«

»

Print this نوشته

دربارۀ ترجمۀ متن‌های اندیشۀ سیاسی جدید / مورد شهریار ماکیاوللی / پنج/ دکتر جواد طباطبایی

‌بر مبنای آنچه به اجمال دربارۀ اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی از درسنامۀ حمید عنایت، و نیز مقدمه‌های مترجمان بر رسالۀ شهریار، آوردم، می‌توان گفت که اندیشۀ ماکیاوللی نقیض آن چیزی است که در این نوشته‌ها آمده است. به خلاف گفتۀ عنایت، شهریار مهم‌ترین نوشتۀ ماکیاوللی نیست و آن رساله را نیز نمی‌توان، و نباید، به برخی از تدابیری که ماکیاوللی برای نگاه داشت قدرت پیشنهاد کرده، و گویا موجب بدنامی او شده است، فروکاست. اگر اندیشۀ ماکیاوللی جز آن نبود که عنایت، و دیگر نویسندگان ایرانی، خلاصه‌ای از آن را بر مبنای خلاصه‌های دیگر نویسندگان آورده‌اند، نمی‌بایست اهمیتی داشته باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دربارۀ ترجمۀ متن‌های اندیشۀ سیاسی جدید

مورد شهریار ماکیاوللی

پنج

بر مبنای آنچه به اجمال دربارۀ اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی از درسنامۀ حمید عنایت، و نیز مقدمه‌های مترجمان بر رسالۀ شهریار، آوردم، می‌توان گفت که اندیشۀ ماکیاوللی نقیض آن چیزی است که در این نوشته‌ها آمده است. به خلاف گفتۀ عنایت، شهریار مهم‌ترین نوشتۀ ماکیاوللی نیست و آن رساله را نیز نمی‌توان، و نباید، به برخی از تدابیری که ماکیاوللی برای نگاه داشت قدرت پیشنهاد کرده، و گویا موجب بدنامی او شده است، فروکاست. اگر اندیشۀ ماکیاوللی جز آن نبود که عنایت، و دیگر نویسندگان ایرانی، خلاصه‌ای از آن را بر مبنای خلاصه‌های دیگر نویسندگان آورده‌اند، نمی‌بایست اهمیتی داشته باشد. آنچه این نویسندگان گفته‌اند، شرح احوال و خلاصه‌ای از خیالات مرد بدنامی است که گویا می‌خواسته است بنیاد اخلاق را برافکند. توجه خاص ایرانیان به جنبه‌های اخلاقی اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی وتأکید بر اینکه گویا او سیاست را از اخلاق جدا کرده – در سادگی عامیانۀ آن، چنان که گویی اخلاق، دیانت و سیاست اموری روشنی هستند و به تکرار این بیان ساده می‌توان بسنده کرد که ماکیاوللی نخستین نویسنده‌ای بود که آن دو را جدای از هم مورد بحث قرار داد – از مباحث منسوخ در نوشته‌های جدی است. تحقیقات دربارۀ ماکیاوللی در دهه‌های اخیر به گونه‌ای شگفت انگیز پیشرفت کرده است: با انتشار ویراست‌های جدید نوشته‌های او در ایتالیا، ترجمه‌های دقیق برخی رساله‌های ماکیاوللی بر پایۀ تفسیرهای جدید، بویژه در دو زبان فرانسه و انگلیسی، بررسی‌های موشکافانه در اسناد و مدارک باقی مانده از جمهوری فلورانس در سده‌های پانزدهم و شانزدهم، که در بایگانی‌های ایتالیا نگهداری می‌شوند، تفسیرهای جدید از دیدگاه تاریخ و تاریخ اندیشه در ایتالیا و پراکنده شدن اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی در دیگر کشورهای اروپایی، چهرۀ دیگری از ماکیاوللی و اندیشۀ سیاسی او ظاهر شده است. این امر موجب شده است که حتی بسیاری از دانشنامه‌هایی که مدخلی دربارۀ ماکیاوللی داشته‌اند، مقالۀ دیگری را جانشین مقالۀ سابق کنند تا بتوانند دستاوردهای واپسین پژوهش‌ها را در دسترس خوانندگان قرار دهند. برای نمونه، خواننده می‌تواند به‌‌ همان دانشنامۀ بریتانیکا مراجعه کند که آشوری مطالب مقالۀ چند دهه پیش آن را در همۀ چاپ‌های ترجمۀ خود به عنوان وحی منزل هم چنان در آغاز برگردان فارسی شهریار آورده است. آن مقالۀ این دانشنامه بسیار بد بود، اما در ویراست‌های جدید آن دانشنامه، ویراستاران مقاله‌ای از هاروی مانسفیلد را جانشین کرده‌اند که بسیار دقیق است و نویسندۀ این مدخل اخیر در سطح جهانی یکی از بهترین مترجمان و مفسران نوشته‌ها و اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی به شمار می‌رود.

