«

»

Print this نوشته

لایه‌های مُخلِّ آزادی، مروری بر تاریخ سانسورِ ادبی / پگاه احمدی

وارد آمدن لطمه‌های شدید به حیات فردی و اجتماعی مولفان، عدم احساس امنیت شغلی، توقف چرخۀ نشر، ورشکستگی ناشران مستقل و غیردولتی، توقف گردش آزاد اطلاعات در جامعه، ممانعت از ارائۀ خلاقیت‌های فکری، آثار قلمی و اندیشه‌های نو به مخاطبان و جایگزین شدن ادبیات نازل به جای ادبیات جدی، فقدان چند صدایی در جامعه و تحمیل و تعمیم سلیقۀ فرهنگی و به طور کلی ایدئولوژی نهاد قدرت از تبعات ویرانگر سانسور در جوامعی نظیر ایران است.

لایه‌های مُخلِّ آزادی

مروری بر تاریخ سانسورِ ادبی

پگاه احمدی

سانسور از دیرباز، همواره سایۀ نامیمون خود را بر آزادی بیان و قلم، انداخته است و عمدتاً از سوی نهاد قدرت، به عنوان ابزاری مشروع و قابل دفاع در جهت کنترل و قانونمند کردن جلوه‌های اخلاقیات و سیاست در زیست مردمان معرفی شده است. ساز و کار سانسور در مواجهه با داده‌های مختلف، گوناگون است؛ بر همین اساس، در طول تاریخ، اشکال مختلفی از سانسور سیاسی، مذهبی، عقیدتی، اخلاقی، ادبی و انواع دیگر اِعمال شده است.

مروری بر تاریخ سانسور ادبی در جوامع گوناگون، خواننده را با حقایق غم‌انگیزی از قبیل ممنوعیت نشر کتاب، ممنوع‌القلمان، واژه‌های ممنوعه، شعر، داستان، رمان و نمایشنامۀ مثله شده، سرکوب اهالی قلم و انواع برخوردهای خشونت‌بار و حذفی با مقولۀ ادبیات، فرهنگ و صاحبان آن مواجه می‌کند. در آتن، سقراط «خرمگس» آتن، سال‌ها پیش از میلاد مسیح، از سوی متولیان اخلاق رسمی به عدول از اخلاقیات عرفی، سیاسی ـ مذهبی و ارائه و ترویج آراء فلسفی/ اخلاقی خود محکوم به نوشیدن شوکران شد. دامنۀ سانسور عقیدتی در طول تاریخ آنچنان وسیع است که حتی دامن کتاب مقدس را نیز می‌گیرد؛ تا آنجا که صرف نظر از پاره‌ای جرح و تعدیل‌ها از سوی اسقف‌های ادوار کهن بر این کتاب، خواندن و انتشار آن در عصر حاضر نیز در شماری از کشورها مانند کرۀ شمالی با محدودیت و ممنوعیت‌هایی همراه است.

سانسورکه هیچ عرصه‌ای از آفرینش را بی‌نصیب نمی‌گذارد، ادبیات کودکان را هم مشمول لطف خویش قرار داده است. «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوئیز کرول در ۱۸۶۵ در کشور چین سانسور شد. این رمان تخیلی کودکان به اتهام ارتقاء‌ مرتبۀ حیوانات به انسان، صحبت کردن حیوانات به زبان آدمیان و لذا احتمال القاء اندیشۀ تساوی مقام انسان و حیوان به ذهن کودکان، سال‌ها در چین ممنوع‌الانتشار بود.۱

در سال ۲۰۰۲ میلادی، کتاب محبوب «هری پاتر» به دلیل ترویج جادوگری و شیطان‌پرستی، یکی از بالاترین موارد سانسور کتاب از سوی محافظه‌کاران در آمریکا گزارش شده است.۲

بنا بر مستندات و مآخذ، کتاب «تارزان» نیز در سال ۱۹۲۱ در ایالت کالیفرنیای جنوبی با ممنوعیت مواجه بوده و نسخه‌های آن از کتابخانۀ ملی لس‌آنجلس جمع‌آوری شده است. سانسور این کتاب، ظاهرا به دلیل زندگی این کاراکتر داستانی (تارزان) با «جین» در جنگل و بدون ازدواج، صورت گرفته است.۳

صرف نظر از ادبیات کودکان، سانسور اخلاقی نیز همچون سایر اقسام سانسور، همواره، دامنگیر آثار ادبی بوده است. اولیسوسِ جیمز جویس ۱۹۱۸، مادام بواریِ فلوبر ۱۸۵۷ و عاشق خانم چترلیِ دی. اچ. لارنس ۱۹۲۸، از مطرح‌ترین نمونه‌ها در این زمینه‌اند. بنا بر مستندات، سانسور رمان «عاشق خانم چترلی» در سال ۱۹۵۹ به دلیل شرح عشق‌بازی‌های خانم چترلی صورت گرفته است؛ موضوعی که اگرچه امروزه پرداختن به آن و انتشارش در اغلب کشورهای جهان بلامانع است، در سال ۱۹۵۹ با موجی از فریادها و اعتراض‌های عمومی که خواهان توقف انتشار آن بودند، همراه بود.۴

