفتاد من کاغذ خواهد شد و در حقیقت تکرار «اسراری» خواهد بود که سربه مُهر نیست، اما شرح سرنوشت شوم ایران زیر سلطۀ جمهوری اسلامی‌ست، که مردم ایران زهر و تلخکامی آن را با همۀ زندگانی خود چشیده و تجربه کرده و در این تجربه‌ها چه بسیار جوانان و فرزندان ایران آینده‌های خود را باخته‌اند و از همین‌روست که به این رژیم به عنوان دشمن حقیقی خود و دشمن حقیقی میهن خویش‌ پشت کرده‌اند.

هم‌میهنانم،
رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی و رهبر ضحاک‌صفتش پس از چنددهه زیست انگلی و مکیدنِ شیره جان ایران، اینک که در آستانه سقوط قرار دارند، نقاب ایرانگرایی را به چهره پلیدشان‌ زده‌اند و با وقاحتی بی‌شرمانه و صدایی گوش‌خراش، به تحریف سرود «ای ایران» روی آورده‌اند.
این همان حکومتی‌ست که از آغاز برای مشروعیت‌بخشی به ظلم و جنایات بی‌رحمانه خود، به اسلام و تشیع چنگ زد، و دشمنی با ایران، فرهنگ، تمدن، خاک، ملت و منافع ملی را سرلوحه‌ تمامی اقداماتش ساخت. حال در آستانه سقوط، خود را پاسدار ایران معرفی می‌کند؛ حال آنکه در نام سپاه تروریستی و سرکوبگر پاسدارانش حتی واژه ایران وجود ندارد؛ و چه بهتر که وجود ندارد.
خامنه‌ای با خیال اینکه از این ستون به آن ستون شاید فرجی باشد، مَکر می‌ورزد و گمان می‌برد می‌تواند مردم ایران را فریب دهد. همین مردم ‌اما بیدار و هوشیار هستند و‌ مَکر او‌ را با در هم کوبیدن بساط ظلمش به خود او‌ بر خواهند گرداند.
یقین دارم که با عزم و اراده ملت بزرگ ایران، نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi

«میهن‌دوستی» مصلحتی و معیوب! / فرخنده مدرّس

شاید همگان ندانند، لاکن «استادان» باید بدانند، «میهن» و دوستیِ آن، پدیده‌ای تک‌بُعدی نیست و همچون مفهومی زنده و تاریخی، در بطن خود دارای عناصر درونی گوناگون، اما پیوسته و ملزم به نظمی منسجم است. مثلاً مردم یک کشور، در حالی‌که خود و قوای منسجم‌شان بنیادی‌ترین شالودۀ دفاع از میهن است، اما خودِ همین مردم، در دوست ‌داشتن‌شان، در اهمیت دادن به اوضاع و احوال‌شان، در اهمیت دادن به قوام و دوام و انسجام ملی‌شان، در اهمیت مناسبات عادلانه‌اشان و در ضرورت ایحاد تعادل و در وحدت‌شان، برای هر فرد میهن‌دوستِ آگاه به الزامات میهن‌دوستی، بُعدی یا عنصری از نظام میهن‌دوستی‌ و تعهد به آن است. در غیر این صورت میهن‌دوستیِ مصلحتی و معیوب است.

جنگی که نباید رخ می‌داد! / فرخنده مدرّس

باید ریشۀ درد را جستجو نماییم! و اگر اندکی از فضل‌فروشی و شعاردهی فارغ شدیم، بار دیگر تورقی در تاریخ «سقوط اصفهان» بکنیم. اگر تا کنون آن خطوط تاریخی را، از منظر سرزنش مردمی، خوانده‌ایم که در بهارخواب‌های خود سقوط تخت‌گاه کشور را نظاره می‌کردند، این‌بار آن را از منظر رفتار رژیم‌های فاسد و پتیاره و خربنده‌ای همانند رژیم اسلامی بخوانیم که با شهوتی معطوف به قدرت، بر تخت می‎‌نشینند، اما نمی‌دانند که بر کدام مردمان حکومت می‌کنند.

جنگ هستی: مشروعیت، فروپاشی و بازتعریف نظم / الهه رامندی

امروز در ایران شاهد نوعی دوگانگی در احساس‌های مردم و اذهان اجتماعی هستیم: مردمی که هم از ویرانی زیرساخت‌ها و جنگ هراس دارند، و هم نظام سیاسی را دیگر نماینده خود نمی‌دانند. برای بخشی از جامعه، جنگ با اسرائیل نه دفاع از میهن، بلکه تداوم نزاعی است که حاکمیت در آن، خود را به‌جای نمایندۀ ملت نشانده است. بخش‌هایی این جنگ را حتی نوعی «تسویه‌حساب تاریخی» یا «انتقام نمادین» از نظمی می‌دانند که دهه‌هاست آنان را سرکوب و منافع آنان را نابود و حقوق انسانی‌شان را پایمال کرده است.

