«

»

Print this نوشته

یک دهه روزنامه‌ آیندگان / گفتگوی فرخنده مدرس با حسین مهری

داریوش همایون همواره نگاهی به نیروی محرکی که غرب و تمدن غربی را پیش می‌برد داشت…. اینکه عقلانیت غربی از نیروی شک به یقین می‌رسید، او را مفتون می‌ساخت و همین شیفتگی به غرب، در مقاله‌ها و ترجمه‌هائی که در صفحات لایی آیندگان انعکاس می‌یافت، به چشم می‌خورد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌


ــ آقای مهری عزیز اجازه دهید پیش از هر سخنی در رابطه با از دست دادن آقای همایون بر همدردی ویژه و مشترک شما و خودم تکیه کنم. آقای همایون در میان افراد بسیاری که تا کنون با آنان مصاحبه کرده‌ایم، هم برای شما و هم برای من یک مرجع نظرخواهی دائمی و منظم بودند. اما شما حتماً خیلی پیش‌تر از من ـ پیش از شروع سلسله مصاحبه‌های دائمی و پیوسته ـ می‌دانستید که به منبع معتبری برای پرسش دست یافته‌اید. از کی و چگونه گفتگوهای خود را با ایشان آغاز کردید؟ آیا از‌‌ همان آغاز کار برای رادیو صدای ایران؟

حسین مهری: در شامگاه نخستین جمعه سال ۱۹۶۰ در بخش سرویس خارجی روزنامه اطلاعات، ساختمان قدیم، برای نخستین بار توفیق دیدار داریوش همایون نصیبم شد. این درست روزی بود که «آلبرت جان لوتولی»، نویسنده خشونت ستیز آفریقای جنوبی و دبیر کل کنگره ملی آفریقا، به گزارش خبرگزاری‌ها، به عنوان نخستین آفریقائی و نخستین غیراروپائی و غیرآمریکائی برنده جایزه صلح نوبل شده بود و در آن شامگاه، و در تحریریه سرویس خارجی روزنامه اطلاعات، همه از آن سخن می‌گفتند. خاطره نخستین دیدار با همایون، با انتشار این خبر در ذهن من پیوند یافته است. در آن زمان من ۲۳ سال داشتم، همایون ۳۱ سال. او مسئول بخش خبر‌ها و تفسیرهای خارجی روزنامه و تحلیل‌گر برجستهٔ تازه به شهرت رسیده‌یی بود و من هم یک منتظر خدمت جوان وزارت فرهنگ و جویای کار در اطلاعات به عنوان مترجم خبر و گزارش.

بسیار خوانده بودم و گمان می‌بردم به زودی درخشش‌ها در کار نوشتار خواهم داشت؛ غرور یا کبر جوانی… در باره درخواست کار، همایون در‌‌ همان لحظه‌های نخست، با ادب نجیبانه‌اش، آب پاکی را بر دستم ریخت: «در آینده قابل پیش‌بینی، کاری برای شما نداریم» و به زودی با گذر ماه‌ها و سال‌ها و با نشان دادن توانائی‌های کاری و فکری‌اش، رؤیای پروازهای بلند مرا کمرنگ کرد.

سرانجام، پس از گذشت دو سه ماه، با استعفای دکتر خاور، با حقوق ماهانه پانصد تومان، مترجم سرویس خارجی روزنامه اطلاعات زیر نظر داریوش همایون بسیار سخت‌گیر و بسیار سرزنش‌گر شدم. دوران کارآموزی دشوار و طاقت‌فرسائی بود. بایست از شیوه شخصی نگارش، به سود ساده‌نویسی روزنامه‌ئی دست می‌کشیدم، کاری که برای یک غیرحرفه‌ئی بسیار صعب و توان‌فرسا بود و حتی‌گاه برخورنده.

باری در دوران همکاری، با گذشت زمان، و به تدریج پی بردم که داریوش همایون، با همه آنکه بسیار جوان است بیش از اندازه خوانده و بیش از حد فراگرفته است. تنها در سیاست و علوم انسانی نبود که وی ژرف‌کاوی روزانه داشت. از همه این‌ها گذشته، ادب کلاسیک، دریای دیگری بود که وی در آن غوطه می‌خورد. توان فراگیری و حافظه نیرومند او برای یادگیری، بهت‌آور بود. بسیار کسان احساسشان این بود که در فراگیری و درک معانی سیاسی و ادبی، با همایون نمی‌توان رقابت کرد. از سوی دیگر سبک نگارش او که مایه‌وراز جمله‌های کوتاه و خردمندانه و پرمحتوا بود، رشک بسیاری را برمی‌انگیخت. سخنوری‌اش نیز با سبک نویسندگی او پهلو می‌زد. در آینده، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش این مدعا را به اثبات رساند.