چنان که به تکرار گفته‌ام، گام نخست در ترجمۀ یک اثر، افزون بر آشنایی کامل با زبان آن، شناسایی متن چاپ انتقادی و تفسیرهای معتبر و دقیق آن است. اگر این ضابطه را مبنا قرار دهیم، تعداد نوشته‌هایی که از تاریخ اندیشۀ اروپایی به فارسی ترجمه شده‌اند از شمار انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. بدیهی است که نوشته‌های بسیاری از اندیشمندان اروپایی ــ از یونان تا معاصران ــ به فارسی ترجمه شده، و برخی از آن‌ها به چاپ‌های متعدد رسیده‌اند، اما اگرچه می‌توان این ترجمه‌ها را خواند، ولی نمی‌توان آن‌ها را مبنایی برای کار علمی قرار داد. به عنوان مثال، از میان نوشته‌های یونانی، همۀ رساله‌های افلاطون، و بسیاری از رساله‌های ارسطو، بویژه سیاست و اخلاق نیکوماخسی، به فارسی ترجمه شده‌اند، که دانشجویان سال‌های نخست و خوانندگان اهل تفنن می‌توانند از مجرای آن ترجمه‌ها تصوری از گفته‌های افلاطون و ارسطو پیدا کنند، اما برای دانشجویان پیشرفته و اهل فلسفه به هیچ وجه سودمند نیستند. شگفت اینکه اخلاق نیکوماخسی تا کنون چهار بار به فارسی ترجمه شده و حتی در یک مورد، ترجمۀ کتاب به عنوان رسالۀ دکتری فلسفه در دانشگاه تهران عرضه شده است. مترجم این ترجمه، که برگردانی از ترجمۀ فرانسه را مبنای کار قرار داده، نه تنها ارسطو و نکته‌های دقیق اخلاق او را نمی‌شناخته، بلکه در مواردی حتی متن فرانسه را درست نفهمیده و البته شگفت انگیز‌تر اینکه چند استادی که راهنمایی و مشاورۀ رساله را بر عهده داشته‌اند، و گویا همه فرانسه‌دان بوده‌اند، نفهمیده‌اند که شاگرد متن را نفهمیده است! بدیهی است که آشنایی کامل با زبان مبدأ – یا دست کم – زبان انگلیسی که کمابیش تنها زبانی است که مترجمان ایرانی می‌دانند – گام نخست برای ترجمه است، اما صرف آشنایی با زبان برای ترجمۀ متن‌های اساسی کافی نیست. آشنایی کامل با زبان در صورتی می‌تواند برای مترجم متن‌های اساسی اندیشه ممکن شود که اندیشه را بشناسد و گرنه حتی ضمن آشنایی با زبان، یا برغم آشنایی با زبان، خطاهای بسیاری از او سر خواهد زد.

