همانگونه که تا کنون بارها، و به تأکید، از زبان فرماندهان سپاه شنیدهایم و در مبانی تأسیس نامبارک آن نیز دیدهایم، این نهاد، به عنوان بخشی از به اصطلاح «نیروهای نظامی ایران» وظیفۀ خود را نه حفظ کشور و ملت ایران، نه حفظ امنیت کشور و مردم و مرزهای ایران، بلکه حفظ نظام برخاسته از انقلاب اسلامی میداند! تنها همین یک دلیل، همچون منطق قاطعی، حقانیت حس بیزاری ملت ایران علیه این نهادِ نگاهدارندۀ رژیم اسلامی ضدِ ایرانی را توجیه کرده و بدان مشروعیت میبخشد.
ترور در سرشت سپاه است! اما…؟
فرخنده مدرّس
همانطور که شایستهترین جا برای رژیم اسلامی گور تاریخ است، به همان درجه نیز لایقترین جا برای نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سیاهۀ سازمانهای تروریستی در جهان است. کشورها و سازمانهای بینالمللی دست این نیروی ظاهراً رسمی ـ نظامی و نهادهای امنیتی آن را، بیتردید، پشتِ بسیاری از خرابکاریها، تنشآفرینیها، جنگها و آدمکشیها دیده و با استناد به اسناد کافی نیز قادر به اثبات آنها در محاکم بینالمللی هستند. دولتهای غربی اگر بخواهند، تا همینجا نیز، میتوانند نام سپاه را در لیست تروریستها بنشانند. توجیه اخلاقی و حقوقی را هم، به قدر کفایت، به عنوان پشتوانۀ خود، خواهند داشت. اما، فعلاً، به هر دلیلی نمیخواهند! طبعاً دلایل نخواستنِ آنان، دلایل ما نیستند، یا دست کم طابقالنعل بالنعل دلایل ما نیستند. تغییر رأی آن دولتها نیز، در حال حاضر، نه در توان ما و نه موضوع بحث اصلی ما است. موضوع اصلی ما در حال حاضر پیشبرد سازماندهی مبارزه، ارائۀ خواستها و طرح شعارهاییست که پاسخگوی نیاز و ضرورتهای پیکار پیچیده و دشوار ملیمان بوده و در انطباق با امکانات بهرهبرداریِ جنبش ملی باشند.
بدیهیست که وظیفۀ ما به هیچروی انکار یا پنهان کردن ماهیت و عملکرد پلشت رژیم اسلامی و نهادهای تروریستی آن، از جمله سپاه، نیست. طبیعیست که روشنگری دربارۀ حیات و ماهیت این رژیم به عنوان عامل مهمی در برهمزدن صلح و امنیت منطقه و جهان، از وظایف ما است. اما ابتکار طرح مطالبات، به ویژه رو به بیرون، کنترل و پیشبرد عملی آنها، توسط افراد و سازمانهای فعال در جنبش ملی، باید مبتنی بر مصلحت کشور و متناسب با تواناییهای «ما» در عمل باشد. به عبارت دیگر هر خواستی را که ما، رو به جهانیان مطرح میکنیم، باید از رویکردمان به امر ملی و ملاحظات ژرف ما نسبت به سطح آمادگی جنبش ملی و رهبری آن در تأمین امنیت ایران برخیزد، اعم از امنیت درونی مبارزات دلاورانه در خط مقدم پیکار علیه رژیم سرکوبگر و همچنین با نظر به ملاحظۀ امنیت بیرونی و مرزهای کشور، آنهم با توجه به حلقۀ دشمنی که این رژیم تبهکار به یاری بازوی مسلح خود، یعنی سپاه تروریست، به گِرد ایران ایجاد کرده است. در این زمینهها تلاش برای در اختیار گرفتن بالاترین کنترل و بیشترین ابتکار عمل، در دستِ رهبری جنبش ملی، یعنی شاهزادهرضا پهلوی و ارتقاء مقام ایشان، به عنوان طرف مذاکرۀ همۀ دولتها، در مورد هر تصمیمی برای ایران، اهمیت اساسی دارد. کلید این ارتقا تنها در دست حمایت گسترده و آشکار مردم ایران از ایشان است.