آمار نشان می‌دهد که سانسور، هزینه‌های فراوانی را به مولفان و ناشران در طول سالیان تحمیل کرده است. علاوه بر شاخص زیان مالی، گاه نویسندگان از سوی افراطیون عقیدتی با خشونت‌های بی‌سابقه‌ای همچون تاوان مرگ در قبال انتشار آثارشان مواجه شده‌اند. سلمان رشدی و اثر پر آوازۀ او «آیات شیطانی» مثال شاخصی در این زمینه‌اند.

می‌توان اذعان داشت که امروزه تلاش‌های حذفی (سانسور) عمدتاً از سوی محافظه‌کاران مذهبی و گروه‌های سیاسی‌ای اِعمال می‌شود که محتوای کتاب‌ها، مطبوعات، فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی را مخل یا در تضاد با باورها و ارزش‌های دینی ـ اعتقادی خود می‌پندارند.

ایلغار نامبارک ممیزی علیه اندیشۀ آزاد و آزادی گفتار و نوشتار که سرچشمه در ادوار کهن جهل و استبداد دارد، به طور رسمی از نمایشنامه‌های شکسپیر تا آدم برفی کمپانی والت دیسنی را درنوردیده است. به طور کلی چنین می‌نماید که انتشار اثری که مخالفت شخص، گروه یا نهادی را در گوشه‌ای برنیانگیزد، کاری دشوار و به ندرت ممکن است.۵

سانسور غالبا از سه مجرای مهم اِعمال می‌شود: خیل عظیم سنت‌گرایانِ ناتوان از پذیرش تغییرات، مدافعان ستیزه‌جوی ارزش‌های بنیادگرایانه، مشتمل بر محافظه‌کاران و مبلغان دینی و دست آخر، اخلاق‌مداران افراطی و محافظانِ سرسخت استانداردهای اخلاقی. بنابراین، سانسور نشر در طول تاریخ، اغلب متوجه آثاری بوده است که از منظر ممیزی غیراخلاقی، به لحاظ جنسی برانگیزاننده و یا به لحاظ سیاسی، با مشی نهاد قدرت ناسازگار بوده است. از میان کلاسیک‌ها، سانسور آثار شکسپیر و لُردبایرون از مصادیق مشهور در این زمینه است. مضامینِ جنسی بایرون نه تنها مشمول سانسور شد بلکه به تبعید او انجامید. همچنین جرح و تعدیل‌های آثار شکسپیر توسط توماس باودلر (۱۸۲۵ ـ ۱۷۵۴) چندان گسترده بود که از آن پس، تعبیر «باودلریزیشن» معادل سانسور به کار رفت.۶ حال آن که به تعبیر اُسکار وایلد: «کتاب‌هایی که جهان آن‌ها را غیراخلاقی می‌نامد، کتاب‌هایی‌ست که شرمساری جهان را به او می‌نمایاند.»۷

صرف نظر از موارد اخلاقی، آثار شماری از نویسندگان نیز، با وجود برگذشتن از سد سانسور، در دوران‌هایی همواره محل مناقشه بوده است؛ که از آن میان می‌توان نام‌هایی نظیر مارک توآین، جان اشتاین‌بک، مایا آنجلّو، هارپرلی، استفان کینگ و تونی موریسون را برشمرد.

با مرور تاریخ سانسور، بی‌شک، می‌توان از کتاب‌سوزی به مثابۀ یکی از خشونت‌بارترین شیوه‌های حذف آثار، نام برد. در سال ۱۹۳۳ نزدیک به چهل هزار نفر در برلین گرد آمدند تا شاهد آتش زدن آثاری باشند که با فلسفۀ سیاسی حزب نازی در تباین بود. آثار هاینریش هاینه، برتولت برشت، کارل مارکس، ارنست همینگوی، جک لندن و توماس مان از جمله کتبی بود که به آتش سپرده شد.۸