اما مصاحبه‌های من با داریوش همایون از سال ۱۹۹۴در رادیو صدای ایران در لس‌آنجلس آغاز شد. در این سال و سال پس از آن، ده‌ها میزگرد سیاسی را با مشارکت بیش از ۷۰ تن از شخصیت‌های سیاسی و فرهیختگان ایرانی برون‌مرز اداره کردم که داریوش همایون در اغلب این میزگرد‌ها شرکت داشت. در آن زمان طبع سیاسی زمان، جویش و پویش برای دریافت این واقعیت‌ها بود که انقلاب اسلامی از کدامین سو بر جامعه ایران تازیدن گرفت، و آیا این رویداد، قابل پیش‌گیری بود یا خیر و آیا این یک شبیخون از برون از مرز بود یا از درون مرز برخاست و خمینی چگونه پیدا شد، پیشینه او چه بود و به هر روی، پرسش‌ها همه ‌زاده از بهت بود و از و تکانه‌های جامعه ایرانی روز، سرچشمه می‌گرفت. از سال ۱۹۹۵ مصاحبه‌ها و گفت و شنودهای مستقل با آقای همایون را آغاز کردم که اساساً محور همه آن‌ها کنجکاوی بود برای رهیافت به ژرفای علل تحول‌های سیاسی روز در ایران و منطقه. برخی از این مصاحبه‌ها خاصه آنچه مربوط به چند سال اخیر است در تارنمای زنده‌یاد داریوش همایون، مانده است.

ــ می‌بینیم با آن همه سختگیری که داریوش همایون در کار نشان داده بود، اما باز حاضر شدید با ایشان و زیر نظرشان با روزنامه آیندگان هم همکاری کنید! چه شد که به این روزنامه رفتید؟ آیا بازهم روش همانی بود که در اطلاعات تجربه کرده بودید؟ ما شنیده‌ایم ـ از خود شما هم ـ که در آیندگان روزنامه‌نگاران در فضای آزادی که زیر نظر آقای همایون ایجاد شده بود، می‌توانستند ذوق و استعدادهای خود را به نمایش بگذارند.

حسین مهری: سرکار گرامی! این سخت گیری زنده‌یاد داریوش همایون بر من در اطلاعات که این همه ذهن شما را مشغول داشته، یک روند جاودانه نبود و نمی‌توانست باشد، بلکه دوره‌یی داشت که دوره آزمایشی و آموزشی می‌توانست نام گرفت. درس‌های این آموزش که برآیند آن سخت‌گیری‌ها و نهیب‌ها بود، بسیار به کار من آمد تا به جایی که در سال‌ها و دهه‌های آینده‌گاه کار دست خود استاد می‌داد یا او را هدف قرار می‌داد و باری پیش آمد که برای خود او گرفتاری به بار آورد. چنان نبود که آن سخت‌گیری‌ها الی‌الابد در کار باشد و مرا بنده و عبید نگه دارد. اینکه بر آن شدم با وی در روزنامه‌یی و زیر نظر او همکاری کنم در دوره‌یی رخ داد که از مرحله آموزش‌های سخت گیرانه، سال‌ها بود که گذر کرده بودم: شش سال در مجله جوانان به سردبیری آقای احمد احرار و اطلاعات هفتگی به سردبیری آقای رسول ارونقی تلاش شبانه روزی کرده بودم و سرانجام به سردبیری مجله روشنفکر رسیده بودم.

روش همایون در آیندگان نسبت به من نمی‌توانست‌‌ همان باشد که در اطلاعات تجربه کرده بودم. نه من دیگر آن بودم که در سرویس خارجی روزنامه اطلاعات کار می‌کردم، نه همایون‌‌ همان همایون. آموزش‌های سخت‌گیرانه کار خود را کرده بود و معادله‌ها پاک دگرگون شده، به تعادل رسیده بود.