ما برای آنکه بتوانیم این دو وجه یعنی پیکار با رژیم اسلامی و سپاه پاسدار آن از یکسو و مسئلۀ حفظ امنیت ایران از سوی دیگر را همچون چنبرهای از بغرنجی و پیچیدگی مورد بررسی قرار دهیم، ابتدا بهطور فشرده به دلایل چندی که حقانیت بیزاری مردم ایران از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را موجه میکنند، نظری میاندازیم:
مقدم بر همۀ دلایل؛ فساد و اقدامات سراسر مافیایی و تبهکارانه و سرکوبهای جنایتکارانۀ این نهاد در کشور است که بهحق سینۀ مردم ایران را مالامال از کین و نفرت از سپاه پاسداران جمهوری اسلامی انباشته است. همانگونه که تا کنون بارها، و به تأکید، از زبان فرماندهان سپاه شنیدهایم و در مبانی تأسیس نامبارک آن نیز دیدهایم، این نهاد، به عنوان بخشی از به اصطلاح «نیروهای نظامی ایران» وظیفۀ خود را نه حفظ کشور و ملت ایران، نه حفظ امنیت کشور و مردم و مرزهای ایران، بلکه حفظ نظام برخاسته از انقلاب اسلامی میداند! تنها همین یک دلیل، همچون منطق قاطعی، حقانیت حس بیزاری ملت ایران علیه این نهادِ نگاهدارندۀ رژیم اسلامی ضدِ ایرانی را توجیه کرده و بدان مشروعیت میبخشد.
هیچ تردیدی نیست که بسیاری از فرماندهان ارشد این دستگاه، به عنوان جرثومۀ فساد و تباهی و امالقرای توطئه و دسیسه، با قدرت اجرایی و تخریبی اندازهنگرفتنی، برای حفظ منابع مالی و اقتصادی و سیاسیِ در خدمت پیشبرد نقشههای شوم خود، به هزینۀ ملت، از هیچ تلاش شرورانهای فروگذار نکرده و بیشترین موانع را در برابر پیکار مردمی، با هدف برهم زدن بساط رژیم اسلامی، قرار داده و خواهد داد. زیرا رهبری این نهاد و فرماندهان تبهکار ارشد آن، به درستی، برچیده شدن بساط خویش را، در صورت پیروزی جنبش ملی، در پسِ برچیده شدن بساط رژیم اسلامی، بدست مردم، حتمی میبینند.
هیچ تردیدی وجود ندارد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بدون کمترین ملاحظۀ مصالح کشور و امنیت ملت، چه در داخل و چه در بیرون از مرزهای ایران، عمل میکند و تنش میآفریند. لذا به همان میزان موجب بدنامی و سرافکندگی ملت ایران در جهان است، که موجب نفرت در درون. اما یکی از اقدامات ضدملی این دستگاه مخوف، به ابتکار فرماندهان سپاه قدس، خاصه به ابتکار فرماندۀ پیشین این بازوی نظامی و تروریستی بیرون از مرزهای ایران، یعنی قاسم سلیمانی، البته به صلاحدید و اجازۀ سیدعلی خامنهای، علیه امنیت درونی ایران صورت گرفته است، یعنی اقدام به وارد کردن سپاهیان مزدور بیگانه و استقرار بخشی از نیروهای شبهنظامی تروریستی شیعه از چهارگوشۀ دور و نزدیک مرزهای ایران، و تبدیل ایران به قلمرو سرکوب، غارت و جنایت آنان علیه مردم ایران، علیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و به منظور ایجاد و رعب و وحشت عمومی در کشور به طرق گوناگون.
و اما بالاتر از همۀ این دلایل برای بیزاری ملی، دلیل دیگر آن رفتاریست که با ارتش ایران صورت گرفته است. ما هیچ تردیدی نداریم که ملت ایران هرگز آن تخم شرارتی را فراموشن نخواهد کرد که به نام تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه ارتش سربلند ایران پاشیده و، در تمام طول عمر این نیروی حافظ جمهوری اسلامی، کاشت و برداشت شده است. مردم هرگز آن را فراموش نخواهند کرد! و هیچ تردید نداریم که در فردای آزادی ایران سران این توطئۀ شریرانه علیه قلبِ پر مهر و سرِ افراشته از غرور ایرانیان نسبت به ارتش خود، در برابر دادخواهی تاریخی این ملت قرار خواهند گرفت.