 نیازی به گفتن نیست بدون آشنایی کامل با زبان مادری ترجمه‌ای وجود نخواند داشت. البته، می‌توان فرض کرد که مترجم دست کم زبان مادری یا زبان مقصد را می‌داند. زبان مقصد ترجمه، در زبان‌هایی مانند انگلیسی، فرانسه و آلمانی، که نثر جاافتاده‌ای برای ترجمه در قلمرو اندیشه دارند، مشکل چندانی ایجاد نمی‌کند. برای نمونه می‌توان فصلی از ترجمه‌های انگلیسی رسالۀ شهریار را با هم مقایسه کرد که همه بر پایۀ متن ایتالیایی ترجمه شده‌اند. در هر فصلی، در مواردی که مفهوم ناآشنای مشکلی وجود نداشته، عبارت‌های بسیاری را می‌توان یافت که ترجمه‌ها عین یکدیگرند چنان که گویی ازهم رونویسی کرده‌اند. مترجمان متفاوت، بی‌آنکه اجتهاد و نوآوری بی‌جا و بیرویه بکنند، متن را به زبان رایج ترجمه کرده‌اند و از آنجا که یک زبان معمول بیشتر وجود ندارد، ترجمه‌های آنان کمابیش یکسان درآمده است. به عنوان مثال، آنجا که ماکیاوللی در زبان رایج زمان خود گفته است که «شهریار کشور را یا با جنگ افزارهای خود می‌گیرد یا…»، اکثر مترجمان انگلیسی و فرانسوی جملۀ یکسانی را آورده‌اند. وقتی مترجم فارسی، از مجرای‌‌ همان ترجمه‌های انگلیسی ادعا می‌کند که زبان ماکیاوللی «کهن شیوه» بوده و در ویراست دوم ترجمۀ خود آن را «کهن شیوه‌تر» (آشوری۳، ص. ۹) کرده است، به معنای این است که نمی‌داند چه می‌گوید. گیرم که متن ایتالیایی ماکیاوللی «کهن شیوه» بوده، دراین صورت مترجمی که حتی به ترجمه‌های جدید و دقیق دسترسی نداشته، چگونه توانسته است به «کهن شیوه» بودن نثر ماکیاوللی پی ببرد؟ وانگهی، مگر ماکیاوللی در نخستین صفحۀ رساله – به ترجمۀ خود مترجم – نگفته بود که «و من، نه چنان که رسمِ بسی از نویسندگان است، این کتاب را به زیورِ عبارت هایِ آهنگین آراسته‌ام، نه از واژه هایِ گرانسنگ انباشته‌ام و نه هیچ صناعتی و زیب و زیوری نابکار در آن آورده‌ام، زیرا چشمداشتِ من آن است که این کتاب ارجی نیابد و پسندِ خاطر نیفتد مگر از برایِ پرباری و گران مایگیِ جستار‌هایش.» (آشوری۳، ص. ۴۰) آیا ماکیاوللی صریح‌تر از این می‌توانست از مترجم پنج سده بعد خود در سرزمین گل و بلبل خواهش کند که متن او را «کهن شیوه‌تر» نکند؟ ماکیاوللی، در مخالفت با شیوه‌های کهن اهل ادب، نوآئین می‌نوشت، مانند مترجم فارسی، متن خود را «با واژه هایِ گرانسنگ نمی‌انباشت» و از به کاربردن «صناعت‌ها و زیب و زیورهای نابکار» خودداری می‌کرد – برای اینکه معلمان اخلاق گمان نکنند که این «نابکار» به «اقتضای طبیعت» از من صادر شده است، و برای اینکه بهانه‌ای به دست آنان نداده باشم، یادآوری می‌کنم که من در متن معادلی برای این «نابکار» پیدا نکردم؛ در متن ایتالیایی، جملۀ ماکیاوللی lenocinio et ornamento extrinseco است. [۱] افزون بر این، ماکیاوللی حتی در متن ایتالیایی رسالۀ خود، در مواردی، ترکیب‌ها، اصطلاحات، ضرب المثل‌ها و شیوۀ گفتاری عامۀ مردم فلورانس را به کار برده است، که پائین‌تر به یک مورد از آن اشاره خواهم کرد. این‌ها نکته‌هایی است که مترجم اهل ادب و متفنن نمی‌تواند بداند، اما بدون رعایت این نکته‌ها نیز نمی‌توان متنی مانند رسالۀ شهریار را ترجمه کرد. مترجم فارسی دست کم می‌بایست همین سطرهای نخستین ترجمۀ خود را چندین بار از نظر می‌گذراند و گفتۀ ماکیاوللی را نیز جدی می‌گرفت. او، در مخالفت با اهل ادب، بویژه سیاستنامه نویسان سده‌های میانه و آغاز دورۀ نوزایش، که صنایع بدیعی و آرایه‌های لفظی و معنوی اثر خود را به رخ خوانندگان می‌کشیدند، ارزش ادبی اثر خود را پائین آورده تا، به تعبیری که پیش‌تر به کار برده‌ام، صدای جنگ افزار‌ها زیر سجع و قافیۀ او مدفون نشود. رسالۀ او رساله‌ای برای بنیادگذاری اندیشۀ سیاسی جدید و نیز فراخوانی است برای پیکار با بربرهایی که ایتالیا را به تصرف خود درآورده بودند و هیچ گسسته خردی فراخوان برای رهایی کشور از چنگال بربر‌ها را به زبانی بیان نمی‌کند که سردار علاقه‌مند به نجات کشور برای فهم هر عبارتی از آن مجبور باشد چند بار به لغت نامۀ دهخدا مراجعه کند!