جالب توجه است که این شیوه از سانسور، حتی امروزه نیز در پاره‌ای از جوامع توتالیتر نظیر روسیه، کرۀ شمالی و چین کمونیست، اِعمال می‌شود. با تاسف باید اذعان داشت که اوضاع سانسور در خاورمیانه و کشورهای تک‌صدا و تحت سلطۀ دیکتاتوری از قبیل ایران، ترکیه، سوریه، یمن، عربستان سعودی، افغانستان، پاکستان، کویت و… از موارد یاد شده نیز وخیم‌تر است. سانسور در این کشورها نه تنها به ممنوعیت نشر آثار و توقیف آن می‌انجامد بلکه در موارد بسیاری نیز با دستگیری اهالی قلم، تهدید، زندان، شکنجه، ممنوعیت از ادامۀ فعالیت قلمی و در مواردی نیز حذف فیزیکی همراه است. تراژدی قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان در ایران و شهادت شهیدان قلم، زنده‌یادان محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، از مصادیق آشکار در این زمینه است. و اما بر اساس اقوال و مآخذ تاریخی، آغاز سانسور رسمی در ایران، در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار، با نظارت‌ها‌ و ممیزی‌های ادوارد برجیسِ انگلیسی تبار بر روزنامۀ «وقایع اتفاقیه» صورت گرفته است. در ادامۀ روند نظارت بر مطبوعه‌ها و نیز مقارن با پخش جراید برون مرزی در ایران از قبیل روزنامۀ «حبل‌المتین»، به پشنهاد صنیع‌المُلک (اعتمادالسلطنه) نخستین ادارۀ حکومتی سانسور، به عنوان زیرمجموعۀ وزارت انطباعات، به منظور کنترل آثار مطبوعه، بر اساس فرمان شاهی، اعلانی رسمی یافت. وزارت انطباعات در این دوره، سانسور، تفتیش و اختناق فراوانی را بر صاحبان قلم اِعمال کرد تا سرانجام پس از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه، اصل سیزدهم قانون اساسی به آزادی مطبوعات، قلم و بیان اختصاص یافت. با این‌همه آزادی‌ قلم در عرصۀ مشروطه دیری نپایید و کابینه‌های دوران محمدعلی شاه قاجار، به اِعمال فشار بر مطبوعات و قلع و قمع نویسندگان و صاحبان قلم پرداختند. خفه کردن میرزا جهانگیرخان (۱۲۸۷ ـ ۱۲۴۵ه.ش) سردبیر روزنامۀ صوراسرافیل در باغ نگارستان و نیز قتل میرزا آقاخان نوری و شیخ ‌احمد روحی در تبریز از مصادیق فجایع حاصله از سانسور کتاب و اندیشه در این دوره است. با به قدرت رسیدن رضاخان، سانسور ابعاد وسیع‌تری به خود گرفت که از آن جمله می‌توان به توقیف وسیع روزنامه‌ها، قتل میرزادۀ عشقی ـ شاعر و مدیر روزنامۀ قرن بیستم ـ و نیز از میان بردن متفکر چپ و صاحب امتیاز نشریۀ تئوریک دنیا دکترتقی ارانی اشاره کرد. با تبعید رضاشاه و رفع اختناق سیاسی، دیگربار نفحات آزادی در کالبد مطبوعات ایران دمیده شد و نشر، حیاتی تازه یافت. اما دریغ که مجال تنفس کوتاه بود.

سانسور کتاب و جراید در دوران محمدرضا شاه پهلوی نیز کماکان ادامه یافت. سانسور در بدو امر، توسط «ادارۀ نگارش» از توابع وزارت فرهنگ و هنر و با همکاری ساواک، شهربانی و سازمان امنیت اعمال می‌شد. در دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی، سانسور عمدتاً رویکردی سیاسی داشت و کمتر به هر حوزۀ مربوط به اخلاق تسری می‌یافت. منقول است که پس از تاسیس حزب رستاخیز در اسفند ۱۳۵۳ ساواک مستقیماً و از طریق وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، بهداری و سازمان جلب سیاحان بر بخش عظیمی از نشر، کنترل و نظارت داشت. حکومت شاه در این دوران به توقیف و سرکوب شدید هر صدای منتقد یا مخالفی می‌پرداخت. انتشار کتاب‌های زیرزمینی موسوم به «جلد سفید» در این دوران که با اسامی ‌مستعار منتشر می‌شد، از تمهیدات اهالی قلم در مقابله با سانسور وقت بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی نیز با وجود تاکید بر غیرقانونی بودن سانسور و ممیزی پیش از انتشار اثر و به رغم اصل ۲۴ قانون اساسی و نیز مصوّبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر «آزادی کتب و نشریات در بیان مطالب» کماکان شاهد اعمال گستردۀ ممیزی بر کتاب در واحدهای کلمه، سطر، پاراگراف یا کل اثر هستیم. دامنۀ این ممیزی بخش وسیعی از آثار حوزه‌های اندیشۀ، علوم سیاسی، ادبیات، علوم اجتماعی، فرهنگ و انواع گونه‌های هنری را دربرگرفته است. اِعمال ممیزی در ایران، قطع‌نظر از مصادیق برشمرده شده در اصل ۲۴ قانون اساسی، تا حدود بسیاری سلیقه‌ای، دلبخواه و فاقد هرگونه توجیه منطقی‌ست. امروزه دامنۀ سانسور نه تنها آثار شاعران و نویسندگان معاصر نظیر شاملو، فروغ فرخزاد و…، حتی گنجینۀ‌های کلاسیک ادبیات فارسی از جمله غزلیات حافظ، آثار نظامی گنجوی، خیام را هم در بر گرفته است. اِعمال وسیع ممیزی بر آثار چندین دهه از نویسندگان، منتقدان، روزنامه‌نگاران و شاعران، مصادیق آشکار سانسور، نقض آزادی بیان و نقض حقوق بدیهی اهالی قلم در ایران است.