بهرغم همۀ اینها اما ما تردیدی نیز نداریم که؛ در پیکرۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، افراد پرشماری هستند که به تدریج با ماهیت مخوف و ضدِ ایرانی این نهادی که در آن خدمت میکنند و لباس ناپاک آن را بر تن دارند، رو در رو قرار گرفته و از عضویت و خدمت در این دستگاه اهریمنی سربلند نیستند. و تردید نداریم؛ بخش بزرگتر این پیکره در نخستین فرصتی که دست تنگِ این روزگار پرعُسرت، در برابر آنان قرار دهد، از تبعیت فرماندهان سفاک و شریر خود سرباز خواهند زد و بیش از آن اجازه نخواهند داد تا رنج و آزار بر روان و شرم و آلام بر وجدانهایشان روا گشته و بیش از این دامن شرافت انسانی و ایرانیشان آلوده گردد.
از منظرگاه تقویت جنبش ملی و تقویت مبارزه با رژیم اسلامی این امر مهمیست، و باید تقویت شود. یعنی نیرویی معادل چندین و چند هزار نفر سلاح بدست، در پیکرۀ سپاه، یعنی کسانی که در بند خدمت در نهادِ موجبِ سرافکندگی و ضدِ ایرانی گرفتار آمدهاند، بسته به وضعیت و قدرت جنبش ملی، باید بتوانند به نفع کشور عمل کنند. هیچ تردیدی نیست که اطمینان از قدرت جنبش ملی، به رهبری شاهزادهرضا پهلوی، و قدرت اخلاقی والای هر دو یعنی هم جنبش و هم رهبری آن، خاصه در میهندوستی و خشونت پرهیزی، عامل مهمی در تأثیر بر این پیکره بوده و نقش تعیینکنندهای در ریزش آن خواهد داشت.
طبیعیست که این حکم خرد و وظیفۀ رهبری جنبش ملیست که تا همۀ توان و کاریسمایِ اخلاقیِ میهندوستانه و خشونتپرهیزانۀ خود را، در عمل و در نظر، بکار اندازد تا گام به گام این پیکره را از سر و فرماندهی تبهکار سپاه و رژیم جدا کند، بدون آنکه امکان بالقوۀ آن را، در لحظۀ ضرور، در دفاع از مرزهای ایران، که در هر گوشهاش خطر کمین کرده است، یا در برابر تجاوز شبهنظامیان بیگانه و مزدور علیه مردم در داخل را، نادیده انگارد. شاهزادهرضا پهلوی، در مقام رهبری جنبش ملی، همانطور که تاکنون بارها نشان دادهاند، در این زمینه، یعنی در زمینۀ گشوده نگه داشتن ساحت جلب اعتماد نیروها به خود و به آیندۀ خالی از هراس، برای این پیکره و اعضای خانوادههایشان، برای درآمدنِ آنان به خدمت ایران، از هنر یک رهبر سیاسی آراسته به خرد برخوردارند. زبان و بیان شاهزاده در ریزش این پیکره تا کنون بسیار کارساز بوده است.
اما بهرغم اهمیت چنین موضوعی، یعنی در نوع برخورد به پیکرۀ نیروهای نظامی و انتظامی در ایران ناروشنیهایی در دو سو دیده میشوند؛ از یک سو در عدم تفکیک پیکره از سر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگری درخواست و شعار نشاندن نهاد سپاه در لیست نیروهای تروریستی. بر نیروهای پیکار و فعال در جنبش ملیست که در هر دو زمینه با تأملات بیشتر و به یاری تواناییِ خرد سیاسی اخذ تصمیم و طرح شعار و درخواست کنند و در هیچ مقطعی حد امکانات رهبری و توانایی مردمی و آمادگی نیروهای فعال جنبش را در کنترل اوضاع امنیت کشور و ملت از نظر دور ندارند.