 می‌توان گامی فرا‌تر گذاشت و گفت که حتی اگر مترجمی تسلط کافی بر دو زبان مبداء و مقصد داشته باشد، اگر اهل ادب باشد، یعنی، به قول ماکیاوللی و به ترجمۀ آشوری، ترجمۀ خود را با «صناعت‌ها و زیب و زیورهای نابکار» بیآراید، خود را با دست خود به مهلکه انداخته است، زیرا متن‌های اساسی اندیشه به اندازۀ کافی انباشته از اشکالات هستند و افزودن بیرویۀ «زیورهای نابکار» ادبی بر اشکالات نظری آن طیرۀ عقل است و فایده‌ای بر آن مترتب نیست. این نکته بویژه در زبان فارسی مصداق دارد که در سده‌های متأخر، تا سده‌ای پیش که پیوند دوبارۀ نثر فارسی با اندیشۀ مفهومی برقرار شد، بیش از پیش به زبان شعر و ادب تبدیل و از بیان اندیشۀ مفهومی دور شده بود. یکی از مهم‌ترین اشکالات ترجمۀ آشوری ذهن متمایل به بازی‌های لغوی اوست که مانعی برای ترجمۀ نوشته‌های مفهومی است. همین میل به تفنن ادبی و دریافت نادرست او از سرشت رسالۀ ماکیاوللی موجب شده است که آشوری، حتی در مواردی که ترجمۀ متن اشکال چندانی نداشته است، خطاهایی خنده دار مرتکب شود.