چه کسی آتش این جنگ را برافروخته است؟

چند کلامی از م سحر در باره جنگ خانمانسوز جاری در وطن

سخنان شاهزاده رضا پهلوی در دیدار با گروهی دوحزبی از نمایندگان کنگره آمریکا

جمهوری اسلامی، رژیمی که طی ۴۶ سال گذشته با مردم من در جنگ بوده و پیروان ادیان مختلف از جمله مسیحیان، یهودیان، بهائیان و مسلمانان را تحت آزار و فشار قرار داده، در مراحل پایانی فروپاشی قرار دارد. رهبر آن به پناهگاهی زیرزمینی گریخته و از مردم به‌عنوان سپر انسانی سوءاستفاده می‌کند. تسلط این رژیم بر کشور در حال فروریختن است. آنچه اکنون در جریان است، صرفاً یک تغییر سیاسی نیست؛ بلکه یک دگرگونی معنوی و اخلاقی است.

علت و پیامد جنگ را نباید دور زد / داریوش همایون

«مسئله اصلی این است که موقعیت را می‌باید به درستی شناخت و به بیان آورد. آنگاه ‌اندیشه روشن و زبان درست کار خودش را خواهد کرد. کم و کاستی مانند همیشه از تعریف آغاز می‌شود. می‌باید نخست موقعیت را چنانکه هست و‌‌ رها از ملاحظات سیاسی تعریف کنیم. ما می‌باید آنچه را که به مصلحت این سرزمین و مردم آن است، از جمله مردمی ‌که هنوز به جهان نیامده‌اند، انجام دهیم.»

‌ پاسخی از ضمیرِ روشن / بهرام روش‌ضمیر

‌  پاسخی از ضمیرِ روشن/ بهرام روشن‌ضمیر‌ ‌ 
‌ ‌
قول داده بودم از محدثی بگذرم. اینجا بحثم شخص نیست. بیایید فارغ از اشخاص و افراد به کارکردها بنگریم ببینیم آیا این تالی‌های فاسد مبتذل‌ترین محصولات روشنفکر غربی اصلا حرف اصیلی برای ارائه دارند؟
نگاه کنید به خودزندگی‌نامه‌ حسن محدثی. خودش می‌گوید در دوره سیاه پهلوی در روستا تا ابتدای دبیرستان درس خوانده (به فارسی) و در نتیجه توانسته در رشت دیپلم بگیرد و نهایتا در تهران دکتری بگیرد و استاد دانشگاه بشود! آنگاه آمده بر سر شاخ بن می‌برد که چرا دولت مدرن در محلات سراسر ایران آموزش به زبان فارسی را به مردم حقنه کرده است؟ یعنی از نردبان بالا رفته و نردبان را انداخته و می‌گوید باید جلوی صعود مردمان حاشیه به کرسی دانشگاه‌ها را گرفت! باید جلوی صدادارشدن و تریبون‌پیدا‌کردن «حاشیه» را گرفت!
در مورد شما، بله. خدا نیامرزد آن کسانی را که نیم‌قرن پیش، در روستای کرباسده مدرسه ابتدایی و راهنمایی‌زدند! وگرنه الان محدثی در حال شغل شریف شالیکاری بود و سر زمین، به زبان محلی، در حال بحث درباره کیفیت محصول و بارش باران بود، نه اینکه درباره گذشته و آینده یک ملت و کشور تز بدهد. خدا نبخشد کسی را که اینها را زبان‌دار کرد.

مقدمه‌ای بر خطابۀ / محمدعلی فروغی

اقوام کهن سال اگر به تاریخ گذشته خود به این چشم نظر کنند که موجبات عجب و غرور و تکبر و تفاخر بیابند و به استخوان پوسیدۀ نیاکان تکیه کرده برای خویش تن‌آسانی روا دارند البته چندی نمی‌گردد که ذلت دامن‌گیر ایشان می‌شود و نظر به عزتی که پیشینیان آن‌ها داشتند تباهی روزگارشان بیشتر از مذلت اقوام گمنام بر عالمیان آشکار می‌گردد فرزند ناخلف شمرده می‌شوند و همه کس به زبان حال یا مقال به ایشان می‌گوید: ‌‌
 ‌گیرم پدر تو بود فاضل ‌            ‌از فضل پدر تو را چه حاصل