نخست، در بحث فوق، یعنی ضرورتِ تفکیکِ پیکر سپاه از سرِان و فرماندهان آن: ضمن تأکید بر روش درخشان شاهزادهرضا پهلوی، که تا کنون در بیانیههایشان تبیین و تبلور یافتهاند، لازم است روش و زبان ایشان الگو و هدایتگر فعالین در جنبش ملی باشد. اما تاکنون، همواره، به کمال، چنین نبوده است. بیانها بعضاً پرآشوب و زبانها پرنقیض بودهاند. صرف نظر از عدهای که هر اُنیفُرمپوشی در ایرانِ زیر سلطۀ جمهوری اسلامی را تروریست میدانند، اما در سمت دیگر، برخی، به رویه و زبان مشوَّبی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را «نیروی نظامی ایران» و در خدمت ایران دانسته و عملاً نه تنها در فهم جوهره و ایدۀ تشکیل سپاه آشوب میکنند، همچنین چهره و نقش این نهاد را، در ایجاد خطر علیه ایران و اقدامات تنشآفرین آن پاک میکنند. به عبارت دیگر بدون تفکیک سر از پیکر، بدون توجه به ماهیت خودِ آن نهاد، آن را به عنوان «نیروی نظامی ایران»، در کنف حمایت قرار میدهند و در ماهیت این نهاد آشوب میکنند و براین حقیقت بیاعتنا میمانند که؛ حتا، به صِرف وجود یک نیروی عظیم چندینهزارنفری در پیکرۀ سپاه، و حتا با فرض وفاداری این پیکره به ایران، اما خودِ نهاد و دستگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یک نهاد ملی بدل نمیشود. نطفۀ سپاه در ضدیت با ایران گذاشته و در زهدان حرامزادگی علیه مصالح کشور و علیه ملت ایران و علیه ارتش ایران پرورش یافته است. سرشت و مبانی انقلاب ۵۷، ذات رژیم اسلامی و جَنَم سپاه پاسدارش به زهری مرگآور از یک سرچشمه مسموم علیه ایران آلوده است.
بنابراین هر فرد و هر احدی از این نیروی ضدملیِ مخوف، تا وقتی که با فرمان سرکوبی فرزندان و جوانان کشور همراهی میکند و تا وقتی که آن فرماندهی و آن رهبری فاسد و تبهکار، از وجود تَمَرُّد پُروزنۀ پیکر خود علیه وجود ناپاک خویش، احساس خطر نکند، اعضای این پیکره طبعاً نمیتوانند خود را، از مسئولیت خویش در قبال این ملت در برابر تبهکاریها فرماندهان سپاه و رهبری رژیم فاسد آن، آزاد و آسوده پنداشته و بپندارد که گویا، بیاعتنا به ماهیت هر عملی که، در پیروی از فرمان ستمگران، روا میدارند، فرزند این ملت و این آب و خاک بشمار خواهند آمد. در چنین خیالی، شاید بعضاً لایههای سادهلوح این پیکره، در ناتوانی وجدانهای نافرهیخته و ناسازگاری فرهنگ پرتعصبشان یا حتا به توجیه معاش خود و خانوادهایشان، بتوانند خوشخیال بمانند و به رویههای سابق یعنی تبعیت از فرمانهای رذیلانه ادامه دهند. آنان را بدین نافرهیختگی حَرَجی نیست! اما طبیعتاً آنهایی که با هر استدلال مشوبی در حوزۀ بحث عمومی وارد میشوند، باید بدانند که توجیه بیوجدانی در قبال ملت، اصلاً جایز نیست! همگان باید بدانند و به این دانسته پایبند بمانند که؛ یک نهادِ ملی و خدمت در آن و تعلق به آن آب و خاک عزت و شرفی دارد که، تنها در تعهد به حفظ آن دو، معنا و تحقق مییابد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای کسب این شرف و عزت زاده نشده است.
در تشویقِ پایبندی به همین شرف ملیست که شاهزاده هربار، بر بستر حوادثی که به نوعی با این پیکره یا واکنش آن، پیوند و نسبتی داشته است، بیانیهای صادر نمودهاند و در روح آن بیانیهها وجدانهای انسانی و ایرانی پیکرۀ سپاه و نیروهای انتظامی را مورد خطاب قرار داده و آنها را به جهان انسانی و رفتار ایرانی فراخواندهاند. جا دارد که از سخنان شهبانو فرح پهلوی نیز در همینجا قدردانی کنیم. سخنان ایشان خطاب به این نیروها، در خودداری از سرکوب هممیهنان خود، نمونههای والای اخلاقی و فرهنگیست و به اعتبار ملت افزوده و به حفظ شرافت روح ملی و استواری اخلاقی ما، در دورۀ تباهی رژیم اسلامی، یاری رساندهاند. بهتر است، اگر چنین رفتار «شاهانه» و مسئولانهای را نیاموخته و وجدان و روانمان در آن صیقل نخورده است، در اصلِ موضوع نیز آشوب نکنیم! خیر! سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اعضای آن یا هر فرد دیگری، تا وقتی که وفادار به انقلاب اسلامی و زیر فرمان رهبری رژیم اسلامی و نگهبان بقای این رژیم تبهکار بماند، دشمن ملت ایران است، نه زاییده و مولود او!