هنگامی که خبر انتشار قریب‌الوقوع آیندگان به سبک و سیاقی نو در محافل مطبوعاتی پیچید (سال ۱۳۴۶) من سال دوم سردبیری‌ام را بر مجله روشنفکر می‌گذراندم. سیروس آموزگار که نویسنده یک دو پاورقی داستانی آن مجله بود به مناسبت کشش دوستانه‌ای که به همایون داشت که از حد ستایش و مبالغه درمی‌گذشت، هر هفته یک بعد از ظهر را برای نوشتن یک دو پاورقی‌اش در دفتر روشنفکر با ما می‌گذراند و از شالوده‌ریزی‌های پرآوازه روزنامه نو که در راه بود حکایت‌ها می‌گفت و می‌کوشید از درون هیأت تحریریه روشنفکر سربازگیری کند که از جمله آقای بهنود جوان را برای طرح جدول‌های کلمات متقاطع آیندگان پسندید و بدگویی نخواهد بود اگر بگویم این جویای نام، در طرح جدول‌های روشنفکر، کار بی‌نقص نمی‌توانست کرد.

سیروس آموزگار، پله به پله، پیشرفت‌های کار دشوار پایه‌گذاری آیندگان را در آن بعد از ظهر‌ها برای ما باز می‌گفت. من که به عنوان کارآموز دیرین همایون، او را در باورهای همیشگی‌ام می‌ستودم، با این همه، چندان باور نمی‌داشتم که او بتواند در فضای رسانه‌یی روز ساختار شکنی کند و بنای نو و طرح نو دراندازد. محافل مطبوعاتی سرشار از خبر و لبالب از شایعه و لبریز از نظر‌ها و تحلیل‌ها پیرامون آیندهٔ چنین آیندگانی بود و از نام‌های نام‌آور وسایل ارتباط جمعی که به همایون دست همکاری و معاضدت داده بودند تا کاری کند کارستان، گفت‌و‌گو‌ها می‌شد. سخن از شادروان بهره‌مند بود و زنده‌یاد سمسار و چند گُرد دیگر رسانه‌‌ها که در‌‌ همان روزهای نخست پیش آمدند، اما زود گسستند و رفتند.

 آنان که دستی از دور و نزدیک بر آتش داشتند می‌دانستند که فضا، امکان ندارد اجازه انتشار «لوموند» مانند یا واشنگتن پست مانند را در ایران بدهد. عصر قدرت گیری شاه بود که سقف آزادی رسانه‌ای را کوتاه و کوتاه‌تر می‌کرد.

باری پرسیده‌اید چگونه شد همکاری با آیندگان را آغاز کردم که تا به حد سردبیری روزنامه و سپس سردبیری سرویس مقاله‌ها پیش رفت.

سیروس آموزگار که هنوز هم شیوه دیرین را دارد همواره می‌کوشید برای دوستانش شیرین و نیز با یافتن زمینه‌هایی نافع و کارساز باشد. روزی در پائیز سال ۱۳۴۶ به من گفت در یکی از سازمان‌های دولتی طرحی دارند که از دست من و تو برمی‌آید. پس از مذاکره با مسئولان آن سازمان، در بازگشت به سوی دفتر روشنفکر در کوچه نوبهار در خیابان نادری که دفتر آیندگان هم در‌‌ همان نزدیکی تأسیس شده بود، سر چهارراه عزیزخان، جلو طبق روزنامه‌فروشی به نظاره روزنامه‌های روز ایستادیم. سیروس آموزگار یک روزنامه برداشت و خرید و گفت: «این شماره اول روزنامه آیندگان است» و با تأکیدی قاطع و بی‌تردید، چنانکه سیاق اوست، افزود: «شما هم بزودی به این روزنامه می‌پیوندید.» وی به قائم‌مقامی این روزنامه گماشته شده است. من در دل به پیش‌بینی او خنده زدم، زیرا کار خودم را به عنوان سردبیر روشنفکر داشتم و نیازی نبود به یک جریان پر سروصدا که شطی از خبر و نظر را در محافل رسانه‌سازان به گردش درمی‌آورد بپیوندم.

کار من در روشنفکر ادامه داشت تا آنکه روزی در یکی از ماه‌های میانی سال ۱۳۴۷ شادروان پرویز نقیبی که سابق در همین مجله روشنفکر سردبیر من بود به من مراجعه کرد و گفت کار دشوار راه‌اندازی صفحات سیاسی ـ ادبی ـ تحقیقی آیندگان را به او سپرده‌اند که بار سنگینی است، و افزود، با برداشتی که از اشتهار من به پرکاری دارد خواستار همکاری من است.