وارد آمدن لطمه‌های شدید به حیات فردی و اجتماعی مولفان، عدم احساس امنیت شغلی، توقف چرخۀ نشر، ورشکستگی ناشران مستقل و غیردولتی، توقف گردش آزاد اطلاعات در جامعه، ممانعت از ارائۀ خلاقیت‌های فکری، آثار قلمی و اندیشه‌های نو به مخاطبان و جایگزین شدن ادبیات نازل به جای ادبیات جدی، فقدان چند صدایی در جامعه و تحمیل و تعمیم سلیقۀ فرهنگی و به طور کلی ایدئولوژی نهاد قدرت از تبعات ویرانگر سانسور در جوامعی نظیر ایران است. قانون اِعمال ممیزی بر کتاب، نخستین بار به سال ۱۳۱۲ از سوی وزارت فرهنگ سابق که نظام‌نامه‌ای را در زمینه چاپ و نشر با عنوان نظام‌نامۀ ادارۀ انطباعات تصویب کرد، به اجرا گذاشته شد.

کانون نویسندگان ایران به عنوان نهادی مستقل، روز سیزدهم آذرماه را به گرامیداشت خاطرۀ شهیدان قلم زنده‌یادان محمد مختاری و محمدجعفر پوینده «روز مبارزه با سانسور» نامگذاری کرده است. این نهاد، بارها ضمن ارائۀ بیانیه، خواستار توقف سانسور کتاب و مطبوعات در ایران شده است.

و اما سرانجام ، باید دید که بررسی تاریخ سانسور به طور عام و ممیزی ادبی یعنی دست قلم را گرفتن و پا به پا بردن به طور خاص، می‌تواند تاثیری بر روند اوضاع سانسور داشته باشد؟ کسی چه می‌داند که تخت پروکروستس حرامی تا کی همچنان به عنوان فصل‌الخطاب در تعیین حرکت اندیشه و قلم و کوتاه و بلند شدن واژه‌ها، جمله‌ها و نوشته‌ها یعنی هرچه را که بالذاته باید آزاد و رها و بیدار و سرپا و کامل باشد در محدودۀ حقیر خود دراز خواهد کرد. باشد که با پا پس کشیدن نادانی از سویی و نیروی عریان زور و زر از سوی دیگر سرانجام انسان راهی را برگزیند که در آن، اندیشه و کلام آزاد، همانند جان آدمی از ارزشی فراتر از دستبرد داوری‌های سود ورزانه، تنگ چشمانه و عقیم کننده برخوردار باشد. روزی که انسان ژرفای این سخن مولانا را دریابد:

سختگیری و تعصب خامی است/ تا جنینی کار خون آشامی است

روزی که جامعۀ بشری به هضم این اندیشۀ والا توفیق یابد که:

ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای

هگل می‌گوید مسیر تاریخ به سوی آزادی است؛ و این یعنی رهایی از همۀ بندها یکی، یکی، یکی. به امید آن روز.

منابع و مآخذ:

ــــــــــــ

۱ ـ Literature and Social Grounds, Dawn B Sova, Page 13

2 ـ Censorship and Consolidation, www.cybercollege.come

3 ـ Censorship from the left, www.cybercollege.com

4 ـ Banned Classics, www.classiclit.about.com

5 ـ Censorship and Consolidation

6 ـ Censorship and Bowdlerization, www.web.cn.edu

7 ـ The books that the world calls immortal are the books that show the world its own shame, Oskar Wilde

8 ـ Books Burning History, www.huffingtonpost.com

9 ـ On Censorship, www.newyorker.com

10 ـ Censorship in literature, www.hannahwarrenauthor.com

11 ـ Prison Literature, Print Censorship and Political Ipseity, Lewis Levenberg

12ـ تاریخ سانسور مطبوعات در ایران، گوئل کوهن

۱۳ـ سایت تاریخ ایرانی، نگاهی به ممیزی از دوره قاجار تا انقلاب اسلامی

www.tarikhirani.com