و اما بازگردیم به سیاست و اخذ شعارها و روشها در جبهۀ پیکار ملی، در قبال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که باید بسیار حساب شده و در خدمت جنبش ملی و ذیل اولویت حفظ ایران باشد! همانطور که در بالا به مواردی در شناخت ماهیت سپاه پاسداران و در تأیید حقانیت بیزاری مردم ایران از این نهاد ضدِ ایرانی، اشاره شد، اما بهرغم همۀ آنها، ساحت و زمین تصمیمها، سیاستها و عمل برای یک کشور، از کوچک و بزرگ، هرگز، در هیچ موقعیت و در هیچ لحظهای از روی احساس و عواطف، به هر اندازه برحق، اخذ نمیشوند. تنها حس و عاطفهای که در تصمیم در قبال کشور کنار نمیرود و چشم برآن بسته نمیشود، عشق و مهر به خودِ میهن و ملت و پیمان اخلاقی به حفظ آن دو است. تنها این مهر است که بازدارندۀ هر حس عاطفی دیگری، از جمله بازدارندۀ حس نفرت و کین، در اخذ تصمیم از سر عقلانیت و از سر خردمندیست. تنها در محضر اعلای این مهرِ روشنیبخش است که عقل و خردِ تیره و تار از بیزاری و دشمنی، روشنی گرفته و به اخذ تصمیم به مصلحت نایل میآید، به مصلحت کشور و به نفع ملت!
گفتیم؛ یکی از بدترین روشها در بحث، درهم ریختن بافتار بحث و انتقال موضوع مورد اختلاف از یک بافتار به بافتار دیگریست. مثلاً ما وقتی در بافتار منزوی کردن و کوچکتر کردن حلقه قدرت رژیم اسلامی و سپاه بحث میکنیم و خطابمان به سوی نیروهاییست که هنوز بالقوه در خدمت رژیم قرار داشته و از آیندۀ خود، در صورت تغییر وضعیت در هراس هستند. در این رویکرد باید زمینۀ اطمینان آنان و رفع وحشتشان از دگرگونی را مورد توجه قرار داده و شرایطی را در گفتار و کردار در پیش گیریم که این پیکره، بالقوه و در باور، به جنبش ملی بیاندیشد و به آیندۀ آن امیدوار شود و در باور و بالقوه، خود را، ذیل رهبری این جنبش یعنی شاهزادهرضا پهلوی قرار دهد و به حس مسئولیت ایشان در قبال امنیت کشور و ملت، اعضا و آحاد ملت، اطمینان بیآورند. این مسئله، از نظر آرایش نیروها و تغییر توازن قدرت به نفع پیکار علیه رژیم اسلامی و علیه نهادهای نامشروع آن، مهم است. صورت تحقق عملی آن نیز در سرباززدن از اجرای فرمان سرکوب فرزندان و پیکارگران ایران توسط این نیروست. همانطور که بارها شهبانو فرح و شاهزاده پیام دادهاند، این سرپیچی خدمت بزرگی به موفقیت جبهۀ پیکار است.
اما معادلۀ ما هر قدر در سمت و در بافتار جنبش ملی و تقویت پیکار آن علیه رژیم اسلامی ساده و روشن باشد، اما در سمت دیگر، یعنی در سمت تعهد به امنیت ایران و ضرورت دفاع از کشور و ملت بسیار پیچیده است. به عبارت دیگر ما جنبش ملی و پیکار خود را تنها در درون، علیه رژیم اسلامی و در خلأ نگاه یا بیاعتنایی «دیگران» پیش نمیبریم. ما سخت دستمان در ملاحظۀ مرزهای ایران و خطرات هولناکی که ایران را تهدید میکنند، بسته است. «ما» باید بدانیم؛ برخوردمان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در طرح شعار و درخواست تروریست شناختن کل آن، توسط دولتهای جهان، طبعاً نه تنها خواستِ تحریم کل آن، بلکه همچنین قطع کامل رابطۀ نهادهای کنترل جهانی بر آن دستگاه را نیز در خود دارد، که میتواند به نتایج و عواقب پرخطر دیگری بیانجامد. صرف نظر از همۀ اینها، این واقعیت هر قدر هم که تلخ باشد، که هست، اما یک واقعیت است و خرد حکم نمیکند که ما چشم بر آن را ببندیم، این واقعیت تلخ، آن است که با تروریست شناختن سپاه، نه دست این نیرو در عملیات آتشافروزی و ایجاد تنش در بیرون مرزهای ایران بهطور کامل بسته خواهد شد و نه از قوۀ سرکوب وحشیانۀ آن علیه پیکارگران در داخل کاسته خواهد شد، البته تا وقتی که از تمرد جدی و آشکار بدنۀ خود در هراس نیافتد. گستردن شرایط امکان این تمرد بر عهدۀ فعالین جنبش ملیست.