این چنین، بدون درخواست همایون، اما به خواست زنده‌نام پرویز نقیبی، همکاری من با آیندگان آغاز شد. از آنجا که روز‌ها وقت نداشتم شب‌ها تا ساعت دو و سه بامداد به یاری و همکاری همسرم، عفت برادران رحیمی، مقاله‌های درخواستی نقیبی را برای صفحات ویژه آیندگان ترجمه می‌کردم یا می‌نوشتم و صبح زود، به آیندگان که دفتر آن در نوبهار، در چند قدمی دفتر روشنفکر بود می‌سپردم. بسیار شادمان بودم، زیرا کار با روزنامه‌یی را آغاز کرده بودم که از ابتذال و روزمرگی اطلاعات ـ کیهان دوری می‌جست و نقش روشنفکرانه‌یی را ایفا می‌کرد و قدری از آزادی‌ها را هم با رعایت هزار جانب، به کار می‌گرفت. شادمانی من از آن رو بود که در نگارش و ترجمه مقاله‌هایم برای این روزنامه روشنفکرانه، ناگزیر به کاربرد نثر ناپسند و ناخوشایند مجله‌یی ـ روزنامه‌یی روز نبودم و می‌کوشیدم درهای هنر و ابتکار نویسندگی را که‌ گاه به حد خلق اثر ادبی می‌رسید و به قولی فرا‌تر هم می‌رفت به روی خود باز نگه دارم و زندانی نثر بی‌فروغ مجله‌یی نمانم. آموزگار آن را نثر مخملی مهری می‌خواند، هنوز هم تکرار می‌کند. این آزادی در انشای اثر در آیندگان، دست کم، مرا اندک اندک علاقمند به این نشریه کرد، به گونه‌یی که در اواخر ۱۳۴۷ در پی درگیری با شادروان دکتر رحمت مصطفوی از روشنفکر رفتم و رسماً به آیندگان پیوستم و به تریج هیأت نویسندگان و مترجمان سیاسی ـ ادبی آیندگان شکل گرفت، هوشنگ وزیری، منوچهر هزارخانی، پرویز نقیبی و حسین مهری.

اینکه در پرسش خود از فضای آزاد که زیر نظر آقای همایون برای روزنامه‌نگاران ایجاد شده بود سخن گفته‌اید باید یادآور شوم که فضای آزاد در آن زمان به معنای دموکراتیک غربی آن در ایران وجود نداشت. زنده‌یاد همایون هم قادر به ایجاد آن نبود. خلق آزادی به چندین و چند عامل و به ضرایب گوناگون موکول است، اما شادی من، دست کم، این بود که نمایش ذوق و استعداد در آیندگان آزاد بود و لذت بخش.

ــ منظور من هم فضای آزاد عمومی در جامعه نبود،‌‌ همان آزادی عمل روزنامه نگاران در شیوه کار و بکار بستن سبک خودشان، یعنی مزیتی بود که آیندگان داشت. اما به عنوان امتیاز دیگر شما روی «روشنفکرانه» بودن آیندگان تکیه می‌کنید. منظورتان چیست؟ آیندگان در فضای آن روزگار که گفتید «فضای دمکراتیک غربی» نبود، چگونه مضامینی را ارائه می‌کرد که آن روزنامه را شایسته صفت «روشنفکرانه» می‌دانید؟

حسین مهری: مضامین ارائه شده در آیندگان، مجموعاً در سطحی قرار داشت به دور از روزمرگی و ابتذال و سرشار از فکرهای نو و اندیشه‌های اندیشیدنی. صفت روشنفکرانه، بیشتر به محتوای مطالبی که در صفحات «لایی» روزنامه چاپ می‌شد، اطلاق می‌گشت. صفحات «لایی» به گفته زنده یاد داریوش همایون، روح روزنامه بود.

اصطلاحاً برای توصیف صفحات مقالات که در لابلای صفحات خبری ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ ورزشی چاپ می‌شد، به کار می‌رفت و اصطلاحی که برای توصیف صفحات خبری ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ ورزشی به کار می‌رفت، معمولاً صفحات «رویی» بود.