برای اینکه از این مقدمات نتیجه گرفته باشم، بار دیگر، به ترجمه‌های رسالۀ شهریار برمی گردم و به نکته‌هایی دربارۀ آن‌ها اشاره می‌کنم. پیش‌تر گفته بودم که در مواردی ترجمۀ محمود محمود ترجمه‌ای شرح الاسمی یا پارافراز است. عبارت زیر نمونه‌ای از این نوع ترجمه است، یعنی مترجم نظم نوشتاری متن ماکیاوللی را بر هم زده، واژه‌هایی را بر آن افزوده و از انتقال دقیق مفاهیم دور شده است. «بشر در تمام ادوار زندگانیش بواسطه ایجاد دول یا حکومت‌ها اداره شده و فعلا نیز اداره می‌شود. این حکومت‌ها یا جمهوری بوده یا سلطنتی؛ سلطنتی هم یا ارثی است که از زمان‌های پیش بوسیله یک سلسله سلاطین ارثاً به اولاد آن‌ها رسیده است یا جدیداً به شکل سلطنت درآمده‌اند.» (محمود۲، ص. ۲۹) شمار چنین عبارت‌هایی در ترجمۀ محمود محمود اندک نیست. این نوع ترجمه، در آغاز رواج ترجمه در ایران، که ایرانیان هنوز معنای ترجمه را درست نمی‌دانستند، بیشتر معمول بود، اما با دگرگونی که از سده‌ای پیش در دریافت ایرانیان از ترجمه صورت گرفته، مطابقت ترجمه‌های فارسی با متن اصلی بیشتر شده است. اینک، در زبان فارسی ترجمه‌هایی وجود دارد که با دقتی کمابیش استثنایی به فارسی برگردانده شده‌اند. از این میان می‌توان به سنجش خرد ناب کانت اشاره کرده که، اگر از لغت سازی‌های بیرویه صرف نظر کنیم، از نظر مطابقت ترجمه با متن آلمانی موردی جالب توجه است. البته، تا جایی که من می‌دانم، در میان رساله‌های اندیشۀ سیاسی چنین نمونه‌ای وجود ندارد. در این مورد نیز لغت سازی‌های بیرویه اخلالی در فهم مطلب و انتقال آن ایجاد کرده است، هم چنان که کوشش آشوری برای استفاده از امکانات زبان فارسی در بیان ادبی موجب شده است خطاهایی از او سر بزند و اخلالی در فهم مطلب ایجاد کند.

برعکس، در مواردی که محمود محمود در برگردان فارسی رسالۀ شهریار متن ترجمۀ انگلیسی را دنبال می‌کرده است، به رغم کاستی‌هایی که در برگردان او وجود دارد، نظر ماکیاوللی را با دقت بیشتری انتقال داده یا دست کم در فهم مطلب دستخوش خطا نشده است. نمونۀ زیر از این حیث جالب توجه است. در فصل سوم از رسالۀ شهریار، ماکیاوللی توضیح می‌دهد که علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد و از رمیان مثال می‌زند که وقوع هر اتفاقی را در آغاز کشف می‌کردند و، پیش از آنکه وضعی پیش آید که نتوان تدبیری اندیشید، چاره‌ای برای آن می‌اندیشدند. او آن‌گاه به یکی از امثال فلورانسی با این مضمون اشاره می‌کند که باید منتظر ماند و از مزایای گذشت زمان – یا وقت کشی – بهره‌مند شد. محمود محمود این فقره را چنین ترجمه کرده است: «رومی‌ها خطرات را از فاصله‌های بعیدی مطالعه کرده قبلاً پیشینی می‌نمودند و چارۀ آن‌ها را پیش از وقت آماده می‌کردند… جنگ چیزی نیست که بتوان از آن احتراز کرد، بلکه تأخیر آن به نفع طرف تمام خواهد شد… به همین دلیل مصمم شدند جنگ را با فیلیپ… در یونان شروع کنند… و حتی به مثل معروف: «ر‌ها کن به مرور زمان» نیز… آنان توجهی نداشتند.» (محمود محمود۲، ص. ۲۷) مترجم کوشش کرده است متن را با اندک دقتی به فارسی ترجمه کند، اما چنان تصرفی در متن نکرده است که اخلالی در فهم مطلب ماکیاوللی ایجاد کند.