تاریخِ شکست و پیروزی و آرایش نیروها / فرخنده مدرّس

«ما» در هنگامۀ شکل‌گیری جبهۀ ارتجاعی انقلاب پنجاه‌وهفت، در عرضۀ آگاهی ملی و فهم و اقناع به ضرورت عرضۀ فرهنگ والایی و بنیادهای فکری آن فرهنگ کاستی داشتیم، پیروزی آن جبهۀ ارتجاع، از پیِ این کاستی آمد و این بار نخست نبود! شاید ما ایرانیان کمتر عادت کرده‌ایم، شکست‌های خود را از منظر منطق درونی و از دریچۀ ضعف‌ها و کاستی‌ها و ناتوانی‌های خود نظاره کرده و دربارۀ آنها به تأمل و تعمق و داوری بپردازیم و بپذیریم که شکست‌ها همواره منطقی درونی دارند. به عبارت دیگر همواره عوامل و شرایط شکست از درون فراهم می‌شوند و پیروزی «دیگران» از پی می‌آید.

روز سردار سپه / داریوش همایون

هنگامی که سردارسپه خود را در آن بامداد سوم اسفند (حوت) ۱۲۹۹ بر سیاست ایران تحمیل کرد، ایران به عنوان یک کشور عملاً وجود نداشت. در تهران سلطنت قاجار به آخرین ورطه‌های ضعف و تباهی در غلتیده بود. مجلس لانۀ زمینداران و خان‌ها و عملاً ترمزکنندۀ هر حرکت ترقیخواهانه بود. دستگاه اداری از هم پاشیده و غرق در فساد و محیط سیاسی عقیم بود. بیرون از تهران در شمال هواداران کمونیست‌ها نخستین تجربه‌های خود را در تجزیۀ ایران می‌کردند و در غرب سیمتقو تجزیه‌طلبی را با شیوه‌های سنتی غارت و ترکتاز به هم آمیخته بود. در جنوب غرب، خان‌ها سراسر منطقۀ زاگرس را از پیکر ایران جدا کرده بودند و در خوزستان خزعل عرب به پشتیبانی انگلیس‌ها نیم قدمی هم با تشکیل یک حکومت مستقل از ایران فاصله نداشت. در جنوب و جنوب شرقی جداافتادگی قرن‌ها عمیق‌تر و برگشت‌ناپذیرتر می‌شد.

در عالم انقلاب دیروز و فارغ از واقعیت‌های امروز / فرخنده مدرّس

برخاستن یک نیروی سیاسی ـ انقلابی از «متن جامعه» نه تنها به معنای داشتن آگاهی از آن جامعه نیست، بلکه به این معنا هم نیست که هر نیروی برخاسته از متن جامعه برای انقلاب الزاماً داری پایگاه اجتماعی باشد که یک ضرورت است. چریک‌ها چنین پایگاه قدرتمندی در اجتماع ایرانی نداشتند و امروز هم ندارند، حتا با داعیۀ دمکراسی‌خواهی! چریک‌ها قدرت سیاسی را می‌خواستند، اما پایگاه «توده‌ایش» را نداشتند. آنها اما آن انقلاب خیالی خود را هم می‌خواستند، پس در راه آن کُشتند و کُشته شدند. اما در حقیقت امر، در اوج احساسِ پیروزیِ «انقلاب بهمنِ» خود، نبرد را در رقابتِ قدرت به نیرویِ انقلابی ـ مذهبی باختند.

میراث ملی قابل مذاکره نیست

میراث ملی قابل مذاکره نیست

عقربه‌های زمان به ارادۀ مردمی بیزار از کل نظام بسته است!/ فرخنده مدرّس

عزت و شرف انسانی و ملی را با بمب‌های بیگانگان بر سر ایرانیان نخواهند ریخت. عزت و شرف یک ملت را رژیم‌های فاسدی چون جمهوری اسلامی می‌توانند سرکوب کنند، عزت و شرف ملتی را بیگانگان می‌توانند نادیده بگیرند و خرج مصالح و منافع خود کنند، اما تنها نیرویی که قادر به حفظ و احیای عزت و شرف ملی و انسانی خویش است، خودِ ملت است، که باید از خودگذشتگی نشان دهد و خردمندانه همۀ امکانات خود را سازمان‌یافته به میدان نبرد آورد.

در مقابل تفرقه‌انگیزی جمهوری اسلامی ما سرود اتحاد ملی می‌خوانیم

« نوشته‌های قدیمی‌تر