به هر روی، در شرایط و در فضای سیاسی آن روزگار، اجرای رفورم رسانه‌یی در صفحات «لایی» آیندگان آسان‌تر بود و دست‌یافتنی‌تر. به عنوان نمونه، در این صفحات، به هیچ روی، به مطالب عامه پسند و‌گاه مبتذل در باره گنج قارون و این هنرپیشه یا آن هنرپیشه، پرداخته نمی‌شد و از خبر‌ها و مقاله‌های جنجالی که در صفحه حوادث روزنامه‌های دیگر انعکاس داشت اثری نبود. به کلام دیگر، مقالات آیندگان ویژه هواداران مطالب جدی و خاص تحصیل‌کردگان و روشنفکران جامعه تنظیم می‌شد. در آن روزگار جامعه ایرانی، در تحول بود و در تب و تاب و می‌خواست در جنبشِ رو به نوگرایی جهان نو را بنگرد. نسل درس‌خوانده و دانشگاهی نیاز به خواندن مطالب نوین داشت که مسیر گشای فکرهای نو و تجددخواه و نوگرا باشد و تناسبی با نیازهای پیشرو زمان داشته باشد. این چنین، با قدرت تمام، از پیروی از سلیقه‌های عوامانه در این بخش از آیندگان پیشگیری می‌شد و آثاری از مقاله و تحلیل و تفسیر در اینجا به چاپ می‌رسید که به خواننده روشن و راستین دید بدهد، دریچه‌هایی از جهان را به روی او بگشاید، نیازهای معنوی او را برآورد و شوری برای دانستنی‌ها و اندیشیدنی‌های نو و آشنائی با تازگی‌های فکر و گروش اندیشه در جهان، در او برانگیزد.

کاربرد یک زبان شسته رفته و غالباً زیبا و هنرمندانه، از اولویت‌های نخستین و از نخستین شروط چاپ این گونه مطالب بود. از فارسی شلخته و بی‌درو پیکر و مغلوط در این مقاله‌ها نشانی به چشم نمی‌خورد و بسا که نوشتاری یا ترجمه‌یی، تا حد خلق یک اثر ادبی پیش می‌رفت. شرح اندیشه‌های اندیشه‌پردازان جهان و روشنفکران نامی در سطح بین‌المللی، در این صفحات، به چاپ می‌رسید و بسیار بودند خوانندگان مشتاق مطالب بدیع که با شوق و بی‌صبری، چشم به راه شماره‌های جدید آیندگان می‌دوختند.