جمله‌های آغازین همین فقره در ترجمۀ آشوری دقیق‌تر است. آن جمله‌ها در این ترجمه چنین است: «این گونه، رومیان گرفتاری‌ها را پیش بینی می‌کردند همیشه چاره‌ای برای آن می‌یافتند… زیرا می‌دانستند که سرتافتن از جنگ کاری جز واپس افکندن آن به سود حریف نیست. از اینرو، با فیلیپوس… در یونان به جنگ برخاستند… و نیز وسوسۀ «دم غنیمت است»… در ایشان در نمی‌گرفت». (آشوری۳، ص. ۵۰-۵۱) چنان که می‌توان دید، مترجم ضرب المثل «وسوسۀ دم غنیمت است» را به جای «ر‌ها کن به مرور زمان» در ترجمۀ محمود محمود آورده است. بدیهی است که تضادی میان «دم را غنیمت شمردن»، که مثلی فارسی است، و «به مرور زمان‌‌ رها کردن»، که ترجمۀ نه چندان دقیقی از متن اصلی است، وجود دارد. حتی اگر ترجمه‌های انگلیسی را اصل قرار دهیم، که در اختیار آشوری قرار داشته، ترجمۀ دوم غلط است. [۲]

در چنین مواردی، مترجم چند نکته را از نظر دور داشته است: نخست اینکه مثل‌ها، به رغم همسانی‌های آن‌ها، پژواکی از خلقیات و باورهای هر قومی است و تردیدی نیست که ساختار ذهنی مردمان فلورانس دورۀ نوزایش هیچ نسبتی با ذهن عارفانه‌ای، که ابن وقت است و دم را غنیمت می‌داند، بویژه اگر بر لب جو مشغول نظارۀ بر گذر عمر بی‌حاصل خود باشد، ندارد. محمود محمود هم می‌دانسته است که ایرانی دم را غنیمت می‌داند، زیرا که علم غیبی از دم بعدی که بر حسب معمول بد‌تر است، ندارد، اما چون متن را به ملاحظات سیاسی ترجمه کرده است، متوجه ظرایف آن بود. همین نکته اشاره‌ای به دومین مطلب است که مترجم باید در نظر داشته باشد: نمی‌توان بدون توجه به ویژگی هر متن، قلمروی که متن در محدودۀ آن قرار می‌گیرد و تاریخ آن، متن‌های مهم را ترجمه کرد. البته، در ترجمۀ نوشته‌هایی که از نظر تاریخ اندیشه بدعتی ایجاد کرده‌اند. در یکی از آن ترجمه‌های انگلیسی آمده است:

to enjoy the benefits of time. [۳]

در ترجمۀ دیگری نیز که به متن اصلی نزدیک‌تر است، آمده است:

namely to enjoy the advantages of delay. [۴]

این دو مترجم کوشش کرده‌اند از لحاظ ادبی عبارت را درست ترجمه کنند، اما از آنجا که هر دو آموزگاران زبان و ادبیات ایتالیایی بوده‌اند، به اهمیت مطلب و نکته‌ای که از دیدگاه اندیشۀ سیاسی در متن ماکیاوللی آمده توجهی پیدا نکرده‌اند. در ترجمۀ جدید پرایس و اسکینر، که از بسیاری جهات، برغم اشکالاتی که در آن وجود دارد، ترجمه‌ای دقیق‌تر است، آمده است:

The Romans never accepted a maxim heard every day… to seek to benefit from temporising. [۵]

متن ایتالیایی ماکیاوللی، که مترجمان کوشش کرده‌اند در عبارت‌های های گوناگون به انگلیسی برگردانند، چنین است:

Né piacque mai loro quello che è tutto dì in bocca de» savi de» nostri tempi، di godere il benefizio del tempo.

چنان که با بررسی این سه ترجمۀ انگلیسی و مقایسۀ آن با متن ایتالیایی می‌توان دریافت، ترجمۀ نخست به دقت متن ایتالیایی را به انگلیسی برگرانده و عبارت او نوعی گرته برداری از اصل ایتالیایی است، که ابهام آن را نیز در خود دارد. ترجمۀ دوم مبتنی بر نوعی تفسیر است، اما ترجمۀ سوم دقیق‌تر است و نظری به اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی دارد. ترجمۀ نخست برگردانی واژه به واژه و ادبی است، در حالی که هر دو ترجمۀ دیگر به نوعی نظری به مجموعۀ نوشته‌های ماکیاوللی داشته‌اند. ترجمۀ محمود محمود، که به احتمال بسیار بر پایۀ برگردانی از نوع ترجمۀ نخست انجام گرفته، از این حیث جالب توجه است که نظریۀ ماکیاوللی دربارۀ دفع الوقت، یا وقت کشی، به عنوان عاملی در سیاست و جنگ آوری را از نظر دور نداشته است.