به هر تقدیر، تروریست شناختن سپاه به منزلۀ تلاش برای خلع سلاح ایران خواهد بود. با علم به اینکه ارتش ایران را در این سالها، با سعی تبهکارانه، به «زائدۀ» سپاه بدل کردهاند. حتا اگر نتوانستهاند امید مردم ایران به ارتش و امید ارتشِ ایران به ملت را درهم شکنند، و بیتردید این امتیاز بالقوۀ بزرگی برای آیندۀ ایران است، اما تا وقتی نظام اسلامی باقیست، آن امتیازی در امید و بالقوه است، که باید مورد ارزیابی قرارگیرد. اما، به هر حال، تروریست دانستن سپاه به منزلۀ خلع سلاح کل نیروهای نظامی ایران بوده که به منزلۀ تلاش در خلع سلاح کامل ملت خواهد بود. و خلع سلاح ملتی، در جهانی که همه گرگ یکدیگرند، از نوع تصمیماتی نیست که کین و نفرت، هر قدر هم بهحق، در آن جایی داشته باشد. باید آن را در ترازوی عقل گذاشت، در یک کفه آن باید سود و در کفۀ دیگر آن آسیبهای احتمالی علیه کشور، به ویژه ناامنی مرزهای ایران باید نشانده شود. در این زمینه اسیر احساسات و ناپختگی شدن جایز نیست. به این معنا که تا زمانی که قدرت رهبری جنبش ملی، یعنی شاهزادهرضا پهلوی در تأمین امنیت ایران به مرتبۀ رهبری بلامنازع در داخل، از جمله در میان پیکرۀ نیروهای نظامی، مرزبانی و انتظامی از یک سو و قبول شاهزادهرضا پهلوی به عنوان نماینده و نماد ملت ایران در نزد دولتهای غرب و منطقه از سوی دیگر ارتقاءِ مورد اطمینان نیافته است، اجزاء جنبش ملی و فعالین آن نباید، با اخذ شعارها و اقدامات حساب نشده، مسئولیت تاریخی حفظ ایران از آسیبهایی که رژیم اسلامی و سپاه پاسداران میتوانند به ایران وارد سازند، را بر عهدۀ رهبری و کل جنبش ملی بگذارند.
در این رابطه جایگزینِ، هرقدر مشکل اما مطمئن، آن است که چنین دشواری بزرگی را، با بسیج گستردۀ نیروهای پیکار علیه رژیم و تمرکز بر قدرتگیری هرچه بیشتر رهبری شاهزادهرضا پهلوی، و آمادگی بیشتر هر دو، از میان برداریم. تقویت جنبشی منسجم و استوار در پشتِ رهبری ملی آن موجب ریزش هرچه بیشتر از نیروهای وفادار به رژیم خواهد شد و از قدرت سپاه و امکان سرکوب آن، خواهد کاست. ایستادن مردم و شاهزاده در یک سو، در برابر کل جمهوری اسلامیِ فروپاشیده، و به نمایش درآمدنِ آشکار این یکدستی رهبری و صف مردمی، مقاومت و سکوت غرب را نیز درهم خواهد شکست. افزایش کنترل و ایجاد فشار و بستن دست سپاه در معاملات تسلیحاتی و تحریم سران و فرماندهان سپاه و خانوادهشان نیز میتواند، در صورت پیگیری ثمر دهد و به تقویت جنبش ملی یاری رساند. و البته در بیرون از مرزهای ایران این وظیفۀ دولتهاست که در حفظ امنیت کشورهای خود و در تأمین امنیت بینالمللی بازوهای فعال رژیم اسلامی را قطع کنند! و در کنار همۀ اینها، البته بهتر و کمهزینهتر از همۀ راههای دیگر، دفاع از جنبش ملی و رهبری آن یعنی شاهزادهرضا پهلویست. در دفاع از این آلترناتیو منادی صلح و امنیت و آزادی، همگان در جبهۀ صلح و آزادی، سود خواهند برد!