پیداست که در اجرای این طرح، به ترجمه از نشریه‌های انگلیسی و فرانسوی و آلمانی، توجه جدی می‌شد و این توجه در بخشی از کانون فکر همایون می‌تراوید. شادروان همایون با وسعت دایرهٔ آشنایی‌هایش، روشنفکرانی از طیف‌های گوناگون را به همکاری گهگاهی فرامی‌خواند، اما در سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ که من در آیندگان به عنوان مترجم، نویسنده و مدتی سردبیر روزنامه و در ‌‌نهایت، سردبیر صفحات «لائی»، کار می‌کردم، کسانی که مستمراً و به طریق حرفه‌یی، با صفحات «لایی» کار می‌کردند به ترتیب الفبا عبارت بودند از: شهرآشوب امیرشاهی، همسر هزارخانی، مترجم مطالب سیاسی ـ هنری از زبان فرانسه از سال ۱۳۴۹ تا سال ۱۳۵۰ ـ حسین مهری نویسنده و مترجم تفسیرهای سیاسی و مطالب ادبی ـ هنری از زبان‌های انگلیسی و فرانسه و گهگاه عربی و سردبیر مقالات از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۱ ـ پرویز نقیبی، نویسنده و گهگاه مترجم مطالب متنوع اجتماعی از زبان فرانسه و سردبیر مقالات از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ـ هوشنگ (محمد) وزیری، نویسنده و مترجم مطالب سیاسی از زبان آلمانی و یک روز در میان، نویسنده سرمقاله‌های روزنامه از ۱۳۵۶ تا پاییز سرنوشت ساز ۱۳۵۷ که چپ‌گرایان مسلط شده بر روزنامه آیندگان در پرتو فضای انقلابی، مانند فیروز گوران و سیروس علی‌نژاد، عذرش را به اتهام اِعمال سانسور در روزنامه، با احترام نامحترمانه‌یی خواستند. (به یاد می‌آورم در سال ۱۳۴۹ روزی از هوشنگ وزیری پرسیدم «چگونه است که تو می‌توانی در باره هر موضوع سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی، با یک چرخش قلم، بنویسی؟» پاسخ داد: «اگر تو هم با مارکسیسم آشنائی عمیق داشته باشی در نوشتن تحلیل‌های سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی وا نمی‌مانی») شادروان وزیری که برای بار دوم از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۶، سردبیر کیهان چاپ لندن بود، یک شخصیت کتاب خوانده، آگاه و پرکار آشنا با تاریخ سیاسی جهان و مکاتب سیاسی عصر، دل سپرده به شعر کلاسیک ایران و صاحب نثر زیبا و بی‌غلط و مترجم چند اثر سیاسی مشهور مانند زندگی اعاظم انقلاب اکتبر بود. رفتاری بسیار جدی و طنزی ظریف و‌گاه تلخ داشت ـ مینوی وزیری، خبرنگار و نویسنده و تحلیل‌گر پژوهش‌های جامعه‌شناختی از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ ـ منوچهر هزارخانی، نویسنده، با مقاله‌هایی با طنز گزنده سیاسی، مترجم مطالب سیاسی و ایدئولوژیک از زبان فرانسه از ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹ که به زندان افتاد ـ داریوش همایون نویسنده سرمقاله‌های سیاسی ـ اقتصادی روزنامه، یک روز در میان و‌گاه مترجم مطالب دلخواه (غالب مطالب نشریه‌های انگلیسی زبان را همایون برمی‌گزید و برای ترجمه به حسین مهری می‌سپرد) و بالاخره آلبرت کوچویی، گزارشگر رویدادهای هنری و سینمائی که به نثر خویش نمی‌توانست بالید و سرانجام بانویی بلژیکی مقیم ایران به نام مستعار فلورانس که تفسیر‌ها و توصیف‌هایش را از رویدادهای موسیقیایی و نمایشگاه‌های نقاشی و دیگر کوشش‌های هنری و کشف‌های باستان‌شناختی ایران به زبان فرانسه می‌نوشت و برای ترجمه به حسین مهری می‌سپرد. نیز از یاد نباید برد تفسیرهای دکتر ممنون را که غالب از اپرا و تئاتر‌ها گزارش می‌کرد. برای همه ما افتخاری بود که با مطالب اطلاعات و کیهان مرزبندی داریم.

ــ می‌فرمایید، مرزبندی با مطالب این دو روزنامه ـ اطلاعات و کیهان ـ موجب افتخار همگیتان بود. احساس غرور در مقابل دو روزنامه آن روزگار، با چند دهه سابقه‌ بیشتر، در میان دست‌درکاران و گردانندگان آیندگان در زمان خودش شاید امری طبیعی بنمایاند، اما در چشم نسل‌های امروز چگونه باید باشد؟ با این توضیح که آن دو روزنامه به نوعی پیشینهٔ تجربی روزنامه آیندگان به حساب می‌آیند، به قول معروف نوعی پیش‌کسوت. و اگر بپذیریم که فرهیختگی و توانمندی انسان تجربی، تدریجی و تاریخی‌ست، به این ترتیب آیا می‌توانیم بگوئیم که بدون تجربه اطلاعات و کیهان که در شرایط اجتماعی به مراتب توسعه نیافته‌تری در مملکتمان پا به عرصه حیات گذاشتند، آیندگان آن روزنامه ممتاز روزگار خود نمی‌شد؟

حسین مهری: مسلم است که هر پدیده‌یی محصول تکامل و تحول تدریجی و پلکانی است، اما در زمان پدید آمدن آیندگان، دو روزنامه اطلاعات و کیهان، شیوه کارشان در انجماد و جمود می‌گذشت. آیندگان در این عصر یک جهش نسبی در رسانه‌پردازی به حساب می‌آمد که چندین گام فرا‌تر از دو غول سنگین وزن مطبوعاتی حرکت می‌کرد. آیندگان کوچک وزن بود، اما سریع و چالاک گام برمی‌داشت. اینکه آیندگان را مولود پیشینه تجربی اطلاعات و کیهان بدانیم، خارج از واقعیت نیست، اما عین واقعیت به شمار نمی‌رود.