از این رو، سومین ترجمۀ انگلیسی از نظر دقت دارای اهمیت است، زیرا اگرچه ماکیاوللی در این مورد معادل دقیق ایتالیایی اصطلاح نظامی temporising انگلیسی را به کار نبرده و به آوردن ضرب المثل فلورانسی بسنده کرده، اما منظور او اشاره به بحثی است که در گفتار‌ها با تفصیل بیشتری به آن پرداخته است. بدیهی است که مترجمی که همۀ نوشته‌های نویسنده‌ای را نشناسد و چیزی دربارۀ مبانی اندیشۀ او نداند، نمی‌تواند این اشاره‌ها را دریابد. در نخستین جزء عبارت، که ماکیاوللی از «عقلای زمانه» سخن می‌گوید، اشاره‌ای به ایرادهای ساونارولا به اهل زمان دارد که گمان می‌کردند گذشت زمان موجب اصلاح امور خواهد شد. آن‌گاه او ضرب المثلی را می‌آورد که در آن زمان ورد زبان اهالی فلورانس بود و مردم آن با علمی که به ضعف نظامی خود در دورۀ اصلاحات نظام سیاسی، بویژه پس از سال ۱۵۰۷، پیدا کرده بودند، به جای آنکه بگویند «دم غنیمت است»، به امید روزهای بهتر، وقت کشی می‌کردند.

ماکیاوللی در برخی از فصل‌های گفتار‌ها با تصریح بیشتری به این بحث پرداخته است. گفته بودم که ماکیاوللی «اندرزنامه» و «دستورنامه» ننوشته، بلکه او سیاست را به عنوان رابطۀ نیرو‌ها و تحلیل مناسبات قدرت توضیح داده است. از اینرو، او، در هر دو رسالۀ شهریار و گفتار‌ها، به عنوان نظریه‌پرداز سیاست و اهل قشون، تأمل در سیاست و جنگ را در هم آمیخته و هم چون بحثی یگانه مطرح کرده است. ماکیاوللی در بحث دربارۀ اهمیت دفع الوقت در سیاست به تاکتیک نظامی سردار رمی، فابییوس ماکسیموس، نظر داشت که به وقت کشی در جنگ شهره بود و با این تاکتیک توانست بر هانیبال، که از او نیرومند‌تر بود، فایق آید. عنوان فصل سی و سوم از دفتر نخست گفتار‌ها چنین است: «وقتی که شری در درون کشور پیدا می‌شود، یا از بیرون به آن روی می‌آورد، وقت گذرانی و مدارا با آن بهتر از توسل به زور است». [۶] اصطلاح دقیق وقت کشی – و نه «وقت گذرانی» – یعنی temporeggiarlo در ایتالیایی، در عنوان همین فصل آمده است. بحث ماکیاوللی در گفتار‌ها به مورد تاریخ رم مربوط می‌شود که مردم و رجال آن سودمندی‌های وقت کشی برای فائق آمدن بر سختی‌ها و اشکالات را می‌دانستند و از آن‌ها بهره‌مند می‌شدند، در حالی که در رسالۀ شهریار اشارۀ ماکیاوللی به تاریخ معاصر فلورانس است که توانایی بهره‌مند شدن از شگردهای رمیان را نداشتند. اصطلاح «وقت کشی» یا temporeggiarlo مفهومی نظامی است که ماکیاوللی بویژه در گفتار‌ها به تکرار آورده و آن را با بحث دربارۀ شناسایی زمان مناسب و انتظار آن (aspettare tempo) پیوند زده است. ماکیاوللی بر آن بود که در درمان هر دردی که در درون کشور پدید می‌آید، اگر نتوان نشانه‌های آن را در آغاز تشخیص داد، یا در جنگ با مهاجمان، اگر نتوان واقعه را قبل از وقوع علاج کرد، باید «از سودمندی‌های زمان بهره برد» و با وقت کشی در انتظار زورهای بهتر ماند. در واقع، نظر ماکیاوللی خلاف آن چیزی بود که مترجم فارسی از آن فهمیده است. عقلای زمان در فلورانس نمی‌گفتند: «دم غنیمت است»، برعکس، آنان می‌گفتند: «باید وقت کشی کرد». ماکیاوللی بر آن بود که رمیان توان آن را داشتند که از این دفع الوقت‌ها به نفع مصالح کشور خود سود جویند، در حالی که اهالی فلورانس زمان او توان این کار را ندارند و با این دفع الوقت کردن‌ها فرصت‌ها از دست می‌رود و مصالح بسیاری فوت می‌شود.

________________________________________

 [۱] پرایس و اسکینر آن را beguiling artifices of apparent beauty ترجمه کرده‌اند که اندک تفاوتی با متن دارد. البته، خواننده اگر زحمت جستجو در کتاب‌های لغت را به خود بدهد، خواهد دید که نخستین معنای «نابکار»‌‌ همان است که هر فارسی زبانی درمی یابد. معین این واژه را به معنای شخص بدکار، اوباش، فاسقه، موحش آورده و به عنوان ششمین معنا «آنچه به کار نیاید» را نیز بر آن افزوده است. مترجم گویا این معنا را مراد کرده است که با متن سازگار نیست و هیچ فارسی زبانی نیز آن را درنمی یابد.

 [۲] در ترجمۀ احمد زرکش نیز که بر پایۀ متن ایتالیایی ساده شده – یعنی بازنویسی شده به ایتالیایی معاصر – به فارسی برگرانده شده است، این فقره چنین است: «ضمناً به هیچ وجه به آنچه امروزه از دهان مردان خردمند ما شنیده می‌شود، یعنی سود بردن از منافع تعویق، اعتقادی نداشتند.» ص. ۴۷. اگرچه مترجم ادعا کرده است که متن اتیالیایی ساده شده مبنای ترجمه بوده، اما در همۀ مواردی که مشکلی در متن وجود داشته او ترجمۀ انگلیسی را دنبال کرده است. در واقع، این‌‌ همان برگردان فارسی ترجمۀ ریچچی است که عبارت آن را در متن آورده‌ام.

 [۳] The portable Machiavelli، Peter Bondanella and Mark Musa، Penguin Books ۱۹۷۹، p. ۸۵.

 [۴] Machiavelli، The Prince and Discourses، translated by Luigi Ricci revised by E. Vincent، Introduction by Max Lerner، The Modern Library، New York ۱۹۵۰، p. ۱۱.

 [۵] Machiavelli، The Prince، Edited by Quentin Skinner and Russel Price، Cambridge University Press ۱۹۸۸، p. ۱۱.

 [۶] به نقل از ماکیاوللی، گفتار‌ها، ترجمۀ محمد حسن لطفی، خوارزمی، تهران ۱۳۷۷، ص. ۱۲۳. یادآوری می‌کنم که این ترجمه بر پایۀ برگردان آلمانی گفتار‌ها به فارسی ترجمه شده است و از مانند اصل آلمانی آن از دقت کافی برخوردار نیست. به عنوان مثال، جزء «مدارا با آن» در متن ایتالیایی نیامده است. ترجمۀ دقیق عنوان فصل چنین است: «آن‌گاه که در کشوری شری بزرگ پدید آید، یا اشکالی به آن روی آورد، راه حل مناسب آن است که به جای رویارویی با آن وقت کشی کنند.»