اندیشه‌یی که آیندگان را پایه‌گذاری کرد، پرهیز از کردارهای نامعقول و عامه‌گرایی دو روزنامه بزرگ بود. این اندیشه خواستار نهادی تحول‌گرا و توانمند بود برای خلق یک رسانه پیشرو که بتواند مخاطبان خود را به فکر وادارد. مخاطبان را در یک مرحله نگه ندارد. آن‌ها را به خواب فرو نبرد و به اعتیاد و تخدیرشان نکشاند… آن‌ها را با دادن آگاهی‌های نو و بدور از روزمرگی و ابتذال، روز به روز پیش بَرَد.

‌‌

ــ از تورقی در آرشیو آیندگان و همچنین از پاسخ قبلی شما برمی‌آید، در آیندگان کار ترجمه و ارائه کارهای روزنامه‌نگاران، نویسندگان، اندیشمندان و هنرمندان خارجی و در درجه بالائی اروپائی، به ویژه در‌‌ همان صفحات «لائی»، وزن بسیار سنگینی داشت. علت چه بود؟ فکر نمی‌کنم، تجمع این همه مترجم در یک روزنامه حداقل در ایران دیده شده باشد. چرا آقای همایون در ایده‌های خود برای آیندگان به ارائه کارهای خارجی‌ها اصرار داشتند؟

‌‌

حسین مهری: داریوش همایون همواره نگاهی به نیروی محرکی که غرب و تمدن غربی را پیش می‌برد داشت. البته ارزش‌های نهادین فرهنگ و تمدن ایرانی را به خوبی می‌شناخت و همواره در کلام و نوشتارش ستایشگر و یادآور اهمیت این ارزش‌ها بود، اما در ذهنیت او میان ارزش‌ها و آن نیروی محرک تمدن غربی، پلی استوار به چشم می‌خورد. اینکه عقلانیت غربی از نیروی شک به یقین می‌رسید، او را مفتون می‌ساخت و همین شیفتگی به غرب، در مقاله‌ها و ترجمه‌هائی که در صفحات لایی آیندگان انعکاس می‌یافت، به چشم می‌خورد. داریوش همایون با دانش پیشرفته‌اش در زبان انگلیسی از علاقمندان نشریات انگلیسی ـ آمریکایی بود و روزی نبود که تایمز نخواند و هفته‌یی نبود که اکونومیست لندن را نبیند. خاصه، کشش ویژه‌یی به این هفته‌نامه داشت. هرگاه در این نشریه‌ها نوشتار‌ها و تحلیل‌های سیاسی و فرهنگی قابل ارائه و ارزشمندی برای ایرانیان با فرهنگ یا با سواد می‌دید، خواستار ترجمه آن‌ها به فارسی می‌شد. گاهی هم خود دست به قلم می‌برد تا آن‌ها را ترجمه کند: سریع، صحیح و دلنشین ترجمه می‌کرد. مترجمان در آیندگان، تجمع بزرگی نبودند، اما نتیجهٔ کارشان چشم‌گیر و گسترده بود.

تاآنجا که من به یاد دارم، آقای همایون کشش خاصی به زبان فرانسه و انتشارات پاریسی نداشت. اما آیندگان از خدمات مترجمان توانمند فرانسه، بی‌بهره نبود. من همواره شگفت زده بودم که داریوش همایون، آشکارا از بی‌علاقگی و بی‌اعتنائی‌اش به زبان و فرهنگ فرانسه سخن می‌گفت.

ــ درخاتمه بفرمائید همکاری شما با آیندگان تا چه زمانی به طول انجامید؟ و هنگامی که بساط این نخستین رزونامهٔ صبح به دست نیروهای انقلابی برانداخته شد، چه احساسی داشتید؟ آیا فکر می‌کردید که دهه‌ها بعد، از این روزنامه به عنوان یکی از پایه‌گزاران فرهنگ رونامه نگاری نوین یاد شود؟

حسین مهری: همکاری من با آیندگان، به عنوان سردبیر صفحات لایی، تا مهرماه ۱۳۵۱ ادامه داشت. در این هنگام، به سبب اختلاف عقیده با مدیرعامل روزنامه، از سردبیری این بخش استعفا کردم، اما به خواست آقای همایون که این صفحات را روح و روان روزنامه می‌نامید، به عنوان نویسنده و مترجم باقی ماندم. با این همه، این وضع تا زمستان ۱۳۵۱ بیش نپایید. بیش از این چیزی نمی‌توانم گفت. کاش، شرایط مساعد بود و همچنان در این رسانه می‌ماندم و کاهش توان پیشرفت آن را نمی‌دیدم.

ــ با سپاس از شما آقای مهری